هر انسان، اسمی است و هر اسمی را مظهری است و حسین محجوبی، مظهر اسم خویش است، صاحب حجب و حیا و در کارهایش که سرمایه گرانسنگ اوست، همین بیان حجب است، چه محجوب است! و نیز نیک به معنای حجب نگریسته است که ارکان آثارش، «هوای پاک» و درخشندگی و درخت که در هستی محجوب است و «اسب‌ها» که نجیبند! و رقصان هستند در اکسیژن ناب که مایه حیات تمام جهان است و «آب» که سرشار از اکسیژن ناب است و او!
کد خبر: ۶۸۶۶۰۴
نقاشی که پیتزا و آپارتمان می​گیرد

استاد حسین محجوبی به آنها نیک نگریسته است و اینان، ارکان اربعه آثار و مفهوم معنایی آثار استاد حسین محجوبی است و چون به خویشتن نگریسته و به جهان خویش پرداخته است و نیز به جهان پیرامونش نیک‌نگریسته است! جز پاکی و صداقت و حجب و حیا ندیده است و به «تو» و به «من» و به «ما» و به ابنای بشر، در مقام مخاطب آثارش، حجب و حیا و پاکی را بشارتی معنایی داده است.

در درخت، انسان، درخت از این منظر به تفسیر معنای آثار استاد حسین محجوبی پرداخته‌ام تا اگر این قلم توانست، حقی از مطلبی بزرگ را که بایسته است اهدا کند.

موزه هنرهای معاصر تهران در بهار 93 میزبان آثار گزیده استاد حسین محجوبی شد که مراسم افتتاحیه آن اوایل خرداد بود و به این مناسبت بر آثارش شرحی نوشتم که در پی می‌خوانید.

طبیعت، «انسان»، درخت، «انسان» و نگاه هنرمندانه استاد حسین محجوبی با توجه به جنبه‌های موضوعی و تکنیکی و تنوع آثارش و در عین حال همگونی و هم‌آوایی او در تمام آثارش، تفاوت‌های انسانی در دیدگاه‌های نظری و اجرایی در عمل و آثار سالیان او، به گونه‌ای است که تمام دریافت‌های نقاش از هستی خویش و خویشتن شناسایی او از هستی و طبیعت را به اجرای عناصر آن پرداخته است.

این نمایشگاه از آثار استاد حسین محجوبی، گزیده‌ای است تا در پردازش‌ها و نظرها و تحلیل نبوغ و تکنیک آثار او نیز پیرامون موسیقی در رقص قلم نقاش در مسیر هنر تجسمی معاصر به یک «نمایه‌ای» از 60 سال تلاش و تجسس و خلاقیت تبدیل شود و بجاست و پسندیده، این اتفاق که به همت موزه هنرهای معاصر رقم خورده است.

در این نمایشگاه، مخاطب در کنار هریک از آثار که بایستد، خود مبنایی است برای آغاز نو در رسیدن به بافت‌های فکری تازه در نقاشی معاصر ایران و این فرصت فراهم می‌شود تا مخاطب، مبانی نظر استاد حسین محجوبی را در تبادل نظرهای سالیان حیات هنری‌اش در سویی که نگاه به حجب و حیا و طهارت و پاکی و نیالودگی است، باز شناسد و به آن پایبندی‌های انسانی نقاش استوار بایستد و نیز در تفکر و رویای صادق خویش در هنر تجسمی به تبادل نظر و طرح اندیشه با نقاش و نقاشی بنشیند!

انسان، درخت، انسان و درخت، انسان، درخت ازجمله موضوعاتی است که در بحث مشترک صفات‌شناسی که پایه نظر نقاش بوده است و سرشاخه‌های فکری آن به «تی.‌اس الیوت» و «رابین رانات تاگور» می‌رسد و از آنجا به بیدل دهلوی در کلام و کلمه و شعر و موسیقی سپرده است و آن‌گاه «هوشنگ ایرانی» و سپس به «سهراب سپهری» نقاش رنگ‌ها و شعریت‌های نقاش به امانت داده شده است و گاه چنین سپرده می‌شود به حسین محجوبی که کالبد از جان جدا می‌گردد و عریان می‌شود؛ یعنی در نور و رنگ و آب و اسب و درخت که تمام صفات برتر دارند و آثار استاد حسین محجوبی، جلوه‌گر معنای پاکی‌هاست و انسان، درخت، انسان می‌شود موضوع مشترک «حسین محجوبی و سهراب سپهری» که در دو دیدگاه و در ساحت خیال و بوم‌های دو نقاش، این دو رکن حیات‌آفرین، تصویری از تعالی انسان می‌شود و تا امروز در قلم و تفکر چنین نقاشانی و چون نقاشی به مظهر اسمی حسین محجوبی، به رخ هستی می‌آید و رخ درمی‌کشد.

در هریک از آثار استاد حسین محجوبی، در عین پیوستگی که از ادراک انسان به طبیعت روایتی رنگین دارد دریافت‌های عناصر خویشتن از طبیعت را نیز می‌توان به خامه قلم نقاش در حالت موازی تپه ماهورها به نظاره‌ای از سرزمین آبا و اجدادی او یافت و این وفاداری به ساحت خیال نقاش حکایتی از فطرت پاک و پایبندی‌های او دارد. مروری به 60 سال نقاشی و تجربه‌های استاد حسین محجوبی موجب و زمینه‌‌ای شد تا موضوع انسان، درخت، انسان و مشابهت‌های انسان و درخت مثل «پای در گل داشتن»، «سر بر آسمان برافراشتن»، «سایه داشتن» و «محصول دادن و فروتنی» انسان و درخت در تکنیک‌های خلاقه آثار استاد حسین محجوبی و در برداشت‌های هنرمندانه او از هستی، بار دیگر مورد بازشناسی و تاثیر هنرمندانه‌ای قرارگیرد. انسان بزرگ، پای در گل دارد و درخت هم، درخت بزرگ هم سایه دارد و انسان‌های بزرگ هم سایه‌هایشان بر سر انسان دیگر است و چه تشبیهی است این سایه داشتن درخت‌ها و انسان‌‌های بزرگ و اگر نبود، چه برهوتی بود، زمین بی‌درخت و حیات بی‌انسان بخشنده و این ادراک هنرمندانه استاد حسین محجوبی که حجب درخت و انسان را یکجا دیده است؟!

انسان بزرگ، چون مولایم علی، سر بر آسمان‌ها دارد تا ناجی حق باشد و درخت در آثار استاد حسین محجوبی، محجوب و پاک سر بر آستان حضرت «دوست» در آسمان‌ها دارد و چه مشابهتی است عظیم که او، نقاش، حسین محجوبی در بیان مقام انسان والا و درخت در یک مفهوم دیده است؟! و میوه و ثمر می‌دهد، تلاش انسان کارگر و درخت تنومند به محصول نشسته و این ثمر، ثمره جان انسان کارگر است که عرق ریخته و تلاش کرده است و درختی که در مقابل توفان‌ها نهراسیده و استوار ایستاده است و این دیدن زیبای هنرمندانه نقاش حسین محجوبی‌ است. دست‌های انسان‌های بزرگ، صنوبرهای استاد حسین محجوبی هستند که استوار و آرام، دل به باد صبا سپرده‌اند تا برهوت‌‌های کویر نباشد و تا اسب‌های نجیب، نجیبانه به انسان عشق بورزند و انسان‌ها هم عاشق باشند، عشق را بفهمند و «آب را گل نکنند»!

و او،‌ حسین محجوبی، با حجب قلم و رنگ و نقش در دو نسل پاسداشت، حقیقت روایتگری صداقت را با ترسیم اسب‌ها و درخت‌ها و هوای پاک و آب و اکسیژن ناب تا به آن که چشم می‌دوخته است و خیالش را در نقش‌ها رقم زده است،‌ حال و آینده را در پهنه خیال و اندیشه ساخته و خراب کرده است، برج و باروی تیر‌گی‌ها و بخل و حسدها و بی‌انسانی‌ها را و سفری دوباره آغاز می‌کند تا از نو بشناسد، آنچه را که او آموخته است از استاد حبیب محمدی که روزی تلمذ ساحت هنرمندانه‌اش را داشته است، او آموخته است از استاد حبیب محمدی و اما تا شناخت مکاتب،‌ امپرسیونیسم و نئورئالیسم و مکاتب دیگری او در پیگیری آثارش، امپرسیونیسم تا در نگاهی بومی از یک مکتب بیرونی به درون خویش برده و از صافی خیال و نگاه خویش عبور داده و در پایداری‌هایش از تاثیر هر یک از مکاتب نچرالیسم و طبیعت‌گرایی در آموزه‌های هنری خویش برداشت و در طرح و نقش به شیوه استاد حسین محجوبی پیوندی تازه زده است.

استاد حسین محجوبی در دانشکده هنرهای زیبا به مطالعاتی عمیق و به بازشناسی سیر تاریخی هنر نو در جهان معاصر و به تفکیک و تجزیه و تحلیل علل بروز مکاتب غربی در جوامع بشری نشسته و در این کنکاش به روش و تکنیک و تاثیر هر یک از صاحب‌نام‌ترین نقاشان تاریخ هنر، نقد و نظر و بازشناسی معنایی داشته است و به این‌گونه است که او در شکلی نو از طبیعت ظهور کرده است و از ترسیم یک نقش در آفرینش‌های هنرمندانه خویش در جهان‌بینی الهی او قطعا آثار و نقاشی‌هایش صورتی ملهم از نقش حضرت اوست و همه در آثارش، پرتویی از ذات و بلور، جهان هستی به معنای ذات و ماده بودن را جستجو کرده است.

او از سیمان،‌ مکعب، آپارتمان، پیتزا، ساندویچ و آسفالت و از شهرهای بی‌درخت و بی‌پرنده و کوچ پرندگان از حوزه زیست انسان و از بروز غبار و تیرگی و یکسان شدن فصل‌ها بسیار گریسته است، او طلوع و غروب شهرها را زیبا و دل‌انگیز دیده است و امروز در حسرت یک باغستان و یک پرنده چشم به غبارها دارد و نفس کشیدن انسان در غبارها را مرگبار دانسته است.

او دانسته است که افزون شدن روز به روز به حجم و وزن سیمان و آسفالت و آهن و بتون در این شهر و شهرهای جهان، انسان را به کام دشمنی‌های او با خویش می‌برد و می‌گوید امروز دیگر درخت‌هایم فقط در خیالم و در بوم‌هایم می‌رویند و امروزه در معنای انسان شرق، فلسفه شرق و هنر شرق و در مقابل آن انسان غربی، فلسفه غربی و هنر غرب و مرزبندی‌های جامعه‌ اتمی را به دنبال خواهد داشت و آن‌گاه که به جای درختان صنوبر، موشک‌ها بر زمین می‌رویند، بی‌مرزی‌های اخلاقی و بی‌مرزی‌های عاطفی و بی‌مرزی‌های انسانی و بی‌مرزی‌های بی‌تفاوتی جای همه معانی و تعاریف تاریخی زندگی و انسان را خواهد گرفت و ما نمی‌دانیم که در تاریخ هنر چه به وجود خواهد آمد؟!

او،‌ استاد حسین محجوبی برای مخاطبش بیان می‌دارد که پیوند انسان و اسب و درخت و آب و هوای پاک فضای دلنشین و طبیعتی بکر را به ارمغان می‌آورد و او، انسان معاصر نباید تیشه به ریشه انسانی خود بزند، ولی چرا این‌گونه نیست که او می‌خواهد؟!‌ راستی چرا؟!

او، استاد حسین محجوبی، نقاشی است که روایتگر دنیایی است در آثارش که آن روایت را از دنیای کودکی و زادگاهش دارد، او روایت «لاهیجان»، شمال ایران را تصویر می‌کند. روایتی دور از سالیان دور و از تاثیر طبیعت بر هر انسان و روح سرشار انسان می‌گوید. او قطعا چون بی‌تاثیر از فضای سرشار درختسار طبیعت شمال بوده است بر خود وفادار مانده است و این روایت را روایت زیبای طبیعت بیان داشته است. او روایتگر خلق و خوی طبیعت بخشنده و باز گوینده بسیار متفاوت از کویر است و این تفاوت یک مبنای زیست‌محیطی دارد که او همواره به آن پایبند و وفادار است و این برخاسته از رافت طبیعت و سبزی و دلنشینی اقلیم او، او تمام کلام ثابت آثارش، درخت است و درخت مفهومی مقدس است در نگاه او که در کویر هر جا که باشد نجات و فلاح و سایه و آب و حیات و رهایی از مرگ نشانه‌شناسی این موجود در سیاره خاکی است و می‌گوید بسیار زیباست و بسیار تاثیرگذار خلق شده و حیات‌آفرین است و خارق‌العاده و چنین است که بعد از آب، از عجایب خلقت در زمین همان درخت است و همیشه او را در نقاشی‌هایم خلق می‌کنم تا زیبایی را برای انسان بازگو کنم و من در آثارم از این معنای اصیل اصالت، نجابت و مفهوم همیشگی دوست داشتن همواره خواهم گفت.

می‌توان به این نحوه و پیدایش نظریه زیبایی‌شناسی از آثار استاد حسین محجوبی که دو صورت کاملا مجزا از حیث تفسیر و تکنیک است، نگریست و صرفا آن را یک مرحله مقدماتی یا یک نگره هنری بدانیم و در آن صورت می‌توان گفت تنها، همین نگره آغاز یک نظریه بنیادی زیبایی‌شناسی را درباره اثر هنری از طرف نقاش پدید آورده است که آن خاستگاه زیبایی‌شناسی طبیعی و زیبایی‌شناختی طبیعت را در درون خویش و بیرون از مصنوعات دارد. و این یک نظریه‌ای درباره اثر هنری به وجود آمده است و زیبایی‌شناسی آثار استاد حسین محجوبی اساسا متفاوت با نگره نظری در پی خلق هر اثر است، چراکه اغلب آثار او بوضوح از ویژگی زیبایی‌شناسی حقیقت و طبیعت منشا اثر دارند و این ویژگی‌های خاص در زیبایی‌شناسی هستی مابعد آن به ازای هیچ اقتضایی نیست و فقط تاملی است در بعد از شناخت زیبایی یا به تعبیری دقیق‌تر در باب داوری نقاش که خاستگاه ذوقی او، رنگ و طبیعت و آغاز زیستگاه او در شمال ایران بوده است و این به طور خاص مبنای زیبایی‌شناسی نقاش را طی ادوار، شکلی تدریجی بخشیده است. از این‌رو می‌توان گفت که زیبایی‌شناسی نقاش نه‌تنها نظریه‌ای در نزد اوست، بلکه نوعی انسان‌شناسی که تجربه زیبایی‌شناختی مشغله عالیه اوست، رقم می‌خورد که در این حال با خلاف آثار او، زیبایی‌شناسی هنرهای زیبا نسبت به زیبایی‌شناسی طبیعت در مرتبه ثانی قرار می‌گیرد و فکر برتر هنر و حتی هنر نابغه اینجا در حوزه زیبایی‌شناسی بدون برتری بر مفهوم زیبایی در هنر، زیبایی‌شناسی رمانتیسم را در تمام آثار نقاش به وجود می‌آورد که اساسا این یک نظریه مبنایی و یک ادراک فرازیبایی‌شناسی است، زیرا نقاش همواره در پی کشف زیبایی‌هاست و نه در پی تحلیل و داوری مبانی زیبایی‌شناختی در مکاتب و تاریخ هنر و این رمز و نشانه‌شناسی تکنیکی و معنایی آثار استاد حسین محجوبی است.

سهراب هادی ‌/‌ نقاش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها