شهریار شعر معاصر ایران به روایت رفیق سال‌های دور

سه‌تار شهریار و صدای بنان

امروز را در تقویم روز ملی پاسداشت شعر و ادبیات پارسی نامیده‌اند، آن هم به مناسبت سالروز درگذشت سیدمحمدحسین شهریار از شاعران برجسته معاصر ایران. به همین دلیل نزد یکی از دوستان نزدیک شهریار رفتیم تا یادی از شهریار و شعر او کرده باشیم.
کد خبر: ۷۱۸۲۳۶
سه‌تار شهریار و صدای بنان

هوشنگ طیار، شاعر و ترانه‌سرا متولد سال 1313 در اردبیل است. از همان سال‌های نوجوانی، زمانی که محصل بود به شعر علاقه‌مند می‌شود. حتی وقتی می‌شنود شهریار به تبریز برگشته راهی آن شهر می‌شود تا او را از نزدیک ببیند.

خودش می‌گوید: «عید نوروز بود. از تعطیلات مدارس استفاده کردم و به تبریز رفتم. آدرسش را گرفتم و به در منزلش رفتم. گفتند استاد کسی را نمی‌بیند.» روی کاغذی بیتی از حافظ می‌نویسد و به مردی که در را بر او گشوده بود می‌دهد و می‌گوید آن را به شهریار بدهد: «اگر به مهر بخوانی مزید الطاف است/ اگر به قهر برانی درون ما صاف است» این بیت بر شهریار اثر می‌کند و خود می‌رود تا جوانک را دم در خانه ببیند.

طیار آن لحظه را چنین روایت می‌کند: «دیدم استاد با همان لباس راحتی خانگی آمد پایین، مرا بغل کرد و بوسید. رفتیم بالا، نشستیم. برایش شعر خواندم. او هم غزل «ذکات زندگی» را برای اولین بار نوشت و به من اهدا کرد. دعوتش کردم به اردبیل بیاید.» طیار اشاره می‌کند که شهریار در غزلی در جواب دعوت او سروده بود:

به سوی تو شیرین پسر خواهم آمد

به پا گفته بودی به سر خواهم آمد

طیار سال 1335 دوباره به دیدن شهریار به تبریز می‌رود. در راه در جواب غزل شهریار غزلی می‌سراید و برایش می‌برد:

به سوی تو صاحب‌نظر خواهم آمد

گر افتادم از پا به سر خواهم آمد

هنوزت غبار غمی گر به دل هست

مخور غم که با چشم تر خواهم آمد

به دربار خود دادیم بار به یک بار

هوس کرده بار دگر خواهم آمد...

این غزل نیز مورد توجه شهریار قرار می‌گیرد و دوستی طیار با او از آنجا مستحکم می‌شود. پس از آن طیار، افسر شهربانی می‌شود و به تهران می‌آید و روابط دوستانه‌اش با شهریار گسترش می‌یابد: «شعرهایم را برای استاد می‌فرستادم و او هم در پاسخ شعرهایش را برای من ارسال می‌کرد.»

طیار پیش از انقلاب اشعار و ترانه‌هایی می‌سراید که خوانندگان آن زمان آنها را اجرا می‌کنند و به سر زبان‌ها می‌افتد. شهریار مثنوی بلندی در معرفی مفاخر هنر ایران سروده و از شعرای قدیم و معاصر نام می‌برد. او در بیتی از طیار هم یاد می‌کند: «به شهربانی کشور به شهرت طیار/ سخنوری است به ذوق و قریحه‌ای بسیار.»

طیار درباره شخصیت و خصوصیات اخلاقی شهریار می‌گوید: «از ویژگی‌ها و توانایی‌های شعری‌اش بالاتر، می‌توان به خصوصیات اخلاقی شهریار اشاره کرد. من مردی به نازنینی و خوبی شهریار به عمرم ندیدم. از هر لحاظ درجه یک بود. من با شاعران دیگری چون اخوان ثالث و عماد خراسانی رفاقت داشتم، ولی شهریار چیز دیگری بود. جدا از توانایی‌ها و قابلیت‌های شعری‌اش، خودش انسانی والا بود. شهریار روزی از من عذرخواهی کرد. گفتم دلیلش چیست؟ گفت زمانی که به دیدار من آمده بودی و شعرت را برای من خواندی، فکر کردم شعر دیگران است و داری برای من می‌خوانی. بظاهر تائید کردم، ولی باورم نمی‌شد آن شعر را تو گفته باشی. بیشتر که با تو آشنا شدم فهمیدم توانایی‌ات بالاست. من از تو شرمنده‌ام و از تو معذرت می‌خواهم. در حالی‌که می‌توانست چیزی در این مورد نگوید، اما نمی‌خواست ذره‌ای مدیون کسی باشد.»

طیار گریزی به داستان معروف عشق شهریار و تأثیر آن بر بیشتر غزل‌هایش می‌زند و بیان می‌کند: «ثریا، دختری که شهریار عاشق‌اش بود بعدها به دیدار استاد شهریار می‌آید و او آن زمان این شعر مشهور را می‌سراید:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا»

او اشاره می‌کند شهریار بیشتر به شعرهای دوران جوانی علاقه‌مند بود و در مجالس و مناسبت‌ها بیشتر آن اشعار را می‌خواند. طیار همچنین از علاقه شهریار به موسیقی می‌گوید و این که او خیلی خوب سه‌تار می‌زد: «در میان موسیقیدانان علاقه زیادی به ابوالحسن صبا و موسیقی او داشت و در بین خواننده‌ها صدای غلامحسین بنان را دوست داشت.» او همچنین اشاره می‌کند خواندن کتاب‌های ادبی و تاریخی از دیگر سرگرمی‌های شهریار بود.

شهریار برای خواندن رشته پزشکی به تهران می‌آید؛ اما گرفتار عشق می‌شود. برای دوره انترنی به یکی از شهرستان‌ها می‌رود، ولی وقتی به تهران برمی‌گردد می‌بیند معشوقش با فرد پولداری ازدواج کرده است. دلش می‌شکند. طیار می‌گوید: «پس از شکست عشقی، روحیه‌اش دگرگون می‌شود. حتی مدتی هم در بیمارستان بستری می‌شود. پزشکی را رها می‌کند، ولی از آن زمان است که غزل‌های شورانگیزش را می‌سراید.»

به باور طیار که خود آذری زبان است «حیدر بابا» در ادبیات بی‌نظیر است. ولی او عقیده دارد اگر بخواهیم آن را به فارسی ترجمه کنیم لذت و زیبایی‌اش را از دست می‌دهد؛ چرا‌که برخی زیبایی‌هایی شعری و ادبی را نمی‌توان در ترجمه منتقل کرد: «مثلا برخی ضرب‌المثل‌های آذری را فارسی‌زبانان نشنیده‌اند و شهریار این ضرب‌المثل‌ها را عینا به زبان آذری آورده و تازه وقتی هم ترجمه شود، خواننده چون آن را نشنیده، متوجه نمی‌شود و نمی‌تواند از آن لذت ببرد.» با وجود این، او معتقد است اشخاصی که مدتی از زندگی خود را در ده و دشت به سر برده‌اند، بیشتر از افرادی که در شهر زندگی کرده‌اند، با حیدر بابا ارتباط برقرار می‌کنند.

زمانی که خبر مرگ شهریار را به طیار می‌رسانند او خود در بستر بیماری بود: «به دلیل سکته در بیمارستان بستری بودم؛ خبر را که شنیدم اندوه تمام وجودم را گرفت.»

بامداد محمدی / جام​جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها