باغ ملک؛ باغی به قدمت تهران

که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای‌خیال

باغی کهن. به کهنگی تهران. با آبگیری در میانه که دورتادورش درختانی کهنسال به سوی آب خم شده‌اند، دستانشان را سوی آب دراز کرده‌اند و به تماشای تصویر خود در آب مانده‌اند سال‌ها. برگی هوا را چنگ می‌زند و آن‌قدر دستش به جایی بند نمی‌شود تا به آب می‌رسد.
کد خبر: ۷۱۶۰۶۰
که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای‌خیال
برگی بر آب شناور است. نوک شاخه‌ای با آب تماس مردد دارد. کمی بالاتر، کودکانی عصر را به غروب می‌رسانند. کمی پایین‌تر بزرگ‌ترهایی در میانه درختان سرسبز قدم می‌زنند. از پایین تا بالای باغ، یک‌سو دیواری آجری و قدیمی است و راهی که از کنار آن می‌گذرد. راهی که این روزها شن‌ریزی هم شده و هرازگاه نیمکت‌هایی چوبی، پناهگاه مهر آدم‌هایی شده‌اند که سر بر شانه یکدیگر نهاده‌اند.

یک آخر هفته که به دربند می‌روی و ترافیک ذله‌ات کرده و قید رستوران‌های دربند را زده‌ای و دنبال راه دررو می‌گردی به یک دیدنی تازه و ظهیرالدوله را هم صدبار دیده‌ای، از خیابان دربند که بالا می‌آیی، دست راستت در خیابان تاجیک که بپیچی، همان اول خیابان، انتهای یک کوچه باریک ورودی باغی است که نه از دور و نه حتی از نزدیک پیدا نیست؛ چه گنجی را در خود نهفته است. باغ چندصد ساله ملک که حالا بوستان روح‌الله نام گرفته است.

هرچند باغ ملک‌التجار از معدود باغ‌های شمیران است که جان سالم از دست صادرکنندگان جواز و بسازوبفروش‌ها به در برده، اما از دیرباز هم آب و هوای خوش آن زبانزد بوده و معیرالممالک در وقایع‌الزمان آن را این‌گونه توصیف کرده است: «آبشار قشنگی دارد و متعلق به حاجی ملک‌التجار است. از فیروزمیرزای نصرت‌الدوله به آس‌بازی برده است. در سی چهل سال قبل...»

نشاط و صفای باغ‌ملک از چشم ناصرالدین‌شاه که پنجاه سال سلطنت ایران را تجربه کرد نیز به دور نمانده بود و بارها از حضور شاه در آن یاد شده؛ از جمله از زبان اعتمادالسلطنه در سال ۱۳۰۶ قمری و همچنین گرترود بل در سال ۱۳۱۰ قمری که گفته: «در آنجا از زیبایی غیرمنتظره‌ای که به پیش بازمان آمد بهت‌زده برجا ماندیم. باغچه‌های پر نشاط به گل سرخ و لادن و اطلسی آراسته بود. در آن آبشارهایی ساخته بودند. آب فواره‌هایش در تمام روز، در بالای آن رشته دیگری از آبشارها و فواره‌ها قرار داشت.»

باغ که یک‌سویش دیوار آجری است و سوی دیگرش را پارکینگ طبقاتی بتنی تصرف کرده البته حالا پارک شده است. باغ که پس از انقلاب اسلامی تا سال‌ها جز سکوت شبانه و حضور روزانه گاه‌گاه جوانان ساکن دربند را به خود ندیده بود، در دوره مدیریت محمدحسن ملک‌مدنی در صدر خبرها رفت. بارها اره برقی به جان درختانش افتاد و بارها آتش باغ را در کام خود کشید اما سرانجام سازمان میراث فرهنگی اعلام کرد که باغ‌ملک یگانه باغ غیرسلطنتی شمیران است و حتی اگر همه درختان این باغ قطع شوند اجازه ساخت و ساز در آن را نخواهد داد. باغ ثبت ملی شد و سال‌ها بعد، یعنی از سال ۱۳۹۰ فرآیند تبدیل آن به یک بوستان عمومی اجرا شد؛ بوستانی که در آن وسایل بازی شگفت‌انگیز و تازه برای کودکان فراهم شد و برای پله‌ها و نیمکت‌ها و نرده‌هایش هم به جای فلز زشت زردرنگ شده از چوب همرنگ و متناسب با محیط استفاده شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. حالا البته شاید از آن شور اولیه در باغ‌ملک خبری نباشد، اما هنوز ساکنان محله باغ‌شاطر از بالا به باغ می‌آیند و خیلی‌ها هم که گذشته باغ را دیده‌اند در آن به خیال قدیم قدم می‌زنند. در میان اینها بویژه عروس و دامادهای قدیم دیدنی‌اند که تا همین چند سال پیش با پرداخت هزینه‌ای برای عکاسی مراسم عروسی‌شان به باغ می‌آمدند و با آبگیر و درختان و فضاهای خیال‌انگیز باغ در لباس بخت عکس می‌گرفتند.

سبزترین رنگ‌های باغ‌ملک را می‌توان از نیمه‌های فروردین تا پایان اردیبهشت دید، اما تمام فصل‌های دیگر سال نیز فضاهای متفاوت را در باغ رقم می‌زنند. پاییز که شاخه‌های لخت درختان قدیمی کمر خم کرده‌اند، این خیال در ذهنت رقم می‌خورد که دستان درختان به سوی آب دراز شده‌اند و تمنای آب دارند و زمستان که برف، درختان گردو و چنار و نارون و افرا را سفیدپوش کرده، چند گامی در کنار آبگیر سرد زمستانی و سکوت شگفت‌انگیز آن می‌تواند فاصله ده دقیقه‌ای تا هیاهوی میدان تجریش را به خاطره‌ای دور از کابوسی نیمه‌تمام بدل کند.

اینها همه باغ‌ملک را بدل می‌کند به جایی دنج و دوست‌داشتنی برای گذراندن چند ساعت از روز و بعد اگر از باغ سیر شده باشی و هنوز آماده بازگشت به هیاهوی زندگی روزمره را نداشته باشی، یک‌سو سورتمه تهران هست برای هوس یک عالمه جیغ و فریاد و قهقهه و تخلیه کامل هرچه خستگی و بی‌حالی باستانی که در تن مانده از نسل‌ها و سوی دیگر امامزاده قاسم هست با درخت کهنسال شگفت‌انگیزش و تاریخی کهن که پشت آن بقعه دیرینه نهفته شده و سرانجام کوچه‌های پیچ در پیچ و شیب‌دار گلاب‌دره که مارپیچی رازآمیز و بی‌انتها و بی‌هدف را می‌سازند برای گذران چند دقیقه یا ساعت، بی‌هدف، بی‌مقصد، بی‌خیال، با پای پیاده. (ضمیمه چمدان)

مسعود بُربُر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها