بالاخره هر که در جهت مخالف حرکت کند دشواری و تنهایی خواهد داشت. اینکه دشواریها و تنهاییهایش ناشی از اشتباهاتش بود یا حق با او بود، موضوعی نیست که به ما مربوط باشد، ماجرایی بود میان او و همکاران دیرینهاش.
بعد هم رفت تا پیامهای تسلیت و ابراز تاسفها یکی پس از دیگری در رسانهها منتشر شود. آنها که سالهاست سراغش را هم نگرفتهاند و در گفتوگوهای خصوصیترشان از او حتی با ناسزا یاد کردهاند چه پر سوز و گذار از غم نبودنش بگویند و بنویسند.
آنها که میگفتند دورهاش تمام شده و زمانی کارهای موفقی داشته، بگویند جای خالیاش را هیچ کس پر نمیکند.
اما این تنهایی اتفاق خوبی نبود و نیست. اتفاق تلخی است که در زندگی روزمره همه ما بارها رخ میدهد. هر کس مثل ما حرف نمیزند و فکر نمیکند تنهایش میگذاریم.
ما هنوز یاد نگرفتهایم با آرامش در کنار کسانی که مثل ما فکر نمیکنند بنشینیم و با آنها حرف بزنیم. کار کنیم و بگذاریم هر کس مثل خودش فکر کند. ما این را بلد نیستیم. ما یعنی همه ما. سیاستمدار، کارمند، کارگر، کاسب، خانهدار و....
هنرمندان ما هم بخشی از این چرخه هستند، وقتی یک نفر مثل خودشان و یا نزدیک به خودشان حرف نمیزند تنهایش میگذارند. رهایش میکنند و به کار خودشان میپردازند. و چه بسا همین تنهایی ها، همین فاصله گرفتنها و دوری جستنها چه اتفاقات نیکی را که از موسیقی ما دریغ نکرده باشد.
درگذشت محمدرضا لطفی که این روزها تکرار واقعه تلخ مهربانیهای پس از مرگ را دوباره زنده کرده است، کاش یک بار برای همیشه تلنگری باشد برای همه ما و بخصوص هنرمندانی که به دلیل اختلاف سلیقهها و عقیدهها آنقدر از هم کناره میگیرند تا روزگار را به تنهایی و درگیری با اختلافات فکریشان میگذرانند و عمر به پایان میرسانند.
کاش یاد بگیریم زمانی که دیگران در قید حیات هستند هم خوبیها و توانایی هایشان را در کنار اختلافاتمان لحاظ کنیم و با همین نگاه مثبت درخت دوستی بنشانیم و نهال دشمنی برکنیم که شیخ بهایی هم گفته است:
بیخبر از هم خوابیدن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
زینب مرتضاییفرد - گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد