سیاست روز : با احتیاط بچه دار شوید
معاون هدفمندسازی رئیسجمهور:
هر کس از دریافت یارانه استعفا بدهد ...است
اسفندیار یارانهپرداز - معاون هدفمندسازی رئیسجمهور با انتقاد از مفسدان اقتصادی که از دریافت یارانه نقدی انصراف دادهاند، گفت: پس از این با کسانی که به هر دلیل از دریافت یارانه انصراف بدهند به شدت برخورد خواهیم کرد.
وی افزود: اینهمه یارانه روی دست دولت باد کرده و آن وقت عدهای از خدا بیخبر با انصراف از دریافت یارانه به امنیت اقتصادی کشور لطمه میزنند.
ایشان خاطرنشان کرد: از همین تریبون اعلام میکنم که هرکس به شکل ددمنشانهای انصراف بدهد و یارانه نگیرد... است. گفتنی است اقتصاد کشور با خطر افزایش نقدینگی مواجه است و دولت برای انبار کردن پولهای خود با کمبود جا دست و پنجه نرم میکند.
مشاور وزارت فرزند آوری:
نصف بچه هم کافی است
منصور عقیمنژاد - مشاور وزارت "فرزندآوری و نظارت بر حریم خصوصی مردم" اعلام کرد: برای هر خانواده ایرانی "نصف یک بچه" کافی است و با متخلفان برخورد خواهد شد.
وی با اشاره به جمعیت سه میلیارد و هشتصد میلیونی کشور در سال گذشته اعلام کرد: از مردم درخواست میکنم کمی پایشان را از روی پدال گاز بردارند و با احتیاط بچهدار شوند. وی در پاسخ یکی از خبرنگاران که پرسید چطور میشود با احتیاط بچهدار شد، گفت: در افق چشمانداز بیست ساله هر خانواده در حال انقراض میتواند یک بچه داشته باشد اما خانوادههایی که خطر انقراض تهدیدشان نمیکند، اجازه فرزندآوری ندارند.
وی در پایان تصریح کرد: امسال فقط برای نوزادان خانوادههایی که نام آنان با "ش" و "الف" آغاز میشود، شناسنامه صادر میشود و بقیه کودکان باید با بیهویتی خود کنار بیایند.
همایش "دلم برات تنگ شده جونم" برگزار نمیشود
جبهه حامیان جناح چپ مایل به بنفش اعلام کرد: میخواستیم به احترام کسانی که دلشان برای بابا ننهشان تنگ شده همایش "دلم برات تنگ شده جونم" برگزار کنیم اما عدهای الکی "دلواپس" شدند فلذا همایش خود را لغو کردیم.
سخنگوی این جبهه که میخواست نامش فاش نشود اعلام کرد: بعضیها میخواهند به همه چیز انگ سیاسی بچسبانند و ما برای این عده "دلواپس" هستیم. وی در پاسخ این پرسش که آیا واژه "دلواپس" یک واژه سیاسی نیست، خاطرنشان کرد: همین نام "جبهه حامیان جناح چپ مایل به بنفش" یک نام سیاسی است اما همه میدانند که ما فقط کارهای عاشقانه و عاطفی انجام میدهیم و همایش "دلم برات تنگ شده جونم" هم در راستای همین اهداف است.
شرق : هشتتا بیار، دوتاش بمونه برات
آقای احمدینژاد اگر هیچکاری برای مملکت نکرده باشد این کار را کرده که ریخت دیپلماسی را در ایران تغییر داده. یعنی دیپلماسی را از ادبیات فاخر رسانده به آخر ادبیات. مثل آخر خط. مثل آخر عمر، یعنی تهته. تهته هر چیزی هم پوچی است. پس نتیجه گرفتیم دیپلماسی پوچ است و با دیپلماسی پوچی، فقط میشود گل یا پوچ بازی کرد.
بله. توی تاریخ خواهند نوشت دوره احمدینژادی، یا دوره محمودی. مثل دوره کورشی، یا دوره چنگیزی.
مهمترین تاثیرش هم این است که بعد از احمدینژاد دولتمردان و مجلسمردان و دیپلماتمردان به ادبیات کف خیابان صحبت کردند. مردم کوچه هم به ادبیات رسمی. یعنی همانموقع که احمدینژاد از لولو و آب را بریز همانجا که میسوزد حرف میزد مردم داشتند از هم «استدعا میکردند» و «همانطور که مستحضر هستید» بودند و کلمات قلنبهسلنبه وسط حرفهای عادیشان میگفتند.
حالا شما میگویی احمدینژاد رفته و ما سوژه نداریم و داریم گذشته را بیل میزنیم. اما نه. ما ثابت میکنیم درست است که احمدینژاد رفته اما اثرش نرفته. نهتنها اثرش نرفته که شبیه شمشیر سامورایی، هویشهویشهویش سهتا ضربه زده، منتها پیکره اقتصاد بعد از یکربع معلوم میشود که با ضربه سامورایی انحرافی شصتوچند تکه شده.
خب برویم سر اصل مطلب. الان وزیر بهداشت دولت روحانی طوری حرف زده که آدم میماند بخواهد برود چیزی بخرد چطوری حرف میزند. یا بخواهد برود ماشین بفروشد چطوری حرف میزند. چی گفته؟
وزیر بهداشت به خبرگزاری «فارس» گفته: «خانوادههایی که تکفرزند هستند، خیلی ریسک میکنند، بزرگترین سرمایه هر انسان فرزند اوست و باعث تاسف است که کسی از این نظر کمتوان و کمسرمایه باشد، من هم فکر نمیکردم یک فرزندم را از دست بدهم.»
حرف وزیر به زبان کف خیابان یعنی؛ «یه بچه کمه، چون بچه تلفات داره. باید هشت تا بیاری که اگه ششتاش به دلایل مختلف تلف شدند، تهتهش دوتا برات بمونه.»
البته وزیر بهداشت حرف بیربطی هم نگفته. ما در شرایطی زندگی میکنیم که ممکن است یک بچهمان به دلیل آتشسوزی در مدرسه، بچه دیگرمان به دلیل سقوط یا تصادف اتوبوس، بچه سوممان به دلیل ریزش سقف کلاس، بچه چهارممان به دلیل زلزله، بچه پنجممان به دلیل «استقرار نامستحکم خود لب پنجره حین آتشسوزی»، بچه ششممان به دلیل آلودگی هوا، بچه هفتممان به دلیل ماندن زیر دستوپا در برنامه خالهشادونه و... تلف شود. پس با احتساب این آسیبها و تلفات، اگر ما 10تا بچه داشته باشیم، تهتهش دوتا بچه میماند برایمان. این همان منطقی است که در جاهای دیگر هم استفاده میشود، که آقای وزیر رویش نشده بگوید.
فرهیختگان : کاری از دکتر ساخته نیست
به راستی چگونه باید بامزه بود؟ واقعا من چهکار کنم که بامزه نیستم ولی باید بامزه باشم. چه کنم، چه نکنم بدو بدو میدوم به سوی دکتر.
- دکتر جون چی کار کنم؟ من باید آدم بامزهای باشم؟
دکتر: کی؟ تو؟چرا خب؟
-برای اینکه مجبورم. میفهمید، مجبورم. باید ستون طنز بنویسم.
دکتر: کی؟ تو؟ خوب بگو کجا قراره بنویسی حواسمون باشه یه وقت نخونیم.
- آقا دکتر مهربون شما چقدر بامزهاید. راستی شما چه قرصی میخورید که اینقدر بامزهاید؟
دکتر: همه راهها هم که به قرص ختم میشه. ای شیطون قرص میخوای؟
- دکتر این حرفها چیه؟ من فقط میخواستم بپرسم این روزها که برای همه چی قرص اومده برای بامزه بودن قرص نیومده؟
دکتر: فکر کن نیومده باشه. فکر میکنی وودی آلن چرا اینقدر بامزه است؟ به خاطر دکترهاش دیگه. فکر میکنی واسه چی اینقدر هی تو فیلمهاش گیر میده به روانپزشکها؟ حسودی میکنه دیگه. کسی هم نیست بهش بگه اگه راست میگی روانپزشکها اینجورین پس چرا همه زندگیت از این مطب به اون مطب در حال اعتراف کردن بودی. شما امیدی به بامزه بودنت نیست. بیا اینها رو بنویس.
- یعنی چی بنویسم؟
دکتر: بنویس آقای وودی آلن این چه وضعشه؟ بنویس آقای وودی آلن، بگم... بگم، بریزیم بیرون اون پروندهرو.
- ولی من که چیزی از پرونده وودی آلن نمیدونم.
دکتر: نمیدونی؟ کاری نداره. من بهت میگم چه خبره.
- شما از کجا میدونید؟
دکتر: بابا درد آدمها شبیه همه.
- یعنی چیه؟
دکتر: همه میخوان بامزه، خوشحال و پولدار باشند.
- آقای دکتر باور کنید برای من همون بامزه بودن کافیه. ستون رو گازه. واقعا قرص بامزگی نیومده؟
دکتر: ای شیطون... فکر کن نیومده باشه.
- اِ خب منم به خاطر همین اومدم سراغ شما.
دکتر: فکر کردی من از پشت کوه اومدم. تو اومدی به بهونه بامزه شدن کارخونههای قرصسازی رو خوشحال و پولدار کنی. پسر جان نکن این کار رو بهجای اینکه هی بیای اینجا به من پول بدی برو پولت رو بده به بقالی سر کوچهتون خرید کن بذار تو اون یخچال یه ذره جون بگیری.
- آقای دکتر قرصها رو هم میذارم تو یخچال دیگه.
دکتر: واقعا تو چقدر بامزهای. البته نه از اون بامزهها، منظورم از این بامزههاست.
- یعنی از کدومها؟
دکتر: از اونها که اینقدر دلت به حالشون میسوزه، مجبور میشی بهشون بگی آفرین بامزه.
- آقای دکتر من مجبورم، مجبوووووووووور.
دکتر: خب کاری نداره، برو تو اخبار بگرد کلی خبر بامزه توشون هست. این همه سیاستمدار بامزه.
- آقای دکتر اونها رو که به قصد بامزه بودن نگفتند.
دکتر: اِ، جدا. یعنی ماجرا قرار بوده جدی باشه، پس چرا طنز شده؟ خب درباره مایلیکهن بنویس. واقعا بامزه نیست؟
- چرا ولی ایشون دیگه رقیب و همکار ما محسوب میشن تا مربی فوتبال. درست نیست آدم هی در مورد رقیبش بنویسه.
دکتر: البته باید یادت باشه که تو هیچوقت تو بامزه بودن به گرد پای مایلیکهن هم نمیرسی. مشکل از روزنامههای ماست که ستون رو به مایلیکهن نمیسپارند.
- پس من الان چی کار کنم؟
دکتر: به مخاطب رحم کن و بیخیال طنز نوشتن شو. به حرفهای من گوش کن. همین وودی آلن، همین مستربین، اون یکی اسمش چی بود، جیم کری همه اینها از گوش کردن به حرفهای من بد ندیدند. باور نمیکنی؟
- آقای دکتر چرا باور نکنم. به من که قرص بامزگی ندادین ولی یه سوال شما قرصهاتون رو میشورید میخورید یا نشسته میخورید؟ کلا چه جوری میخورید؟
کیهان : جارو برقی! (گفت و شنود)
گفت: یک روزنامه صهیونیستی حمله اسرائیل به غزه را یکی از بزرگترین اشتباهات و خطرناکترین اقدام رژیم صهیونیستی دانسته است.
گفتم: تازه یادشون افتاده؟!
گفت: نوشته است؛ نتانیاهو قبل از حمله اعلام کرده بود که تلفات این جنگ را در فاصله اندکی جبران میکند ولی حالا چه جوابی برای این خطای بزرگ خود دارد؟
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای بازاریابی جاروبرقی وارد یک خانه شد و مقداری آشغال روی فرش ریخت و گفت؛ این جارو برقی در یک چشم بر هم زدن همه این آشغالها را جمع میکند و اگر نکرد خودم آنها را میخورم! صاحبخانه گفت؛ حالا این آشغالها را که پخش کردهای، با سس قرمز میخوری یا سس سفید؟ چون چندروز است که برق ما قطع شده! و از جارو برقی تو کاری ساخته نیست!
قدس :مش غضنفر و مقاوم سازی مدارس
آبِجیِ عیالُم تو قِله زندگی مُکُنه یُ اونجه یَم فِقط یَک مَردِسه دِرَن که هَمّه بِچّه هایِ قِله هَمونجه درس مُخوانَن.
چَنوَخت جولوتَرا از اداره زنگ زَدُم خِنَما دیدُم کسی گوشی رِ وَرنِمِدِره، واز زنگ زدُم به موبایلِ عیالُم گفتُم یَره بِرِیچی خِنه نیستی؟ گفتِگ بِرِیکه آمَدُم مَریضخِنه. گفتُم اونجه چه خِبَرِ؟ اگِر شُله مِدَن مویَم دُول رِ وَردارُم بیام. گفتِگ پَخمه آمَدُم ملاقاتِ بِچّه آبِجیم. گفتُم مَگِر چیکارِش رِفته؟ گفتِگ رِفته بودِ مَردِسه یُ سر کلاس نشسته بودِ که ناسَن یَک شُمالِ قایِمی مِزِنه یُ اَزونجه که مَردِسه اینا قِدیمی بوده یُ با چاردِنه خِشتُ کاگِل درست رِفته بوده، یَک دیفالِش خِراب مِره یُ مِریزه رو سَر کِلّه یِ بِچّه هایُ بِچّه آبِجیمَم که چِفتِ دیفال نِشسته بودِ یَکدوتا اَزو خِشتا وِل مِره رو کِلّه یُ دستُ بالِشُ چَنتا از اُستُقوناش توخ توخ مِرَن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم وَختی آموزش پرورشِما مِدِنه که بیشترِ مَردِسه های کیشور بایِست مقاوم سازی بِرَنُ جونِ دانش آموزایی که اونجه درس مُخوانَن به خِطرِ ولی وازَم مقاوم سازیشا نِمُکُنه یُ بوجّه هاش رِ وَرمِدره مِده به معلمایُ حوقوقاشایِ اِضاف مُکُنه یُ بِزِشا وامِ ماشینُ خِنه مِده که وَضِشا اَزیکه هستِگ مَقبولتَر بِره، یَنی بِرِیِ آموزش پرورش، پولدار بودنُ راحتیُ آسایشِ بیشترِ معلما خیلی مهمتر از جونُ سِلامتیِ دانش آموزایِ.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد