او در دارالفنون به فراگیری زبان فرانسه و آموزشهای فنون نظامی پرداخت و پس از مدتی عزیزخان سردار کل (عزیز خان مکری) که وزیر جنگ بود او را به منصب «وکیل نظام» منصوب نمود. دوره تحصیل دارالفنون را با درجه یاوری (سرگردی) به پایان رساند. 2
تا سال 1267ق، در مدرسه دارالفنون تحصیل کرد. یکسال بعد عنوان وکیل نظام گرفت و به تدریج در مناصب نظامی ترقی نمود. در سال 1275ق، به رتبه سرهنگی نائل آمد و در سال 1280ق، با سِمت نماینده نظامی ایران در سفارت پاریس راهی آنجا شد و عضویت هیئت سفارت امیرنظام گروسی را یافت و توانست به تکمیل زبان فرانسوی و اخذ معلومات جدید بپردازد. در سال 1284ق، به ایران بازگشت و به سِمت مترجم حضوری دربار تعیین شد. در سال 1287ق، اداره امور روزنامه رسمی و سپس ریاست دارالترجمه به وی واگذار و به صنیع الدوله ملقب شد. سپس به ترتیب به این مقامات دست یافت: معاون وزارت عدلیه (1290ق)، رئیس دارالتألیف (1298ق)، عضو مجلس شورای دولتی(1299ق)، وزیر انطباعات (1300ق). وزارت انطباعات در آن زمان از جمله وزارتخانههایی محسوب میشد که به قول اعتمادالسلطنه وزارت مجعول بود. در سال 1304ق، «لقب اعتمادالسلطنه» به او اعطا شد. مدتها شهردار تهران و مقام تصدی بنایی عمارات سلطنتی و مقاطعه آنها را بر عهده داشت. صنیعالدوله در سال 1288ق، با دختر امامقلی میرزا عمادالدوله که به اشرف السلطنه ملقب شد، ازدواج کرد اما وی پیش از این ازدواج نیز زن دیگری داشت که از او دختری به نام عذرا داشت و در عقد حاجی حسین خان احمدخان نوائی درآمده بود. 3
اعتمادالسلطنه از اولین کسانی بود که سانسور کتاب و مطبوعات را در ایران پیشنهاد کرد و در نامهای به ناصرالدین شاه از ضرورت سانسور و اینکه چنین دستگاهی امروز در همه ملل متمدن مرسوم است سخن گفته بود و ظاهراً ناصرالدین شاه با این پیشنهاد موافق بود، البته خود اعتمادالسلطنه از اولین کسانی بود که پیش از تدوین قانون سانسور، گرفتار آن شد. از جمله نسخه های کتاب «سرگذشت خر» یا «منطق الحمار» را که وی ترجمه کرده بود به دستور ناصرالدین شاه جمع آوری کردند. 4 وی طرحهای قانونی نیز برای ممیزی عملی و دخانیات و تمبر معاملات و توسعه امور جراید پیشنهاد نمود اما به واسطه مخالفت دیگر درباریان صورت نگرفت.
اعتمادالسلطنه در عالم سیاست ایران، جانب روسها را نگاه میداشت و به همین جهت همواره بین شاه و سفارت روس رابط و در ماجرای گرفتن قرض از روسیه، پیغام بر مخصوص شاه به سفارت و محرم اسرار بود. 5 شگفتا که این کار را فخری برای خود شمرده است.
از اعتمادالسلطنه بیش از سی اثر بر جای مانده البته عده ای بر این باورند که بیشتر نوشته های او را کارمندان زیردست او در اداره انطباعات و دارالترجمه نگاشته اند و او آنها را به نام خود به چاپ رسانده است. برخی از مهم ترین آثار اعتمادالسلطنه عبارتند از: روزنامه خاطرات، خوابنامه یا خلسه، تاریخ منتظم ناصری، مرآتالبلدان، صدرالتواریخ، المآثر و الآثار، مطلع الشمس، التدوین فی جبال شروین، خیرات حسان، دُرّرالتیجان فی تاریخ بنی اشکان، حجه السعاده فی حجه الشهاده، اوزان و مقادیر، سفرنامه ناصرالدین شاه به مازندران، تطبیق لغات جغرافیای قدیم و جدید. از ترجمه های وی می توان به: سرگذشت مادموازل مونت پانسیو، سیاحتنامه کاپیتان آتراس، شرح احوال کریستف کلمب، سرگذشت مترس هورتستت انگلیسی، رذایل مردم انگلیس، طبیب اجباری اثر مولیر، عروس اجباری اثر مولیر، و چند ترجمه دیگر نام برد. 6
طبق وصیت اعتمادالسلطنه، تمام دارایی و کتابخانه وی را ناصرالدین شاه متصرف شد؛ البته شاه مقداری مسکوک طلا را ضبط کرد و بقیه را به وارثانش بازگرداند. اشرف السلطنه همسرش نیز برخی از کتب اعتمادالسلطنه را مانند نسخه خطی روزنامه خاطرات به کتابخانه آستان قدس رضوی تقدیم کرد. 7
روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران در دوران قاجار را ترسیم می کند. از مهمترین فواید این کتاب، شناختن اخلاق و آداب مملکتداری ناصرالدین شاه به ویژه بر نحوه زندگی داخلی وی و عشق و علاقه مخصوص او به شکار و تفریح دائمی است. اعتمادالسلطنه از نزدیکان شاه بود. کمتر روزی بود که وی به حضور شاه نرود و مدت درازی با او نباشد. در سفر و حضر همسفر و همنشین شاه بود. هر شب پس از اینکه از حضور شاه به منزل می آمد به نوشتن شرح وقایع روز می پرداخت و طبق گفته خودش، احدی از آن خبر نداشت. 8 رابطه او با شاه محکم بود و شاه هم به اعتمادالسلطنه توجه خاصی مبذول می داشت. بسیاری از شوخیهایی که با شاه می کرد و نکتههایی که به شاه عرض می نمود در این کتاب ضبط شده است و از مراتب شاه به او حکایت می کند.
روزنامه خاطرات را باید به دو بخش تقسیم کرد: یک بخش آن مربوط است به 29 جمادی الاولی 1292 تا 19 محرم 1293ق که در یک مجلد نوشته شده است و دنباله ندارد. اما بخش دوم یادداشتها مربوط به 16 ربیعالثانی 1298ق تا 14 شوال 1313ق (پنج روز قبل از فوت اوست). اما معلوم نیست در فاصله سالهای 1293 تا 1298ق هم آیا روزنامه را مینوشته یا اینکه در این مدت ترک شده است؟
اعتمادالسلطنه، آداب و عبادات اسلامی را محترم میشمرد و فرایض دینی را به جا میآورد و اعتقادش به خرافات دینی به حدی بود که شفا یافتن خود را از بیماری سخت درد گلو از برکت آب تربت میدانست. 9 سرانجام در تهران به مرض سکته در روز سیزدهم نوروز سال 1313ق درگذشت. برخی مرگ او را مشکوک دانستهاند. پیکرش را در وادی السلام نجف دفن کردند. 10
[656- 124ط] |
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فرید قاسمی، مشاهیر مطبوعات ایران (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379)، ج 1، ص25.
2. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران (تهران: گلشن، 1362)، ج3، چ3، صص 331- 330.
3. علی اکبر ولایتی، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (تهران: چوگان، 1388)، ص 9، 13، 15 ؛ یوسف متولی حقیقی، وزیر تاریخ نگار (تهران: دانشگاه فردوسی مشهد، 1381)، ص 16.
4. فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون (تهران، بینا، 1351)، ص 456.
5. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات (تهران: امیرکبیر، 1350)، چ2، ص 1214.
6. دایرهالمعارف بزرگ اسلامی (تهران: مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1379)، ج 9، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، «ذیل اعتمادالسلطنه».
7. میرزا علی خان امینالدوله، خاطرات سیاسی (تهران، بی نا، 1341)، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، ص 203.
8. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 41.
9. همان، ص 347.
10. علی اکبر ولایتی، نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران (تهران: امیرکبیر، 1389)، چ 9، ص 502.
منبع: سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر، بخش رجال، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مرضیه یحیی آبادی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد