در ستایش بی‌نظمی

مرتب می‌چینم، پس هستم

همیشه انگشت اتهام مادرها به سوی فرزندان نامرتبشان نشانه می‌رود. با این جمله که «اتاقتو مرتب کن!»، اصطلاح‌ها هم البته کم نیستند: شتر با بارش وسط این شلوغی‌ها گم می‌شود و شاید چیزی مثل این «بانظم‌ها به بهشت می‌روند و بی‌نظم‌ها شاید به ناکجا!»
کد خبر: ۷۲۸۱۹۸
مرتب می‌چینم، پس هستم
زندگی مرتب‌ها اما تحفه‌های بیشتری هم دارد. خاکبرداری هرروزه از تمام کنج‌های موجود در خانه و اتاق و خاکسپاری تمام ملزوماتی که در یک آن دیگر احتیاجی برایشان متصور نمی‌شود! برای مرتب‌ها احتیاج فقط به همان لحظه‌ای خلاصه می‌شود که به شیء خاصی نیازی نباشد و در آن لحظه، حس وسواس‌گونه همیشگی می‌گوید: همه چیز را دور بریز تا اتاقت، خانه‌ات، میز کارت، کیفت، کمدت و... مرتب باشد و آن شیء بدون این‌که فرصتی برای دفاع از بودنش داشته باشد، وسط زباله‌ها گم می‌شود.

به قول خیلی از آدم‌های مرتب، قصه نظم و ترتیب، قصه پیشرفت آنور آبی‌هاست، اگر می‌خواهی به جایی برسی باید نظم داشته باشی و آنها که رسیدند، راهشان را از اتاق‌هایی پیدا کردند که ملافه روی تخت با سطح زمین زاویه قائمه می‌ساخت!... باید صبح به صبح به جای گشتن وسط انبوه لباس‌های کمد، جورابت را از روی ترتیب رنگ یا ترکیب آن پیدا کنی، کاغذ و دفتر و کتابت را از توی طبقه‌های کتابخانه انتخاب کنی و راس ساعت از در بیرون بزنی... اصلا این جملات کجا ثبت شده است؟ نظم و ترتیب میز و اتاق و کمد کجا و نظم و قانون اجتماعی کجا؟ اصلا چرا ما دوست داریم همه چیز را به همه چیز ربط بدهیم؟ همین‌طور بی‌خود و بی‌جهت؟! اصلا کسی باورش می‌شود که اینیشتین از چیدمان منظم نتایج آزمایش‌هایش توی اتاق، به کشف قانون نسبیت رسیده باشد؟! دست‌کم فرم موهای اینیشتین حال و هوایش را لو می‌داد!

برای آنها که نظم ظاهری را جدی نمی‌گیرند، هر چیزی می‌تواند مهم باشد؛ از اولین نقاشی دوران کودکی بگیر تا آخرین فیش حقوقی بعد از 30 سال کار اداری. بی‌نظم‌ها اتهام آشغال جمع‌کنی را به جان می‌خرند تا به بی‌احساسی متهم نشوند. نوستالژی‌ها قسمت‌های مهم زندگی‌اند که اگر به سطل آشغال سپرده شوند، چیزی از گذشته را به‌جا نمی‌گذارند. نظم خوب است، اما دشمن یادگارهای به‌جا مانده است، این را فقط آنهایی می‌فهمند که روحشان با روزهای خوب گذشته یا ساعت‌های تلخ قدیم پیوند خورده باشد.

خوشبختانه یا بدبختانه، یک جایی خواندم که حالا بعضی از دانشمندان پیدا شده‌اند که طرف میزهای نامرتب را بگیرند و نظم و ترتیب را دشمن خلاقیت معرفی ‌کنند؛ میز شلوغی که سررشته ایده‌های کوچک و بزرگ می‌شود. شاید هم راست می‌گویند، وقتی هر چیزی درست سر جای خودش قرار می‌گیرد، دیگر فرصتی برای سنجاق زدن انواع و اقسام فکرهای ریز و درشت باقی نمی‌ماند؛ سنجاق‌هایی که بعد‌ها شاید اتفاقات هیجان‌انگیز را وسط کوهی از کاغذهای روی میز رقم بزنند. (ضمیمه چمدان)

مریم تجلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها