کیهان: «مذاکرات وین به کجا میانجامد؟»
«مذاکرات وین به کجا میانجامد؟» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
1- نگرانی یا اطمینان نسبت به سرنوشت مذاکرات هستهای منوط به ارزیابی از روند این مذاکرات و متن و حواشی آن است. اینکه کسانی بگویند چون مذاکرات تحت نظارت کلی رهبر معظم انقلاب انجام میشود پس نباید هیچ دغدغهای داشت، تحلیل دقیقی نیست. فرماندهی سپاه اسلام در 2 نبرد بدر و احد با پیامبر اعظم(ص) بود اما دو گونه رفتار سپاه خودی باعث شد سرنوشت این دو نبرد متفاوت از هم باشد. در جنگ جمل و صفین نیز فرماندهی با امیر مومنان علیهالسلام بود اما به اعتبار عملکرد متفاوت برخی فرماندهان میانی و لشکریان، این دو جنگ پایان متفاوتی پیدا کرد. به عبارت دیگر، نوع عملکرد خواص در چالشهای گوناگون با جبهه خصم میتواند تاثیرات مهمی در نتیجه پایانی برجای بگذارد. در حقیقت این، میزان انسجام و تبعیت از مدیریت کلان ولی امر است که پیروزی را تضمین میکند.
گاه ممکن است رشادت و عمل مجاهدانه و به هنگام یک نفر یا یک جمع کوچک، تهدیدی بزرگ را از سر راه بردارد و یا برعکس، فریبخوردگی یا کمهمتی یک یا چند نفر کمشمار اما موثر، تهدید بزرگی را متوجه جبهه خودی کند.
امیر مومنان(ع) در جنگ احزاب (خندق) یک ضربت بیش بر پهلوان سپاه خصم فرود نیاورد اما مفسران شیعه و سنی متفقالقولند که خداوند درباره همان یک ضربت، آیه 25 سوره احزاب را نازل کرد. «...و کفیالله المومنین القتال... خداوند کافران را با غیظشان و بیآنکه به خیری برسند بازگرداند و مومنان را از جنگ [به واسطه رشادت علی علیهالسلام] بینیاز کرد.»
در نقطه مقابل چنین اطاعتی از ولی امر، تیپ و شخصیتی مانند اشعث بن قیس وجود دارد که ابن ابیالحدید عالم سنی معتزلی درباره خیانت وی در صفین و ماجرای حکمیت تصریح میکند «هر رخنه و تباهی و پریشانی که در خلافت امیر مومنان پیش آمد، اصل آن اشعث بود.»
آن روز که اشعث لاف زد «یا امیرالمومنین سخنی که گفتی به زیان تو بود و نه سود و صلاح تو»، امام سوابق خیانت او به قبیله خویش را یادآور شد و فرمود «تو چه میدانی که چه چیز سود من است و چه چیز زیان من.
لعنت خدا و لعنتکنندگان بر تو باد!... مردی که شمشیر دشمن را به سوی قوم خود دلالت و راهنمایی کند و مرگ را به سوی آنان بکشاند، سزاوار است که خویشاوندانش او را دشمن دارند و غریبهها از شر او ایمن نباشند.» (خطبه 19 نهجالبلاغه) چالش بزرگ ما با جبهه استکبار - که چالش هستهای ذیل آن قرار میگیرد - از این قاعده کلی مستثنا نیست.
2- توافق ژنو پس از حدود 6 ماه به ایستگاه وین و چهارمین دور مذاکرات رسیده است. خبرها کاملا متناقضند. از فضاسازیهایی که میگویند طرفین به نگارش متن توافق نهایی نزدیک شدهاند تا گزارشهای متعددی نظیر اظهارات آقای عراقچی که میگوید در 13 مورد اختلاف وجود دارد یا گزارش اکونومیست مبنی بر اینکه «به رغم لبخندها در وین، شکافها بر سر موضوعاتی نظیر کاهش تعداد سانتریفیوژهای ایران از 19 هزار به 3 هزار دستگاه و مدت زمانی 5 ساله یا 20 ساله توافق، نحوه افزایش نظارت بر تاسیسات هستهای ایران، عملکرد راکتور آب سنگین اراک و نحوه طراحی مجدد آن بسیار است.»
برخی خبرها حاکی است که ایران درصدد توسعه تعداد سانتریفیوژها به 50 یا 100 هزار و به کارگیری سانتریفیوژهای پیشرفته است و در مقابل آمریکا و غرب مایلند با کاهش این رقم به یک تا 3 هزار دستگاه، عملا دکور و ماکتی از غنیسازی در ایران را بپذیرند؛ همچنان که گفته میشود در صورت تحقق توقع غرب درباره راکتور آب سنگین اراک ، عملا این راکتور خاصیت خود را از دست داده و تبدیل به راکتور آب سبک خواهد شد.
هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا چهارشنبه گذشته در نشست کمیته یهودیان آمریکا گفته «پرزیدنت اوباما شانس توافق جامع با ایران را 50-50 یا کمتر دانسته ولی من شخصاً تردید دارم.»
اما سرگرم شدن در جزئیات با وجود همه اهمیت هر یک از آنها، بدون داشتن نقشه راه کلی و مدالیته (چهارچوب) کلان به غایت گمراهکننده است.
شاید گفته شود توافق موقت ژنو، خود یک مدالیته است. این حرف منطبق با واقعیت نمیتواند باشد.
مراد از مدالیته این است که طرفین مذاکره در متنی راهبردی تمام دعاوی و اختلافات را به شکل جامع و مانع فهرست کرده باشند به نحوی که بهانه ابهام یا راه در رو و «صفر کردن هزینهها و قدمهای اعتمادساز» وجود نداشته باشد.
توافق ژنو که به مذاکرات وین امتداد یافته و مذاکرات وین روی همان ریل غلط حرکت میکند، اولا ایران را در موضع اتهام قرار داده و طرف غربی را با همه جنایات هستهای و جنگی در موقعیت مدعیالعموم قرار داده، ثانیا معلوم نمیکند در ازای امتیازات نقد و روشنی که ایران میدهد، دو توقع اصلی کشورمان در زمینه «رسمیت و حفظ توانمندی هستهای ایران» و «لغو تحریمها» چگونه تضمین میشود، ثالثا با وجود دادن امتیازاتی نظیر تعلیق فعالیت فردو و از بین بردن همه ذخایر سوخت 20 درصد، تاکید میکند «تا در مورد همه چیز توافق نشود، در خصوص هیچ چیزی توافق حاصل نشده است»!
به عبارت دیگر آمریکا و غرب در حالی که امتیازات نقد و جبرانناپذیری میگیرند- که مایلند در توافقات بعدی ادامه پیدا کند- هر جا که خواستند میتوانند مانند بازی مار و پله، بازی را برای طرف مقابل صفر کنند.
به تعبیر کنت پولاک تحلیلگر سابق سازمان سیا در نیویورک تایمز «آمریکا میتواند طبق توافق ژنو تا 30 یا 50 سال دیگر توقع اعتمادسازی از ایران داشته باشد و تحریمها را تا آن موقع حفظ یا به شکل موقت تعلیق کند.»!
دقیقا به خاطر همین ریلگذاری اشتباه است که پس از توقف فعالیت تاسیسات غنیسازی فردو و در حالی که ادعا میشد این تاسیسات خطر مهمی است، محافل سیاسی در اروپا و آمریکا ادعا کردند فردو به خودی خود اهمیت چندانی ندارد و موضوع مهمتر، راکتور اراک است! در عین حال هنگامی که گزارشاتی مبنی بر موافقت تیم مذاکرهکننده ایرانی با طراحی مجدد این راکتور و تغییر نوع فعالیت آن منتشر شد همان محافل گفتند راکتور اراک نیز چندان اهمیتی ندارد و موضوع مهم خود ظرفیت غنیسازی در ایران و نزدیک شدن آن به مرحله بریک آوت (فرار هستهای) است و بنابراین باید این ظرفیت را فعلا به یک بیستم کاهش داد! اکنون موضوع موشکهای دوربرد، نقش اثرگذار ایران در تحولات منطقه به ویژه سوریه و... نیز به این بهانهجوییها اضافه شده است.
در حقیقت غرب در نقشه کلان و راهبردی خود قصد دارد اگر نمیتواند برنامه هستهای ایران را به طور یکجا اوراق کند، با تقطیع و زمانبندی پروژه، همین کار را- به زعم باطل خود- در میان مدت انجام دهد. مثالی که وجود دارد این است که اگر یک تانک را نشود یکجا از یک منطقه تحت حفاظت خارج کرد، میتوان همین کار را با تقطیع آن به شکل تدریجی انجام داد.
3- رفتار آمریکا و غرب در مذاکرات 6-7 ماه اخیر شبیه رفتار کلاهبرداران نزولخوار است که چند برابر وام پرداختی را بازپس میگیرند اما وامگیرنده همچنان به اندازه اصل وام یا بیشتر بدهکار میماند؛ با این تفاوت که آمریکا و غرب چیزی به ایران نداده و با این وجود، برای هیچ امتیازی که ندادهاند مدام طلبهای جدید میتراشند! آنها مذاکرات را گروگان گرفتهاند چون به خطای راهبردی طیفی از دولتمردان در پیوند زدن مذاکرات هستهای به تحریمها و گشایش اقتصادی پی بردهاند.
در این میان برخی مدعیان حمایت از دولت- که یا سادهاند و یا ماموریت دارند- مدام دولت و تیم مذاکرهکننده را بدهکارتر کرده و به سمت دستپاچگی و ابراز اشتیاق برای بستن سریع پرونده به هر قیمت هل دادهاند.
در حالی که چارچوب و مدالیتهای به عنوان سرانجام روند اعتمادسازی یکطرفه وجود ندارد، انجام هر اقدام اعتمادسازی نظیر تعلیق فردو، افزایش بازرسیها، پرداختن به مطالعات ادعایی، تعلیق و طراحی دوباره راکتور اراک، توقف نصب سانتریفیوژهای پیشرفته یا کاهش تعداد سانتریفیوژهای موجود و... آب در هاون کوبیدن است.
کیسهای با ظرفیت 50 کیلو را در نظر بگیرید که ته آن سوراخ است. اگر توانستید ولو با ریختن تدریجی 50 تن شن چنین کیسهای را پر کنید، حتما میتوان در ظرف اوپن ژنو و وین نیز حل چالش هستهای را با دو ویژگی حفظ برنامه هستهای (حق غنیسازی صنعتی ایران) و لغو تحریمها متصور بود.
متاسفانه باید گفت رصدگران اطلاعاتی غرب، دست طیف خوشباور و امید محض بسته به مذاکرات را خوانده و دلیلی نمیبینند که به جای ادامه کجدار و مریز همین روند اخذ امتیاز و تبدیل ماجرا به استخوان لای زخم، به توقعات به حق طرف مقابل ترتیب اثر بدهند.
اکنون قریب 6-7 ماه از زمانی که آقای هاشمی با برخی رسانههای زنجیرهای همکلام شد و ضمن میانهرو توصیف کردن اوباما گفت در مذاکرات با آمریکا تابو شکست، میگذرد. شاکله تحریمها همان گونه که اوباما به صهیونیستها تعهد داده بود، سر جای خود باقی است.
دولت اوباما متعهد است به طور اتوماتیک روند مذاکرات را به صهیونیستها گزارش دهد و کسب تکلیف کند. حتی دموکراتهای کنگره نیز بر سر چنین بزنگاههایی از لابی ایپک رهنمود میگیرند و برخلاف فضاسازیهای جعلی رسانهای در ایران، خود را با لابی ایپک هماهنگ میکنند. حقیقت تلخی است؛ از زمانی که گفتند تابو شکست و فصل آشتی با آمریکا رسید، 7 ماه میگذرد. آمریکا در این مدت بیش از همیشه گزینه نظامی روی میز را به رخ کشیده است.
توهینآمیزتر از همه اینکه بیش از 3 ماه است آقای ابوطالبی نماینده جدید ایران در سازمان ملل (معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور و برگزیده آقای روحانی) را به نیویورک راه نمیدهد. تلخ است اما واقعیت دارد که کسانی با خوشخیالی و بدفهمی و طیفهایی بر اساس ماموریت، دشمن را به طمع انداختند و دولت را تبدیل به حریف از پیش بازنده در برابر غرب کردند.
تا این روند به انحراف کشیده شده اصلاح نشود، نمیتوان امیدی به احقاق حقوق ایران در مذاکرات وین و مشابه آن داشت، مگر اینکه کسی بگوید شیوه تانک دادن و کلاشینکف گرفتن نیز نوعی غنیمتگیری است!
رسالت: «معلمان، پیگیر مطالبات رهبری»
«معلمان، پیگیر مطالبات رهبری» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید:
یکی از برکات شخصیت معنوی شهید مطهری، فراهم آمدن فرصتی است برای بزرگداشت مقام معلم و تبیین اهمیت تعلیم و تربیت در جامعه؛ در ایام شهادت آن بزرگوار و مهمترین رویداد این ایام، دیدار جمعی از فرهنگیان با مقام معظم رهبری و بهرهگیری از رهنمودهای ایشان است.
سخنان حضرت آیتالله خامنهای در دیدار امسال با فرهنگیان، شور و نشاطی در جانها دمید و به معلمان امیدی تازه بخشید. کلامی بود که از دل برآمد و بر دلها نشست.
اما مروری بر رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای در سالیان گذشته، نشان میدهد که نگاه و کلام بلندامام(ره) و مقام معظم رهبری به امر تعلیم و تربیت، آنچنان که انتظار میرفت و می رود، توسط مسئولان و دولتمردان جامهعمل به خود نپوشیده است و برای تحقق و عینیت یافتن بسیاری از این رهنمودهای کارگشا، راهکاری پیشبینی نشده و در نتیجه به اجرا درنیامده است. چندان که این واقعیت بارها مورد گلایه رهبر عزیز نیز قرار گرفته است.
به همین دلیل و نیز با توجه به اهمیت رهنمودهای امسال رهبر فرزانه و به منظور پیشگیری از تکرار غفلتهای گذشته، باید چارهاندیشی کرد و از جمله آنکه میتوان با بهرهگیری از شاخصه مردم سالاری دینی نظام اسلامی، تدابیری اندیشید و با یادآوری و پیگیری مستمر این رهنمودها، از در حاشیه قرار گرفتن و فراموش شدن آنها ممانعت به عمل آورد.
خوشبختانه جامعه فرهنگیان از نظر کمی و کیفی، از ظرفیتی فراتر از حد تصور برخوردار است و اگر با برنامهریزی و سازماندهی، این ظرفیت به کار گرفته شود، کاهش مشکلات آموزش و پرورش و فرهنگیان و دستیابی به جایگاه والای معلم در جامعه دور از ذهن نیست.
رهنمودهای امسال رهبر گرانقدر پیرامون مسائل تعلیم و تربیت را میتوان به چند گروه تقسیم کرد: گروه اول مسائلی است که راهحل آنها را باید در درون وزارت آموزش و پرورش جست نظیر مسئولیت معلم در سه عرصه علمآموزی، تفکرآموزی و اخلاقآموزی یا مسئله کارآمدی و اعتلای دانشگاه فرهنگیان، اولویت مقطع ابتدایی و فعالیتهای پرورشی که در این زمینهها فرهنگیان فرهیخته، گروهها و انجمنهای تخصصی و تشکلهای انقلابی و ولایتمدار فرهنگیان، میتوانند ضمن ارائه پیشنهادهای اجرایی، پیگیری آنها را نیز از مدیران ارشد وزارتخانه مطالبه نمایند اما موضوع مهمتر و دشوارتر مربوط به گروه دوم است یعنی مسائلی که مسئولان وزارت آموزش و پرورش، به تنهایی قادر به حل آنها نیستند نظیر رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی معلمان، یا ارتقای جایگاه معلم در جامعه.
در این موارد نیز اولا باید بستری برای دریافت و شناسایی راهکارهای پیشنهادی و منطقی، با استفاده از تجربیات دیگر نهادها و دستگاهها، فراهم ساخت و در مرحله بعدی آنها را در قالب برنامه، طرح و لایحه، جهت تصویب به مراجع قانونی ارائه داد و مسئله مهم آن است که در این مرحله باید از نفوذ و ظرفیت جامعه فرهنگیان در مراجع تصمیمگیر و نهادهای قانونگذار، حداکثر بهرهبرداری را کرد.
نکته دیگر آنکه هرچند خوشبختانه وزیر محترم آموزش و پرورش طی نامهای ضمن تشکر از رهنمودهای مقام معظم رهبری آمادگی کامل خویش را برای تحقق منویات معظم له اعلام کرد اما واقعیت آن است که چه در ارتباط با دو گروه مسائل فوقالذکر و چه در ارتباط با دیگر مسائل نظیر ممنوعیت نگاه گروهی و حزبی و سیاسی در مدیریت آموزش و پرورش، در عمل مقاومتهایی پدید خواهد آمد که باز هم با پیگیری قانونمند جامعه فرهنگیان و با پشتیبانی دیگر دستگاهها این موانع از سر راه برداشته خواهد شد.
به عنوان یک مثال عینی یادآور میشود که در سال 1385 وزارت آموزش و پرورش موفق شد مصوبه اعتبار چشمگیر چهار میلیارد دلاری را برای نوسازی و مقاومسازی مدارس از مجلس شورای اسلامی بگیرد.
این تجربه موفق که برای وزارتخانههای دستاندرکار عمران و اقتصاد کشور، شگفتانگیز بود و با همکاری مشترک بین مدیران صف و ستاد در آموزش و پرورش و نیز استفاده از ظرفیت فرهنگیان مجلس به دست آمد.
با توجه به موارد فوق انتظار میرود تمامی فرهنگیان عزیز و همه کسانی که دل در گرو سرنوشت و نسل آینده کشور دارند ظرفیت، نفوذ و توان خویش را در دستگاههای اجرایی و در رسانهها برای به اجرا درآمدن رهنمودهای رهبر عزیز بهکار بگیرند. مهمترین محورهای مطالبات معظم له عبارتند از:
1- تکریم معلم در جامعه
2- رسالت فرهنگی تربیتی معلم
3- اجرای سند تحول
4- توسعه منابع مالی آموزش و پرورش به منظور رفع مشکلات معیشتی معلمان
5- اتقان کتابهای درسی
6- ممنوعیت نگاه حزبی و سیاسی در مدیریت آموزش و پرورش
7- دانشگاه فرهنگیان
8 - معاونت پرورشی
9- اولویت مقطع ابتدایی
10- بهکارگیری نیروهای پرانگیزه، بانشاط، جوان، متدین و انقلابی.
ابتکار: «بیم و امیدهای توافق تاریخ ساز»
«بیم و امیدهای توافق تاریخ ساز» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:
دور چهارم مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 در اتریش به پایان رسید. بنا بر توافق اولیه می بایست تا 29 تیر 1393 پیش نویس توافق نهایی ارائه شود.
از مقطع توافق اولیه ژنو تاکنون گام های مهمی برداشته شده و مذاکرات قدم به قدم به توافق نهایی نزدیک شده است.
در گذشته اصل غنی سازی زیر سوال بود و طرف غربی توقف آن را پیش شرط مذاکره می دانست. اما حالا همه آنها به اصل حق غنی سازی ایران اذعان دارند، اگر چه بر سر محدوده آن اختلاف وجود دارد.
دیگر کسی جرات طرح جمع آوری سانتریفیوژها را ندارد؛ اگر چه طرف آمریکایی اصرار دارد که تعداد 19 هزار به 5 هزار کاهش یابد که البته با پافشاری طرف ایرانی این فشار کمتر شده است.
موضوع راکتور آب سنگین یکی دیگر از موضوعات مورد اختلاف است. در گذشته خواست طرف غربی، تعطیلی راکتور اراک بود، ولی امروز اصرارشان بر تغییر فنی آن است، به گونه ای که به جای مصرف سوخت خالص، سوخت غنی شده مصرف شود.
مطابق گفته های دکتر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی، با آمادگی ایران برای تغییرات فنی و حفظ ماهیت آب سنگین این مشکل حل شده و بهانه آنان برطرف گردیده است.
مورد دیگر اختلاف بر سر تاسیسات فردو بود، که از ابتدا طرف غربی اصرار بر پلمپ آن داشت و با پافشاری و استدلال طرف ایرانی، این تقاضای غیرمنطقی دیگر مطرح نیست و پیرامون مکانیزیم نظارتی بر آن بحث و تبادل نظر وجود دارد.
بر این اساس با نگاهی به آنچه تا کنون بر آن توافق شده است، طرف ایرانی نه تنها بازنده صحنه نیست،بلکه به سطحی بالاتر از سطح شعارهای تیم قبلی نیز دست یافته است ولی در اینجا دو مسئله دارای اهمیت است؛ اول نگارش متن نهایی است. در این مدت در پاسخ به جنجال های داخلی و هیاهوی مخالفان، گفته می شد هنوز گام حقوقی برداشته نشده است که اینچنین فریاد وامصیبتا سر داده اید.
آنچه تا کنون انجام گرفته توافق بر سر مسیر و نقشه راه توافقات نهایی است اما اصل توافق و نحوه و میزان خیانت و خدمت، پس از نگارش متن نهایی نمایان می شود. توافقات شفاهی مقدمه هستند و شرط لازم برای توافق نهایی می باشند اما شرط کافی نیستند؛ چرا که قالب حقوقی پیدا نکرده اند.
بیم و دلهره اصلی در هنگام نگارش متن است. آنجاست که یک نقطه یا ویرگول مرز خیانت و خدمت را تعیین می کند. بر همین اساس دکتر ظریف به درستی بر اختلاف بر سر ویرگول و نقطه اشاره می کند و تیم هسته ای برای نگارش دقیق توافق نامه تجهیز و تدارک شده است.
اینجاست که اصحاب دلواپس باید نگران باشند و با استدلال حقوقی ثابت کنند که آیا متن در مسیر حقوق ملت بوده است یا خیر؟ در گذشته تاریخی نیز بی دقتی مقاماتِ وقت در تنظیم سندها موجب لطمات جبران ناپذیری به حقوق ملت شد.
میزان توانمندی، صداقت و راستی آزمایی راهی که تیم ظریف شروع کرده است، با متن مکتوب شد محک خواهد خورد. نکته دوم و پراهمیت، موضوع مدت زمان توافق نهایی است. طرف غربی اصرار بر چند 10 سال دارد ولی ایران اصرار بر زمانی کمتر از پنج سال دارد. پایان زمان مورد توافق، ابتدای ورود ایران به باشگاه هسته ای و برخورداری از حقوق کامل NPT می باشد.
آنچه تا امروز پیرامون تیم هسته ای کنونی و دولت روحانی گفته شده، بیشتر جناحی و سیاسی بوده و البته به دور از منطق و استدلال و انصاف! آنان به خاطر کار نکرده رَجم و برای گناه مرتکب نشده توبیخ شدند. اما حالا هم چشم ها به متن نهایی دوخته شده است.
مقاومت و سخت کوشی تیم مذاکره کننده در این مرحله نشان از عزم آنان در پاسداشت حقوق ملت دارد. مبانی، پیش فرض و دست آوردهای کارشناسی تیم هسته ای برای توافق نهایی تاکنون خوب، قابل تحسین و متناسب با واقعیت ها بوده است؛ اما تبدیل این دست آوردها به سند حقوقی خود نیازمند هوشمندی، صبوری و دوراندیشی است. با هوچی گری، جنجال، شعاردادن و هوار کشیدن، نمی توان صورت مسئله را عوض کرد.
صورت مسئله این است که چطور از رهگذر این نشست و برخاست ها و رایزنی ها، این لبخند و اخم ها، سندی بیرون آید که حاوی حقوق ملت ایران و عامل افتخار نسل های آینده گردد. اگر امیدی وجود دارد، بایست به سندِ در دستِ تهیه نگاه کرد و اگر بیم وجود دارد - که هست - باید نسبت به تنظیم نهایی این سند باشد.
گرد و غبار کردن روزهای اخیر تنها مصرف داخلی دارد و بهانه ای برای خود نمایی و انتقام گیری است. دلیل منطقی برای این همه نگرانی و دلواپسی وجود ندارد؛ البته حتما باید دلواپس متن نهایی بود، ولی با اعتماد به توان کارشناسی تیم هسته ای، راه طی شده و مقدمات فراهم آمده، امید به تامین حقوق ملت بر بیم ها سایه انداخته است.
خراسان: «آشتی با سلام»
«آشتی با سلام» یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید:
گر چه خیلی از وقت ها «ناگهان خیلی زود دیر می شود» اما برای مهربانی کردن و محبت ورزیدن و جبران مهربانی نکردن ها شاید هیچ وقت دیر نباشد آن هم برای ما ایرانی های آریایی تبار که عشق ورزیدن و محبت کردن از ویژگی های بارز فرهنگی تمدنی ما محسوب می شود و حتی قبل از آن که اکمل ادیان، آیین خاتم پیامبران و اعظم پیغام آوران الهی، اسلام عزیز را برگزینیم به زیور فهم و آگاهی و دانش و خرد و عشق ورزی و محبت آراسته بوده ایم و اسلام گرانقدر نیز هم غایت و هدف متعالی عشق ورزی و محبت و هم مفهوم و درونمایه گرانبهای عشق و محبت را به بهترین شکل تفسیر و تبیین کرد و آنچه در سخن سخندانان و گهرگویانی همچون مولانا و حافظ و سعدی و فردوسی و... به سان مروارید بر دریای زلال اندیشه و معرفت می غلتد، میراث گرانسنگ معرفت اسلامی و دیرینگی فرهنگ و تمدن این سرزمین است و اما مهربانی کردن و عشق ورزیدن و بزم محبت آراستن در میان مردمان این سرزمین جلوه های گونه گونی دارد از نوع آداب معاشرت گرفته تا مهمانی دادن ها و دوستی ها و خانواده داری و همزیستی مسالمت آمیز اقوام و ادیان و نوع خواستگاری و تشکیل خانواده دادن و غیره از جمله زیباترین جلوه های فرهنگی که در آداب معاشرت ایرانیان نهادینه شده است هنگامه به هم رسیدن است که با یکی از اسامی و نام های خداوند مهربان و خالق همه زیبایی ها و مهربانی ها مزین می شود.
دیر زمانی است که پس از روی آوری خردمند مردمان ایران زمین به اسلام عزیز، هنگامه به هم رسیدن با کلام بس زیبا و پر از مهر و پرمغز «سلام» دل ها به هم گره می خورد زیرا که سلام تنها یک ادای احترام ساده نیست بلکه ریشه این کلمه «سلم» و درستی، صلح و دوستی، مهربانی و محبت و آرزوی سلامت است و پیام جانانه محبت و احترام و باز کردن دروازه دل به روی دوست و همکار و هموطن و پدر و مادر و برادر و همسر و فرزند و همه انسان های کرامند عالم است و از همه مهم تر این که سلام گفتن علاوه بر همه این ها جاری کردن مدام نام خدا بر زبان و دل و جان است و چه نیکو آغازی در بین مسلمانان و ایرانیان به ارشاد اعظم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) که درود هماره خداوند و ملائک و مومنان از ازل تا ابد بر او جاری است بنیان نهاده شد.
سرآغازی که پر از ادای احترام و صلح و دوستی و مهربانی و آشتی و پر از زیبایی معنوی و لبریز از نام خداوند یکتای جهانیان است که هم سرآغاز است و هم احترام و آرزوی سلامت و هم پیام دوستی و رأفت و هم دعای خیر و خیر خواستن برای او که سلام را به او هدیه می کنیم و چه گرانبها هدیه ای که خدا و رسولش و ائمه طاهرین آن را امضا کرده اند و بر آن سیره مشی فرموده اند.
آن بزرگ خدای مهربان که ذات کبریایی اش یگانه است و مانند ندارد به گاه ارسال جبرئیل به حبیب اش محمد مصطفی(ص) سلام می کند و چه آن که پیامبر اکرم رحمة للعالمین، آن فخر آسمان و زمین، گل سرسبد آفرینش، مایه مباهات کائنات، خود اهل سلام و بهترین اهل سلام است، آن قدر وجود نازنین پیامبر بر سلام گفتن همت می گماردند که آرزوی «سبقت سلام» بر پیامبر بر دل همه دوستدارانش ماند.
آن وجود نازنین آن فخر آسمان و زمین حتی به کودکان سلام می کرد و این سیره مبارک را آل محمد و ائمه طاهرین نیز به بهترین شکل ادامه دادند و چنین شد که سلام که نام زیبای خداست اینچنین بر فراز دل ها و زبان ها همچون تاجی نشست و بر گفت وگوها و برخوردها و به هم رسیدن ها نیکو سرآغازی شد.
هزاران نیکویی و خیر و برکت در روایات برای سلام برشمردند و ۶۹ حصه از حسنه و نیکویی را به حساب سلام کننده واریز می کنند و یک از آن ۷۰ حصه را سهم پاسخ دهنده سلام می دانند و بر وجوب جواب سلام آنچنان اصرار ورزیده شده که حتی به هنگامه ادای فریضه واجب الهی «نماز» آن ستون دین، واجب آمد که پاسخ سلام کننده حتی در بین نماز داده شود و چه بگویم از سلام و هزاران ثمر صلح و دوستی و آشتی و رفق و مدارای آن و صدها اثر جامعه شناسی و روانشناسی آن و از تأثیر سلام بر گسترش حس نوع دوستی، مردم داری، عشق ورزی و فروتنی و از تأثیر سلام این نام زیبای خدا بر تلطیف فضای محیط های خانوادگی، اداری و حتی جامعه و از تأثیر سلام این سنت الهی بر از بین بردن کدورت ها و قهرها و پیشگیری از زد و خوردها و دعواها و چالش ها و از تاثیر زینت سلام بر ادب و حرمت داری بین مردمان و از هزاران برکتی که این نام خدا و این هدیه الهی بر رفتارها و زندگی مردمان جاری می کند خدا را سپاس به پاس همه نعمت های بی شمارش و به خاطر نام زیبای سلام«اش» که به انسان ها هدیه کرد که چه قهرها و کدورت هایی را که می توان با یک سلام به صلح و آشتی رساند.
اما نمی دانم چرا برخی از ما این روزها یا سلام را فراموش می کنیم یا حرمت آن را آنچنان که شایسته و بایسته است نگاه نمی داریم و برخی از ما منتظر سلام کردن دیگران می مانیم و گاه برخی گستاخانه چشم به چشم حتی بزرگترها و ریش سفیدان و پیشکسوتان و ... می دوزیم تا آن ها سلاممان کنند! نمی دانم چرا برخی از ما و برخی مسئولان فکر می کنیم همه باید به ما سلام کنند و ما تنها پاسخ دهنده سلام باشیم آن هم گاه جواب سلامی از سر غرور و نخوت، وای بر این گونه افراد! و خدا نکند ما جزو این قبیله باشیم! بعضی ها را چه شده است که سرآغازی چنین نیکو و هدیه ای چنین گران مقدار که نام زیبای خداست را از وجود خود دریغ می کنند کدام یک از حتی علما و دانشمندان و فرهیختگان و متخصصان و مسئولان و ... گرد پای حبیب خدا حضرت محمد مصطفی(ص) هستند که برخی شان چنین در سلام کردن سنگین و متفرعن هستند اسف بار این که حتی برخی از روحانیون که باید شبیه ترین باشند در گفتار و سلوک و رفتار به پیامبر و ائمه اطهار و الگویی مثال زدنی در همه عرصه های گفتاری و رفتاری باشند برای مردمان، خود در سلام کردن بخل می ورزند و منتظر سلام دیگران می مانند.
باشد که این نوشته ناقابل تلنگری باشد برای احیای هر چه بیشتر و ترویج هر چه ناب تر ، سلام این نام زیبای الهی و سنت زیبای نبوی و علوی در زندگی و جامعه.
آفرینش: «مصاحبه آزمون دکتری و یکی از دغدغههای معرفیشدگان»
«مصاحبه آزمون دکتری و یکی از دغدغههای معرفیشدگان» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن می خوانید:
همان طور که سازمان سنجش هم اعلام کرده بود از روز بیستم اردیبهشت ماه مرحله مصاحبه رشتههای مختلف دانشگاههای سراسری رسما آغاز شده است و دانشگاهها از این تاریخ، ترتیب دادن جلسه مصاحبه با معرفیشدگان را در دستور کار خود قرار دادهاند.
امسال، داوطلبان امکان این را داشتند که در 5 کد رشته برای مصاحبه به دانشگاهها معرفی شوند. بر روی سایت هر کدام از واحدهای دانشگاهی نیز زمان دقیق آغاز مصاحبهها و مدارک و سوابق لازم برای جلسه مصاحبه، برای داوطلبان، اطلاعرسانی شده است.
یکی از حاشیههای مصاحبههای آزمون دکترای امسال، مساله هزینهای است که معرفیشدگان به مصاحبه، برای شرکت در مصاحبه، ملزم به پرداخت آن هستند. نرخ مصاحبه بعضی از دانشگاهها هم اخیرا توسط رسانهها اعلام شده است.
نرخ اعلام شده توسط دانشگاهها از رقمی حدود بیست و پنج هزار تومان شروع میشود و در بعضی از دانشگاهها به 50، 60، 70 و 80 هزار تومان هم میرسد. البته داوطلبانی که برای مصاحبه به چند کد رشته محل معرفی شدهاند، باید با توجه به اعلام دانشگاهها، در چند دانشگاه، هزینه مصاحبه بپردازند.
مثلا داوطلبی که برای مصاحبه به سه واحد دانشگاهی معرفی شده، باید سه بار هزینه مصاحبه را با توجه به رقم درخواستی دانشگاه، پرداخت کند. این جاست که داوطلبی که به چند رشته محل معرفی شده است در احساس خود از این قبولی اولیه، دچار سردرگمی میشود.
از قبولی فعلی و موقت خود خوشحال باشد و یا از فکر پرداخت این مبالغ بخصوص اگر در چند دانشگاه مجبور به پرداخت هزینه باشد، غمگین و مشوش؟
بحث دیگری هم که در همین ارتباط پیش میآید این است که اصولا این مبالغ که این قدر هم از دانشگاهی به دانشگاه دیگر، رقمشان متفاوت است، در ازای چه چیزی از دانشجو دریافت میشود و دلیل این همه تفاوت در مبالغ درخواستی دانشگاهها چیست؟ عدم ایجاد دغدغه برای دانشجویان و افرادی که هدفشان ادامه تحصیل است، در نظام آموزشی ما چه جایگاهی دارد؟ تا پیش از ادغام آزمون دکترای دانشگاهها، این آزمون توسط هر دانشگاه و به طور مستقل برگزار میشد، در آن زمان داوطلبان کنکور دکتری موظف بودند اخبار مربوط به آزمونهای هر دانشگاه و زمان آنها را بر مبنای اطلاعرسانی دانشگاهها، دنبال کنند و برای هر آزمونی به صورت جداگانه ثبتنام نموده و وجه ثبتنام را با توجه به اعلام هر دانشگاه، به حساب آن واحد دانشگاهی بریزند.
در زمان سراسری شدن کنکور دکتری، یکی از مزیتهایی که برای این شیوه جدید عنوان میشد این بود که با برگزاری کنکور به صورت سراسری، داوطلبان دیگر مجبور نیستند چند مرتبه و برای کنکور دکترای هر دانشگاه، به طور مجزا اقدام به نامنویسی و پرداخت وجه نمایند اما امسال یکی از دشواریهای قرار گرفته بر سر راه مجازین این آزمون، دریافت وجه مصاحبه از سوی هر دانشگاه بود که نوسان و تفاوتی که بین نرخ اعلام شده دانشگاهها وجود دارد هم در نوع خود سوالبرانگیز است و این سوال را در ذهن برمیانگیزاند که آیا فشار مالی و روحی، آن هم در آستانه مرحله حساس و سرنوشتساز مصاحبه برای دانشجویان و بخصوص آن عده که به طور مثال در هر 5 کد رشته دعوت به مصاحبه شدهاند، وارد نخواهد شد؟
در کشور ما بیشترین درصد قشر دانشجو کسانی هستند که به دلیل مشغول به تحصیل بودن، از لحاظ مالی مستقل نبوده و دارای درآمدی نیستند و قطعا برای بسیاری از دانشجویان، پرداخت رقمهای بالای مصاحبه، دشوار خواهد بود.
مساله دیگر هم این که خوب بود در این خصوص کمی شفافسازی صورت میگرفت و دانشگاهها اعلام میکردند که این رقمهای بسیار متفاوت از هم به چه علت از دانشجویان اخذ میشود و درواقع، دقیقا صرف چه مواردی میشود.
مساله وارد شدن فشار به داوطلبان امری است که با توجه به مشکلات مالی و مادی موجود در این قشر، همچنان به قوت خود باقی است اما به هر روی، شفافسازی و بیان چرایی پرداخت این مبالغ، از عدم بازگو نمودن و شفافسازی آن بهتر و کارسازتر خواهد بود.
اصولا جلسات مصاحبه دانشگاهها، جلساتی هستند که در آن، داوطلبان اغلب در صف انتظار برای وارد شدن به جمع اساتید و پاسخ به سوالات هستند و خدمات خاصی به آنها ارائه نمیشود که بتوان دریافت بخشی از این مبالغ را در ازای چنین خدماتی دانست.
دنیای اقتصاد: «گام نهایی مذاکرات هستهای»
«گام نهایی مذاکرات هستهای» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید قنبری است که در آن می خوانید:
ایران و 1+5 در 23 دسامبر 2013 توافق کردند ظرف 6ماه – که برای یک دوره 6 ماهه دیگر نیز قابل تمدید است - مذاکراتی را در رابطه با گام نهایی اعتمادسازی هستهای از یکسو و لغو تحریمهای هستهای از سوی دیگر انجام دهند. توافقی که حاصل این مذاکرات خواهد بود و اصطلاحا به آن «توافق جامع» گفته میشود، در صورت اجرا، ایران را به یک دولت عادی هستهای مبدل خواهد کرد و فعالیتهای آن مانند فعالیت تمامی دولتهای دیگر عضو آژانس هستهای در نظر گرفته خواهد شد و حساسیت ویژهای در رابطه با فعالیتهای آن باقی نخواهد ماند.
محتوای دقیق مذاکرات و جزئیات مسائلی که طرفین مشغول تبادلنظر درخصوص آنها هستند، منتشر نشده است؛ اما صاحبنظران مختلف چه در ایران و چه در سایر کشورها، سناریوهای گوناگونی را در رابطه با توافق جامع پیشبینی و توصیه میکنند. در ادامه این نوشته، به برخی از سناریوهای ممکن اشاره میشود.
نخستین سناریو این است که دولتهای غربی، توجه خود را بر تعداد سانتریفیوژهای ایران و درصد غنیسازی در این کشور متمرکز خواهند کرد و تلاش خواهند نمود که کمترین تعداد سانتریفیوژ و پایینترین سطح غنیسازی در ایران وجود داشته باشد.
بر اساس این سناریو، دولتهای غربی خواستار آن خواهند شد که ایران، تضمینهای مورد قبولی ارائه کند تا تعداد و درصد مورد توافق، همواره رعایت شود. محتملترین شکل این تضمینها، بازرسیهای ادواری و موردی توسط بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای خواهد بود.
طبیعتا مذاکرهکنندگان ایرانی نیز چانهزنیهایی را در مورد تعداد و درصد فوقالذکر خواهند داشت، اما در نهایت، فرمولی که مورد تایید طرفین باشد مورد توافق قرار خواهد گرفت.
از سوی دیگر به محض اینکه فرمول مزبور محقق شود و ایران تعداد سانتریفیوژها و درصد غنیسازی خود را به میزان مقرر شده در توافق جامع برساند، تمامی تحریمهای هستهای آن نیز ملغی خواهند شد البته ملغی کردن تحریمها تشریفات خاصی – چه در سطح سازمان ملل و چه در سطح اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده آمریکا – دارد و طرف غربی مکلف خواهد شد که به موازات اقدام ایران برای کاهش سطح و میزان غنیسازی اورانیوم خود، اقدامات مقدماتی را برای لغو تحریمهای مزبور انجام دهد؛ به نحوی که لغو تحریمها و اقدامات اعتمادسازانه ایران همزمان انجام گیرند.
در این سناریو، زمان اجرای توافق نهایی نیز نسبتا کوتاه خواهد بود و طولانیتر از زمانی که از جهت فنی برای اقدامات فوق ضرورت دارد نخواهد بود.
با این حال برخی صاحبنظران، سناریوی نخست را تا حدی خوشبینانه تصور میکنند. از دیدگاه آنان دولتهای غربی هزینه بسیار بالایی برای وضع تحریمهای ایران متحمل شدهاند. از این رو آنان هرگز حاضر نخواهند شد که با کاسته شدن از تعداد سانتریفیوژهای ایران یا کاهش میزان غنیسازی، تحریمهای ایران را ملغی نمایند.
وضع تحریمهای هستهای علیه ایران، حداقل از سال 2006 تاکنون زمان برده است و در این بازه زمانی، عوامل سیاسی و بینالمللی متعددی وجود داشتهاند که منتهی به توافق کشورهای 1+5 بر سر تحریم ایران شدهاند، عواملی که در آینده شاید موجود نباشند.
به عنوان مثال، روسیه و چین با وضع تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران در سالهای گذشته موافقت کردند.
در حال حاضر روسیه خود مشمول تحریمهای غرب قرار گرفته است و بسیار محتمل است که اگر تحریمهای موجود علیه ایران لغو شوند، روسیه در آینده نزدیک با وضع مجدد این تحریمها علیه ایران موافقت نکند.
در سناریو دوم، طرف غربی این احتمال بدبینانه را در نظر خواهد گرفت که ایران، پس از لغو تحریمها، مجددا فعالیتهای هستهای خود را در سطح سابق از سربگیرد و آنگاه دولتهای غربی مجبور به وضع دوباره تحریمها در شرایطی باشند که وفاق سابق میان آنها وجود ندارد؛ بنابراین طرفداران چنین سناریویی به دولتهای غربی و خصوصا آمریکا توصیه میکنند که اولا به جای لغو تحریمها در طول اجرای توافق جامع، تحریمها را معلق کنند و ثانیا دوره اجرای توافق جامع را تا حد ممکن، طولانی کنند.
به عبارت دیگر سناریوی دوم به این صورت خواهد بود که ایران متعهد خواهد شد که یکسری اقدامات اعتمادساز را انجام دهد.
این اقدامات اعتمادساز، با توافق میان طرفین درخصوص مولفههای گوناگون فعالیت هستهای این کشور معین خواهند شد. در مقابل، دولتهای غربی نیز تحریمهای ایران را معلق – و نه ملغی – میکنند.
این تعلیق برای یک دوره زمانی کوتاهمدت – مثلا 6 ماهه – خواهد بود. پس از پایان این مدت یا در طول آن، بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای، گزارشی در مورد فعالیتهای هستهای ایران ارائه خواهند داد.
در صورت مثبت بودن گزارش و تایید صحت عملکرد ایران، تعلیق تحریمها برای یک دوره 6 ماهه دیگر تمدید خواهد شد، در غیر این صورت، تحریمها از حالت تعلیق خارج شده و اجرای آنها مجددا عملیاتی میشود.
با این حال، این دورههای 6 ماهه نمیتوانند تا ابد ادامه یابند و مذاکرهکنندگان، باید از هماکنون در رابطه با تعداد این دورهها توافق کنند. طرف غربی در این خصوص، یک ملاحظه مهم خواهد داشت.
طول دوره مذاکرات از نظر آنها باید بیشتر از طول دوره تصدی دولت فعلی در ایران باشد؛ چراکه آنها این نگرانی – یا به تعبیر بهتر بهانه – را مطرح خواهند کرد که ممکن است دولت بعدی که در ایران بر سر کار خواهد آمد، رویکردی متفاوت با دولت فعلی داشته باشد؛ بنابراین باید زمان اجرای تعهدات ایران بیشتر از دوره تصدی این دولت باشد؛ بنابراین با توجه به اینکه دولت فعلی در فرض انتخاب مجدد آقای روحانی به ریاست جمهوری 7 سال دیگر تداوم خواهد داشت، آنها خواستار تعیین زمان حداقل 8 ساله برای اجرای توافق جامع خواهند بود که در طول آن 16 بار بازرسی از فعالیتهای هستهای ایران انجام شود و تحریمها نیز برای 16 دوره 6 ماهه به حالت تعلیق درآید. پس از این مدت، تحریمهای ایران به طور دائمی ملغی خواهند شد.
چنین سناریویی قطعا با اعتراض ایران مواجه خواهد شد؛ چراکه در توافق ژنو، سخن از لغو تحریمها و نه تعلیق آنها به میان آمده است، اما طرف غربی به احتمال زیاد این پیشنهاد را با این استدلال توجیه خواهد کرد که لغو تحریمها پس از اجرای توافق نهایی عملیاتی خواهد شد و در توافق ژنو سخنی از مدت توافق نهایی گفته نشده است و صرفا اشاره شده است که مدت مزبور با توافق طرفین تعیین خواهد شد.
البته تمامی مسائل فوق، احتمالات و گمانهزنیهای دیپلماتیک است و ممکن است چنین وضعیتی در عمل تحقق نیابد.
با این حال، در فرضی که چنین وضعیتی محقق شود، تیم مذاکرهکننده ایرانی باید یک نکته مهم را مورد توجه قرار دهد و آن عبارت است از؛ حصول اطمینان از برقراری کانالهای مطمئن مالی میان ایران و سایر کشورها در طول دوره اجرای توافقنامه جامع.
به عبارت دیگر، ایران نباید در وضعیتی قرار گیرد که بانکها، موسسات مالی و شرکتهای غربی به این دلیل که تحریمهای ایران معلق شدهاند و به طور کامل ملغی نشدهاند، توانایی برقراری روابط عادی تجاری با ایران را نداشته باشند.
دولتهای غربی باید این تعهد را بر عهده داشته باشند که در طول دوره اجرای توافقنامه جامع، امکان برقراری روابط عادی تجاری و مالی را برای اشخاص، شرکتها و سازمانهای ایرانی فراهم کنند و تنها تفاوت تعلیق و تحریم و الغای آن، امکان بازگشت مجدد تحریمها در صورت اثبات عینی و بیطرفانه تخطی ایران از توافق ژنو باشد و اگر چنین امری اثبات نشد، هیچ محدودیت و هزینه دیگری بر اشخاص ایرانی تحمیل نشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد