
«نظریه ذهن» مهارتی است که با آن میتوانیم احساس و خواستههای درونی را هم در خود و هم دیگران بفهمیم. به عنوان مثال آنهایی که میتوانند روی احساس خود و دیگران اسم بگذارند، «نظریه ذهن» قویتری دارند. بعضی انسانها از احساس درونی خود بیخبرند. اگر از آنها پرسیده شود الان چه احساسی داری، یا میگویند احساسی ندارم یا پاسخهای مبهم میدهند. شاید هم بگویند نمیتوانم احساسم را توضیح بدهم. حتی گاهی دقیقا نمیدانند خواسته درونیشان چیست و دقیقا چه میخواهند. همچنین این افراد از درک احساس و خواستههای دیگران بیخبرند و نمیتوانند عواطفی را که در چهره و رفتار دیگران بازتاب مییابد، ببینند.
حتما شما با افرادی برخورد کردهاید که از پشت تلفن متوجه پیامهای غیرمستقیم شما برای تمام کردن مکالمه نمیشوند یا اگر در خیابان با آنها برخورد کنید و با عجله بخواهید گفتوگو را قطع کنید و به راه خود بروید، متوجه عجله شما نمیشوند و میخواهند از هر دری با شما صحبت کنند. به این افراد باید به صورت مستقیم بگویید من الان وقت ندارم و باید بروم تا متوجه بشوند. این افراد کسانی هستند که نظریه ذهن ضعیفی دارند. توانایی درک احساس دیگران به صورت طبیعی از زمان تولد وجود دارد و تا حد زیادی ژنتیک است؛ هرچند در طول زمان تکامل مییابد.
البته در بعضی اختلالهای روانی در کودکی این مهارت آسیب میبیند. کودکانی که از سه سالگی به بعد متوجه خوشحالی، غمگینی، اخم یا عصبانیت مادر نمیشوند، در نظریه ذهن مشکل دارند. این توانایی ذهنی بیانگر آن است که شما چقدر میتوانید خودتان را در موقعیت دیگران بگذارید.
یکی از آزمونهای روانشناختی که روی کودکان در این مورد انجام میشود «آزمون عقیده اشتباه» است. برای انجام این آزمون، داستانی به این صورت برای کودک تعریف میکنیم: «علی یک جعبه شکلات داشت و آن را روی کابینت آشپزخانه گذاشت و از خانه بیرون رفت. مادرش شکلات را برداشت و در یخچال گذاشت. حالا وقتی علی به خانه برمیگردد، کجا باید دنبال شکلات بگردد؟» انتظار داریم کودکان چهار ساله پاسخ درست بدهند و بگویند علی باید روی کابینت آشپزخانه دنبال شکلات بگردد، چون او نمیدانست مادرش شکلات را جابهجا کرده است. آنهایی که پاسخشان یخچال باشد، کسانی هستند که نمیتوانند خود را در موقعیت دیگران قرار دهند.
ما زمانی میتوانیم تعاملهای اجتماعی خوبی داشته باشیم که مرتب خودمان را در جایگاه دیگران بگذاریم و بتوانیم احساس و خواستههای آنها را بفهمیم. این توانایی در افرادی که «نظریه ذهن» ضعیفی دارند، پایین است.
شدیدترین وضع آن اختلالی به نام اوتیسم یا «درخودماندگی» است. اوتیسم یک اختلال عصبی ـ تکاملی است که با اختلال در تعاملهای اجتماعی، اشکال در ارتباطهای کلامی (تاخیر یا ناتوانی در صحبت کردن) و غیرکلامی و رفتارهای تکرارشونده مشخص میشود. این نشانهها معمولا از شش ماهگی شروع و تا سه سالگی تثبیت میشود.
این اختلال روانی متاسفانه بهبود و درمان قابل توجهی ندارد و فقط میتوان بعضی نشانهها را تا حدی کنترل کرد، اما اختلال در «نظریه ذهن» همیشه به اندازه اوتیسم شدید نیست. به همین دلیل اصطلاح «طیف اوتیسم» مطرح میشود. این طیف میتواند شامل افرادی هم بشود که تحصیلکرده هستند، شغل خوبی دارند، هیچ اختلالی در صحبت کردن ندارند، اما به هیچ روی نمیتوانند احساس دیگران را متوجه بشوند یا خودشان را در موقعیت دیگران قرار بدهند. تعداد قابل توجهی از مجرمان و زندانیان در این طیف قرار میگیرند. اینها نمیتوانند احساسی را که در قربانیان خود ایجاد میکنند، درک کنند. گاهی صدای ضجه و ناله قربانی برای آنها تفاوتی با صدای ترمز خودرو ندارد. هرچقدر افراد بیشتر در طیف اوتیسم قرار بگیرند، احساسهای انسانی را کمتر متوجه میشوند و احتمال سرزدن رفتارهای آسیبرسان از آنها بیشتر است.
با اینکه «همدلی» و درک احساس دیگران تا حدی ژنتیکی است، اما به این معنی نیست که آموزش روی آنها تاثیری ندارد. بخش قابل توجهی از مهارتهای اجتماعی ما در طول زمان به دست میآید. پدر و مادران و معلمان مدرسه لازم است بخشی از زمان تربیت و آموزش کودکان را به تمرین آنها برای درک احساس دیگران اختصاص دهند. مثلا آخر هر داستان از آنها بخواهند نظرشان را درباره احساسی که شخصیتهای داستان دارند، بیان کنند یا از آنها پرسیده شود اگر بهجای فلان شخصیت داستان بودی، چه کاری میکردی؟ یا اینکه از او پرسیده شود یک مادر چه زمانهایی غمگین یا شاد میشود؟ هر وقت غمگین یا شاد هستید، از فرزندتان بخواهید احساس شما را تشخیص بدهد. گاهی از کودکتان بخواهید کاری کند که شما شاد بشوید. اینها همه تمرینهایی هستند که درک احساس دیگران را به کودک آموزش میدهد. هر چقدر کودکان درک بالاتری از احساس دیگران پیدا کنند، آمار جرم در بزرگسالی کمتر میشود.
حافظ باجُغلی روانپزشک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر محمد اسحاقی، استاد دانشگاه تهران:
محمدرضا مهدوی در گفتوگو با «جامجم»: