
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
متروپل مسعود کیمیایی خودش به تنهایی قابلیت تبدیل شدن به چیزی علیه سینما، علیه هرآنچه کیمیایی در طول چند دهه فیلمسازیاش پرچمدار حفظ و حراست آن بوده و البته در مقاطعی یکتنه پرچم آن را بالا نگه داشته، دارد.
متروپل به تنهایی میتواند تعداد زیادی سالن خالی را خالیتر کند. میتواند سالنهای رو به تعطیلی را به تعطیل شدن نزدیکتر کند، میتواند آشتی مردم با سینما را حداقل یک فیلم به تعویق بیندازد.
از دو منظر میتوان با متروپل ساخته تازه مسعود کیمیایی روبهرو شد؛ یکی با تکیه بر پیشینه و قدمت سینمایی او و آثار بزرگ و ماندگاری که به تاریخ سینمای ایران اضافه کرده و بخش مهمی از تاریخ سینمای ایران را ساخته است و دیگری نگاه منصفانه و بی وابستگی به پس و پیش کارگردان و با نگاه صرف به اثری که امروز به مخاطب ارائه داده است.
اولی بر مبنای عرف و تعارفات و هنجارهای به اصطلاح اخلاقی حاکم بر جامعه ایرانی استوار است و با رگه غلیظی از نوستالژی و اندکی تعصب و دیگری بر مبنای اصول سفت و سخت و کلاسه شده برای مواجهه با یک اثر هنری و در اینجا به طور ویژه سینمایی است.
نه میتوان ادعا کرد روبهرو شدن با سینمای کیمیایی بدون در نظر گرفتن اینکه او کیست و چهها کرده، کار سادهای است و نه میتوان مدعی بود سراغ نگرفتن از اصول اولیه نقدنویسی و نادیده گرفتن ضعفهای مهلک اثر متاخر کیمیایی امری قابل دفاع است. اصولا روبهرو شدن با سینمایی از جنس سینمای کیمیایی، نوع سومی از برخورد را طلب میکند.
برای مواجهه با سینمای کیمیایی نه میتوان گذشته او را مطلق کنار گذاشت و نه باید صرفا بر مبنای گذشتههای او، سینمایش را به قضاوت نشست. روال غیرقابل توصیف و توضیحی از نوع سوم لازم است تا تکلیف مخاطب با سینمای کیمیایی مشخص شود.
بهترین شیوه برای بررسی سینمای کیمیایی، نوشتن درباره آثارش بر مبنای جنس سینمای خاص خودش و درقیاس با دنیای فیلمسازی خود اوست. تنها در حالتی میتوانیم قضاوت درستی درباره متروپل داشته باشیم که آن را با باقی آثار کیمیایی بسنجیم.
با در نظر گرفتن تمام این تمهیدات و به کار بستن تمام تلاش این قلم برای رسیدن به نقطه امیدبخشی در مسیر به نقد نشستن متروپل باید اعتراف کرد، این فیلم در کارنامه فیلمسازی مسعود کیمیایی نقطه عطف تلقی میشود؛ نقطه عطفی که برچسب بدترین فیلم مسعود کیمیایی را براحتی از آن فیلم متروپل میکند.
متروپل نه در حیطه نقد متمرکز بر خود اثر و نه در قیاس با سایر آثار خود کیمیایی و نه حتی بر مبنای احساساتگرایی محض از نگاه یک شیفته سینمای کیمیایی اثری قابل دفاع نیست و براحتی میتواند کف توان فیلمسازی کیمیایی را نمایندگی کند.
نخنماشدگی از تمام زوایای متروپل قابل رویت است. همه چیز در مترو پل بر مبنای اصل بیحوصلگی بنا نهاده شده و تمام بار فیلم بر دوش داشتههای پیشین مخاطب از سینما و کیمیایی است.
به عبارتی و طبق اصطلاح عامیانه باید گفت کیمیایی در متروپل از جیب و داشتههای قبلیاش میخورد. کیمیایی از جذابیت و پرکشش بودن خاطره بازیهای سینماییاش چنان اطمینانی داشته که از تمام وجوه اولیه کار غافل شده است. گویی بر این باور بوده که هنوز هم میتوان با تلوتلو خوردن قهرمان فیلم زیر باران و تلاش او برای نقش بستن تصویر دست خونآلود روی دیوار در یک شب نامراد و بارانی، با اجرایی دم دستی و اولیه، مخاطب را به اتمسفر رضا موتوری و قیصر و سلطان کشاند اما آن سکانسهای جانانه کجا و این سکانسهای آبکی و پر از بارانهای زورکی کجا؟!
جنس دیالوگ نویسی کیمیایی در متروپل هم روزهای خوش گذشته (حتی در ساحت دیالوگنویسی) را یادآور نمیشود. دیالوگهای بعضا گل درشت ولی به یاد ماندنی کیمیایی که با پیچیدگیهای زبانی خاص خود او بیان میشد، این بار تنها پوستهای از گذشتهها را یادآور میشود.
جنس دیالوگنویسی کیمیایی که همیشه برگ برنده سینمای او محسوب میشد، صرف تازه و بدیع بودن مورد اقبال مخاطبان قرار نمیگرفت، بلکه در هم تنیدگی روح حاکم بر اثر و اقناع مخاطب برای پذیرش منطق خاص سینمای کیمیایی مخاطب را بر آن میداشت با دیالوگهایی که در حالت عادی از زبان کمتر شخصی میتوان شنید، رابطه خوبی برقرار کند و تکتک آنها را به خاطر بسپارد.
در متروپل اما فقدان رگه منسجم داستانی و باری به هر جهت بودن رخدادها و داستانکهایی که هر یک ساز خودشان را میزنند، جان مایه اثر را بیجان کرده تا جایی که مخاطب از همه جا بیخبر تنها برخی دیالوگهای پیچیده را میشنود که نه معنا و مفهومی قابل درک را منتقل میکنند و نه مشخص است با چه پشتوانهای مطرح میشوند. در این میان دیالوگهای کیمیایی هم دیگر دیالوگ نیست و بیشتر به لفاظیهای بیاثری میماند که از زبان چند شخصیت بیدر و پیکر در دل فضای داستانی نداشته اثر بیان میشوند.
از دیگر سو باید اشاره کرد که جنس فضا سازیها در متروپل از چنان تشتت و ناهماهنگی رنج میبرد که شاید تنها راه فرار از این حجم بیمعنایی و چندپارگی را در خواب و خیال بودن همه داستان جستجو کرد. تنها راهی که میتوان با اثر تازه کیمیایی ارتباط بهتری برقرار کرد، شاید این باشد که تصور کنیم تمام سکانسها و رخدادهای فیلم از ذهن شخصیتی با افکار نامنسجم و دچار مالیخولیا یا احیانا در حالت میان خواب و بیداری یا در مرحله هذیانگویی مطرح شده باشد، وگرنه در حالت واقعنمایانه این جنس از چینش رخدادها پشت سر هم و نقاط عطف زورکی الصاق شده به فیلمنامه، کمکی به فهم و درک بهتر مخاطب از اثر و احیانا اندک همراهی لازم برای پذیرش فیلم نمیکند.
جنس بهرهگیری از نوستالژی در متروپل هم سر و شکل قابل دفاعی ندارد.کیمیایی تمام انرژی خود را صرف بازی با تمایلات نوستالژیک مخاطب کرده، اما راه به جایی نبرده و نوستالژی در متروپل در حد تصاویر متشتت و بشدت شخصی و قابل فهم برای خود کارگردان و نه بر مبنای یک مسیر روایی نزول پیدا کرده است.
در بهترین حالت اشارات شخصی و نه چندان دراماتیزه شده کیمیایی به شخصیت شاخص آثار پیشینش مثل رضا موتوری یا اشارهاش به فیلمهای بزرگ تاریخ سینما در قالب نمایش آن روی پرده سینمای متروک یا تمرکز ویژه در مرحله دکوپاژ روی پوسترهای نصب شده بر دیوار سینمای حالا باشگاه شده، تنها میتواند کارکرد شخصی برای خود کارگردان داشته باشد، چون نه مشخص است که این همه نوستالژی به چه کار فیلم میآید و نه پرداخت داستانی درستی برای امتزاج معنادار این حجم غلیظ از نوستالژی در فیلمنامه به کار رفته است.
اگر بناست مخاطب درک کند سینما پناهگاه است و رو به نابودی و روزهای خوش و درخشان سابق را از یاد نبرده و باید برای حال و روز سینما حسرت خورد، بهتر است که این همه در بستری دراماتیک بیان شود، نه با بیان پاره پاره و نامنسجم دستهای دیالوگ و رفتار بیربط برای القای حس نوستالژی زورکی به مخاطب.
در پایان باید گفت که دردآور و رقتانگیز است وقتی مخاطبی که با حال و هوای سرنوشت شخصیتهای فیلمهای کیمیایی اشک ریخته و دست همراهی به شخصیت قصههای کیمیایی داده، حالا باید جور دیگری گریه کند چون تنها خاطرهای از سینمای کیمیایی مانده و تنها اشکی که بر گونه مخاطب جاری است اشک حسرت گذشتههای نه چندان دور سینمای جانانه کیمیایی است.
دلهرهآور و رقتانگیز است مخاطبی که با سینمای کیمیایی، دیالوگها و موقعیتهای داستانیاش و با خندیدنها و شادیهای تنیده شده در دل تلخی درام قهرمانهایش خندیده و لب گزیده، حالا باید خنده تلخی را روی لب تجربه کند؛ خندهای که از فرط عصبیت و حسرت سینمایی که بود و حالا نیست، پدید آمده است.
محمدرضا مقدسیان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: