آدم دوست ندارد والدینش را پیر و سالخورده تصور کند، فارغ از اعداد و ارقام مربوط به سن و سال که یادآوریاش موقع برگزاری جشن تولد برای والدینی که کمکم دارند پا به سن میگذارند غمانگیز و در مرتبهای بالاتر از آن متحیرکننده است، ورود آنها به دنیای سالخوردگی چیز مقبولی نیست و اما دلیل دوم که استناد به آن را میشود مقدمه خوبی برای ورود به نگارش این یادداشت قلمداد کرد، این است که آدم همیشه کنار آنهاست و به دلیل سیر تدریجی سالخوردگی طی سالیان طولانی، آن چیزی که در عرف به آن پیری گفته میشود در چنین حالتی خیلی محسوس نیست. در این حالت شاید دیدن آنها در یک عکس یا تصویر تازه ما را متوجه نشستن گرد پیری بر چهره والدینمان کند و گذر بیرحمانه زمان را به یادمان بیاورد.
اینها را گفتم برای این که به خودم و شما یادآوری کنم 42 سال از زمان ساخت کارتون دوستداشتنی «معاون کلانتر» و سی و اندی سال از زمان نخستین پخشش از تلویزیون ایران میگذرد.
زمان زیادی است، اما گذر بیرحمانه زمان هنوز نتوانسته اندکی از تر و تازگی این کارتون بامزه را در ذهن همه کسانی که کودکیشان را با تماشای آن سپری کردهاند، کم کند. چون همه این سالها به خوشایندترین شکل ممکن در ذهن ما بوده و کنارمان حضور داشته است.
درست مثل حضور والدین. به همین دلیل پا به سن گذاشتن آن را بسادگی باور نمیکنیم و تنها با یادآوری هر از گاه سن و سال این مجموعه است که متوجه ورود آن به پنجمین دهه از عمرش میشویم و یکه میخوریم.
معاون کلانتر با نام اصلی Deputy Dawg هنوز برای دهه پنجاهیها و شصتیها قبراق و سرحال و بازیگوش است. مگر میشود معاون کلانتر صبور و وظیفهشناس با صدای منعطف و مهربان ایرج رضایی و کشمکشهای بظاهر از روی دشمنی و در باطن حاکی از علاقهاش با ماسکی آتشپاره و باهوش و تخممرغ دزد (با صدای سرزنده مینو غزنوی) و وینس بازیگوش (با صدای جادویی مرحوم مهدی آژیر) را به یاد نداشت، همراه آن میانپردههای عجیب داستان که همچنان مثل روز اول در ذهن آدم تر و تازه است. شخصیتپردازی خوب (کاراکتر معاون کلانتر به لحاظ محبوبیت بین ده سگ برتر کارتونی تاریخ قرار دارد) و فرم پویانمایی مناسب این انیمیشن آمریکایی که با فرم کارتونهای ژاپنی آن دوران کاملا متفاوت بود، ساختار متشکل از چند داستانک با آن میانپردههای عجیب و بامزهاش و البته دوبله درخشان این مجموعه باعث شد کارتون معاون کلانتر به یکی از به یادماندنیترین کارتونهای دوران کودکی ما تبدیل شود.
پیرنگ اصلی این مجموعه مثل سایر انیمیشنهای مطرح آمریکایی آن دوران (تام و جری، کایوت و رودرانر و...) خیلی ساده و سرراست و بر کشمکش و تقابل دو شخصیت با منافع متضاد بنا شده بود.
معاون کلانتر به عنوان یک شخصیت وظیفهشناس و جدی و در بعضی مواقع نسبت به مافوقش کاسه داغتر از آش، سعی میکرد تمامی وظایفش را به نحو احسن و اکمل انجام دهد تا در حوزه استحفاظیاش خبری از بینظمی و قانونشکنی نباشد و مطابق معمول ناگهان سر و کله یک قطب مخالف و البته زیرکتری پیدا میشد که از طریق تقابل و جدالهای بامزه با طرف جدیتر، جوهره درام را شکل دهد و دقیقا مثل سایر آثاری که بر پایه تقابل کودکانه دو شخصیت کارتونی شکل گرفتهاند، اینجا هم تشخیص این که این دو قطب واقعا دشمن هم هستند یا به هم علاقه دارند دشوار، و اصلا عامل اصلی جذابیت داستان است.
تقریبا همه ما مطمئن بودیم مانند کارتون تام و جری، بین این کشمکشهای ابدی و فرسایشی بظاهر خصمانه، یک علاقه بسیار عمیق و متحیرکننده وجود دارد که در مواقع بحران و پیدا شدن سر و کله یک نفر سوم (همان دشمن مشترک)، به شکل حیرتانگیزی در رفتارهای این دو رقیب بروز پیدا میکند و تبدیل میشود به یک اتحاد و دوستی عمیق و این قضیه دقیقا اصلیترین و زیباترین حسی بود که با دیدن کارتون معاون کلانتر، به شکل ناخودآگاه به ذهن کودکانه آدم منتقل میشد.
در چنین بستری و در حالی که خیلی خبری از خود کلانتر با آن هیبت وسترن و بامزهاش نیست، معاون سعی میکند نظم مطلقی را در منطقه کوچک تحت فرماندهیاش برقرار کند و صد البته که با وجود ماسکی و وینس، هیچوقت در برقراری آن به طور مطلق موفق نیست و بازیگوشیهای بیامان این دو شر مجسم و البته دوستداشتنی باعث میشود طنز به شکل دلپذیری در داستان جاری شود.
هنر مهم سازندگان و هوشمندی آنها هم در نوع شخصیتپردازی و شکل دادن این تقابل بخوبی قابل مشاهده است. مثل تام و جری و کایوت و رودرانر مخاطب نمیداند باید حق را به کدام طرف ماجرا بدهد.
هر کدام از طرفین این تقابل قابل همذاتپنداریاند و دلایل موجهی برای اعمالشان دارند و همین دودلی و تردیدی که قضاوت مخاطب را بسختی به چالش میکشد، برگ برنده داستان است.
مخاطب طبعا وظیفهشناسی کمالگرایانه و معصومانه معاون را میستاید و میداند او مامور است و معذور، در عین حال نکات جذاب شخصیت ماسکی و وینس و شیطنت کودکانه این دو آنقدر خوب از کار درآمده که باعث میشود ذهن تماشاچی مدام در یک برزخ عجیب و دوستداشتنی دست و پا بزند. به چالش کشاندن ذهن مخاطب کودک را شاید بتوان مهمترین ویژگی این مجموعه و رمز موفقیت آن دانست. به همین خاطر آلن فری منتقد سینما و تلویزیون همان سالها در مورد رمز موفقیت این مجموعه با هوشمندی گفته بود: «بچهها دوست دارند به تماشای برنامههایی بنشینند که با ریتمی تند پیش برود و تمام مطلب خود را ظرف مدت کوتاهی بیان کند. این اختصار و ایجاز را بخوبی میتوان در معاون کلانتر مشاهده کرد.
البته عواملی از جمله ریتم خاص موسیقی، طنز کلامیدلنشین، کمدیهای ناب موقعیت و زد و خوردهای شخصیتها نیز از عوامل محبوبیت این انیمیشن به شمار میآید.» احتمالا همین دلایل است که معاون کلانتر را در ذهن ما همچنان جوان و قبراق نگه داشته است. گذر بیرحمانه زمان به خودمان احساس پیری تدریجی میدهد، اما کارتونهای خوب دوران کودکی همچنان در ذهن ما جوان و تازهاند و یادآوری و تماشای مجدد آن باعث میشود ما هم احساس جوانی کنیم.
مهران باقی / جامجم
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به بهانه نمایشگاه «مشق دل» در گالری صداوسیما
در گفتوگوی «جامجم» با یک مشاور خانواده مطرح شد
دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفتوگو با «جامجم» تأکید کرد آییننامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد