تحول در نظام سلامت

آرامش، شرط سلامت

یک عمر کار می‌کنیم و اگر خیلی خوش‌شانس باشیم، جدا از تأمین نیازهای اولیه معاش، پس‌انداز هم می‌کنیم. آن‌وقت نوبت به کهنسالی می‌رسد که آبستن ناگزیر بیماری است و حالا باید نه فقط هر آنچه پس‌انداز کرده‌ایم، که دارایی‌های دیگرمان را هم به حراج بگذاریم تا بتوانیم سلامت خود را که از هر چیز دیگر مهم‌تر است، بازیابیم. آن هم نه برای یک عمر دیگرباره داشتن، که فقط برای چند سالی بیشتر ادامه دادن... .
کد خبر: ۶۸۶۶۳۱
آرامش، شرط سلامت

این دور باطل به حراج گذاشتن زندگی در جوانی و میانسالی برای خریدن زندگی در پیری و کهنسالی، یکی از مهم‌ترین عوامل پریشان‌حالی و گسست روانی ما انسان‌های مدرن در این زمانه شلوغ و پرسرعت است که همه‌چیز در آن حول محور پیش رفتن آن هم با سرعت هرچه تمام‌تر می‌‌گردد. ما فقط می‌خواهیم پیشرفت کنیم و جلو برویم. نمی‌خواهیم حتی لذت ببریم؛ نه چون ریاضت‌پسندیم و کلبی‌مسلک، بلکه چون لذت را فقط در ترقی معنا می‌کنیم و خطاهای آشکاری همچون زندگی برای کار، نه کار برای زندگی، یا همین دور باطل زندگی برای پول و پول برای زندگی، حتی این بدیهیات روشن و واضح نیز نمی‌تواند ما را از حرکت در مسیری که می‌دانیم بی‌راهه است و به مقصد منتهی نمی‌شود، بازدارد. دنیای مدرن اساسا دنیای دورهای باطل است. اگر زمانی بیماری و ناخوشی، برخاسته از طبایع طبیعی بود و با داروهای طبیعی هم درمان می‌شد و همه چیز سر جای خود قرار داشت، حالا عواملی باعث بیماری می‌شوند که درمان به سبک قدیم را ناممکن می‌سازند. حالا ما با مواد شیمیایی سرطان می‌گیریم و با شیمی‌درمانی هم قرار است درمان بشویم. با تنفس هوای آلوده و پرضرر، بیمار می‌شویم و با مصرف قرص‌های مضر و پرعارضه، به دنبال مداوا هستیم؛ مثل معتادی که درد و درمانش هر دو یک چیز است، مواد مخدر!

این‌، تصویر زندگی ما در این زمانه است و ناچاریم آن را بپذیریم. اما چگونه می‌شود از این مخمصه جان‌سالم به در برد؟ انکار کردن، دردی از ما دوا نمی‌کند. پس نمی‌توانیم به سنتی زیستن تام و تمام بیندیشیم و خود را فریب دهیم. سودای رمانتیک بازگشت به گذشته ناممکن است همان‌طور که آرزوهای دور و دراز معطوف به آینده نیز بهره‌ای از واقعیت ندارد. ما در بهترین حالت می‌توانیم نیازهایمان را کنترل کنیم و نه مثل گذشتگان با رضایت، که بنا به اقتضای دوران، در عین نارضایتی و با تحمل درد ـ دردِ نخواستن ـ از سرعتمان کم کنیم و آرام‌تر برانیم. این وظیفه فردی ماست اما جامعه نیز در قبال ما وظایفی دارد. به طور خاص درباره بحث نخستی که مطرح شد یعنی مسأله سلامت و امنیت و آرامش روانی مبتنی بر آن، طرح نظام سلامت ـ که در دستور کار دولت قرار گرفته ـ یکی از راهکارهای مؤثری است که در صورت تحقق یافتن می‌تواند بار روانی مهمی را از دوش شهروندان کم کند و به آنها فرصت زندگی بهتر و آرام‌تر بدهد. فیلم مستند «سیکو» ساخته مایکل مور که به مسأله بهداشت و درمان در آمریکا می‌پردازد، نمونه خوبی برای مشاهده عینی آسیب‌ها و مشکلات ناشی از نداشتن بیمه درمانی کامل و درخور است و تماشای آن می‌تواند ضرورت اجرای طرح نظام سلامت در جامعه ما را ـ که به دلیل عنادهای قدرت‌های جهانی بخصوص آمریکا به شـــکلی ناعادلانه عقب نگه داشته شده ‌ـ آشکارتر کند.

این‌که ما بدانیم نیازی نیست زمانی دیر یا زود برای احیای سلامتمان از هر ‌چه داریم بگذریم، نه فقط در آن آینده ناگزیر، که از آن بیشتر در زمان حال، امنیت روانی قابل توجهی برای ما ایجاد می‌کند که به موجب آن می‌توانیم آرام‌تر بمانیم، برای «پیش» تاختن به جایی که در واقع «پس» است عجله نکنیم، بتوانیم فرآیند زندگی را ببینیم. حضرت علی(ع) جمله نابی در باب احتراز از زندگی خودفریبانه دارند. می‌فرمایند: «إن أخوف ما أخاف علیکم اثنان: اتباع الهوی و طول الأمل» (نهج‌البلاغه، خطبه 28) یعنی من از دو چیز بر شما می‌ترسم: پیروی از خواهش و آرزوی دور و دراز. خواهش‌ ما همین میل به داشتن همه‌چیز با هم و به هر قیمتی حتی به قیمت فرصت محدود حیات است و آرزوی دور و درازمان آینده‌ای که فکر می‌کنیم فقط با پول و رفاه می‌تواند ایمن و مطمئن باشد. پیداست که وقتی خواهش آن بود و آرزو این، واقعیاتی همچون حوادث غیرمترقبه طبیعی، بیماری و اقتضائات کهنسالی، تنها ماندن در مسیر زیاده‌خواهی‌های روزافزون و اصلا حقیقت انکارناپذیری همچون مرگ باید نادیده گرفته شود تا خواهش و آرزو توجیه منطقی پیدا کند. گاهی می‌توانیم فراموش کنیم و با غفلت سر می‌کنیم و گاهی نمی‌توانیم و در نتیجه، ناآرام و مستأصل می‌مانیم. این اضطراب و استیصال، محصول همان خودفریبی هولناکی است که در کلام حضرت امیر(ع) به احتراز از آن توصیه شده است.

طرح‌هایی همچون طرح تحول نظام سلامت، حکم همان داروی شیمیایی را دارد که قرار است بیماری ناشی از مواد شیمیایی دیگر را مداوا کند. بحث بر سر همان پول و توانمندی مالی است منتها این‌بار بناست دولت عهده‌دار تأمین سلامت آینده ما ـ که بر استطاعت مالی مبتنی است‌ـ باشد، نه خودمان. این واقعیت به معنای نادرست بودن این قبیل پروژه‌های اجرایی نیست چه این‌که وظیفه دولت تسهیل زندگی برای شهروندانی است که با حضور سیاسی و رأی، دولتی را برای تأمین نیازهای اجتماعی‌شان برگزیده‌اند و در ادامه با پرداخت مالیات و عمل به قانون، از این دولت در مسیر اجرای وظایفی که به عهده‌اش گذاشته شده، حمایت می‌کنند. مراد از بیان این مشابهت، تأکید بر این نکته است که ما برای نیل به سلامت کامل روانی و آرامش درخور، نیازمند تقویت نفس و خودشناسی و واقع‌نگری هستیم و چنان نیست که برداشته‌شدن یک بار از بارهای سنگین تحمیل‌شده بر شانه‌هایمان بتواند گرهی از کار فروبسته ما بگشاید. تسهیلات دولتی، چنان‌که از نامشان پیداست تنها تسهیل‌گر هستند و نقش کاتالیزور را دارند. اکسیر و کیمیا نیستند که مس را زر کنند و فقط در صورتی مفید خواهند بود که همراه باشند با کارایی عوامل متعدد دیگری که بخش کوچکی از آنها به دولت مربوط است و بخش اعظم آن به خودمان و سبک زندگی بخصوصی که برای زیستن برگزیده‌ایم.

تا زمانی که زندگی ما بسان شهد مکیدن زنبور عسل در گلستانی از گل‌های رنگارنگ و متنوع باشد، یعنی تا زمانی‌ که قادر به انتخاب کردن نباشیم و کارمان فقط پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر برای داشتن همه‌چیز با هم باشد، نه فقط سعادتمند نخواهیم بود که محکومیم به محرومیت یعنی نه آرام خواهیم بود نه برخوردار. شهد مکیدنمان مصداق بارز پیروی از خواهش و آرزو خواهد بود و دست آخر همین ناآرامی و ناکامی از پا درمان می‌آورد یا به‌گونه‌ای بیمارمان می‌کند که دیگر نه از قناعت و سازگاری کاری ساخته است، نه از قدرت و ثروت و نه از امکاناتی همچون طرح تحول نظام سلامت.

به گفته روان‌شناس وجودی، رولو می، «اضطراب، سرگیجه آزادی است» و ما تا زمانی که آزاد هستیم و گزینه‌های نامحدودی برای انتخاب پیش رو داریم، ناآرامیم. یکی از این گزینه‌ها می‌تواند همین طرح نظام سلامت باشد، یعنی اگر نگاهمان به این امکان رفاهی، وضعی باشد که ما را برای تاختن سریع‌تر در بیراهه آرزوها یاری می‌دهد، بی‌تردید بر مشکلاتمان افزوده خواهد شد یعنی اگر تا به حال اندیشیدن به واقعیات آینده و نگرانی از بابت آن مجبورمان می‌کرد یکسری گزینه‌ها را فاکتور بگیریم و به اندکی سازگاری تن دردهیم، حالا در صورت تحقق کامل این طرح ممکن است بیشتر در لاک خودفریبی فرو برویم و از واقعیت فاصله بگیریم و در نتیجه از آرامشی که نصیبمان شده در راه سرعت گرفتن افزون‌تر استفاده کنیم، نه آهستگی که شرط لازم آرامش است. می‌بینیم که همه‌چیز همیشه به خودمان و درون ناشناخته‌مان مربوط است که باید لحظه به لحظه در حال شناخت و واکاوی‌اش باشیم.

آزاد جعفری / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها