هویتی برای جسد ناشناس
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان برای شناسایی هویت مرد میانسال سراغ پرونده افرادی رفتند که مفقود شده بودند، اما هیچ مورد مشابهی به پلیس اعلام نشده بود. بررسیها در این رابطه ادامه داشت تا اینکه زنی میانسال نزد کارآگاهان رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد. او به پلیس گفت: «همسرم به نام هدایت سابقه نداشت بیخبر شب به خانه نیاید. هدایت، ساعت 4 بعدازظهر روز حادثه با خودروی خود از خانه خارج شد. نیم ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت حاضر باش تا با هم به مهمانی برویم. من هم آماده شدم و منتظر ماندم، اما خبری از او نشد. وقتی دیدم تاخیر همسرم طولانی شده با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما خاموش بود. با خودم گفتم شاید برایش کاری پیش آمده و تا ساعاتی دیگر برمیگردد، اما او شب هم به خانه نیامد و حالا مطمئن هستم که برای هدایت اتفاقی افتاده است.»
باتوجه به آنکه مشخصات هدایت با جسد کشف شده مشابهت داشت، از همسر هدایت خواسته شد به پزشکی قانونی مراجعه و هویت او را شناسایی کند. به این ترتیب اولین گره این معما باز شد.
رئیس پلیس آگاهی استان اردبیل در این باره میگوید: «در تحقیق از دوستان و آشنایان مرد میانسال، مشخص شد او هیچ مورد اخلاقی نداشته و مرد آرامی بوده است. باتوجه به مدارک به دست آمده فرضیه جنایت به خاطر کینه قدیمی یا مسائل ناموسی رنگ باخت.»
فیلمی از دوربین مداربسته
سرهنگ عالیزاده ادامه میدهد: «از آنجا که خودروی هدایت نیز به سرقت رفته بود، بلافاصله شماره پلاک آن در سامانه پلیس آگاهی ناجا ثبت و به تمام مراکز انتظامی استان اعلام شد. با توجه به این که احتمال داده میشد عامل جنایت بعد از قتل با خودروی مقتول بنزین زده باشد، تحقیقات در این ارتباط آغاز و مشخص شد خودروی مقتول بعد از جنایت سوختگیری نکرده، اما قبل از مرگ مرد میانسال در فاصله زمانی نزدیک در دو پمپ بنزین سوختگیری کرده است.»
ماموران راهی پمپ بنزینها شدند و با به دست آمدن فیلمهای سوختگیری خودروی هدایت، به بررسی فیلمها پرداختند. تصویری که از فیلمهای دوربینهای مداربسته پمپ بنزین اول به دست آمد، هدایت را نشان میداد که سوار خودرویش همراه پسری جوان وارد جایگاه شد. دومین فیلم نیز مشابه با فیلم اول بود اما فرد همراه مقتول، شخص دیگری بود.
پلیس به دنبال پسر ناشناس
کارآگاهان برای شناسایی هویت دو پسر جوان، سراغ خانواده هدایت رفتند و فیلمها را به آنها نشان دادند. هویت پسر جوان در فیلم اول شناسایی نشد، اما خانواده قربانی با مشاهده فیلم دوم، هویت شخص همراه هدایت را شناسایی کردند. او پسری به نام جواد بود که در نزدیکی محل سکونت هدایت مغازه داشت. جواد در تحقیقات با ارائه مدارک و شواهد اعلام کرد زمان وقوع قتل جای دیگری بوده است. با تحقیقات پلیس اظهارات پسر جوان ثابت و از وی رفع اتهام شد، اما هویت پسر اول همچنان نامعلوم بود تا اینکه همسر هدایت به اداره آگاهی مراجعه و سرنخهایی را به پلیس ارائه کرد.
این زن به کارآگاهان گفت: «اولین بار که همراه خانواده شوهرم فیلم را دیدم شک کردم، به همین دلیل به اینجا آمدم تا با دیدن دوباره فیلم مطمئن شوم. شوهرم نوجوانی به نام آرش را حدود چهار سال قبل به عنوان کارگر استخدام کرد تا در کارهایش به او کمک کند. آرش مدت کمی با همسرم کار کرد و بعد از چند روز مقابل خانهمان آمد و به من گفت به شوهرت بگو پول مرا بدهد وگرنه از او شکایت میکنم. بعد از آن ماجرا دیگر آرش را ندیدم. آن زمان آرش 15 سال داشت و زمانی که در فیلم دیدمش ابتدا کمی شک کردم و حالا مطمئن هستم خودش است.»
آخرین شاهد
تحقیقات برای شناسایی آرش ادامه داشت تا اینکه مشخص شد قربانی در آخرین ساعات عمر همراه او دیده شده است. وقتی تصویر آرش به شاهدان نشان داده شد، آنها نیز تائید کردند این جوان همان پسری است که آخرین بار با هدایت مشاهده شده است.
باتوجه به مدارک به دست آمده و فرار پسر جوان، احتمال ارتکاب جنایت توسط او قوت گرفت و پس از شناسایی هویت کامل آرش، بررسیها برای یافتن او ادامه یافت تا اینکه سرنخ جدیدی از پسر فراری به دست آمد.
رئیس پلیس آگاهی استان اردبیل میگوید: «در بررسیها مشخص شد قربانی روز قتل معاملهای انجام داده و از خریدار 9 فقره چک بانکی دریافت کرده بود. به این ترتیب احتمال داده شد آرش با انگیزه سرقت چکها دست به جنایت زده است. با به دست آمدن شماره چکها و استعلام از بانکها مشخص شد آرش چهار روز بعد از جنایت، یکی از چکها را به مبلغ 900 هزار تومان وصول کرده است.»
سرهنگ عالیزاده ادامه میدهد: «در جریان تحقیقات خودروی قربانی به صورت بلاصاحب و رهاشده در استان گیلان کشف و به پلیس آگاهی استان اردبیل منتقل شد.»
دختر فراری
تجسسها برای دستگیری آرش ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان جنایی با شکایت جدیدی علیه آرش مواجه شدند. مردی میانسال به پلیس مراجعه و عنوان کرد: «دخترم به نام میترا ساعت 5 بعدازظهر خانه را به قصد دانشگاه ترک کرد، اما دیگر به منزل برنگشت و تلفن همراهش خاموش است. میترا مدتی قبل با پسری به نام آرش آشنا شد. آرش در یک شرکت کار میکرد و چند وقت قبل نیز به خواستگاری دخترم آمد، اما من به او جواب منفی دادم. احتمال میدهم ناپدید شدن دخترم نقشه آرش باشد. میترا هر کجا باشد آرش از او باخبر است و من از آرش به خاطر ناپدید شدن میترا شکایت دارم.»
کارآگاهان پس از تحقیقات دریافتند پسر جوان و میترا به استان گیلان رفته و در خانه یکی از دوستان آرش مخفی شدهاند. ماموران پس از هماهنگی قضایی آرش و میترا را در عملیاتی ویژه دستگیر و به اداره آگاهی منتقل کردند.
به خاطر پول
سرانجام آرش به عنوان تنها مظنون، مقابل افسر پرونده نشست. تمام مدارک علیه او بود. وی بناچار لب به اعتراف گشود و درباره جنایت گفت: «هدایت را از قبل میشناختم. چند سال قبل به عنوان کارگر با او کار کردم، اما چون کار زیاد بود من هم تسویهحساب کردم و دنبال شغل دیگری رفتم. مدتی قبل هدایت را در خیابان دیدم و این دیدار باعث شد تا رابطهمان دوباره برقرار شود.»
او ادامه داد: «از قبل میدانستم وضع مالی هدایت خوب است، اما در زمان کوتاهی که با او در تماس بودم متوجه شدم وضع مالیاش نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. روز حادثه هدایت قرار بود مغازهای را اجاره کند و از من خواست همراهش بروم. من هم قبول کردم اما صاحب مغازه نبود و هدایت پیشنهاد کرد در اطراف دوری بزنیم تا او بیاید. وقتی به جایی رسیدیم و او توقف کرد، چکها را از جیبش درآورد که با دیدن آنها وسوسه شدم و با سنگی که روی زمین بود، به سر او ضربه زدم. بعد از اینکه از مرگ هدایت مطمئن شدم، 9 فقره چک، 35 هزار تومان پول و سوئیچ خودرویش را برداشتم و فرار کردم. خودرو را در منطقهای در گیلان رها کردم و بعد از آن به تهران رفتم و یکی از چکها را وصول کردم. بعد با میترا تماس گرفتم و قرار شد باهم فرار کنیم تا در فرصتی مناسب باهم ازدواج کنیم، اما دستگیر شدیم.»
متهم جوان پس از اعتراف به جنایت، به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد. (ضمیمه تپش)
مرجان همایونی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: