کاروان صلح (19)

عروسک‌پلو و ماشینک پلو

بچه‌های گروه ما از شاعر و نویسنده بگیر تا فیلمساز و شیخ و مفتی و واعظ همه مشغول پخش کردن عروسک بین بچه‌های جنگزده بودند. ناصر فیض هم خیلی جدی ‌داشت عروسک‌های شکرستان را پخش می‌کرد.
کد خبر: ۶۷۶۳۶۴
عروسک‌پلو و ماشینک پلو

با همان زبان طنز به او گفتم ناصر! پخش عروسکت خیلی خوبه، قبلا تمرین کردی؟ به نظرم بهترین پخّاش ـ بر وزن کفاش ـ عروسک در میان این جماعت تو هستی. استعدادت در همین کار است. طنز و شاعری را رها کن برو دنبال همین کار، به جایی می‌رسی.

صلح‌طلب‌های خارجی هم هر کدام یک جوری خودشان را سرگرم کرده بودند. بعضی مثل توبیاس ـ که یک مستندساز و نوازنده ویولن بود ـ با ویلون‌نوازی و آوازش عده‌ای از جمله یک پیرمرد و چند تا دختربچه و پسربچه را دور خودش جمع کرده بود.

این شلوغی جان می‌داد برای مشت زنی پدر دیوید اسمیت و آن مرید سیاهپوستش سلومون که بساط‌شان را علم کنند.

خیلی زود لباس ورزشی‌شان را پوشیدند و کیسه بوکس‌ها را آوردند و شروع کردند به مشت زنی.

خارجی‌های دیگر هم با کارت شناسایی صلح‌طلبی بر گردن، مشغول صحبت با مسئولان شهر و مردم لاذقیه بودند اما خیلی زود مشت‌زنی پدر اسمیت و سولومون همه بازارها را تخته کرد و تقریبا دایره بزرگی دورشان حلقه زد و آن طرف‌تر خانم‌های ایرانی با چند زن و دختران جوان عرب حرف می‌زدند و پاکستانی‌ها چند تا جوان را پیدا کرده بودند که زبان انگلیسی می‌دانستند و توبیاس هم در گوشه‌ای بساط فقیرانه آوازخوانی‌اش را روبه‌راه کرده بود و بقیه هم یا عکس می‌گرفتند یا فیلم. شنیدم که به بعضی کودکان آواره عروسک و ماشینک نرسیده بود.

همین باعث شده بود در یک لحظه رضا امیرخانی غیبش بزند و چند دقیقه بعد با یک مشمای بزرگ پر از پفک و چیپس به میان بچه‌ها بیاید.

زیباترین کاری که می‌شد کرد، همین بود. اصلا نویسنده بزرگ یعنی کسی که حواسش به همه جا باشد. از پله‌های ساختمان بالا رفتم. اوضاع زندگی مردم در اتاق‌های کوچک و رنگ و رو رفته هیچ خوب نبود. در کنار پله‌ها مقداری کمک‌های غذایی برای آوارگان رسیده بود.

کیسه‌های برنج 15 کیلویی و شکر پنج کیلویی و نمک یک کیلویی و ماکارونی پنج کیلویی تمام سبد غذایی‌ای بود که برای این آوارگان فرستاده شده بود که با آن فقط می‌شد نمک پلو و ماکارونی پلو پخت. باز هم دستشان درد نکند که همین‌ها را هم فرستاده بودند وگرنه با هدایای ما فقط می‌شد عروسک پلو و ماشینک پلو پخت، آن هم بدون برنج.

برای شام یک موسسه خیریه ما را دعوت کرده است. شامی است عربی با کلی سس سخنرانی و نان اضافه فیلم سربریدن و کشتار و قتل عام گروه داعش. کبه هم می‌آوردند و سالاد عربی نیز هم. با بچه‌ها دور میز بحث طنز است و تفاوت‌هایش با هزل و هجو. فیض اظهار فضل می‌کند و این هم از عمر شبی بود که فیض کلی در باره طنز حرف زد و ما هم چیزی از تعریف طنز دستگیرمان نشد.

دکتر علیرضا قزوه - شاعر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها