نگاهی به زندگی آیت‌الله قاضی طباطبایی

شکوه ایثار

آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی سال 1331 قمری/ 1293 شمسی در خاندانی قدیمی از سادات طباطبایی در تبریز به دنیا آمد.
کد خبر: ۷۳۳۸۹۳
شکوه ایثار

در سال 1359 قمری/ 1318 شمسی برای تکمیل مبانی علمی و نظری خود راهی قم شد و در حوزه علمیه آن شهر در درس کفایه آیات مرعشی نجفی، گلپایگانی، صدرالدین صدر اصفهانی، شیخ عبدالنبی عراقی و آیت‌الله‌العظمی بروجردی حاضر شد. وی همراه آیت‌الله سیدعزالدین حسینی زنجانی شرح منظومه و اسفار و بعضی از کتب معقول را نزد امام خمینی آموخت و طی 10 سال جزو شاگردان ممتاز شد. علاوه بر رابطه شاگرد و استاد بین وی و امام خمینی رابطه مرید و مرادی هم وجود داشت.

در این ارتباط با تحریم عید نوروز 1342 توسط امام به مناسبت شهادت امام‌صادق (ع) در روز دوم فروردین، 3 مجلس سوگواری در مسجد مقبره، مسجد قزللی و مدرسه طالبیه تبریز برگزار شد که اجتماع طلاب مدرسه طالبیه با هجوم نیروهای انتظامی به محاصره درآمد، اما با هدایت آیت‌الله قاضی طباطبایی مردم عزادار مسجد مقبره گرد آمده و محاصره آن مدرسه را در هم شکستند.

پس از واقعه دوم فروردین، آیت‌الله طباطبایی موضوع سخنرانی‌های خود را در مسجد شعبان به مسائل سیاسی روز اختصاص داد و ضمن بحث از مبارزات علما، مردم را با نام و شخصیت امام خمینی آشنا کرد. در ادامه مبارزه وی به سازماندهی شبکه مخفی مبارزان مسلمان پرداخت که کار تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها را به عهده داشت. با آغاز ماه محرم در اقدامی جسورانه دسته‌های عزاداری را از رفتن به باشگاه افسران و دعاکردن به جان شاه بازداشت. تظاهرات عظیم روز عاشورا با هدایت و سازماندهی او برگزار شد. در پی دستگیری امام خمینی در 15 خرداد، مردم گرد منزل او اجتماع کردند تا کسب تکلیف کنند. بازار تبریز در اعتراض به دستگیری امام برای مدت یک هفته دست به تحصن زد و برای هماهنگی بیشتر، وعاظ تبریز را به منزل خود دعوت کرد و از آنها تعهد گرفت که در مبارزه علیه رژیم شاه کوشا باشند. جلساتی هم در اتاق بازرگانی تبریز بین روحانیون شهر و مقامات استان تشکیل شد که با مهرداد، رئیس ساواک تبریز مشاجره سختی کرد و صندلی به دست به او حمله برد که وی را بازداشتند. در اواخر خرداد 1342 ساواک با تشکیل پرونده در تهران و تبریز به مراقبت و کنترل اعمال و رفتار او پرداخت. ماموران ساواک و شهربانی گزارش‌های منظمی از سخنرانی‌های وی به مقامات بالاتر ارسال می‌کردند. موضوع این سخنرانی‌ها، حمله به حکومت، تجلیل از رهبری نهضت و مبارزات او و اعلام حمایت از خواست مردم برای آزادی امام بود. به دلیل خاصی در مهاجرت علما به شهرری شرکت نکرد ولی با ارسال تلگراف‌هایی برای مراجع تقلید مهاجر، حمایت خود را اعلام داشت. حکومت در نتیجه فشار افکار عمومی، امام خمینی را از بازداشتگاه به منزلی منتقل کرد. آیت‌الله طباطبایی با انتشار این خبر، تلگراف تبریکی به امام مخابره کرد. با مخالفت علما و مراجع، حکومت درصدد برگزاری انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی و دوره چهارم مجلس سنا بود. وی سخنرانی‌های شدیداللحنی علیه رژیم داشت و در ادامه مبارزه دستور اعتصاب 3 روزه شهر تبریز را در مخالفت با انتخابات و آزادی امام صادر کرد. آیت‌الله طباطبایی در 13 آذر 1342 به دستور ساواک مرکز همراه چند نفر دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران منتقل شد.

دستگیری علمای آذربایجان انعکاس گسترده‌ای یافت. پس از بازجویی به خاطر نداشتن دلیل کافی برای محکومیت، شفاعت آیت‌الله حکیم در مورد آنها پذیرفته شد و وی با التزام عدم خروج از حوزه استحفاظی تهران در 14 بهمن 1342 آزاد شد. پس از آزادی همراه آیت‌الله سیدمهدی انگجی به دیدار آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی رفت. با آزادی امام خمینی در شامگاه 15 فروردین، به دیدار وی رفت و با دستور امام و بدون اجازه مقامات ساواک در 4/2/1343 راهی تبریز شد. با سازماندهی شبکه مبارزان مسلمان، استقبال بی‌سابقه‌ای از وی به عمل آمد. به دستور فردوست همان شب دستگیر و به تهران منتقل شد و پس از 40 روز در زندان دچار حمله قلبی شد.

رژیم از ترس مرگ وی در زندان، با قرار عدم خروج از تهران وی را آزاد کرد. مدتی که در تهران تحت نظر بود، مکاتبات مخفی با امام داشت. با اقدامات پیشگیرانه ساواک، بدون انجام استقبالی، 9 مرداد 1343 شبانه وارد تبریز شد. امام خمینی، آیت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله میلانی ورود او را به تبریز با ارسال تلگراف تبریک گفتند. وی به رغم بیماری، سکوت را جایز ندانست و فعالیت‌های سابق خود را از سر گرفت. به دلیل حساسیت موقعیت، از سخنرانی او در روز 28 مرداد، 6 مامور گزارش تهیه کردند و برای سومین بار در بامداد 29 مرداد 1343 دستگیر و به تهران اعزام و به علت بیماری و نیاز فوری به عمل جراحی، در بیمارستان مهر تهران بستری شد. امام خمینی با اطلاع از دستگیری مجدد وی، تلگرافی به بیمارستان مهر ارسال کرد و از «تجدید بی‌عدالتی» اظهار تاسف کرد. پس از حدود 4 ماه و اندی، روزی که وی اندکی بهبود یافت، همراه یکی از ماموران نفوذی ساواک ـ تقی دوستدار ـ در 11 آذر 1343 تقریبا یک ماه بعد از تبعید امام در 13 آبان ماه، به عراق تبعید شد. پس از 8 ماه در 19 تیر 1343 به تهران بازگشت، منتها ساواک تا 24 شهریور همان سال اجازه خروج از تهران را به وی نداد. در 13 مهر همان سال امام خمینی از ترکیه به عراق منتقل شد. این خبر موجی از شادی در بین مریدان او ایجاد کرد. آیت‌الله قاضی طی تلگرافی به شیخ نصرالله خلخالی ورود امام را به نجف تبریک گفت. همزمان نامه‌ای هم آقای یزدانی برای تبریک به محضر وی فرستاد. امام خمینی در نامه‌ای در 13 آبان جواب وی را کتباً به وسیله همان پیک ارسال کرد.

در سال 1345 شاه با چاپ قرآن پهلوی و ارسال آن به علما و روحانیون شهرستان‌ها دست به اقدامی برای اعاده حیثیت خود زد، ولی آیت‌الله قاضی از پذیرفتن آن سر باز زد. در همان سال عامل نفوذی ساواک دو نامه جعلی به خط او برای بدنام کردن وی منتشر کرد که او در عید فطر در خطبه‌های نماز به تکذیب آن پرداخت.

در سال 1346 پس از انجام مراسم حج بدون گذرنامه از طریق جده به عراق رفت و چند روزی در نجف مهمان امام خمینی بود. پس از بازگشت به ایران مورد بازخواست قرار گرفت و به دستور مقامات ساواک، بانک ملی تبریز از پرداخت وثیقه او خودداری کرد. در پی سخنرانی شدیداللحن علیه اسرائیل و بردن نام امام در عید فطر سال 1347، در 8 دی ماه دستگیر و به بافت کرمان تبعید شد. او در تبعیدگاه نیز دست از کار نکشید؛ ارسال نامه به اشخاص متعدد، نگارش مقالات به عربی در انتقاد از وضع ایران و ارسال به مجلات عربی زبان خارج از کشور، تألیف «سفرنامه بافت» و کتاب‌های دیگر از جمله اقدامات او بود. وی به رغم کنترل شدید، با مبارزان تبریز و علمای مبارز قم، تبریز، شیراز، یزد، مشهد و کرمان در ارتباط بود. پس از پایان مدت تبعید اجازه عزیمت به تبریز را به ایشان ندادند و 6 ماه دیگر مجبور به اقامت در زنجان شد که مدتی را مهمان آیت‌الله عزالدین زنجانی بود. آیت‌الله قاضی طباطبایی پس از یک سال وارد تبریز شد، امّا این بار به شدت از سوی مریدان و روحانیون طرفدار آیت‌الله شریعتمداری مورد تحریم قرار گرفت تا جایی که آنان در نامه‌ای به آیت‌الله العظمی خوئی وی را «خمینی دوم»، چشم راست و دست راست حضرت امام و حتی سرسخت‌تر از امام معرفی کردند. با شدت اختناق از مبارزات علنی او کاسته شد، اما جلسات هفتگی روضه منزل وی که چند قرن از طریق اجدادش تداوم داشت، هیچ‌گاه تعطیل نشد و تنها کانون روشن مبارزان بود. پس از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم به طرح مرجعیت امام خمینی در آذربایجان همت گماشت. به همین مناسبت تلگراف تسلیتی به امام در نجف و سایر مراجع تقلید حوزه علمیه قم و مشهد ارسال کرد. در همین رابطه خواهرزاده خود سیدمحمد الهی را هم با پیامی از طریق عربستان به عراق فرستاد.

آیت الله قاضی به کمک تعدادی از بازاریان صندوق مجاهدین اسلام را تاسیس کرد. پس از تاسیس حزب رستاخیز ملت ایران که یک حزب دولتی بود، با راه‌اندازی آن مخالفت کرد. در پی آن یکی از عوامل ساواک در 10 دی 1354 در روزنامه رستاخیز مطالبی از زبان او در توصیه به شرکت در انتخابات انجمن شهر درج کرد که با عکس‌العمل او مواجه شد. بین سال‌های 1354 و 1355 روابط نزدیک خود را با آیت‌الله شریعتمداری با حذف نمایندگان او آغاز کرد؛ ضمن آن که با امام در ارتباط مداوم بود. با به وجود آمدن مختصر فضای باز سیاسی در کشور جلسات روضه هفتگی که در واقع جلسات سیاسی مذهبی بود، گسترده‌تر شد. اول آبان 1356 شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی، ایران را سوگوار کرد. بین او و حاج آقا مصطفی دوستی قدیمی وجود داشت؛ لذا وی بی‌نهایت از این واقعه متأثر شد. از سوی او و تعدادی از مریدان امام به مجلس‌داری مرحوم مهدی فهیمی، مجلس بزرگداشتی در 12 آبان در مسجد آیت‌الله بادکوبه‌ای تبریز منعقد شد. وی با ارسال نامه‌ای هم به محضر امام این ضایعه را تسلیت گفت. در روزهای تاسوعا، عاشورا و سوم شهادت امام حسین(ع) در سال 1356 در سخنرانی‌های خود حکومت و برخی ارکان آن را مورد حمله قرار داد.

پس از واقعه دوم فروردین آیت‌الله طباطبایی موضوع سخنرانی‌های خود را در مسجد شعبان به مسائل سیاسی روز اختصاص داد و ضمن بحث از مبارزات علما، مردم را با نام و شخصیت امام خمینی آشنا کرد

پس از انتشار مطالب روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی، نماز خود را به نشانه اعتراض تعطیل کرد و در سخنرانی‌هایی که داشت، این اهانت را بشدت محکوم کرد. با برنامه‌ریزی وی و همکاری دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز، چهلم شهدای قیام 19 دی قم در تبریز به قیامی گسترده تبدیل شد. علما و روحانیون طی اعلامیه‌ای علل و انگیزه قیام مردم را به اطلاع هیات بازرسی رساندند. رژیم برای جبران شکست قیام تبریز در 20 فروردین 1357 میتینگی به طرفداری از حکومت و شاه ترتیب داد که وی با اعزام نمایندگان خود به شهرستان‌ها و دهات اطراف، مردم را از شرکت در آن منع کرد. حوادث 18 اردیبهشت خونین دانشگاه تبریز، وی و روحانیون شهر را به ابراز مخالفت واداشت. حمله به منزل مراجع در قم در 19 و 20 اردیبهشت مقارن با چهلم شهدای قیام یزد و جهرم بازتاب وسیعی در تبریز داشت. با تحریم برگزاری جشن نیمه‌شعبان توسط امام خمینی، وی آیت‌الله شریعتمداری را که حاضر به اعلام تحریم نبود، با ارتباط صمیمی خود به تحریم واداشت و به مناسبت درگذشت مشکوک شیخ احمد کافی، مجلس ترحیم اعتراض‌آمیزی علیه حکومت در تبریز برگزار کرد.

در 21 رمضان 1357 مسجد مقبره که مملو از جمعیت بود، مورد هجوم نیروهای انتظامی قرار گرفت. ساواک با اطلاع از برنامه‌های او برای برگزاری نماز عید فطر در مسجد فوق، با اقدامات پیشگیرانه از برگزاری نماز در تبریز جلوگیری کرد. پس از کشتار 17 شهریور تهران طی جلسه‌ای در 18 شهریور با شرکت مبارزان مسلمان، دستور اولین تظاهرات خیابانی توأم با تعطیلی عمومی بازار را صادر کرد. با محاصره منزل امام خمینی توسط نیروهای امنیتی عراق، وی همراه آیت‌الله سید حسن انگجی تلگراف شدیداللحنی به سفارت عراق در تهران مخابره کرد. پس از هجرت رهبر انقلاب به فرانسه همراه آیت‌الله انگجی تلگرافی هم به رئیس‌جمهوری فرانسه برای گرامیداشت مقدم وی ارسال کرد. در 24 مهر 1357، چهلم شهدای میدان ژاله ـ که مقارن با سالگرد شهادت حاج مصطفی خمینی بود ـ مجلس باشکوهی در مسجد مقبره ترتیب داد. او با انتشار وقایع مسجد جامع کرمان طی تلگرافی به آیت‌الله صالحی کرمانی وقایع 24 مهر آن شهر را محکوم کرد. در همین ایام برای انحراف مبارزات مردم مسلمان آذربایجان، تلگرافی جعلی مبنی بر وابسته بودن وی به حکومت پهلوی از زبان امام خمینی، از طرف مخالفانشان منتشر شد. امام پس از اطلاع با ارسال نامه‌ای حمایت کامل از او به عمل آورد. با ورود آیت‌الله مدنی به تبریز او را با روی گشاده پذیرفت و امکانات خود را در اختیار وی قرار داد؛ گرچه مخالفان در این جریان برنامه‌های دیگری در نظر داشتند و آن ایجاد اختلاف بین دو یار امام در تبریز بود. با شدت گرفتن مبارزات مردمی برای سرنگونی حکومت، جلسات متعددی در منزل خود تشکیل می‌داد و ضمن سازماندهی تظاهرات آنها، تهیه، تکثیر و توزیع اعلامیه‌ها با درایت خاصی از بروز فاجعه انسانی جلوگیری می‌کرد.

همسر وی نیز در سازماندهی مبارزات زنان فعالیت می‌کرد. آیت‌الله قاضی برای پوشش منطقه، از وعاظ انقلابی برای سخنرانی در تبریز دعوت می‌کرد که تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. در تظاهرات تاریخی روز عاشورا پیشاپیش و پس از این رفراندوم عمومی همراه برادران انگجی از تبریز اعلامیه خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت را امضا کرد. به علت این فعالیت‌ها ساواک تبریز به این نتیجه رسید که با وجود او منطقه روی آرامش نخواهد دید و بایستی با اقدامی او را برای همیشه ساکت کرد. در همین زمان اقداماتی علیه وی توسط سرهنگ قائمی، دفتردار آیت‌الله شریعتمداری انجام ‌گرفت. در 12 بهمن امام خمینی به ایران آمد و هنگامی که هواپیمای امام در فضای آذربایجان بود، با بی‌سیم تقاضا کرد تا هواپیمای امام در تبریز برای مدت کوتاهی فرود آید که به دلایل امنیتی انجام نگرفت. به خاطر مسائل حاد تبریز در آن ایام وی نتوانست در همان روز به تهران بیاید؛ ولی در اولین فرصت یعنی 15 بهمن همراه تعدادی از مریدان امام به دیدار وی آمد.

وی به دستور امام روز 16 بهمن به تبریز برگشت. قبل از آن هم مقدمات دیدار آیت‌الله سیداحمد خوانساری را با امام فراهم آورد. پس از پیروزی، با تشکیل ستاد موقت انقلابی در منزل خود و سازماندهی 18 ستاد موقت در سطح شهر به تثبیت حکومت نوپای اسلامی همت گماشت. کمی بعد از آن کمیته امام خمینی زیر نظر او شروع به کار کرد. چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 29 بهمن، اولین سالگرد قیام مردم تبریز، با شرکت وی مراسم باشکوهی برگزار شد. آیت‌الله قاضی با تشکیل حزب جمهوری اسلامی مامور تشکیل آن در تبریز شد. همچنین به دستور امام خمینی مامور اقامه نماز جمعه در تبریز گردید و اقامه اولین نماز جمعه را برای اتحاد بیشتر به آیت‌الله مدنی محول کرد. دومین نماز جمعه تبریز، اولین نماز جمعه او در نخستین سال اعلام روز جهانی قدس اقامه شد. سرانجام آیت‌الله قاضی طباطبایی پس از عمری تلاش و مبارزه در شامگاه 10 آبان 1358 مصادف با روز عید قربان پس از اتمام نماز مغرب و عشا در بازگشت به منزل توسط گروه فرقان به شهادت رسید.

رحیم نیکبخت

منابع:

1 ـ آرشیو کتابخانه قاضی طباطبایی.

2 ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده آیت‌الله قاضی طباطبایی 16ـ1/755؛ پرونده تظاهرات 15 خرداد، ش ب 119، پرونده وقایع دوران انقلاب ش ب 245، پرونده دفتردار آیت‌الله شریعتمداری، کد 1/243.

3 ـ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، سروش، 1376.

4 ـ روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، انتشارات راه امام، چاپ یازدهم، 1372.

5 ـ زندگینامه به قلم خود.

6 ـ زندگینامه به قلم سیدمحمد طباطبایی.

7 ـ ساواک و روحانیت، بولتن‌های نوبه‌ای ساواک، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1371.

8 ـ سفرنامه بافت.

9 ـ قاضی طباطبایی، محمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، قم، چاپ سوم، 1368.

10ـ مجموعه اعلامیه‌های آیت‌الله قاضی طباطبایی، نوارهای سخنرانی، آرشیو شخصی صمد اسمعیل‌زاده.

11 ـ مصاحبه با سیدمحمد الهی، مهندس حبیب یکتا.

12 ـ مصاحبه با سیدهاشم سیداصفهانی.

13 ـ ملازاده، حمید، سیری در کوچه‌های خاطرات، تبریز 1377.

14 ـ نوار سخنرانی آیت‌الله زنجانی، اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

15 ـ نیکبخت، رحیم، اسمعیل‌زاده، صمد، زندگانی و مبارزات آیت‌الله قاضی طباطبایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

16 ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله شهید سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، جلوه محراب، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها