در ماه سه روز صرع می گیرم

روزی حجاج بن یوسف (40-95 ق) -والی حجاز و عراق در عهد بنی امیه- در صحرایی با گروهی از خاصان خود می گشت. از دور شبانی را دید که گوسفند می چرانید. به همراهان گفت: همین جا بمانید تا من با آن شبان صحبتی کنم. سوار بر اسب خود شد و به سوی او رفت. بر او سلام کرد و شبان نیز پاسخ داد.
کد خبر: ۷۳۹۳۶۶
در ماه سه روز صرع می گیرم

حجاج از او پرسید: ای شبان حجاج بن یوسف چگونه حاکمی است؟

گفت: لعنت خدا بر او باد که هرگز از او ظالمتری بر مسند حکومت ننشسته است. بیرحمی، خون آشامی، بی باکی، خدانترسی است و امید دارم که به زودی روی زمین از لوث وجود و ظلم او پاک شود.

حجاج گفت: مرا می شناسی؟

گفت: نه.

گفت: من خود حجاجم.

شبان ترسید و رنگش تغییر کرد.

حجاج گفت: نامت چیست؟

گفت: نام من وردان است و در هر ماه سه روز صرع می گیرم و دیوانه می شوم و امروز یکی از آن سه روز است.

حجاج بخندید و برفت.

منبع: علی صفی، لطائف الطوائف، 2-131

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
وقتی دل جنگل سوخت

«جام‌جم» در گفت‌وگو با جانشین فرمانده یگان حفاظت سازمان منابع طبیعی کشور بررسی کرد

وقتی دل جنگل سوخت

صدای «مرجان» باید شنیده شود

گفت‌و‌گو با میلاد بنی‌طبا، کارگردان فیلم سینمایی «مرجان» پیرامون دغدغه‌های ساخت و چالش‌های اکران یک فیلم اجتماعی

صدای «مرجان» باید شنیده شود

نیازمندی ها