به یاد آن مرد که بینا بود و نمی‌دید

گرم بود و عرق‌ریزان یک روز تابستانی و سایه‌ای باریک و کج و معوج از ساختمان‌های قد و نیم‌قد یک سوی کوچه که من رهگذر را بیخ آن سایه می‌کشاند. من بودم و کوچه به‌سراب افتاده زیر آفتاب و مردی که روی همان سایه باریک این پا و آن پا می‌کرد؛ با چهره‌ای آفتاب سوخته، پوستی عمیق چین خورده و سمعکی در گوش.
کد خبر: ۶۸۸۷۷۲
به یاد آن مرد که بینا بود و نمی‌دید

نگاهش کردم، جلو آمد، کاغذی نشانم داد، با خطی خرچنگ قورباغه. نشانی یک خانه بود، به نام همان کوچه‌ای که ما دو نفر در آن راه می‌رفتیم. گفتم کوچه همین است و پلاک را خواندم، شماره 5، چشم چرخاندم و رسیدم به خانه‌ای پشت سر آن مرد، درست روبه روی چشمم. گفتم نشانی همین جاست، همین جا که پشت به آن ایستاده‌ای و او نگاهی انداخت به سر و روی خانه که آنجا بود و او نمی‌دید.

لبخند زد، چشم‌هایش ریزتر شد و چروک‌های صورتش عمیق‌تر؛ آرام گفت سواد ندارم. بی‌سوادی‌اش باورم نشد، به ذهنم نمی‌گنجید که مردی سر حال که پیر و فرتوت نبود بی‌سواد باشد؛ اما گفت که باور کن مدرسه نرفته‌ام یعنی نگذاشتند بروم.

او این را گفت و رفت داخل خانه پلاک 5، رفت تا دوباره بخزد در دنیای بی‌سوادی‌اش، در لاک تاریک خویش، در دنیای آدم‌هایی که چشم دارند و بینا هستند ولی نمی‌بینند، حتی اگر آنچه که می‌‌خواهند پشت سرشان باشد یا ایستاده مقابل چشم‌هایشان.

آن مرد یکی از میلیون‌ها فرد بی‌سواد کشورمان بود که در آمارها شمرده می‌شود و ما خبرنگارها عددها را با هم جمع می‌زنیم و می‌نویسیم ایران نزدیک به ده میلیون بی‌سواد مطلق دارد.

او یکی از آدم‌های محروم این سرزمین است که عده‌ای سواد را از او دریغ کرده‌اند و خود نیز همت نکرده تا باسواد شود. حتما این مرد و هزاران مرد و زن دیگر مثل او خانواده‌ای دارند که عده‌ای در آن درس خوانده‌اند و قدرت آموزش الفبا به دیگری را دارند، ولی معلوم است آنها نیز همت نکرده‌اند و بی‌سوادان خانواده خویش را در دنیای تاریک‌شان تنها گذاشته‌اند.

می‌دانید برای چه به سواد خواندن و نوشتن می‌گویند سواد؟ علتش این است که سواد، سیاهی یک آبادی است که از دور دیده می‌شود و به همین مناسبت، کسی که قادر است سیاهی الفبا روی کاغذ را بخواند با سواد خوانده می‌شود با این فرق که خودش در روشنی ایستاده و سیاهی‌ها را می‌خواند تا دنیایش روشن شود.

دنیای کسی که سواد ندارد و حتی نمی‌داند اسمی که با آن هویت می‌گیرد چطور نوشته می‌شود، انسان محرومی است که صلاح نیست در این محرومیت بماند. حتما هر کدام از ما چند بی‌سواد سراغ داریم، آیا بهتر نیست سراغشان برویم و به دنیای پر نور دانایی دعوتشان کنیم؟ من مطمئنم رمز ریشه‌کنی بی‌سوادی در ایران همین عزم ملی است.

مریم خباز ‌- گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها