یک دهه از قرن جدید گذشت اما وضع جهان در کل به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد در همه حوزه‌های زیست‌محیطی، اقتصادی و سیاسی شاهد بی‌ثباتی است. این امر را باید حاصل تجربه ایالات متحده آمریکا در دوران تک‌قطبی بعد از عصر جنگ سرد و پایان دوران اردوگاه کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی به حساب آورد.
کد خبر: ۷۳۹۹۳۲
کشورهای عرب و ضرورت یافتن ریشه‌های یک مشکل

هنوز چند سالی از آغار قرن 21 نگذشته که می‌بینیم آمریکا شکست‌های خفت‌باری را در عراق و افغانستان تجربه می‌کند و این در حالی است که هنوز به صورت کامل مظاهر دوران جدید خود را آشکار نکرده است.

اگر از این تصویر کلی به سطحی جزئی‌تر بیاییم و صرفا منطقه خاورمیانه را درنظر داشته باشیم باید گفت وضع منطقه ما حالتی دارد که باید بر آن مرثیه خواند یا حداقل ابراز نگرانی شدید کرد. زیرا در همین مراحل نخست قرن جدید این منطقه دچار از هم گسیختگی شده و اوضاعش روز به روز وخیم‌تر می‌شود. اگر ملاحظه تمام جزئیات این مساله و پرداختن به آنها در یک مقاله کوتاه ممکن نباشد دست‌کم می‌توان بر یک پدیده یعنی داعش و حرکت‌های سلفی مشابه آن انگشت گذاشت؛ پدیده‌ای که تقریبا در تمام کشورهای عربی از شرق تا غرب جای پای روشنی دارد.

بدترین مساله که در این باره عده‌ای مرتکب می‌شوند این‌که تنها به نقش آمریکا برای مقابله با این تهدیدها اکتفا می‌کنند، حال آن‌که این خود آمریکا بود که در جریان جنگ علیه شوروی در افغانستان برای اولین بار گروه‌های تروریستی را به وجود آورد و بسرعت از آنها استفاده کرد و در نهایت بدون این‌که امنیت کشورهای عربی یا کل جهان را در نظر داشته باشد آنها را به حال خود رها کرد.

باید به این نکته توجه داشت که تنها راه غلبه بر تشکیلاتی مانند داعش و دیگر حرکت‌های مشابه این است که شجاعانه و صریح به دنبال ریشه‌های بروز و ظهور چنین پدیده‌هایی بوده و نحوه پرورش آنها را چه در دوران‌ قدیم و چه در دوران معاصر بشناسیم.

مساله‌ای که هیچ راه گریزی جز اعتراف بدان وجود ندارد این‌که توحش گروه داعش و دیگر گروه‌های همسان میراثی است که از دوران‌ ماقبل تاریخ به ارث رسیده است، یعنی سربریدن انسان‌ها با روش‌ها و شیوه‌های جدیدتر. اگر نخواهیم اینجا فقط دور‌ه تاریخی را مقصر دانسته یا بخواهیم گذشته‌ها را به محاکمه کشانده و مجازات کنیم، باید گفت کشورهای عربی قرن‌هاست که در یک باتلاق گیر کرده و درجا می‌زنند.

این مساله تنها محدود به دوران پایان جنگ جهانی اول یا برای مثال فروپاشی امپراتوری عثمانی نمی‌شود. مروری بر سرنوشت و سرگذشت طبقه سیاسی حاکم بر کشورهای عرب در این دوران نشان می‌دهد که به استثنای بعضی موارد نادر، بیشتر آنها به جای توسعه و تکامل جوامع‌شان تنها به‌دنبال همکاری و هم‌پیمانی با ابرقدرت‌های خارجی بودند و در نهایت به دام طمع‌ورزی‌های آنها افتاده و ذلت را تجربه می‌کردند.

همین امر مانعی بزرگ در برابر همسویی ما با تمام تحولات مربوط به نوگرایی قرن بیستم بوده و اجازه نداده است که این تغییرات وارد اعماق جوامع عربی شود.

درست است که کشورهای عربی در برخی برهه‌های گذرای تاریخی شاهد پیشرفت‌هایی اندک در برخی از مناطق مثل مصر یا بلاد شام بوده‌اند اما این موارد استثنایی بوده و نتوانسته است به یک تحول دائم و باثبات در اعماق ساختار اجتماعی این کشورها منجر شود.

تمام مظاهر وحشیگری که از درون تشکیلاتی مثل داعش یا گروه‌های مشابه آن بیرون می‌آید چیزی جز حاصل همان عقب‌ماندگی‌های تاریخی و تمدنی نیست که از چند قرن پیش در این منطقه رخ داده است. این عقب‌ماندگی‌ها هرازچندگاهی خود را به شکلی نشان داده و از اعماق به سطح کشیده شده و دوباره به اعماق می‌رود.

به بیانی ساده باید گفت امروز کشورهای عربی، هزینه عقب‌ماندگی‌های خود را می‌پردازند و نخستین گام نیز برای عبور از این تنگنا، پیدا کردن ریشه‌هایی است که از درون آنها پدیده‌هایی امثال داعش سر برمی‌آورند. تا زمانی که این ریشه‌ها شناخته نشود مقابله با آنها کار عبثی خواهد بود و برای دستیابی به آینده بهتر برای منطقه باید به‌دنبال ریشه‌های یک مشکل بود.

منبع: السفیر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها