شعر «قوقولی‌قو» در ده بند نوشته شده است. نیما در بند اول در شش مصرع، پس از پخش صدای خروس ـ قوقولی‌قو! ـ وقوع رویدادی را در خلوت سحرگاه دهی که مردم آن در خوابند، اعلام می‌کند؛ مردمی که هیچ جنب و جوشی ندارند و به مرده‌هایی می‌مانند که خون در رگ‌های آنها خشک شده است.
کد خبر: ۷۳۷۳۰۰
قوقولی‌قو! خروس می‌خواند

این صدا در سراسر تاریکی شامگاه دشت طنین‌انداز است. بند دوم شعر از چهار مصرع ساخته شده است. طنین صدای خروس، همه جا را فرا گرفته است؛ صدایی که مژده آبادانی و سعادت کاروان این ده ویران را به همراه دارد. «راه» در بند سوم شعر، هنوز تاریک است و خروس همچنان سرگرم بانگ زدن و بال و پر گشودن. نیما، دلبسته این آوای شگفت و شیرین است و شگفت‌زدگی خود را در این پرسش که چگونه کسی می‌تواند در این فضای پرهیجان و دلنشین، ساکت بماند و از تلاش و تکاپو دست بردارد، ابراز می‌دارد. «کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟» گرمی و شور نفس و نوای جانسوز خروس در بند چهارم شعر بر سردی و تاریکی فضای ده چیره می‌شود و صبح ـ سپیده‌دم ـ همه اسرار پشت پرده تاریکی شب را آشکار می‌کند. صبح؛ صبح پیروز در بند پنجم شعر، با نغمه و نوای دلنشینی که از ژرفای جان خروس برخاسته است، بر سراسر خاک گسترده می‌شود. صدای خروس در بند ششم شعر، باز طنین‌انداز می‌شود و شبکور (خفاش) در بازتاب فراگیر صدای خروس از ده فرار کرده، از نظرها دور می‌شود. گویی مردی، سوار بر اسب در بند هفتم شعر، در انتظار دمیدن صبح است و با روشن شدن هوا، اسب خود را هی می‌کند و با شتاب به راه می‌افتد و سپیدی و روشنایی صبح، خاطر و ذهن او را شاد می‌نماید. مرد سوار در بند هشتم، همچنان اسب می‌راند و مطمئن و سرشار از نشاط روز و روشنایی است. طنین صدای خروس، باز در بند نهم شعر، دل و هوش شاعر ـ سوار بر اسب ـ را می‌رباید و بر حضور حقیقت صبح و پراکندگی نور، تاکید می‌کند. دیگر، خبری از شب و تاریکی در بند دهم شعر نیست و پرنده همانند زندانی شب‌زده با فرارسیدن صبح، از قفس تنگ گریخته است و باز، هشدار پرسش‌گونه نیما که «در این بیابان و راه دور و دراز زندگانی، چگونه می‌توان ساکت ماند و دست از تلاش و تکاپو برداشت.»

نخستین چیزی که نظر ما را در این شعر جلب می‌کند عنوان شعر، واژه قوقولی‌قو! است. نیما از این واژه، برای ارائه یک پیام شاعرانه استفاده کرده و یک شعر توصیفی ساخته است؛ شعری که در یک ریخت متناسب با احساس، عاطفه و اندیشه حقیقت‌بین او جای گرفته و توصیف یک پدیده طبیعی و عینی؛ خروسخوان و هنگام سحر را در زمینه خود به نمایش گذاشته است. نیما با توصیف و تشریح فضا و موقعیت جغرافیایی ده، ما را با طبیعت‌گرایی خود در بند آغازین شعر آشنا می‌کند و آن روی حقیقت گفتار شاعرانه‌اش را به ما می‌نمایاند و ما درمی‌یابیم که پشت مجاز شعر حقیقتی نهفته است. واژه خروس ابتدای شعر، این حقیقت و مفهوم ژرفای شعر را تداعی می‌کند و ما حضور واقعیتی دیگر را در ذهن خود احساس می‌کنیم، احساس می‌کنیم خروس نماینده زمان ازلی و نیرویی الهی است. احساس می‌کنیم خروس با فریاد خود، زندگی دوباره و راه کامروایی دیگری را نوید می‌دهد و عالم وجود، بی‌معنی و موهوم نیست. احساس می‌کنیم هنگام گزاردن نماز و رستگاری است و باید بیدار شویم.

قرآن مجید، آنجا که بر توحید و حکمت الهی تاکید می‌کند: «الم تر ان الله یسبح له من فی السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون.»1 ما را به یاد بیداری و به نوعی بانگ خروس می‌اندازد. از این روست، شاعر دل و گوش خود را و دل و گوش ما را به بانگ خروس و پیامی که در قوقولی‌قو! نهفته است، یکی کرده، به صورت یک رفتار در تداعی معنای کل شعر، در پذیرش این بشارت و انذار که «کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟» شریک می‌کند و تاکید بر این که اکنون که نوای جانبخش خروس همه جا را فرا گرفته نباید بی‌تفاوت و هیچ انگار و بی‌رفتار بمانیم. اینجاست که به یاد این رباعی خیام می‌افتیم: «هنگام سپیده‌دم، خروس سحری/ دانی که چرا کند همی نوحه‌گری/ یعنی که نمودند در آیینه صبح/ کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری.»

نیما در بندهای دوم و سوم هم به توصیف و روایت بانگ خروس و پژواک آن در فضای تاریک و سرد ده ادامه می‌دهد و آنچه را که دیده و در چشم‌اندازش بوده، متناسب با شخصیت خروس، تعریف کرده و بر زیبایی شعر خود افزوده است. صبح در بند پنجم شعر آمده است؛ صبحی که پس از آن همه تاریکی، آن همه جان‌افشانی خروس، پرناز و عشوه‌گر با شور و شوق فراوان بر تن خاک بوسه می‌زند و صدای بوسه آن با نغمه جانبخش خروس، یکی شده، ما را به سوی جان تابان آن سوی واژه صبح راهنمایی می‌کند؛ یعنی، بر جهان آرزو و آرمان نیما. ببینید این شعر سال 1325 خورشیدی نوشته شده است؛ سالی که به گفته استاد شفیعی کدکنی: «صداهای عمده‌ای که شنیده می‌شود، صدای رمانتیک‌ها، صدای سمبولیسم اجتماعی، صدای ادبیات کارگری رئالیستی سنتی و... در این دوره که از شهریور 20 تا کودتای 32 ادامه دارد، انتقادهای سطحی دوره رضاشاهی، جایش را به انتقادهای بنیادی می‌دهد و زبان به شعر محض نزدیک‌تر می‌شود و شعر ـ در همان زبان کنایه‌ای ـ متوجه بنیادهای اجتماعی است.»2

نیما بیشتر شعرهای نمادین و اجتماعی‌اش را در فاصله همین سال‌ها و در فضای سیاسی در حال تحول آن، نوشته است و با شور و شوق، روشنایی جهان پر از امید و آرزوی خود ـ صبح ـ را مشاهده کرده و محصول این مشاهده، شعر قوقولی‌قو! شده است.

نیما در بند هفتم و هشتم شعر خود، مرد سواری را توصیف می‌کند که آفتاب دلگشای روز ـ نماد امید، هستی، پویایی و برکت الهی ـ خاطره و ذهن او را روشن کرده است. او از این که سیاهی و ناامیدی محو شده، شادمان است. ترکیب «عطسه صبح» که ما را به یاد این بیت خاقانی شروانی «جنیبت زرین نمود، طره صبح از نقاب/ عطسه شب گشت صبح، خنده صبح آفتاب» می‌اندازد. به یقین، نتیجه و محصول عارض شدن صبح و روشنایی است و با بانگ خروس ـ قوقولی‌قو! ـ از نظر پویایی و تاثیر، توانایی یکسانی دارد و هر دو در یک الگوی آوایی در شعر عمل می‌کنند و بر تاثیر موسیقی آن می‌افزایند. صبح در بند نهم شعر، رخ نموده است و کوس رسوایی خیانتکاران و ستم‌پیشه‌ها نواخته شده است. واژه مرغ می‌تواند نماد انسان زمان نیما باشد که از بند و زندان تحقیر و مرگ رها شده است. بنابراین، چرا خستگی؟ چرا درماندگی؟ ما راه دور و دراز مبارزه و مجاهده را هنوز به پایان نبرده‌ایم. نیما با تکرار «کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟» سکون و آرامش حاکم بر بندهای آغازین شعرش را به حرکت و جنبش در بندهای پایانی، پیوند می‌دهد و به این ترتیب، احساس مرگ و اندوه سنگینی مردم زمانه خود را با بی‌قراری و هیجان درونی خود هماهنگ می‌کند یا همان گونه، تاریکی سحر را به روشنایی صبح و آرامش طبیعت فردی را به جنبش طبیعت اجتماعی تبدیل می‌کند و روش طبیعت‌گرایی خود را در شاعری‌اش به ما می‌نمایاند. نیما در این شعر با کلامی توصیفی و روایی از یک تحول طبیعی، یک تحول اجتماعی و تاریخی را نتیجه می‌گیرد و با انتقال تجربه فرهنگی ـ اجتماعی خود، ما را در دانایی و آگاهی‌اش، سهیم می‌کند و بر این گفته مولا علی(ع) که «صبح برای آنان که چشمی بینا دارند، روشن است.» 3 تاکید می‌نماید.

پا‌نوشت‌ها:

1 ـ قرآن مجید، سوره نور، آیه 41 2 ـ ادوار شعر فارسی، ص 59 3 ـ نهج‌البلاغه، حکمت 169.

عبدالحسین موحد / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها