علم مدرن به مناسبت روز علم

علم جدید در خدمت نظام بازار

علم بهتر است یا ثروت، پرسش معروفی است که بسیاری از ما در موضوعات انشای خود به آن پرداخته‌ایم. امروزه اما علم حلقه‌ای از زنجیره تولید ثروت شده است.
کد خبر: ۷۳۶۹۱۳
علم جدید در خدمت نظام بازار

سال‌ها پیش علم معنای متفاوتی داشت. زمان زیادی لازم بود تا فردی بتواند با مطالعه و سالیان سال شاگردی به جایگاه استادی و تولید علم برسد. برون‌داد علم نیز اندک بود. ‌علم مدرن اما سرعت روز‌افزونی به خود گرفته است. حالا ارتباط علم مدرن با اقتصاد و صنعت باعث شده است تا این بخش شریف از حیات بشر یعنی علم حلقه‌ای از زنجیره تولید، سود و اشتغال باشد.

پیوند علم و صنعت

ارسطو در تقسیم‌بندی خود از علوم، متافیزیک را شریف‌ترین آنها یافت. متافیزیک یا الهیات در معنای عام خود سوالات اساسی انسان‌ها را پوشش می‌داد. دغدغه اساسی انسان‌های دیندار بیشتر ارتباط خدا و انسان بود.

با آغاز دوره مدرن مکانیک و به تبع آن مهندسی جایگاه مهمی در حیات بشر یافتند، انسان به دنبال تغییر جهان بود. ارتقای جایگاه صنعت به تبع حاکمیت پارادایم فیزیک به جای ریاضیات بود. دوران جدید با تلقی جدیدی که از علم داشت جهانی جدید را پدید آورد؛جهانی که در آن علم، صنعت و اقتصاد پیوند تنگاتنگی با هم یافتند.

علم جدید، دستاورد جدیدی داشت و آن صنعت بود. حالا انسان می‌‌توانست کالاهای جدیدتری تولید کند. صنعت که سال‌ها کالاهای یکسانی به بازار عرضه می‌کرد، توانسته بود صاحبان ثروت را به سوی خود بکشاند. سرمایه‌گذاری در بخش صنعت، بی‌شک پس از آن صورت می‌گرفت که عالمان زیادی در بخش صنعت جذب شده بودند.

صنعت به معنای ساختن است و ریشه آن در زبان لاتین به معنای ساخت به‌طور کلی است. از معانی صنعت، ساختن از مواد اولیه است. همچنین در واژه‎نامه‌ها علم را به معنای دانستن و آگاهی می‌یابیم. علم مصادیق گوناگونی دارد؛ علوم انسانی، تجربی و ریاضی، اما آنچه امروز بیش از پیش رخ می‌نماید تبدیل آگاهی یا دانستن به ساختن است. آنچه نزد فلاسفه اسلامی موجودی ذهنی بود که باعث روشنایی ذهن می‌شد و جهلی را زایل می‌کرد، امروزه باید به محصولی در بازار بدل شود. ما امروزه کشورهای پیشرفته را کشورهای صنعتی می‌خوانیم. در این کشورها علم نوین پیشرفت روزافزونی دارد و در صنعت ساحات مختلف انسانی را دربرگرفته است.

در هم تنیدن صنعت و اقتصاد

بخشی از تاریخ پیشرفت بشر را با عنوان انقلاب صنعتی نامیده‌اند. با دگرگونی‌های بزرگ در صنعت، کشاورزی، تولید و حمل و نقل که در اواسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد سود سرشاری در کشورهای غربی به وجود آمد.

با گسترش صنعت ساختار اجتماعی غربی دچار تغییر شد و طبقه جدید بورژوا نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ سیاسی کشورهای اروپایی برعهده گرفت. انقلاب فرانسه محصول افول طبقه زمیندار در مقابل بازرگانان جدیدی بود که با توسعه صنعتی حالا سهم بیشتری از سیاست را می‌خواستند.

کارل مارکس تغییر جهان جدید را در دستان کارگران صنعت می‌دید. اگر صنعتگران در طول قرون وسطی بیشتر به تقلید از مسلمانان مشغول بودند، حالا آرام آرام جوامع اسلامی به بازارهای محصولات جوامع غربی بدل می‌شدند.

امروزه بخش مهمی از طرف عرضه را رفتارهای اقتصادی صنعت تامین می‌کند و هر رفتار اقتصادی بازتولید بخش تولیدی است. تغییر در نقش صنعت و ارتقای آن در تعیین اقتصاد جهانی نتیجه دیگری داشت و آن اتصال علم به اقتصاد بود. علم که جایگاه کم‌ و بیش مستقلی از اقتصاد داشت غایات فی نفسه خود را جستجو می‌کرد اما با اتصال به صنعت توانایی انسان را در تبدیل مواد اولیه بیشتر به سود فراهم کرد. ‌با پیشرفت جهان و حاکمیت ارزش‌های سرمایه‌داری علم اقتصاد هم برای مخالفان و نیز مدافعان سرمایه‌داری از اهمیت دوچندانی برخوردار شده بود. اقتصاد علم مستقلی شده بود. «با گسترش سرمایه‌داری عملکرد مکانیسم بازار توسط آدام اسمیت تبیین شد و قابلیت‌‏های آن مورد ستایش وی قرار گرفت. در واقع اسمیت با تحلیل اقتصاد سیاسی خود به صورت آکادمیک، نظام بازار را به‌عنوان راه سعادت فردی و اجتماعی معرفی کرد.

علم جدید در خدمت نظام بازار

پس از اهمیت یافتن صنعت در اقتصاد و شناسایی نقش علم در گسترش صنعت، حالا نوبت آن بود که سرمایه‌گذاری بیشتری در بخش علم صورت گیرد. جوامع تصمیم گرفتند با مرتبط ساختن دانشگاه‌ها با بخش صنعت بازده اقتصادی بیشتری از کارخانجات خود به دست آورند. امروزه بودجه زیادی در جوامع پیشرفته به پژوهش و جذب نخبگان علمی کشورها اختصاص می‌گیرد. دانشگاه‌های بزرگ جهان ارتباط کمابیش مستقیمی با بخش صنعت دارند. حالا دیگر علم مفید علم منتج به حقیقت نیست، بلکه علمی است که سود اقتصادی را تامین کند. از سویی دیگر علم در بخش‌هایی رشد می‌کند که بازار می خواهد و در آن بخش حاضر به پرداخت هزینه و پول به دانشمندان است. صنایع نظامی نیز البته با یاری دولت‌های سرمایه دار مشکلی ندارند. ‌به نظر می‌رسد علم استقلال خود را در زنجیره حیات بشری از دست داده باشد و علم جدید در خدمت نظام بازار بودن را کاملا پذیرفته است. برخی البته بر آنند که این خصوصیت همیشگی علم بوده است که به مشروعیت بخشی نظام حاکم بپردازد، اما امروزه حیات بخش علمی در هر جامعه‌ای به حمایت سرمایه‌داران وابسته شده است.

شاید بشود گفت امروز مرزهای علم را نه تلاش‌های دانشمندان که برنامه‌ریزی بازار معین می‌کند. علم نه تنها با هدایت سرمایه‌داری بازارهای موجود را دامن می‌زند که به‌دنبال خلق نیازهای جدید و بازارهای جدید نیز هست. گویی عالمان و اندیشمندان مستقل امروز فایده‌ای ندارند و فقط علمی به درد می‌خورد که بتواند مشکلی را از اقتصاد و صنعت حل کند!

میثم قهوه‌چیان / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها