عنصر قهرمان در تولیدات یاد شده یکی از ارکان کلیدی و مهم است که موفقترینهای این عرصه همیشه توجه ویژهای بدان مبذول داشته و هیچگاه آن را از نظر دور نداشتهاند. در مجموعههای تلویزیونی، این امر بشدت رعایت شده و موفقترین آنها عموما متکی بر قهرمانهای دوستداشتنی و ضدقهرمانهای خاکستری استاندارد بودهاند تا مخاطب برای همذاتپنداری با قهرمان اثر با مشکل روبهرو نشود.
اما این همه داستان نیست و مخاطبان در دیگر برنامههای تلویزیونی به دنبال شخصیتهایی نزدیک به خود هستند. برنامههای مشهور به دوربین مخفی از جمله برنامههایی است که شخصیت اصلی آن از خود مردم بوده و با ترفندهای مختلف و خلاقانه گروه سازنده گول میخورد. در حقیقت مخاطب در این دسته از برنامهها خود را جای شخصیت اصلی گذاشته و از تصور آنچه که میتوانست بر خود بگذرد، به خنده میافتد. پس از اختراع تلویزیون و همهگیر شدن جهانیاش در اواخر دهه 1960 میلادی به مرور تهیهکنندگان تلویزیونی به فکر تولید کارهایی با مشارکت خود مردم همراه با ایدههایی خلاقانه افتادند که اساس آن را شوخی با مردم تشکیل میداد. شوخیهایی به غایت ساده که در آخر فرد سوژه شده را از وجود دوربین در همان نزدیکی مطلع میکردند و لحظات شاد و مفرحی را برای مخاطبان به وجود میآوردند.
این دوربین مخفیها عموما لابهلای برنامههای کمدی تلویزیونی پخش شده و برنامهای مختص به خود نداشتند، چرا که هنوز گروههای سازنده از داشتن چنتهای پر از ایدههای درخشان محروم بودند. در عین حال مخاطبان نیز آمادگی مواجهه با برنامهای مستقل تحت عنوان دوربین مخفی نداشته و تنها برای لحظاتی کوتاه لابهلای دیگر برنامهها روی خوش به آن نشان میدادند. اما از اواسط دهه 80 تولید برنامههای دوربین مخفیها شدت بیشتری پیدا کرده و به مرور جای خود را در دل مخاطبانشان باز کردند. در عین حال گروههای تولیدی هم با تکیه بر تجربیات قبلی به ایدههایی بس درخشان رسیده و از آنها در کارهای خود بهره گرفتند. به مرور، دوربین مخفیهای تولید شده سر و شکل حرفهایتری به خود گرفته و در ژانرهای مختلفی ساخته شدند. بخش مهمی از آنها با توجه به نیاز مخاطب ساختاری کاملا کمدی داشته و شخصیت بیخبر از همه جا را در موقعیتی قرار میدادند تا مخاطب را بشدت بخندانند.
برای مثال میتوان به کارگر رستورانی اشاره کرد که برای تعویض لامپ بالای سر میز مشتری، کفشها را کنده و با جورابی کثیف و پاره روی میز میایستد و کارش را با خونسردی تمام انجام میدهد. واکنشهای فرد مقابل دوربین در این وضع اسفناک بشدت برای مخاطب جذاب بوده و به خنده وامیدارد. تنوع شخصیتها، برگ برنده سازندگان برنامههای این چنینی در مواجهه با مخاطبان است که کار را از یکنواختی درآورده و واکنشهای مختلفی را ثبت میکند؛ از آدمهای بشدت خونسرد تا افرادی که زودتر به نقطه جوش میرسند. همین امر هم سبب میشود مخاطب علاوه بر سرگرمی نقبی به درون آدمها و خصوصیات اخلاقیشان زده و به تعمق واداشته شود.
بخش دیگری از این دوربین مخفیها اختصاص به ترساندن افراد داشته و درجات مختلفی را شامل میشود. از ترساندنهای ساده و کاملا ابتدایی تا ایدههای بشدت ترسناکی که میتواند حتی سلامت فرد سوژه شده را به مخاطره بیندازد! در دسته اول بیشتر کودکان محور شوخیها قرار گرفتهاند که براحتی در برابر آنها واکنش نشان داده و ترسی زودگذر را بروز میدهند. برای مثال میتوان به ماسک گوریلی اشاره کرد که روی میزی قرار گرفته اما یکباره هنگامی که کودک در برابرش قرار میگیرد، حرکتی از خود نشان میدهد. اما دسته دوم تنها بزرگسالان را هدف قرار داده و اغلب با دوربینهای خانگی و توسط یک جمع دوستانه تولید شدهاند. بیشتر شوخیهای فوق نیز حول محور تاریکی و با تکیه بر ترس انسان از روح شکل گرفته و عموما هم سوژه مورد نظر واکنشهای عجیبی از خود بروز میدهد. تماشای این تصاویر عموما برای مخاطب چندان جذاب نبوده و واکنشهای منفی نسبت به آن نشان میدهند که به همین دلیل هم شبکههای تلویزیونی مشهور و شناخته شده اغلب از پخش آن خودداری میکنند. شوخی با ستارهها هم بخش دیگری از دوربین مخفیهای سالهای اخیر است که با توجه به شهرت فرد مورد نظر با استقبال خوبی از سوی بینندگان مواجه میشود.
بخش دیگری از این تولیدات که هزینه سنگینی هم روی دست سازندگانش میگذارد، دوربین مخفیهای متکی بر جلوههای ویژه تصویری است که در آن از چاشنیهای انفجاری سبک و بیخطر، خون مصنوعی و... استفاده شده و فرد جلوی دوربین بیخبر از همه جا را شوکه میکند! این قبیل کارها علاوه بر هزینههای بالا نیاز به ایدههای درخشان دارد که به همین علت هم به شکل انبوه تولید نمیشوند. بخش کوچکی از این تولیدات به کارهایی اختصاص دارد که ابتدا ذهن مخاطب را به سمت و سوی دیگری برده اما در آخر یکباره تغییر جهت داده و مخاطب را شوکه میکند. عموما این گروه دارای پیامهای اخلاقی درخشانی هستند که تا مدتها از ذهن تماشاگرانشان پاک نمیشوند. برای مثال میتوان به فیلم کوتاه چند دقیقهای انگلیسی زبانی با محوریت مصاحبه شغلی اشاره کرد که پرسشهای مصاحبهگر در آخر به مادر و نقش مهمش در زندگی انسانها ختم میشود.
در ایران نیز ابتدا مخاطبان تلویزیونی تکه فیلمهای کوتاه ویدئویی گرفته شده توسط افراد عادی از حوادث مختلفی که برایشان رخ داده را دوربین مخفی قلمداد میکردند. برنامه «دیدنیها» با اجرای درخشان جلال مقامی در دهه 1360، بخش کوتاهی را به این فیلمها اختصاص داد که با استقبال عالی مخاطبان مواجه شد. اما نخستین دوربین مخفیهای ایرانی را امیرحسین قهرایی برای شبکه تهران تولید کرد که با استقبال نسبی مردم مواجه شد. قهرایی که همچنان از گذشت20 سال به ساخت دوربین مخفیهای گوناگون مشغول است، در برنامههای اولیه خود تلاش کرد با توجه به ساختار فکری، فرهنگی و اخلاقی مردم کشورمان کارهایی را روانه آنتن کند. اتفاقا قسمتهایی از این کار هم بسیار موفق از کار درآمد اما در ادامه مطابق معمول با کمبود ایدههای درخشان مواجه شد تا جایی که مخاطبان تلویزیونی رغبت چندانی به تماشای آن نشان ندادند. استفاده از بازیگری توانا در جلوی دوربین برای باوراندن موضوع به سوژه مورد نظر، یکی از کلیدیترین بخشهای یک دوربین مخفی استاندارد است که عموما ساختههای قهرایی از این بابت ضربه خورده است.
بخش مهمی از دوربین مخفیهای شبکههای تلویزیونی جهان برپایه نقش کودکان شکل گرفته که واکنشهایشان غریزیتر بوده و به همین دلیل هم برای مخاطب بسیار شیرین جلوه میکند. اما دوربین مخفیهای وطنی بندرت از کودکان بهره گرفته و از این فرصت طلایی برای جلب نظر مساعد بینندگان سود نجسته است. در دو سه سال اخیر، قهرایی و گروهش از تلویزیون به بازار رسانه خانگی کوچ کرده و دوربین مخفیهای نسبتا جذابی را با محوریت ستارههای سینما و تلویزیون ساختهاند. شوخی با ستارگان که از فروش خوبی هم در این بازار برخوردار شده، بازیگرانی همچون مهران غفوریان، مهرداد صدیقیان، کامران تفتی و... را بیخبر از همه جا روبهروی دوربین خود قرار داده و ماجراهای غیرمنتظرهای را روبهرویشان قرار میدهند. واکنشهای آنها به اتفاقات رخ داده که اغلب هم ایدههای خوبی دارند، نقطه قوت شوخی با ستارگان است که مخاطب را به تماشای آن ترغیب میکند. در این بین اغلب بازیگران پروژه دوربین مخفی برخلاف نمونههای پیشین، درست انتخاب شده و کارشان را خوب انجام میدهند. برای مثال میتوان به برنامهای با حضور توکلی (بازیگر سینما و تلویزیون) اشاره کرد که سوژهای برای خرید لباس وارد فروشگاهی شده و اندکی بعد با سارقان مسلح به سلاح سرد مواجه میشود که برای دزدی آمدهاند. ایدهای که خوب نوشته شده و درست هم اجرا شده و نتیجه این میشود که رضا توکلی بدون اینکه لحظهای به آنچه پیش چشمش اتفاق میافتد شک کند با روند حوادث پیش میرود و واکنشهایش کم و بیش همان چیزهایی است که قبلا گروه دوربین مخفی آن را پیشبینی کرده است. در نهایت کار آنقدر بالا میگیرد که حال توکلی در بین این همه کش وقوس بین سارقان دگرگون میشود و درست جایی که قرار است همه چیز به هم بریزد سروکله عوامل پشت صحنه دوربین مخفی پیدا میشود و تازه آنوقت است که این بازیگر متوجه اصل قضیه میشود و در گوشهای مینشیند. بعد هم این صحنه به نمایی دیگر قطع میشود که توکلی شاد و خندان رو به دوربین میکند و میگوید: بینندگان عزیز... رکب خوردیم!
با همه اینها به نظر میرسد برنامههای موسوم به دوربین مخفی به مرور جذابیتهایش را برای مخاطب از دست داده که بخش مهمی از آن به تکراری شدن سوژهها و نیز تغییر ذائقه مخاطب در اقصی نقاط جهان بازمیگردد.
محمد جلیلوند
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد