روزنامه خندان

هابیل و قابیل و مسئله ازدواج

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۲۲۹۰۳
هابیل و قابیل و مسئله ازدواج

سیاست روز: هابیل و قابیل و مسئله ازدواج

معاون وزیر ورزش و جوانان: مسئله انتخاب همسر یکی از مشکلات کنونی در زمینه ازدواج است.
ننجون: که البته خیلی هم "کنونی" نیست و از زمان هابیل و قابیل هم چنین مشکلاتی وجود داشته است.
۳۰۰ سایت به صورت غیرقانونی و غیر‌اخلاقی در زمینه همسریابی فعالیت می‌کنند.
ننجون: چشم و دلتنان روشن! چند تا سایت به شیوه بااخلاقی و قانونی فعالیت می‌کنند؟!
معتقد هستیم جشنواره‌ها باید خروجی مشخصی داشته باشند.
ننجون: ما هم موافقیم. یعنی باید از جیب دولت بیاید و خروجی آن به جیب از ما بهتران و آقایان خاص برود.
برنامه ما این است که برترین‌های حوزه ازدواج را با مکانیزم‌های علمی مشخص کنیم.
ننجون: این یکی را نفهمیدیم. می‌رویم معنای این حرفتان را از برادر جواد لاریجانی می‌پرسیم و بعد تک مضرابش را می‌زنیم.
ازدواج سفید نوعی رابطه عاطفی و به خصوص نیاز جنسی است که بین زن و مرد اتفاق می‌افتد.
ننجون: ‌ای بابا! یکباره بگویید یک چیزی در مایه‌های انقلاب نارنجی و براندازی نرم است.

شرق : آموزش گام‌به‌گام سفر شمال

در مرحله اول یک‌نفر می‌شود مادرخرج. اگر مادرخرج مدیریت کارگزارانی داشته باشد، مادر به حالتان بگرید که در طول سفر گرسنگی و ریاضت خواهید کشید. اگر مادرخرج اولین تجربه مدیریتی‌اش باشد، شما اول حال می‌کنید چون مدیر مربوطه خیلی ریخت‌وپاش می‌کند و همان اول سفر به اسم فامیلی، کلی پول بهتان می‌دهد، اما بعد از چندکیلومتر دچار مسیر انحرافی می‌شوید و حتی پول بنزین هم نخواهید داشت و سال‌ها بدبخت خواهید شد.

مرحله دوم؛ شما می‌روید بقالی و حرص می‌زنید و همه‌چی می‌خرید انگار قحطی‌شده. ولی وقتی رسیدید شمال می‌بینید همه‌چیز هست. به این مدیریت می‌گویند پایداری یعنی ایستادن پای چیزی که چیزی نیست اما یک‌طوری می‌گویید چیزی هست انگار واقعا چیزی شده و حماسه اتفاق افتاده.

مرحله سوم، بازگشت به گذشته یا نوستالژی است. یادتان است موقع مدرسه همه شلوغ می‌کردند تا ناظم می‌آمد دست‌به‌سینه می‌نشستیم؟ الان هم همین‌طوری است توی جاده هر نیم‌ساعت یک‌بار همه دست‌به‌سینه می‌نشینند تا از پلیس راه بگذرند.

مرحله چهارم، آمپلی‌فایر نام دارد. در این مرحله به‌خاطر فرار از ازدحام شهری به طبیعت سفر می‌کنیم تا به آرامش برسیم که تا رسیدیم به دامن طبیعت دستگاه پخش را روشن می‌کنیم و دوبس‌دوبس دامن طبیعت را بادبان می‌کنیم. مرحله پنجم، مرحله بازگشت به اصل خویش نام دارد. در این مرحله موقع برگشت، ما چنان از خودمان آشغال به‌جا می‌گذاریم که بعدی‌ها بفهمند چه آشغال‌هایی اینجا بوده‌اند. در انتها از اینکه با آمبولانس همسفرید خوشحالیم.

اعتماد: خودکنترل کنی

ای بابا... اینکه نشد: یک بار خیر امواتم خواستم با برادران غیور هم افق شوم و با ارباب قدرت همسخنی کنم و از جمع روزنامه نگاران ناراضی ببرم و به دلواپسان راضی بپیوندم و آرام و کم هزینه و غیر خشن، جناح عوض کنم و به سمت فلاح و رستگاری متمایل شوم و جلوی این قرطی بازی های مجازی و این گوشی های لمسی بایستم، لیکن چه چاره با بخت گمراه؟

اگر بخت من بخت بود که سر 40سالگی نمی رفتم تعلیم یورتمه. محافظه کاری من هم به درد صحرای محشر می خورد. تا آمدم موافقتم را با فیلترینگ اعلام کنم، کل قضیه سالبه به انتفاع موضوع شد.
رفیقی گفت سریعا از پارازیت ماهواره ها هم دفاع کن، بلکه از خیر آن هم بگذرند و همچنان که توی این ماجرا از ملت همیشه «خود کنترل کن» خواستند که از خود بی خود نشوند و دست و پای شان را به قدر وسع و در مواقع لزوم جمع کنند، آنجا هم همین خواهش را داشته باشند و بخواهند که چشمان شان را احتیاطا ببندند و اگر نه هر دو را -لااقل یکی را- ببندند و خود را کنترل کنند و با عذاب وجدان و ناراحتی و ندامت به بعضی صحنه ها و تصاویر نگاه کنند.

ضمن اینکه می شود هم روی گوشی ها و هم روی رسیورها - بلکه روی خود مردم- نرم افزاری نصب کنند تا افراد ناباب «خود کنترل نکن» را شناسایی کند و در جا و در ملاعام به سزای اعمال ننگین شان برساند تا عبرت سایرین و نظم و نسق برقرار شود.

شنیدم که یکی از این برندهای ورزشی برای فوتبالیست ها کفشی اختراع کرده که به محض ورود به منطقه آفساید به طور ممتد بوق می زند و قبل از سوت داور روسیاه شان می کند. یادم هست زمان بچگی هم توی استخر یک مایع هوشمند می ریختند تا اگر کسی عمدا یا سهوا بخواهد وسط آب سرقدم برود دورش زرد شود و سیه روی شود هر که در او غش باشد.

خدا را شکر علم الان خیلی پیشرفت کرده و می شود عین این دوربین ها که سر چهارراه ها و میادین کار گذاشته اند، روی بقیه چیزها و جاها هم کار بگذارند و جلوی ضرر را از ابتدا بگیرند و هر توطئه یی را در نطفه خفه کنند. اتفاقا برادران چینی در این کار استاد هستند و هر سفارشی را در اسرع وقت اختراع می کنند. چیزی که عرض می کنم به لحاظ اقتصادی هم خیلی مفید است و به شدت باعث صرفه جویی و انباشت ارز می شود و دلواپسی و نگرانی عزیزان مان را هم –به طور قابل ملاحظه- کم می کند.

مثلابه جای این همه کنترل محسوس و نامحسوس می شود روی ماشین ها، به خصوص روی مدل های کوپه و هاچ بک و دو در و سه در و شاسی بلند یک نرم افزار نصب کرد که به محض اینکه راننده هوس اتو زدن به سرش بزند، با نخستین بوق نابجا در برابر بعضی اشخاص دانشجونما، اتوماتیک مان به اداره مبارزه با منکرات متصل شود و نزدیک ترین گشتی را به محل جرم دعوت کند.

حتی می تواند از این هم پیشرفته تر باشد و به جای اتصال به پلیس بیرون، به وجدان، این پلیس محترم درون وصل شود و مجرم را از طرف جمعیت مجازی مورد هو قرار دهد و وارونه سوار الاغ دیجیتالی اش کند و یک آفتابه حقیقی هم به گردنش بیندازد و در شهر به گردشش در آورد. نرم افزار می تواند دو سویه باشد و مجرم و مجرم عنه هر دو را خوار و خفیف کند که کلااغلب معاصی دو سویه اند و همیشه و در هر جرمی حد اقل پای یک پارتنر روسیاه هم وسط است. بحث منکرات و بی عفتی و بی اخلاقی خیلی کار سختی نیست و واقعا شاید در همین داخل هم بتوانیم نرم افزارش را بسازیم.

اگرچه تخصص ما در داخل بیشتر سخت افزار است و اینقدری که ما در ساخت انواع سخت افزار تسلط داریم، دیگران ندارند. شاید بهتر این است که سخت افزارش را خودمان بسازیم، نرم افزارش را با چینی ها تهاتر کنیم. تا یادم نرفته می شود برای روزنامه نگاران هم فکر کرد و با تعبیه نرم افزار و سخت افزار روی لب تاپ شان جلوی نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی را گرفت و با یک برنامه پنج ماهه کلهم اجمعین شان را به راه راست هدایت کرد و اختیارات بیشتری به پلیس درون شان داد و کاری کرد که در مواقع حساس، زور پلیس درون تصاعدی بالابرود و نویسنده به محض ورود به منهیات دستش قلم شود و قلمش قلم تر.

نرم افزار مورد بحث برای تماشای بی درد سر والیبال هم خیلی خوب است. این دفعه که گذشت، دفعه دیگر باید عمل چشمپوشی و ندیدن بعضی مشوقین اوکراینی و لهستانی و فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی را به گیرنده ها واگذار کنیم و جلوی این همه فحش و نفرین پراکنده در فضای برودکستینگ را بگیریم. البته باید مراقب بعضی تماشاگرنماها که از پرچم ایران سوءاستفاده می کنند باشیم.

اینجا قضیه یک کم پیچیده است... و اما نکته آخر اینکه بالاخره جنس چینی و ایرانی گاهی خراب می شوند و آش نخورده و دهان سوخته برای آدم بی گناه مساله درست می کنند. سلامت وجدان مال بی زوری و بی قدرتی اوست. اگر زور و قدرتش تصاعدی بالابرود چه بسا بزند خوار سر راه مان شود.

کیهان: مسائل خانوادگی! (گفت و شنود)

گفت: نتانیاهو در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل بدجوری به اظهارات صریح آقای روحانی در دفاع از برنامه هسته‌ای ایران، افشای ماهیت فریبکارانه ائتلاف ضد داعش و... حمله کرده است.
گفتم: غلط زیادی کرده! خب! دیگه چی؟!
گفت: نتانیاهو ادعا کرده که نظامیان اسرائیلی در رعایت حال غیرنظامیان در جنگ غزه مستحق قدردانی جهانی هستند! و با نظامیان دیگر کشورها تفاوت فراوانی دارند.
گفتم: دور از جون همه حیوانات، آموزگاری به دانش‌آموزان می‌گفت؛ ما همگی از نسل آدم و حوا(ع) هستیم. یکی از شاگردان گفت؛ آقا اجازه! بابای ما میگه که ما از نسل میمونیم. آموزگار گفت؛ ببین پسرجان! ما اینجا با مسائل خانوادگی شما کاری نداریم!...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها