
دامنه رفتارهای تکانهای بسیار گسترده است. نوع خفیف آن را میتوان در صحبتکردن افراد هم دید. کسانی هستند که خیلی زود از حرفهایی که میزنند، پشیمان میشوند یا این که ناگهان به اوج عصبانیت و پرخاشگری میرسند.
این افراد زمینه اختلال رفتار تکانهای را دارند. در این وضع قسمتهایی از مغز ناگهان فعال میشود و احساس اجبار برای رفتار ناگهانی و تکانهای را به وجود میآورد. به عنوان مثال بیشتر شدن ناگهانی مصرف سیگار در افرادی که در یک دوره زمانی کوتاه تغییر الگوی مصرف داشتهاند، میتواند نوعی رفتار تکانهای باشد. مثال دیگر رانندگی با سرعت بالاست، بویژه در آنهایی که خلقی طبیعی دارند و در بیشتر زمانهای روز هیجانهای زیادی ندارند.
خرید کردن عصبیوار هم نمونهای دیگر از این رفتارهای تکانهای است؛ پدیدهای که در خانمها شایعتر است و بدون اینکه واقعا به چیزی نیازداشته باشند، به صورت تکانهای دست به خرید زیاد و گرانقیمت میزنند و خود هیجان خرید برایشان لذتبخش است. البته معمولا پس از خرید و فرونشستن تکانه، دچار احساس عذاب وجدان ناشی از خرید چیزهایی میشوند که نیازی به آنها نداشتهاند.
این مشکلی است که در جامعه ما در روزهای پیش از سال نو بیشتر میشود. پس مراقب تکانههای خود در زمان خرید شب عید باشید. یکی از آسیبرسانترین این رفتارها، قماربازی است. قمار بخصوص در شرطبندیهای سنگین مصداق عینی اختلال رفتار تکانهای است؛ رفتاری که به دلیل هیجان زیادی که ایجاد میکند، در کوتاه مدت بسیار لذتبخش است، اما در دراز مدت مشکلات پیچیده و زیادی به دنبال میآورد. همین هیجان و لذت زیاد، علت اعتیادآوری قمار است.
نمونه دیگر «جنون دزدی» یا «کلپتومانیا» است، نوعی احساس اجبار هیجانانگیز برای سرقت از فروشگاهها. در این مورد بیشتر وقتها وسیله دزدیده شده به کار نمیآید و افراد بیشتر برای هیجان دست به این کار میزنند؛ هرچند پس از آن دچار عذاب وجدان زیادی میشوند. هر اندازه رفتارهای تکانهای در یک جامعه کمتر باشد، آن جامعه سالمتر است.
بسیاری از درگیریهای خیابانی و همچنین قتلها، بدون نقشه و برنامهریزی قبلی و بیشتر سر چیزهای پیشپا افتاده به وقوع میپیوندد. بررسیهای روانپزشکی قانونی نشان میدهد، در بیشتر مجرمان اختلال روانپزشکی عمدهای که به صورت مستقیم با جرم در ارتباط و رافع مسئولیت کیفری آنها باشد، وجود ندارد. این یافتهها نشان از آن دارد که نقش اختلال کنترل تکانه را در وقوع جرم باید جدیتر بگیریم. انتظار میرود انسانها هرچقدر متمدنتر میشوند، بیشتر توانایی چیرگی بر هیجانهایشان را داشته باشند. تا حد زیادی هم آموزش بویژه از زمان کودکی، در این زمینه نقش دارد. کنترل هیجان یکی از نشانههای پختگی است.
همه ما خشمگین میشویم و این یکی از هیجانهای طبیعی انسانی ماست، اما ویژگی انسان متمدن این است که بر خشم خود چیره شود و آن را به صورت مهارگسیخته بروز ندهد.
یکی از مشکلهای برخی خردهفرهنگهای جامعه ما این است که پرخاشگری در مواردی مقبولیت اجتماعی دارد. به عنوان مثال اگر به کسی فحش ناموسی بدهند، وظیفه خود میداند برای دفاع از ناموس و حریم خانوادهاش دست به هر جنایتی بزند. این یکی از نقطههای ضعف فرهنگی ماست. هیچ ناسزای ناموسی آسمان را به زمین نمیآورد، ولی میتواند ناخواسته جنایتهای پیشبینی نشده را در آنهایی که اختلال در کنترل تکانه دارند،
ایجاد کند.
افرادی که به محض ارتکاب جنایت، تازه میفهمند چه کاری کردهاند، زمانی که البته دیگر دیر شده و کار از کار گذشته است. خوشبختانه در فرهنگ و ادبیات غنی ما الگوی تربیتی خوبی از شاعر بزرگمان سعدی داریم. من پیشنهاد میکنم این دو بیت سعدی را از بر کنید تا اگر جایی مورد بیاحترامی قرار گرفتید، کمکتان کند:
گر خردمند از اوباش جفایی بیند/ تا دل خویش نیازارد و درهم نشود، سنگ بیقیمت اگر کاسه زرین بشکست/ قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
حافظ باجُغلی روانپزشک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد