خراسان:مذاکرات اشتونیزه
«مذاکرات اشتونیزه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛دیپلمات هایی که دیشب به وین رسیدند 26 روز وقت داشتند تا در چمدان هایی که امروز همراه شان است، توشه ای مناسب و تاثیرگذار بر روند مذاکرات قرار دهند. مذاکراتی که اگرچه اصرار بر محرمانه نگه داشتن محتوای آن است اما واقعیتی که نمی توان کتمان کرد آن چیزی است که بیرون از اتاق مذاکره، در سایر تحولات سیاسی و دیپلماسی و شاید هم بیشتر در رسانه ها، به خصوص رسانه های غربی، شکل می گیرد. تحولاتی که در برش های تحلیلی آن باید نشانه های تاثیرشان بر مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 را دید و تشخیص داد. اما کدام تحولات با کدام دامنه تاثیر؟
1- کاترین اشتون حدود 2 هفته پیش، پس از 6 سال اولین مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بود که به تهران آمد. با لبخند و مانتوی قرمز و البته شال مشکی. اشتونی که حالا فقط نماینده ارشد اتحادیه اروپایی نیست و رئیس هماهنگی 1+5 است در مذاکره هسته ای با ایران. هرچند تحلیل ها این است که نباید برای این سفر کارکردهای هسته ای برشمرد اما حتی اگر خودش چندین بار بگوید برای حقوق بشر و روابط 2جانبه و چه و چه به ایران آمده آیا می توان اشتون را از موضوع هسته ای ایران جدا کرد؟ قطعا نه! به نظر می رسد که سفر اشتون به تهران حاوی قوی ترین پیام ها برای مردم ایران بود. مردمی که 35 سال است طعم فشارهای غرب را از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب، به خصوص در 8 سال جنگ تحمیلی و غائله های خونین و ترورهای کور و ... و حالا در تحریم های اقتصادی درک کرده اند، با زنی شیک پوش و خندان رو به رو شدند که آمده بود تا به زعم خود به افکار عمومی ایران پیام هایی متفاوت تر از سال های گذشته بفرستد و تاجایی که بتواند، به عنوان نماینده 6 کشور برای تطهیر چهره غرب در نگاه ایرانی ها تلاش کند. مخاطبان سفر اشتون نیز زنی خندان و شیک پوش را دیدند که چندان با چهره ای که پیش از این از غرب سراغ داشتند نمی خواند. او حالا در قامت نماینده غرب به ایران آمده بود تا کم کم فضا را برای تغییر بعضی نگاه ها عوض کند. اشتون البته پیام های دیگری برای برخی مخاطبان خاص خود در ایران داشت. دیدارهای جنجالی او در تهران، آن هم درست چند ساعت پس از فرود هواپیمایش در مهرآباد، نشان داد که اتحادیه اروپایی قرار نیست کسانی را که برند مخالفت با جمهوری اسلامی حمل می کنند، تنها بگذارد. حتی اگر شده اشتون قدرتمند که نمایندگان 1+5 را در مذاکرات هسته ای ریاست می کند، مخفیانه به دیدارشان برود. او این کار را همین چند ماه پیش در اوج بحران اوکراین هم انجام داد و چند ساعتی را با معترضان اوکراینی گذراند. معترضانی که خواسته شان یک چیز بود؛ امضای پیمان مشارکت اوکراین با اتحادیه اروپا. اوکراینی که برژینسکی، یک دهه پیش آن را ترن سیاست منطقه ای پس از گسترش اتحادیه اروپا، نام داده بود تا سیاستمداران این اتحادیه بدانند باید تلاش های سیاسی شان را روی اعتراض های کدام کشور سرمایه گذاری کنند. سفر اشتون به تهران اگر هیچ چیز نداشت، گام محکمی بود برای نشان دادن 2 چهره؛ چهره ای خندان برای مردم ایران و چهره ای جدی در حمایت از کسانی که سابقه محکومیت در اتفاقات سال 88 را دارند و رساندن این پیام به آن ها که دست از حمایتشان برنمی دارد. چهره هایی که هرکدام بخشی از یک پازل است برای ایجاد تغییراتی نرم در افکار عمومی ایران و این که باید با دیدن آن لبخندها به آن هایی که پای میز مذاکره با ما نشسته اند اعتماد کنیم!
2- دومین تحول همین اوکراین است. اوکراینی که زمینی شد برای زورآزمایی روسیه در مقابل آمریکا و اتحادیه اروپا. زمینی که حتی با تانک و موشک های ضد موشک هم آراسته شد و کار داشت به جاهای باریک می کشید و 2روز پیش بحرانش وارد فاز جدیدی شد. حالا نمایندگان طرف های کاملا مخالف در بحث اوکراین، مقابل ایران نشسته اند تا درباره موضوع هسته ای مذاکره کنند. مذاکره ای که شاید این بار واقعا حواشی اش بیشتر از متن باشد و کمی در اجماع های گذشته ترک ایجاد کرده باشد. شاید آمریکا و اتحادیه اروپا بدشان نیاید این میز را محلی برای فشار بر روسیه کنند و در مقابل روسیه نیز شاید همین رویه را در پیش بگیرد. حتی این جا هم نقش اشتون می تواند پررنگ تر از بقیه باشد. همان طور که در تحریم ۲۱ مقام روسیه و اوکراین توسط اتحادیه اروپایی بود. کشورهایی که پای میز شورای امنیت سازمان ملل به نتیجه نرسیده اند با چندین خاطره خوب و بد از 4 هفته گذشته حالا امروز مقابل مذاکره کنندگان هسته ای ایران نشسته اند.
درفاصله این 4 هفته تحولات جزئی تری نیز رخ داده است، مانند همان گزارش وزارت خارجه آمریکا که مدعی شده بود وضعیت حقوق بشر در ایران وخیم است! یا تکرار رجزخوانی های باراک اوباما و جان کری و بنیامین نتانیاهو علیه ایران. هرچند همه این ها پیش از این هم به نوعی دیگر تکرار شده بود اما واقعیت این است که وزن پیام های سفر تامل برانگیز اشتون به تهران و بوی باروتی که از تحولات اوکراین قابل تشخیص است، شاید بیشترین تاثیر را در آرایش جدیدتر میز مذاکرات داشته باشد. تحولاتی که نقش اتحادیه اروپایی و بازیگر اصلی اش یعنی کاترین اشتون در آن به خوبی هویداست.اشتون حالا با توشه هایی متفاوت پای میز مذاکرات هسته ای نشسته است.
کیهان:سالی که گذشت
«سالی که گذشت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان است که در آن میخوانید؛1- همه ساله یادداشت پایانی سال را به همراهی کیهان و خوانندگان در قبال با اهمیتترین رخدادهای سالی که گذشت اختصاص میدادیم و امروز که آخرین شماره روزنامه در سال رو به پایان را پیش روی دارید، از منظری دیگر به برخی از رویدادهای مهم سال 1392 میپردازیم. از تحلیل و تفسیر دوباره رخدادهای مورد اشاره صرفنظر میکنیم چرا که پیش از این درباره این رویدادها، گفتنیهای فراوانی داشتهایم. امروز اما، بر سر آنیم که شماری از رخدادهای سال 1392 را از نگاهی دیگر به ارزیابی نشسته و دستاوردهای آن را که در نگاه اول قابل دیدن نبوده و یا انتظار دیگری از آن بوده است، برشماریم.
2- انتخابات ریاستجمهوری در خردادماه سال 92 با حضور 72/7 درصدی مردم را میتوان اولین رخداد مهم سال تلقی کرد. حضور 72/7 درصدی با توجه به تبلیغات گسترده و پرحجم دشمنان بیرونی که از دو سال قبل آغاز شده و در ماههای منتهی به خرداد 92 شدت و شتاب بیشتری گرفته بود، یک حماسه بزرگ سیاسی بود. اما، انتظار آن بود که در سال «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» پاره دیگر انتظار سال نیز تحقق پیدا کند که نکرد.
بار اصلی در برنامهریزی، سیاستگذاری و نهایتا اجرای یک طرح جهشی در اقتصاد کشور که شایسته حماسه اقتصادی باشد بر دوش دولت بوده و هست. اما، بسیاری از دولتمردان محترم، با صراحت اعلام میکردند که گشایش اقتصادی را در سیاست خارجی جستجو میکنند و با خوشبینی افراطی بر این باور بودند که بدون تعامل با آمریکا، نمیتوان از دشواریهای اقتصادی پیشروی عبور کرد!
با وجود دیدگاه یاد شده در میان دولتمردانی که سیاستگذاریهای اقتصادی را در اختیار داشتند، خلق حماسه اقتصادی ناممکن بود و برای تحقق آن بایستی این دیدگاه انحرافی و آسیبرسان در عمل ناکارآمدی خود را نشان میداد. روند مذاکرات هستهای و برخوردهای باجخواهانه و کینهتوزانه آمریکا و متحدانش کمترین تردیدی باقی نگذاشت که دولتمردان محترم در توهم بودهاند و در پی «آب» به سوی «سراب» رفتهاند. اثبات ناکارآمدی دیدگاه مورد اشاره دستاورد بزرگی بود که زمینههای لازم برای بازگشت به درون و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی بر زمین مانده را در بستر و چارچوب دقیقا تعریف شده «اقتصاد مقاومتی» فراهم آورد. برخورد خصمانه آمریکا، هر چند که ناخوشایند بود ولی اگر صورت نمیپذیرفت، هنوز هم برخی از مسئولان محترم از «شتر مجنون» انتظار داشتند که آنان را به کوی «لیلی» برساند!
3- مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 5+1 یکی دیگر از رخدادهای مهم سال 92 بود. قبل از شروع این مذاکرات دو دیدگاه متفاوت - و بلکه متضاد- درعرصه سیاسی کشور وجود داشت.
دیدگاهی که آمریکا را قابل اعتماد میدانست و با چشم بستن بر جنایات بیوقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی، بر این باور بود که چالش هستهای بیش از 10 ساله ریشه در بیاعتمادی آمریکا به فعالیت هستهای کشورمان دارد و با بیانصافی غیرقابل توجیه، ریشه کینهتوزیهای دشمن نسبت به ایران اسلامی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران - بخوانید ایستادگی سی و چند ساله در برابر زورگوییها و باجخواهیهای آمریکا - آدرس میدادند! آنها با ژست سیاستمداران واقعبین! بیاعتمادی نسبت به آمریکا و متحدانش را «تابو» یعنی «تصور موهوم»! معرفی میکردند و بعد از سفر نیویورک، فاتحانه در رسانههای تحت اختیار خود تیتر زدند که «تابو شکست»! ولی در جریان توافق ژنو به گواهی متن توافقنامه، امتیازهای نقد داده و حتی وعده نسیه هم نگرفته بودند. اما، باز هم بر دیدگاه قبلی خود اصرار میورزیدند که این توهم خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت، فرو ریخت و بار دیگر - و برای چندمینبار - دیدگاه دیگر یعنی دیدگاه سی و چند ساله مردم و نظام به اثبات رسید که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و حق با امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او بوده و هست که «آمریکا شیطان بزرگ است» و «با شیطان نباید دست داد» و...
اثبات این واقعیت که «آمریکا قابل اعتماد نیست» را بایستی یکی از بزرگترین دستاورد مذاکرات هستهای سال 92 دانست. این دستاورد بزرگ، نقشه راه دشمن را که بدون درک و فهم دقیق از آن نمیتوان حرکت موفقی داشت، روشنتر و دقیقتر از همیشه پیش روی مردم و مسئولان نظام گذاشت. نسلهای چهارم و پنجم انقلاب که شاید تحت تأثیر گزارشها و اطلاعرسانیهای یکسویه و مغرضانه دشمن، چهره واقعی آمریکا را آنگونه که هست احساس نمیکردند و برخی از طیفها در نسلهای اول و دوم که کینهتوزیها و جنایات آمریکا را فراموش کرده بودند، در پی این دستاورد به ماهیت واقعی و جنایتکارانه شیطان بزرگ پی بردند و به این نتیجه قطعی رسیدند که پیروزی، میوه مقاومت و صلابت است و نه کوتاه آمدن در مقابل باجخواهیهای حریف.
4- هشدارهای خیرخواهانه دلسوزان اسلام و انقلاب به رئیسجمهور محترم درباره هویت وطنفروشانه عوامل و سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و ضرورت پرهیز ایشان از نزدیکی با آنان، راه به جایی نبرد و رئیسجمهور محترم برخی از افراد آلوده به فتنه 88 را -دستکم- در حاشیههای با اهمیتتر از متن دولت خویش به کار گرفت. این طیف که بارها نشان داده بودند نه فقط کمترین ارادتی به نظام ندارند، بلکه حال و هوای فتنه آمریکایی- اسرائیلی و شکستخورده 88 را نیز در سر میپرورانند، بلافاصله بعد از به کارگیری در دولت یازدهم، اقدامات خصمانه خود علیه اسلام و انقلاب و نظام را با بهرهگیری از کانونهای قدرت و ثروتی که سخاوتمندانه در اختیار گرفته بودند، آغاز کردند. اقدامات خصمانه این طیف، مخصوصا در عرصه فرهنگ نظیر تقدیرهای پی در پی از اهانتکنندگان تابلودار به اسلام و امام و سایر مقدسات، به کارگیری محکومان فتنه در برخی از پستهای حساس فرهنگی و هنری ... اگرچه تلخ و ناگوار بود و عواطف دینی و ملی مردم را جریحهدار کرد و اقدامات پلشت طیف یاد شده در برخی از مراکز دیگر، هر چند که آسیبهایی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی را به دنبال داشت ولی در کنار آن میتوان دستاورد گرانبهایی را مشاهده کرد که اگر به دست نمیآمد، میتوانست در مسیر آینده انقلاب و نظام، خسارتهای جدی به بار آورد. و آن دستاورد این که؛
بار دیگر و برای چندمینبار نشان داده شد اصحاب فتنه و طیفهای همسو با آنان، کمترین شایستگی و صلاحیتی برای تصدی هیچیک از امور کشور را ندارند و در هر نقطه و کانونی که به کار گرفته شوند، خسارتآفرین هستند، آیا این دستاورد بزرگ را میتوان دستکم گرفت؟!
5- حمله نظامی به سوریه از طریق اعزام تروریستهای مسلح به این کشور که عربستان، ترکیه و قطر، انجام آن را به نیابت از آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا برعهده داشتند، اگرچه اقدامی وحشیانه بود و میرفت تا دولت سوریه را بهعنوان یکی از حلقههای اصلی و اثرگذار محور مقاومت در منطقه به نابودی بکشاند ولی امروزه در آخرین روزهای سال 1392، شاهد شکست سخت و پشیمانکننده دشمنان تابلودار اسلام در این محور هستیم. شکست سنگینی که دشمن نیز چارهای جز اعتراف به آن ندارد. این حمله نظامی، ارتش سوریه را به یک ارتش آبدیده و تجربه آموخته در هر دو میدان جنگهای کلاسیک و داخلی تبدیل کرد، سپاه پر شمار «دفاع الوطنی» را شکل داد که بیش از 100 هزار نفر از جوانان مومن، پرشور و انقلابی را در خود جای داده است و دشمن از آن با عنوان «نیروی بسیج سوریه» یاد میکند و صدالبته راست میگوید. بازگشت تروریستهای اعزامی از آمریکا، اروپا، عربستان، قطر، ترکیه و اردن به کشورهای خود بعد از ناکامی در جنگ نیابتی علیه دولت سوریه، امروزه به یکی از دغدغههای اصلی این کشورها تبدیل شده است.
آمریکا بعد از احساس شکست سنگین جنگ نیابتی در سوریه از تصمیم خود برای حمله نظامی مستقیم به این کشور خبر داد و اوباما به روال همیشگی، رجزهای آنچنانی خواند ولی هنگامی که تهدیدها را بیاثر دید، به نوشته تحلیلگران آمریکایی برای فرار محترمانه از این ماجرای خودساخته، به پوتین برای میانجیگری متوسل شد و... شکست آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و عرب آنها در سوریه، دستاورد بزرگ دیگری است که در شناسنامه سال 1392 به نام نامی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.
6- وقتی کودتاگران نارنجی و تحت حمایت آمریکا و اروپا با زیر پا گذاشتن توافقی که فقط یک روز از انعقاد آن میگذشت، قدرت را در اوکراین به دست گرفتند، غربیها با افتخار از پیروزی بزرگ خود خبر دادند و مسئولان بلندپایه اروپایی به سوی «کیف» ریسه شدند. مقامات رژیم صهیونیستی با غرور اعلام کردند که دهها تن از صهیونیستها در برنامهریزی آشوبهای اوکراین دخالت داشتهاند و... اما، چند ساعت بعد، آنچه آمریکا و متحدانش هرگز انتظار نداشتند به وقوع پیوست، مردم در شبهجزیره کریمه علیه نارنجیهای تحت حمایت آمریکا دست به تظاهرات زده و خواستار الحاق این شبه جزیره به روسیه شدند. پارلمان کریمه طرح همهپرسی برای الحاق را پیش کشید و... دیروز این الحاق صورت گرفت و در همان حال مردم در سه شهر دیگر اوکراین؛ خارکف، دونتسک و اودسا نیز با برپایی تظاهرات، درخواست خود برای الحاق به روسیه را فریاد زدند. ادامه ماجرا هر چه باشد، شکست سنگین و مفتضحانه دیگری است که در اواخر سال 1392 در کارنامه آمریکا و متحدانش ثبت شده است.
گفتنی است بعد از کودتای نارنجیهای تحت حمایت آمریکا و اسرائیل، فیل برخی از اصحاب فتنه، یاد فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 کرده بود تا آنجا که یکی از روزنامههای زنجیرهای به افتخار! پیروزی کودتاگران نارنجی لوگوی خود را به رنگ نارنجی درآورد!... که احتمالا، حالا باید «نارنجی کمرنگ»! را برای لوگوی خود انتخاب کند.
رسانههای غربی در این ماجرا به نکته مهمی اشاره کرده و نوشتهاند شوروی سابق در اوج اقتدار خود - زمان خروشچف - در مقابل تهدید آمریکا در خلیج خوکها، ناچار به عقبنشینی شد و نتیجه گرفتهاند که ایستادگی مقتدرانه امروز روسیه با توجه به قدرت غیرقابل مقایسه آن با دوران شوروی سابق تنها و تنها مدیون ایران است که طی 3 دهه گذشته، ابهت و هیمنه آمریکا را شکسته است و...
ورودتان به سال 1393 خورشیدی، گرامی و پربرکتباد... انشاءالله.
جمهوری اسلامی:سال 92 و حاکمیت اعتدال
«سال 92 و حاکمیت اعتدال»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سال 1392 در مجموع، سال موفقیتهای نسبی برای ملت ایران در عرصههای داخلی و خارجی بود.
در داخل، انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد، نقطه عطفی بود که به نگرانیهای 8 ساله مردم خاتمه داد و با کنار زده شدن تفکر افراطی و قرار گرفتن قوه مجریه دردست فردی که به تفکر اعتدالی تعلق دارد، آرامش قابل ملاحظهای بر کشور و روح و جان مردم حاکم شد. هر چند هنوز پستهای کلیدی قوه مجریه در سطوح مختلف در اختیار افراد همفکر رئیسجمهور و نیروهای معتدل قرار نگرفته و عناصر و مهرههای چیده شده توسط دولتهای نهم و دهم در بسیاری از مصادر امر حضور دارند، ولی به امید اینکه این مشکل نیز برطرف شود، اکنون جامعه با آسودگی خاطر به سوی جبران خسارتهای وارد شده در 8 سال گذشته به پیش میرود و اگر مزاحمتهای گروهی و جناحی و کارشکنیهای رقبای داخلی دولت بگذارند و این روند ادامه یابد، میتوان امیدوار بود که همه چیز به روال عادی برگردد.
آنچه در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 رخ داد، تحقق حماسه سیاسی مورد نظر رهبر انقلاب بود که در پیام نوروزی خود، امسال را سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نامگذاری کرده بودند. متأسفانه حماسه اقتصادی در سال جاری فرصت تحقق نیافت بطوری که خود رهبری در دیداری که در هفته سوم اسفند ماه جاری با جمعی از مسئولان دستگاههای مختلف درباره مؤلفههای اقتصاد مقاومتی داشتند، با اشاره به نامگذاری امسال به سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی گفتند: "حماسه سیاسی خوشبختانه محقق شد اما حماسه اقتصادی متأسفانه به تأخیر افتاد که امیدواریم این موضوع در پرتو سیاستهای ابلاغ شده در سال 93 با جدیت کامل پیگیری شود."
ویژگی دیگر سال جاری، تلاش موفق دولت یازدهم برای خارج ساختن کشور از تحریمهای ظالمانه آمریکا و غرب بود که با پیشرفتهای قابل ملاحظه وزارت امور خارجه در حل مسائل هستهای درحال انجام است. خوشبختانه تاکنون بخشهائی از تحریمها برداشته شده و بخشهای دیگری نیز درحال برداشته شدن است. آنچه در این میان مهم است، شکسته شدن منظومه تحریمها بود که صورت گرفت و همین امر موجب روانه شدن وزرای خارجه و سایر مسئولان بسیاری از کشورهای اروپائی و سایر قارهها به تهران گردید و دولتمردان آمریکائی را که در خیال باطل محصور دانستن ایران در چرخه انزوا گرفتار بودند با واقعیت ناخوشایند و غیرقابل باوری مواجه ساخت و آنها را دچار یک شوک سیاسی نمود.
به موازات سفرهای پیاپی مسئولان سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی و شرقی به تهران در ماههای اخیر، هیأتهای اقتصادی نیز راهی کشورمان شدند و سرمایهگذاریهای خارجی درحال رونق گرفتن است. این رویداد به همراه افزایش فروش نفت، عادی شدن روابط بانکهای خارجی با مراکز اقتصادی ایران و آزاد شدن و بازگشت پولهای بلوکه شده ایران در کشورهای مختلف به داخل، زمینه را برای رونق اقتصادی فراهم نموده است. اکنون نوبت دولتمردان است که با حاکم ساختن انضباط مالی بر رفتارهای خود، پرهیز از تصمیم گیریهای خلقالساعه و برخورد قاطع با مفاسد اقتصادی، راه را برای نجات یافتن اقتصاد کشور از بحرانی که در اثر رفتارهای انحرافی دولتهای نهم و دهم گرفتار آن شده بود هموار نمایند.
در این میان، اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانهها نیز میتواند تأثیر زیادی بر چگونگی عبور از بحران اقتصادی داشته باشد. اگر پالایش مورد نظر دولت به درستی صورت بگیرد و افرادی که نیازمند واقعی نیستند از مجموعه یارانهبگیران خارج شوند، دولت از پرداختهای سنگینی که تاکنون داشته تا حدودی راحت خواهد شد و با قسمتی از هزینههائی که باقی میماند میتواند به کارهای عمرانی و سایر امور زمین مانده بپردازد.
برای امور فرهنگی و اجتماعی، که دولت نیز سهم قابل ملاحظهای در آن دارد، هنوز تلاش چشمگیری دیده نشده است. دولت یازدهم با اینکه وارث ویرانه فرهنگی باقیمانده از دولتهای نهم و دهم است، ولی هنوز کار نمایانی در زمینه بازسازی فرهنگی انجام نداده و لازم است با برنامههای فوق العاده، این عقب ماندگی را جبران کند. محور اصلی و اساسی نظام جمهوری اسلامی و جان مایه انقلاب اسلامی، فرهنگ است و به همین دلیل بزرگانی همچون شهید بهشتی، از انقلاب اسلامی با عناوینی از قبیل انقلاب ارزشی و انقلاب فرهنگی یاد کردهاند. بنابر این، مسئولان باید فرهنگ را در اولویت قرار دهند و تلاش مضاعفی برای پیشبرد اهداف فرهنگی نظام جمهوری اسلامی به عمل آورند.
شاخصترین موفقیت کشورمان در بخش سیاست خارجی، پیشبرد مذاکرات ایران با گروه 1+5 بود که راه را برای حل مسائل هستهای باز کرده است. این اقدام، همراه با سیاست تعامل مسالمت آمیز با جهان توأم بوده و توانسته با تکیه بر منطق و استدلال، مانع پیشرفت موج ایران هراسی که آمریکا به آن دامن میزند، شود و چهره واقعی نظام جمهوری اسلامی را که اعتدال است به جهانیان بنمایاند. برخلاف القائات غلط دولتمردان آمریکائی، گرایش دولت ایران به مذاکره و حل و فصل مسأله هستهای ناشی از تحریمها نیست. مردم ایران با مقاومت خود توانستند تحریمها را خنثی کنند و به آمریکا و غرب بفهمانند که اراده یک ملت میتواند تمام توطئههای دشمنان را خنثی کند. واقعیت اینست که دولت یازدهم به دلیل گرایش اعتدالی، حل و فصل مسائل از جمله مسأله هستهای از طریق مذاکره و تکیه بر منطق را بر سایر راهها ترجیح میدهد و آنچه در این زمینه رخ داده، نتیجه این گرایش است. دولت یازدهم در اعمال این سیاست تاکنون موفق بوده و شکسته شدن منظومه تحریمها و علاقه فراوان مسئولین سیاسی کشورهای مختلف جهان به سفر به ایران که در هفتههای اخیر بسیار گسترده بوده، از آثار مثبت همین سیاست است.
به نظر میرسد وزارت امورخارجه کشورمان در اثر تمرکز سنگین بر روی مسأله هستهای و مذاکره با گروه 1+5 تا حدودی از سایر زمینههای سیاست خارجی غفلت کرده است. انتظار اینست که با اعزام افراد همفکر با دولت جدید به نمایندگیهای سیاسی در خارج از کشور و تزریق این تفکر به بدنه نمایندگیها تحرکات تازهای در سیاست خارجی کشور شروع شود و دستگاه سیاست خارجی در تمام عرصهها با موفقیت به پیش برود.
نکته بسیار مهم که در جمع بندی وضعیت سال 92 باید مورد توجه قرار گیرد اینست که همبستگی ملی، عامل مهم تحقق اهداف نظام جمهوری اسلامی و سعادتمندی ملت میباشد. تشدید درگیریهای سیاسی در داخل که عدهای با تمام توان برای آن سرمایهگذاری میکنند و هر چیزی را برای کارشکنی علیه دولت اعتدال بهانه قرار میدهند، علاوه بر اینکه فرصت حل مشکلات را از مسئولین اجرائی میگیرد، پشتوانه اقتدار نظام را نیز در برابر قدرتهای زیادهخواه خارجی کاهش میدهد. بنابر این، گروهها و جناحهای سیاسی باید منافع خود را کنار بگذارند و به منافع ملی بیاندیشند و از تمام فرصتها برای تقویت همبستگی ملی استفاده نمایند. این، تنها راه پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی و تحقق آرمانهای ملت و اصول و ارزشهای مورد نظر انقلاب است.
رسالت:به بهانه ملی شدن صنعت نفت
«به بهانه ملی شدن صنعت نفت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛فردا سالروز ملی شدن صنعت نفت است. تاریخ سیاسی یکصد سال اخیر کشور هیچ گاه از "تاریخ نفت" جدا نبوده است. در سال 1287 شمسی وقتی اولین چاه نفت ایران در مسجد سلیمان در عملیات اکتشاف فوران کرد، تاریخ صنعت نفت ایران رقم خورد. ویلیام ناکس دارسی اولین کسی بود که امتیاز استخراج و بهرهبرداری نفت و قیر را به دست آورد. برگ برگ تاریخ نفت در دوران قاجار و پهلوی حکایت یک غارت و تجاوز به اموال ملت ایران را واتاب میدهد.
در جریان نهضت ملی شدن نفت اراده ملت به این تعلق گرفت که پنجه در پنجه قدرتهای جهانی بویژه آمریکا و انگلیس در اندازد و حقوق خود را استیفاء نماید. 50 سال پس از کشف نفت در ایران در دوره شانزدهم مجلس در 29 اسفند در 1329 طرحی به تصویب رسید که متضمن اجرای ملی شدن صنعت نفت بود.
رزمآراء نخست وزیر شاه تنها مانع این اقدام بزرگ بود که با اعدام انقلابی او توسط فداییان اسلام این مانع برداشته شد. از آن زمان انگلیسیها و آمریکاییها با همکاری دربار بازیهایی در آوردند که نهضت ملی را با ناکامی روبهرو کنند. اما قیام 30 تیر 1331 این توطئهها را خنثی کرد. پس از آن استعمار با تردستی سیاسی اختلافات رهبران نهضت ملی را مدیریت کرد و سرانجام کمر نهضت ملی را شکست و مملکت را با یک کودتا یک ربع قرن به یک دوره استبداد سیاه سپرد.
در دوران سیاه پهلوی دوم علیرغم اینکه قرارداد کنسرسیوم حاکم بر عواید فروش نفت و گاز کشور بود اما استعمارگران نتوانستند آثار اجتماعی و سیاسی و دستاوردهای ملی شدن صنعت نفت را در ایران نابود کنند. لذا روز 29 اسفند به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت در تاریخ ایران باقی ماند.
به بهانه این روز بزرگ بد نیست نقدی به سیاستهای نفتی دولت یازدهم داشته باشیم.
آقای زنگنه وزیر محترم نفت چهارشنبه گذشته در پنجمین جشنواره پژوهش و فناوری صنعت نفت گفت: "سال آینده قطعا بنزین وارد خواهیم کرد." (1)
آیا این سخن در حال و هوای فعلی کشور که همه خود را برای اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی آماده میکنند، پذیرفتنی است؟ آیا این سخن پس از 50 سال که از قدمت ملی شدن صنعت نفت و 35 سال از حاکمیت واقعی ملت ایران بر صنعت نفت میگذرد موجب وهن ملت نیست؟
سیاستهای اقتصادی دولت هنوز نتوانسته است به سمتی حرکت کند که ادعا کنیم در حال خلق یک حماسه اقتصادی هستیم. آنچه امروز اقتصاددانان کشور به عنوان راه حل به دنبال آن هستند کنترل و مهار نقدینگی برای فروکاهش تورم در جامعه است. اینکه چقدر توفیق در این راه دارند و گردش مالی نفت چه نقشی در آن دارد را باید هم اکنون در سند بودجه کل کشور و سند بالادستی آن (برنامه پنجساله پنجم توسعه) و هم در آینده قیمتها رصد کنیم تا درجه موفقیت سیاستهای اقتصادی دولت معلوم گردد.
کنترل و مهار نقدینگی باعث شده است تولید قفل شود و اکنون "رکود" بر اقتصاد کشور حاکم است. چیزی که مقامات اقتصادی دولت آن را انکار نمیکنند. در خصوص مهار تورم و گرانیها هم هر چند نمیخواهیم در آمار و ارقام دولت تردید کنیم اما مردمی که این روزها در بازار مشغول خرید هستند، درجه صحت آمارهای دولتی را نمیتوانند تایید کنند.
اگر رکود در بخشهایی از صنعت، کشاورزی و تجارت به دلیل کمبود نقدینگی و نیز تداوم تحریمها علیرغم توافقات ژنو را طبیعی بدانیم اما رکود در صنعت نفت به هیچ وجه توجیهپذیر نیست.
صنعت نفت 5/14 درصد از ارزش نفت خام تولیدی را به عنوان کف مطالبات خود در بودجه سالیانه دارد. تقویم و تسجیل ریالی و ارزی آن را باید حسابرسان مستقل و بازرسین قانونی شرکت ملی نفت از لابهلای احکام پیچ در پیچ و بند در بند احکام تبصره 2 بودجه کل کشور افشاء و در صورتهای مالی احصاء نمایند.
براساس یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی منتهی به 30 اسفند سال 91 این شرکت در سالهای 90 و 91 به ترتیب 201/7 و 871/7 میلیون لیتر صادرات بنزین به کشورهای دنیا داشته است. حجم فیزیکی این مقدار بنزین صادراتی یک سوم مصرف و نیازهای داخلی است.
سئوال مهم این است: آیا صادرات فرآورده از جمله بنزین که آن سوی سکه عدم خام فروشی است، حسن است یا قبح؟ و وزیر محترم نفت در راستای این حسن عمل میکند یا قبح!
سئوال مهمتر این است که در سال 90 و 91 ما جزء صادرکنندگان بنزین بودیم. اما در سال 92 که آقای زنگنه وزیر باتجربه در راس صنعت نفت قرار میگیرد چگونه است که وارد کننده بنزین میشویم؟! یکی از درآمدهای اصلی صنعت نفت صدور خدمات فنی مهندسی نفت است. ما همین الان در چند کشور دنیا داریم پالایشگاه میسازیم. درآمد حاصل از این خدمات در کدام سرفصل درآمدهای عملیاتی یا غیرعملیاتی در تراز شرکت ملی نفت افشاء و احصاء شده است؟
چطور در کشوری که 100 سال تجربه و دانش در نفت و گاز دارد، باید پس از استقرار دولت تدبیر و امید بنزین وارد کنیم.
آیا فروش نفت در داخل هم مورد تحریم است؟ آیا دانش لازم خدمات فنی و مهندسی برای ساخت پالایشگاه نداریم؟
وزیر نفت دولت دهم راهکار بنزین پتروشیمیها را در راستای استفاده حداکثر از ظرفیت داخلی برای خودکفایی اتخاذ کرد. وزیر نفت دولت یازدهم چه راهکاری را پیشنهاد میکند؟
نگارنده بارها در مورد معمای واردات بنزین سخن گفتهام. اما هیچ مقام مسئولی بویژه در دولت هشتم که آقای زنگنه در راس وزارت نفت بودند پاسخی به آن ندادند. امیدوارم این بار توضیحی در این مورد بدهند. اگر تفریغ نفت در سالهای 90 و 91 در مجلس جهت اطلاع عموم قرائت شود عیار صحت اظهارات وزیر محترم نفت را میتوان به ارزیابی نشست. طی برنامه پنجساله چهارم دهها میلیارد دلار در صنعت نفت سرمایهگذاری شده است. آیا با توجه به توان فنی و مهندسی ما در صنعت نفت نمیشد بخشی از این سرمایهگذاریها اختصاص به ساخت پالایشگاه یابد به گونهای که هم واردات بنزین نداشته باشیم و هم با خام فروشی نفت خداحافظی کنیم و از طریق صدور فرآورده در بازار انرژی جهان حضور یابیم.
آمار و ارقام صورتهای مالی شرکت ملی نفت در سال 90 و 91 میگوید ما حداقل در این دو سال جزء صادرکنندگان بنزین بودهایم اما وزیر نفت میگوید سال 93 بنزین وارد خواهیم کرد.
این دو گزاره را چگونه میشود جمع کرد؟
پینوشت:
1- روزنامه جمهوری اسلامی 22/12/92
سیاست روز:مصونیت تاریخ کربلای جبهههای ایران از گزند فراموشی و تحریف
«مصونیت تاریخ کربلای جبهههای ایران از گزند فراموشی و تحریف»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فغتح اللهی است که در آن میخوانید؛۱ـ باید رفت و درنوردید جای جای سجدهگاه شهیدانی را که به هنگامه غرش طبل و شیپورهای جنگ، بر ترس، رخت بیآبرویی پوشاندند و خویش بر قاموس شجاعت حیدری، عزم جهاد نمودند و هر یک در هشتسال دفاع جانانه از کیان ایران و مام میهن، برگی از تاریخ حماسه و ایثار را قلمی نمودند. تاریخی که همواره زراندود خواهد بود و آیندگانی که هیچ یک از آن روزهای سخت ایثار را ندیدهاند، با گردنی افراشته و سینهای ستبر حکایت جهادگری نیاکان خویش را سر خواهند داد که «آی جهانیان، ماییم، فرزندان نسل شهیدان سر بر شرافت انسان موعود سوده، همت و نیاکی، باکری و بابایی و هزاران هزاری که شمارشان فراتر از خرد انسانی است، چه که شمارش ستارهها، تنها مجالی است برای حظ از بارقه امید در ظلمات شب، ورنه خیالی است خام. ماییم که در مرام نیاکان ما حماسه و ایثار تجلی یافته و به عمل برآمده است.»
و همیشه تاریخ هر آدمی که کلمات ایثار ، مقاومت و میهندوستی در گوشش زنگ بزند، لاجرم پای تاریخ ایرانی مینشیند که فرزندانش از آخرین روز شهریور ۱۳۵۹، بیتاب از خود، جان در طبق اخلاص نهادند تا هماره تاریخ رشکآفرین جهادگران باشند.
۲ـ این خواهد شد؛ چه که جبهههای نور مهبط ملائکی است خجل از گفته خویش که خرده گرفتند بر حضرت سبحان که مباد آدمی زاده شود که خون ریزد و گناه کند و امروزه روزگار غایت خلقت جهان را در این سرزمینهای سراسر نور میبینند که برای همیشه اعصار غریو لبیک یاحسینشان به گوش میرسد و مگر نه این است که «غایت خلقت جهان پرورش انسانهایی است که در برابر شداید بر هر چه ترس ، شک ، تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند.»
حال ما ماندهایم و همین کار که نامشان را چگونه بر تارک تاریخ پایدار داریم. نام آنان را که حسینی شدند در فکه، شلمچه، طلائیه و .... و بر این باور باید استوارقدم و پرهمت باشیم که برای عزمت پایداری نامشان و راهشان باید گوش جان بسپاریم به مقتدایمان بزرگ جانباز انقلاب، رهبر عظیمالشأنمان که بیش و پیش از همه ما دغدغه رهیافتگان به وصال یار را دارند که فرمودند: «فراموشی» و «تحریف» دو آسیب و خطر بزرگی است که در کمین هر حادثه بزرگ تاریخی قرار دارد و نخبگان، فرزانگان و دستاندرکاران عرصه دفاع مقدس، با شناساندن دقیق این ذخیره و گنجینه فرهنگی، اجازه ندهند این حماسه دستخوش فراموشی و تحریف شود.
۳ـ برای بسیاری از کلمات میتوان موافقی در تاریخ جست که زایش آن کلمات و یا کثرت استفاده از آن کلمات در آن دوره محقق شده است. زایش و تسری استفاده عمومیتر از کلمات «تساهل» و «تسامح» را هم میتوان در دوره سکانداری دولت اصلاحات در ایران و مهتری عطای مهاجرانی در قالب سخنگو و وزیر ارشاد اصلاحطلبان جستوجو کرد. البته اصلاحطلبان بیشتر علاقمند به تساهل و تسامح در متن مفاهیم، خاصه دینمداری و اخلاق، بودند و در فضای عملگرایی و اجرا کمتر علاقه به این واژهها داشتند؛ چه که گویی آنها عزم خویش را جزم نموده بودند که با تلاش بیشتر در اجرا، به ابزارهای مورد نیاز جهت سرعت بخشیدن به بروز و گسترش سهله و سمحه در کنش و رفتارمندی جامعه دست یابند. نگاه حسرتآلود آنها در دستیابی به شبکه تلویزیونی و حرص وافرشان برای راهاندازی روزنامههای زنجیرهای بخشی از تلاش مجدانه آنها در این زمینه میباشد.
حالا اما گویی این تساهل و تسامح بیش از آنکه در مفاهیم و معنا باشد به حوزه اجرا راه یافته و این روند شلحالی در اجرا موجب شده که چرخ بخشهای مختلف کشور به نحو مقتضی نچرخد و مسیر به گونهای طی شود که رهبر انقلاب در بسیاری از حوزهها دلسوزانه تلاش نمایند تا با رهنمودهای داهیانه خویش گره از کارهای کشور رفع شود و ....
شاید از همین روست که ایشان در مواجهه با شورای مرکزی راهیان نور نیز از توجهات خویش در سالهای اخیر به مفاهیم معرفتی و فرهنگی گفتند و علاوه بر اینکه «ابتکار بازدید از مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس را یک ابتکار الهی و انقلابیِ بسیار شایسته در جهت شناساندن اجزای برجسته حادثه بزرگ و تاریخی دفاع مقدس به مردم و نسل جوان کشور خواندند، تأکید کردند: «فراموشی» و «تحریف» دو آسیب و خطر بزرگی است که در کمین هر حادثه بزرگ تاریخی قرار دارد و نخبگان، فرزانگان و دستاندرکاران عرصه دفاع مقدس، با شناساندن دقیق این ذخیره و گنجینه فرهنگی، اجازه ندهند این حماسه دستخوش فراموشی و تحریف شود.»
امید است مدیران و برنامهریزان اردوهای راهیان نور سخنان رهبر معظم انقلاب را بیش از دیگران به عرصه اجرا ورود دهند و با برنامهریزی دقیق و اجرایی تلاش نمایند تا مسافران جبهههای حق «زیارت با معرفت» نصیبشان شود و آنچنان شود که در اعصار آینده نسلهای بعدی ایران اسلامی سینه ستبر از تاریخ پر ارج و شان ایران اسلامی و جهادگران همیشه جاویدش بگویند و از غفلت پیشینیان خویش ننالند.
وطن امروز:کارنامهخوانی اعتدال
«کارنامهخوانی اعتدال»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛ سال 1392 را در حالی به پایان میبریم که سوگمندانه باید گفت حاکمیت خطسازش بر دولت در حال تغییردادن محاسبات دشمن به ضرر ملت ایران است.
قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که دولت روحانی خیلی زودتر از آنچه تصور میرفت قدم در همان راهی گذاشت که احمدینژاد پیموده بود و روحانی خود را میراثدار شکست آن میدانست. از تلاش برای تعریف یک فرآیند اجباری سازش و اجتماعی کردن آن بگیرید تا هتک و طعن و طرد منتقدان و خود را چون اشراف فوق عقول عوام و خواص پنداشتن، ویژگیهایی است که روحانی و احمدینژاد در آن مشترک بودهاند و دلیلی ندارد که اگر این خلقوخوی خاص، احمدینژاد را به زیر کشید، روحانی را بالا ببرد!
دولت حسن روحانی تصور میکند قادر خواهد بود ماهها و بلکه سالها با استناد به آنچه «کارنامه احمدینژاد» میخواند در موضع طلبکار بنشیند و مطمئن باشد مردم کوتاهی در اداره امور کشور را علیالدوام به حساب میراثی خواهند نوشت که از دولت قبل برده است.
بدتر از آن، دولت تصور میکند چون مردم از آنچه پوپولیسم احمدینژادی خوانده میشد، رویگردان شدهاند پس مشکلی با دولت شبهخانسالار وی نخواهند داشت و دیکتاتوری خواص را به پوپولیسم عوام ترجیح میدهند.
صرفنظر از این پرسش که این خطکشیها واقعا تا چه حد واقعی است و مردم تا چه حد با همین مفاهیمی فکر میکنند که مثلا در ذهن آقای سریعالقلم جولان میدهد، این نوع تفکر نشاندهنده آن است که دولت دو مسأله اصلی را درنیافته است.
مسأله نخست این است که احمدینژاد را قبل از هر چیز غوغاپیشگی او گرفتار کرد. رفتار او بویژه در دو سال آخر بهگونهای بود که عموم مردم به این نتیجه رسیده بودند که ظاهرا وی در گرفتن گریبان این و آن نفعی و در تداوم آن رسالتی برای خود میبیند که دیگران از دیدن آن عاجزند و همین آنها را به این جمعبندی رساند که حداقلی از آرامش و ثبات که ضامن حفظ وحدت ملی (و در نتیجه به طمع نیفتادن دشمن) و روشن شدن موتور اقتصاد ملی است در دولت وی ایجاد نخواهد شد.
احمدینژاد مردم را به این باور رساند که تصویر درست از وی تصویر یک ایدئولوگ -گلادیاتور است نه رئیسجمهوری که میتواند مشکلگشا، تکیهگاه و محل آرامش آنها باشد. حالا به رفتار و روحیه دولت آقای روحانی نگاه کنید. آقای روحانی هم در حال نزدیکشدن به تیمی است که در سابقه و کارنامه آنها جز درآوردن ادای اپوزیسیون درون حاکمیت و تلاش برای به آشوب کشیدن جامعه با هدف امتیازگیری از نظام و زد و بند با طرف خارجی علیه منافع کشور بهزحمت میتوان چیز دیگری یافت.
اکنون آقای روحانی اصرار میکند که نظام ارزشی خود را به جامعه تحمیل کند و در راس فهرست تغییراتی هم که مدنظر دارد این است که لفظ فتنه برای همیشه به فراموشی سپرده شود. چرا؟ نه برای اینکه زمان رأفت رسیده است بل از اینرو که ظاهرا آقای رئیسجمهور میخواهد روش جذب فتنهگران در دولت را تسریع کند و لذا بیمناک است حفظ پارادایم ارزشی سال 88 کار آن را دشوار کند. گرایش به چپ برای حسن روحانی حاصلی جز آنکه خوشبینیها را زایل کند و او را با کسانی همسرنوشت کند که مردم آنها را به عنوان انکارکنندگان آرامش و اخلالکنندگان در معیشت خود میشناسند، نخواهد داشت اما قرینهای نیست که آقای روحانی توان مقاومت در مقابل موج مطالبات، فشارها و روحانیت چپروانه را داشته باشد؛ و حداقل در حوزههای سیاست خارجی و فرهنگ قرائنی داریم که قصه کاملا برعکس است و شیخ حسن روحانی عملا به اردوگاه چپ پیوسته است.
دومین مسألهای که باید آن را به یاد آقای روحانی آورد این است که احمدینژاد قربانی بیتوجهی به مفهومی بسیار مهم به نام اقتصاد روزمره شد. در ماههای واپسین دولت دهم مسأله مردم این نبود که احمدینژاد نمیتواند گرانی از هم گسیخته را مهار کند یا از کنترل قیمت ارز ناتوان است، اتفاقا همه میگفتند که دیدهایم اگر بخواهد میتواند. نقطه سقوط احمدینژاد آنجا بود که مردم به این جمعبندی رسیدند که او اقتصاد را گروگان گرفته تا مسائل دیگرش را با نظام حل کند و در این تسلسل بیپایان لجاجت ممکن است به این زودیها نوبت به سر و ساماندادن به زندگی آنها نرسد یا اگر هم رسید، دیگر دیر شده باشد.
اقتصاد تعیینکنندهترین پارامتری بود که به انتخابات 92 شکل داد. حسن روحانی اما از همان روز نخست سعی کرد این موضوع را وارونه جلوه بدهد و ماهیت سیاسی- فرهنگی انتخابات 92 را بر ماهیت اقتصادی آن ترجیح بدهد. به همین دلیل هم بود که حل مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی و مذاکرات هستهای گره زد و تمرکز خود را بر کمرنگکردن مفاهیم ارزشی در حوزه فرهنگ، هنر و حقوق (با استناد به منشور حقوق شهروندی) قرار داد. این دولت حتی پس از آنکه تحت فشار اجتماعی مجبور به اجرای یک پروژه بزرگ اقتصادی شد، آن را به گونهای اجرا کرد که احتمالا تا سالها به عنوان سمبلی از ناکارآمدی در یادها باقی خواهد ماند. بنابراین اگر درباره احمدینژاد حرف فقط این بود که نمیخواهد وضع را درست کند، درباره روحانی سخن این است که اگر بخواهد هم ظاهرا
–لااقل با تیم فعلی- نمیتواند. این مسألهای است که دولت فعلا آن را چندان جدی نگرفته است اما میتوان حدس زد از ابتدای سال آینده یعنی زمانی که بار بزرگ هدفمندی روی شانههای دولت قرار گیرد دیگر راه فراری از آن باقی نماند و مسأله خود را تمامقد در مقابل نشان بدهد و آن وقت دیگر راه گریزی باقی نماند.
در سیاست خارجی نیز کم و بیش همین روند در پیش گرفته شده است. چند روز قبل دیداری با یکی از کارگزاران ارشد سیاست خارجی دولت دست داد و در آنجا گفتم مهمترین خطای سیاست خارجی دولت روحانی که مصادیق آن از مذاکرات هستهای بسیار فراتر میرود این است که دائما و عمدا و بهطور سیستماتیک در حال تایید محاسبات راهبردی آمریکا درباره ایران هستند.
آمریکا اینگونه محاسبه کرده است که دولت در ایران مشکلات اقتصادی را ناشی از تحریم میداند. رفتار دولت هم همین را میگوید. آمریکاییها اینگونه محاسبه کردهاند که کسانی در ایران عقیده دارند با حل موضوع هستهای مسأله تحریمها حل خواهد شد، دولت آقای روحانی هم در این چندماه حرفی جز این نزده و عملا هم طوری رفتار کرده که آمریکا حس کند دولت روحانی هم همین جمعبندی را دارد. آمریکاییها تصور میکنند تهدید به فشار بیشتر دولت ایران را به سمت امتیازدهی بیشتر سوق خواهد داد، دولت هم میگوید که باید مذاکرات به نتیجه برسد چون کشور توان تحمل تحریم جدید را ندارد. آمریکاییها میگویند برای موثرشدن دیپلماسی باید تهدید نظامی را معتبر کرد دولت هم میگوید در صورت تهدید نظامی آمریکا کاری از ما ساخته نیست.
واقعا با این وضع باید انتظار چه نتیجهای را داشت. آیا منطقی است از آمریکاییها توقع داشته باشیم رفتار راهبردی خود را تغییر بدهند، عاقلتر شوند و مطالبات خود از ایران را کم کنند در حالی که دولت ما به آنها میگوید تا به حال هر فکری کردهاید، درست بوده است؟ کدام طرف عاقلی استراتژیای را که فکر میکند جواب داده، کنار میگذارد؟
دقیقا به همین دلایل است که به نظر میرسد دولت روحانی به سمت شرایطی بغرنج حرکت میکند. شاید چارهای هم نباشد. تنها چیزی که باید از آن مراقبت کرد این است که روزی که روشن شد این مسیر اشتباه بوده چه میزان توان برای بازگشت به مسیر درست و چقدر ابزار و قدرت چانهزنی در مقابل دشمن باقی مانده است؟
تهران امروز:سالی که گذشت! سالی که میآید
«سالی که گذشت! سالی که میآید»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که در آن میخوانید؛سالی که گذشت ، سرشار از بیم ها و امیدها بود ؛ سالی که در آن حماسه سیاسی با حضور مردم ایران اسلامی پای صندوق های رای تحقق یافت و آغاز حرکتی نو در مسیر پیشرفت و عدالت در حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... رقم خورد و فضای روانی کشور را به سمت آرامش سوق داد.
در این شرایط کماکان موضوع فرهنگ بهرغم تاکیدات و تذکرات و رهنمودهای پی در پی مقام معظم رهبری مغفول ماند و حتی مظلوم تر از گذشته شد ، رفتارهای قابل نقد برخی از فعالان فرهنگی که گاهی منجر به هنجار شکنی شده و از چشمان رسانههای گروهی و دلسوزان انقلاب دور نماند.
اما بهراستی آنچه امروز نگرانی جدی رهبری خردمند انقلاب و دست اندرکاران فرهنگی کشور را شکل میدهد چیست ؟ از نگاه بنده و به قول اندیشمندی شجاع آن کسی است که چیزی را بگوید که همه میدانند ولی کسی جرات ابراز آن را ندارد ! این جمله ناظر بر این نمیباشد که باید هنجار شکنی کرد و ارزشها را به سخره گرفت تا بهانهای برای حمله به ارزشها باشد، بلکه به این معناست که می بایست دردها را در جامعه گفت ، مردم را آگاه نمود و آنان را در مسیر شناخت از خود قرار داد .
دوری از اخلاق و توجه به ظواهر دنیوی و نگاه سطحی به مقوله دین و سبک زندگی یکی از آفتهای مهمی است که ضرورت دارد در سال جدید مورد توجه قرار گیرد و آن را از خود دور کنیم و با بازنگری در رفتار اجتماعی خود گام های موثری را در راه تبدیل شدن به یک شهروند مطلوب اسلامی - ایرانی برداریم. از نکات مهم دیگری که باید از خود در این روزهای پایانی سال و ابتدای سال جدید پرسید این است که چقدر با شاخص های قرآنی حسن خلق، صداقت ، عزت نفس ، مردم دوستی ، مسئولیت اجتماعی و غیره همراه بوده ایم؟! آیا خودمان را نقد کردهایم؟!
آیا برای رسیدن به سعادتمندی ترس و ابهامات خود را در مسیر آگاهی و دانش سوق دادهایم؟! شاید برخی در کودکی یاد بگیرند اما بعضی حتی تا لحظه مرگ حقیقت هستی هوشمند را نیابند! از نظر بنده به عنوان یک عنصر فرهنگی و اجتماعی که بند بند وجودم سرشار از عشق به سرزمین و مردمم می باشد ، مسئله فرهنگی ما مفقود شده است ، آن را نمی شناسیم و یا صرفا فقط میدانیم اما نمیفهمیم !
بسیاری شاید در این راه هنوز نشستهایم ، میدانیم چه میکنیم اما نمیفهمیم ! مثلا آفتهایی نظیر دروغگویی، بدگویی، چاپلوسی، فردگرایی، بیمسئولیتی، اعتقاد به قضا و قدر داشتن، تسلیم پذیری، خرافه گرایی، تزویر و دورویی، واگرایی و غلبه فرهنگی و ... درکنار تجمل گرایی ، مصرف گرایی ، تعصبات کورکورانه را قبول داریم اشتباه است و ما را دچار گمراهی و دوری از تقوا میکند ؛ اما کماکان در رفتار روزمره امان انجام می دهیم و این دقیقا نکته تعجب آور زندگی امروز ماست.
به تعبیر دیگر جامعه زمانی به صورت واقعی و ملموس در مسیر پیشرفت قرار می گیرد که خرده رفتارهای ناصواب همه ما اصلاح شود ؛ رفتارهای کوچک همانند خار های کوچک بیابانی هستند می توانند آتشهای بزرگ درست کنند ؛ از سوی دیگر به عنوان آخرین نکته در این بحث رفتار بسیار عجیب امروزی ماست که در گرههای زندگی دیده میشود و آن رفتار روحیه عجیب دگر انتقادی برای دیگران است . در حالیکه انسان نمی بایست همانند سوزن خیاطی باشد و فقط برای دیگران لباس بدوزد و خودش عریان در جامعه زندگی کند ، فقط برای دیگران نسخه بپیچد و جامه تقوا و فضیلت و اخلاق برای آنان بدوزد؛ این رفتار مصداقی است که در اطراف ما دیده میشود و به تعبیری قرآنی: چرا آنچه را که خود عمل نمی کنیم بر زبان می آوریم ؟!
علی ای حال آنچه اشاره شد ، نکاتی کوتاه ،کارشناسی و از سر دلسوزی و تذکری به خود بود که بر اساس مطالعه و تحقیقات صورت گرفته و مبتنی بر تعالیم اصیل قرآنی و نبوی و همچنین فرمایشات و دغدغه های درک شده از فحوای کلام مقام معظم رهبری ترسیم شده ، اما در جمعبندی نهایی تاکید مجدد بر این است که اگر تلاش جمعی با رویکرد ارتقای سرمایه اجتماعی و مسئولیت پذیری با بهره گیری از آموختن و فهمیدن مهارتهای زندگی در میان فرد فرد شهروندان به عنوان نقشه راه و راهبرد اصلی در نظر گرفته نشود ، به نظر گامهای پیشرفت کند و سطحی خواهد بود چراکه به فرمایش رهبری انقلاب ، فرهنگ اساس و بستر تمامی فعالیتهای زندگی است .
آفرینش:سال 92 هم گذشت، اما...
«سال 92 هم گذشت، اما...»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛به واپسین روزهای سال 1392 شمسی نزدیک شده ایم و برگی دیگر از تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورمان نگاشته شد و به پایان رسید. تحولات و رویدادهایی که برخی تلخ و تعدادی شیرین بود. اما... انگار رسم روزگار براین است که همواره کفه مشقت ها سنگین تر از کفه خوشی ها و تعداد روزهای سخت دوچندان ایام آرامش باشد. اما تلخی روزهای سخت، از قِبَل تجربه هایی که به دست می آوریم شیرین و قابل تحمل خواهد شد، به شرط اینکه از رفتار و کردار خود عبرت بگیریم و گذشته را چراغ راه آینده کنیم. سالی که گذشت بدون اغراق سالی مشقت بار به لحاظ مالی برای اقشار ضعیف و کم درآمد بود.
گذران زندگی با تورم و فشارهای اقتصادی بارمضاعفی بردوش همه ما گذاشت، تنها راه رهایی از این بحران همراهی و همیاری بود که متاسفانه بعضاً فراموش شد و در این مسیر عده ای از هم وطنانمان با مشکلات جدی روبه رو شدند. گرفتاری و درگیرشدن با مشکلات مالی فراوان بسیاری از ما را نسبت به وظایف انسانی مغفول کرد. سال92 گذشت، اما... بیایید درسال جدید باکمی صبر و ازخودگذشتگی دست یکدیگر را بگیریم و باری ازدوش هم برداریم. امسال یکی از سخترین ایام برای بیماران سرطانی و صعب العلاج بود.
معضلات و گرانیهای دارو و درمان دراین سال طوری بود که بسیاری از این بیماران را تا لبه پرتگاه مرگ پیش برد و متاسفانه موجب شد تا برخی ازآنها عید امسال را نبینند و غم فراغشان دردل خانوادههایشان باقی بماند. سال 92 گذشت، اما... مسولان تلخیهای این سال را به یاد داشته باشند و بیش از پیش به مشکلات این بیماران رسیدگی کنند تا تحمل رنج بیماری برای آنها کمتر و آسان تر گردد.
درسال92 مردم شاهد بزرگ ترین فسادهای مالی بودند که درتاریخ کشور رخ داده بود! تاسف آور اینکه عاملان این مفسدههای اقتصادی از حیطه بعضی از مسولان و یا مرتبط با آنها بودند. این موضوع برای مردمی که در سخترین فشارهای اقتصادی و معیشتی پای نظام و انقلابشان ایستاده اند، ناخوشایند است و موجب ناامیدی در دلهایشان می گردد. سال 92 هم گذشت، اما... بیایید راستی و پاک دامنی را سرلوحه خدمتگزاری کنیم و خود را در قبال مردم متعهد بدانیم و تلاشمان برای خدمت، تبدیل به شهوت کسب ثروت و قدرت نگردد.
درسالی که گذشت، هرچه قدر که مردم از خود سعه صدرنشان دادند و با حضور وحدت آفرین خود درصحنههای سیاسی کشور مشارکت داشتند، به همان اندازه سیاسیون کشور شیوه افتراق در پیش گرفتند و بذر اختلاف را در زمین سیاست کاشتند. تاآنجا که توانستند با هیاهو و شلوغ کاریهای سیاسی درصدد تخریب یکدیگر برآمدند و دراین راه حتی از دروغ، تهمت، جعل اسناد و مدرک سازی دریغ نکردند!. سال92 گذشت،اما... ایکاش که در سال جدید این رویه غلط درمیان مسولان و سیاسیون کشور تغییر کند و حفظ منافع شخصی و حزبی، جای خود را به مصلحت اندیشی درقبال وضعیت مردم و کشور دهد و بد اخلاقیهای سیاسی به وحدت و یکپارچگی مبدل گردد.
سال گذشته کشورمان برخی از بزرگان دینی، شخصیتهای علمی، مشاهیرفرهنگی وهنری و نام آوران ورزشی خود را ازدست داد و داغ نبود آنها دراین واپسین روزهای سال بیش از هروقتی احساس میشود و یاد آنها همیشه درمیان دلها باقی است. سال92 هم گذشت، اما... بیایید تا ازسال جدید حرمت و جایگاه بزرگان را درایام زنده بودن آنها گرامی بداریم و از گوهر وجود آنها استفاده کنیم.
فکرمیکنیم بیشترین آرزوی هرفردی دراین ایام این باشد که لحظه تحویل سال را درخانه و درکنار خانواده خود باشد. هستند بسیاری از بیماران، زندانیان، سالمندان و بسیاری دیگر از مردم کشورمان که به دلایل مختلف از این نعمت محرومند. شاید خالی از لطف نباشد تا ازهمین جا یادی از مرزبانان ربوده شده کشورمان کرده و آرزوی آزادی آنها را مدنظر قرار دهیم.
سال92 هم گذشت، و"اما" های فراوانی برای هرکدام از ما باقی مانده است. ماهم به نوبه خود در سالی که گذشت سعی داشتیم تا درحد توان دردها و مشکلات جامعه را منعکس کنیم ولی "اما" های فراوانی وجود داشت که نتوانستیم آنطور که باید و شاید رسالت خود را به انجام برسانیم.
درآخر امیدواریم سالی که گذشت با تمام تلخی و شیرینیهایی که درپی داشت، زمینه ساز تحولی سازنده برای تمام ملت کشورمان در سال جدید باشد. سال خوبی را برای ایران و ایرانیان آرزومندیم.
ابتکار:بهار تدبیر
«بهار تدبیر»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛بهار 93 با گفتمان اعتدال قرین شده است. یکی از جلوههای اعتدال، در طبیعت است؛ فصل بهار طبع متعادل فصول است. ایرانیان از پی حوادث بیشمار و زمستان پر بلای اتفاقات، به خواست خود بهار را، با انتخاب گفتمان اعتدال، طلب کردند. 24 خرداد 92 نه به زمستان بداخلاقی، سختگیری، غم، دل آشوب، اضطراب ، جدایی، تلخی و نا امیدیها بود. آنان به امید بهار مدارا، خوشاخلاقی، شادابی،امنیت،آرامش، شیرینی، وصل و پیروزی، به هشت سال گذشته پشت کردند و تدبیری بهتر برگزیدند. مردم از زمستان افراط به تنگ آمدند و به استقبال بهارِ اعتدال رفتند. البته مردم ایران ثابت کرده اند که بهارگزینی شان بابهار عربی تفاوت بسیار دارد.
بهار اعراب چون با تدبیر و آگاهی پیشین توأم نبود و در بستر عقلانیت صورت نپذیرفت و همچنین به دلیل فقر تاریخی و فرهنگی عمری کوتاه داشت و به سرعت دچار خزان گردید. اما حرکت مردم ایران در بستر عقلانیت، با پشتوانه ای تاریخی و چشمان باز در موضعی اثباتی صورت گرفت. هر حرکتی که دارای چنین مشخصه ای باشد از مانایی برخوردار است و کمتر گرفتار سراب بهار و بهار کاذب میشود. بر این اساس انتخاب مردم درست بود و مسیرشان نشانه ی عقلانیت و فرهنگ عمیق درست گزینی است. دولت برآمده از تدبیر میتواند انتخاب مردم را بهاری نماید و امیدشان را ناامید نکند. مسئولیت دکتر حسن روحانی و اعضای کابینهاش تبدیل آرزوهاوامیدهای مردم به واقعیت است.
دولت یازدهم با رأی اکثریت مشروعیت یافته است اما حفظ این مشروعیت به نحوه ی تدبیر دولتمردان وابسته است. هر چقدر رئیس جمهور بر عهد خویش با مردم بماند به همان میزان بر عمر اعتدال و تدبیر خواهد افزود و به میزانی که دولت از عهد خود فاصله بگیرد، از عمر بهارِ تدبیر خواهد کاست. به هر روی انتخابات 24 خرداد 92 صحنه ی تغییر طلبی مردم و تحول آفرینی آنان بود.
در پاسخ به تغییرخواهی مردم، تدبیر درست، جهت دهی تحول به سوی توسعه ای همهجانبه است. آرامش، اخلاق، بهروزی، صلح و معنویت، گوهر خواست مردم است. اگر ره آورد دولت تدبیر در سال 93 چنین خواستهای باشد تدبیر با خواست مردم یکی خواهد شد و موجب تقویت پایههای مشروعیت میباشد. در پایان ما «ابتکار»یها به سهم خود نسبت به کوتاهی، تقصیر و دل آزاریهای خود عذر میخواهیم و بر عهد خویش و در مسیر رسالت واقعی رسانه ای خود پای میفشاریم. تقدیر، تقویمِ انسانهای عادی است و تغییر، تدبیر انسانهای عالی. زندگیتان در سال 93 سرشار از برکت، سلامتی و تغییرات عالی باد.
شرق:کهنسالترین آیین ملی در جهان
«کهنسالترین آیین ملی در جهان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نوشیروان کیهانیزاده است که در آن میخوانید؛نوروز و آیینهای باشکوه آن، مسیری سههزارساله و پرپیچوخم را پیموده تا به ما رسیده است. «نوروز» کهنسالترین آیین ملی در جهان است که جاودانه مانده و یکی از عوامل تداوم فرهنگ ایرانیان (آرینهای جنوبی) است. آیینهای برگزاری این جشن بزرگ در عصر حاضر با سههزارسال پیش، تفاوت چندانی نکرده و به همین دلیل، عامل وحدت فرهنگی ساکنان ایرانزمین به شمار میرود که آن را در هر گوشه از جهان که باشند، یکسان برگزار میکنند و بزرگ میدارند و به همین دلیل است که اندیشمندان، «نوروز» را مظهر پایدار هویت و ناسیونالیسم ایرانی خواندهاند.
ار قرن نوزدهم، ایرانزمین بر اثر توطئههای استعمارگران اروپایی تجزیه شده، اما فرهنگ مشترک و مدنیت غنی قوم ایرانی باقی مانده و نوروز همچنان روز ملی همه مردمی است که از کوههای پامیر و بدخشان تا انتهای کوههای کردستان سوریه و از قفقاز تا درّه سِند و منطقه خلیجفارس سکونت دارند و در گوشهوکنار جهان زندگی میکنند. در بسیاری از آثار گذشتهنگاران، از جمله در تاریخ طبری، شاهنامه فردوسی و آثار بیرونی؛ نوروز به جمشید، شاه افسانهای و در پارهای دیگر به کیومرث نسبت داده شده و آن را به دلیل آغاز بهار، برابرشدن روز و شب و ازسرگرفتهشدن درخشش خورشید و اعتدال طبیعت، بهترین روز در سال دانستهاند. برخی از وقایع مهم تاریخی نیز همزمان با نوروز رخ دادهاند. کوروش بزرگ بنیادگذار ایران واحد، نوروز را عید رسمی اعلام و در سال 534 پیشازمیلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد.
این شامل ترفیع نظامیان، ابلاغ انتصابات تازه، ساندیدن از سربازان، عفو مجرمان پشیمان، ایجاد فضای سبز و پاکسازی محیطزیست - از منازل شخصی گرفته تا اماکن عمومی - بود. برگزاری آیینهای نوروز ایرانی، از دوره هخامنشیان در آسیای صغیر (آناتولی - ترکیه) تا به امروز مرسوم بوده است. عبدالحمید اول، سلطان عثمانی که خود در نوروز (20 مارس 1725) به دنیا آمده بود، نوروز را در قلمرو عثمانی یک عید رسمی اعلام کرد.
در دوره هخامنشیان، 11روز اول فروردین (فرورتیشن) ویژه انجام مراسم نوروز بود. در دوره اشکانیان ایام نوروز پنج روز بود که اردشیر پاپکان ششم فروردین - زادروز زرتشت - را بر آن اضافه کرد و چون ایرانیان روز هفتم فروردین را خوشیمن میدانستند و بیشتر ازدواجها را به این روز موکول میکردند، از آن زمان ایام نوروز که روزهای روح ابدی، شادیها و پاکیها بهشمار میآمدند، به هفت روز افزایش یافت و ایرانیان در این هفت روز، دست از کار میکشیدند. اردشیر از دولت روم که مانند ایرانیان، سال نو را از بهار آغاز میکرد خواست نوروز ایرانی را به رسمیت بشناسد و سنای روم این درخواست را تصویب کرد و نوروز در قلمرو روم «لوپرکال» خوانده میشد.
شورایعالی معارف (فرهنگ) ایران، نخستین جلسه خود را به ابتکار میرزاعلیاکبر دهخدا روز اول نوروز 1301 تشکیل داد و در همان جلسه، درباره تعطیلات نوروزی مدارس که به اقتباس از ساسانیان یک هفته تعیین شد، به بحث و مذاکره پرداخت. داریوش بزرگ در مراسم نوروز 515 پیشازمیلاد، برنامه اصلاحات و آرزوهای خود را اعلام کرد که کتیبه آن موجود است.
پس از تکمیل ساختمان عظیم و زیبای تختجمشید در پارس و گشایش آن، آیینهای رسمی نوروز، باشکوه بیمانندی در آنجا برگزار میشد. مِهستان (مِه/ بزرگ)، پارلمان ایران در عهد اشکانیان، نخستین جلسه خود را در نوروز سال 173 پیشازمیلاد با حضور مِهرداد یکم - شاه وقت - برگزار کرد و اولین مصوبه آن، انتخابیکردن مقام ریاست کشور (شاه) بود. نادرشاه به «نوروز» و آیینهای آن بسیار علاقهمند بود. وی سِکه (پول) خود، موسوم به سکه نادری را در سال 1735 میلادی، در مراسم سلام نوروز رایج کرد و تعدادی از آن را به رسم عیدی به منشیها و افسران خود داد که در یک طرف سکه نقش شده بود: «الخیر فی ماوقع» و در طرف دیگر سکه این عبارت دیده میشود: «نادر ِ ایرانزمین».
در دهههای اخیر، تلاشهایی برای ایجاد هماهنگی و تعاون میان ساکنان «منطقه نوروز» که فرهنگ و نیاکان مشترک دارند و در قدیم، ایرانزمین (امپراتوری پارسیان) را تشکیل میدادند صورت گرفته که امتداد آن میتواند مایه تقویت فرهنگی و پیوستگی برگزارکنندگان این آیین کهن شود.
مردم سالاری:توجه به حقایق و مسلّمات، شرط عقلانیت است
«توجه به حقایق و مسلّمات، شرط عقلانیت است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم ساتلاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛تبیین «مؤلفههای سیاستهای اقتصاد مقاومتی» که با اشراف کامل و از زبان مقام معظمرهبری در جمع مسوولان دستگاههای مختلف و نیز فعالان اقتصادی و صاحب علمان ایراد گردید، توجه به حقایق و مسلماتی را ضروری ساخت که غفلت از این بدیهیات، ما را در همین جایی نگه میدارد که هستیم، نه آنجا که باید باشیم:
1– با وجود مواهب طبیعی و انسانی به استناد آمار و ارقام و مستندات مستدل، نمیتوان از ضعف مدیریتها در سطوح مختلف، چشم پوشید و همچنان از شایستگان در اداره کشور بیبهره ماند، بدیهی است که بایسته ترین اقدام در این زمینه، توجه به مشروعیت، قابلیت و اهلیت افراد به دور از نگرشهای جناحی و سلایق فردی است. عیب بزرگی است که نمره 12 بر مصدر بنشیند و نمره 20 از معرکه بدور باشد. این قسط اسلامی نیست.
2 – عدم برنامهریزی علمی و منطقی و عقب ماندن طرح و برنامه و تعقل و تفکر از عمل!
به خاطر دارم مضمون مصاحبه یکی از منسوبان و دولتمردان رژیم سابق را که میگفت. وقتی که پیش از انقلاب، درآمد نفتی ایران چندین برابر شد، ذهنیت و تعقل و تفکر ما همراه با افزایش دلارهای نفتی رشد نکرد و همان بودیم که بودیم؛ یعنی، برنامهناپذیر و بی برنامه! نه تفکر برنامه ریزی داشتیم و نه توان برنامهپذیری! در نتیجه آن افزونی دلارها بر فساد و سوء استفاده و اختلاس افزود و حاصل، همانی شد که در سال 57 دیدیم و تجربه کردیم.
3– هم ما و هم مسؤلی که بر مسند مینشیند باید بدانیم و بداند که حساب و کتابی هست و لحظه ای نباید باشد که چشم ناظران امین را از حیطه مسوولیت خود دور ببیند. چون در آن صورت، هم کار از مدار اصلی خود خارج میشود و هم آن مسئول امین و شریف پایش خواهد لغزید. به همین دلیل است که مولای متقیان (ع)، قضایا و والیان خود را با چشمهای امین ناظران صادق، به روشنی میدید و پند میداد و تحذیر میفرمود و منع میکرد.
4 – باور داشت مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی : براستی اگر چشم بیدار و ذهن هشیار رسانهای باور میشد و اجازه میدادیم که بنا به قانون نقد و تحلیل کنند و به عنوان چشم بیدار ملت، حقایق را به تصویر بکشند و زوایای رفتاری را نشان بدهند، آیا نبایستهها بایسته و رفتارها، اصلاح نمیشد؟
اگر به قولی، آن روزنامهها و رسانههایی که دژ پولادین هستند و مصونیّت فطری دارند و مدعی علم به کلّ خفیّات هم هستند و آشکار و نهان عالم و آدم را میدانند، معرفت خود را تسرّی میدادند، و در سوء مدیریتها و اختلاسها و سوء استفادهها و تبذیرها و اسرافها به سهو یا به عمد، چشم جهان بین خود را نمیبستند آیا «هر دم از این باغ بری میرسید ؟» و آیا هزینه میل غذای آن خوش اشتها 520 میلیون تومان میشد؟ و داغ ننگ سه هزار میلیاردی و بابک زنجانی و... بر پیشانی ناسور ما مینشست؟
5 - «ید واحده» مرحوم امام «ره» همین وفاق و وحدت رویّهای است که رهبری معظم در تبیین و تدوین مؤلفههای سیاستهای اقتصاد مقاومتی به آن اشاره کردند؛ یعنی باور داشت علمی برنامه ریزی مورد توافق همه خبرگان و مسئولان تا سیر مسوولیت اقدام و اجرا، طولی باشد نه عرضی.
6 – نیاز به تعامل با دیگران در روابط متقابل: مسلّم است که آدمی به عنوان موجود اجتماعی، نیاز مبرمی به تعامل در شرایط منطقی و معقول و برابر با حفظ حقوق خود و دیگران دارد؛ یعنی، نظام آفرینش و خلقت انسان آن چنان است که در بر آوردن حاجتهای خود، محتاج دیگران است و زمینه خود کفایی در همه موارد نه ممکن است و نه به صرفه و نه به صلاح آدمی. کشورهای پس دیوار آهنین هم که غیر علمی و غیر فطری عمل کردند، ناچار به عدول از باورهای خود شدند که چین و شوروی سابق نمونه مثال ماست.
7 – تعدیل و تغییر معیارهای ارزشی : اگر احیای ملاکها و معیارهای اصیل اسلامی و ایرانی آغاز انقلاب به جبر زمان ممکن نیست، میتوان آنها را تعدیل کرد مؤثرترین راه این تعدیل و تغییر به عهده دانشگاهی به نام رسانه ملی است اگر چنین رسالتی با این دستگاه عریض و طویل و پر هزینه ممکن نباشد باید فکر دیگر کرد. ناخشنودی رهبری از اوضاع فرهنگی جامعه، هشداری به این سازمان فرهنگ ساز هم هست. نباید همه تقصیرها را به در خانه دیگران ببریم.
8 – ساده زیستی مورد اشاره مقام رهبری به آموزش اخلاق عملی بر میگردد ؛ یعنی خاموش کردن شمع بیت المال، نوع زندگی ساده و بیآلایش پیشوایان ما، خوردن نان به عرق جبین و کدّ یمین. با سیره آن بزرگواران، وارد کردن اتومبیلهای چند صد میلیونی و دستگاههای عریض و طویل و اشراف نمایانه اداری ما، هیچ تناسب و سنخیتی مشاهده نمیشود. مسوولان سطوح مختلف به دل باور کنند که به قول اقبال لاهوری: «ازحریرش نرمتر کرباس ماست»
9- توجه و تکیه و بهرهوری بهینه از سرمایههای عظیم انسانی خودمان؛ هم متخصصانی که در داخل کشور داریم و هم نخبگان بیبدیلی که با قدر نشناسی و فراهم نکردن زمینه ارائه خدمت، از دستشان دادهایم و کشورهایی که بی هیچ رنجی این غنایم ما را به نفع خود و گاهی علیه ما به کار گرفته اند و اگر میدان را برنخبگان به ثمر رسیده خود همچنان تنگ کنیم و نمره 12 را جذب و به کار بگماریم، دیگران نمرههای بیست مارا به کار خواهند گرفت و با محصول کارشان بر ما فخر خواهند فروخت.بعید است که زعمای قوم ماجرای اسکندر و ارسطو را ندانند.
10 – آنچه ما را زبانزد خاص و عام میکند، بیشتر کار کردن و کمتر هزینه کردن است. کاری که ژاپن کرد و سرآمد شد نه نفت و ذخایر را فروختن و خوردن. آن روزگاری که ایرانیان بر جهان حکومت میکردند و ابر قدرت جهان بودند، به سختی کار میکردند و به سادگی زندگی را به سر میبردند در حیطه زندگی ساده خود، بی نیاز و خودکفا بودند و با اعتماد به نفس، به توانمندیهای خود تکیه میکردند نه آن که چشمشان به دست دیگری باشد. این فرهنگ قوم نژاده ایرانی باید احیا شود.
دنیای اقتصاد:چشمانداز بازارها در سال پیش رو
«چشمانداز بازارها در سال پیش رو»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛انتظارات مهمترین عامل شکلدهی روندهای قیمتی در بازار داراییها است.به همین دلیل سرمایهگذاران با استراتژی فعال بیش از آنکه روندهای گذشته را ببینند و برمبنای آنچه گذشت تصمیمگیری کنند، بر آنچه رخ خواهد دهد، متمرکز میشوند و تلاش میکنند با پیشبینی روندهای آتی در تحولات سیاسی و اقتصادی به شناخت بهترین فرصت یا مجموعهای از فرصتها برای دستیابی به بالاترین سود انتظاری نائل آیند.
در ایران، بازار داراییها به دلایل متعددی از جمله تورم بالا، نازل بودن نرخ سود سپردههای بانکی و محدودیتهای موجود درخصوص تنوع ابزارهای مالی اهمیتی مضاعف یافته است. کاهش مستمر ارزش پول در شرایط تورمی، پول نقد را به ظرفی داغ تبدیل میکند که مردم جز در موارد اضطراری آن را در دست نمیگیرند و سعی میکنند همواره فاصله مطمئنه با آن را رعایت کنند. وجه تسمیه پول داغ (Hot money) که در ادبیات اقتصادی کاربرد زیادی یافته است، به همین رویگردانی مردم از نگهداری وجه نقد در شرایط تورمی اشاره دارد.
در مواجهه با سیلهای تورمی که گاه ناغافلانه به بازار داراییها هجوم میآورد، مردم به دنبال پناهگاهی مطمئن هستند که نه فقط ارزش پساندازهای به سختی به دستآورده را حفظ کنند، بلکه بیشترین سودآوری واقعی را نصیب سبد داراییهای خود کنند. ارز، سکه، مسکن، خودرو و بازار سهام همواره نقش جلیقه نجات را برای مصون ماندن از فشارهای تورمی ایفا کرده و مطابق ضرب المثل «الغریق یتشبث بکل حشیش» به هر وسیلهای متوسل میشوند تا از به یغما رفتن دارایی خود در برابر مالیات ظالمانهای که تورم میستاند، جلوگیری کنند.
در طول تاریخ، فلزات قیمتی، قدیمیترین پناهگاه دارایی مردم در شرایط بروز بحرانهای سیاسی و اقتصادی بوده است. چنین بوده که طلا علاوهبر وسیله حفظ دارایی، به واحد مقیاس و وسیله مبادله نیز تبدیل شده است. با از میان رفتن سیستم برتنوودز یا سیستم پایه طلا و شناور شدن پولهای ملی در برابر یکدیگر، ارزهای خارجی هم به تدریج جای پایی در سبد داراییها یافتند و صندوقهای پولی (Money fund) هم مورد توجه سیاستگذاران قرار گرفتند. از پیامدهای حتمی تورمهای سنگین تبدیل بسیاری از کالاهای بادوام مصرفی به کالاهای سرمایهای است. به این ترتیب آن زمان که باد تورم شروع به وزیدن میکند، مسکن و خودرو هم بر لیست ارز و طلا افزوده میشوند تا هریک بخشی از بار تورم را بر پساندازهای مردم تحمیل کنند.
شرایط جدید پدید آمده از ابتدای سال 92، به تغییراتی بنیادین در انتظارات آحاد اقتصادی و در نتیجه تحولاتی عمیق در ترکیب سبدهای سرمایهگذاری منجر شد. ارز و سکه که در کانون توجه سرمایهگذاران قرار گرفته بودند، به تدریج راه خروج از سبد داراییها را در پیش گرفتند و اندک اندک عبارت ارزهای خانگی که به تدریج به واژگان اقتصادی کشور راه یافته بود، مسیر فروش در صرافیها را انتخاب کرد. سرمایههای مردم که همچون موجهای مکزیکی در استادیومهای فوتبال از یک بازار پایین آمده و از بازار دیگری بالا میروند، با کاهش ریسک سیستماتیک حاکم بر بازار به تدریج بربازار سهام تمرکز یافتند و به این ترتیب یکی از خیرهکنندهترین بازدهیها در تاریخ بازارهای مالی ایران ثبت شد. کاهش 30 درصدی ارزش سکه و تنزل 15 درصدی ارزش دلار، در کنار افزایش 108 درصدی شاخص بورس در سال 92، بیش از همه نشاندهنده این تغییر جهت اساسی در فرصتهای سرمایهگذاری است. بیش از دو برابر شدن شاخص قیمتها در بورس تهران در شرایطی اتفاق افتاد که مهمترین رقبای بورس؛ یعنی مسکن و خودرو فقط میانگین 5/22 درصدی را که رقمی معادل سود سپردههای بانکی است، نصیب سرمایهگذاران کردند.
به هر حال همانگونه که در ابتدا اشاره شد، سرمایهگذاران بیش از آنکه روندهای تاریخی را دنبال کنند، مسیرهای آتی را هدف گیری میکنند و بر آن مبنا تصمیم میگیرند که از کدام در وارد یا از کدام سمت خارج شوند. خوشبینیهای موجود در خصوص تحولات پیش رو به نظر میرسد از جذابیتهای ارز به عنوان دارایی به شدت کاسته است و نوسانات محدود آن در ماههای اخیر بیش از همه حکایت از آن دارد که بعید است در آیندهای نزدیک تغییر مهمی در سمت و سوی آن حاصل شود. در مورد قیمت سکه هم که متاثر از تحولات نرخ ارز و قیمت جهانی اونس طلا است، غیرمحتمل است که تغییرات قابلملاحظهای رخ دهد. بهبود نسبی رشد اقتصاد جهانی، کاهش انتظارات تورمی، عملکرد مطلوب بازارهای مالی جهان و رشد ارزش دلار از عوامل مهم کاهنده سطح قیمتها در بازار جهانی طلا بودند که به نظر میرسد این عوامل همچنان نقش خود را در کنترل سطح قیمتها ایفا خواهند کرد.
در بازار مسکن نیز که قیمتها در پایان بهار امسال به حداکثر خود رسیده بودند، آهنگ کاهش قیمتها از تابستان گذشته آغاز شده است. رشد بیش از حد تولید مسکن در سالهای اخیر و عدم وجود محرکهای قوی در بخش تقاضا به نظر میرسد همچنان به تثبیت یا کاهش قیمتها در این بخش منجر شده و همچنان از جذابیتهای آن حداقل در کوتاهمدت بکاهد.
به این ترتیب با مسدود شدن سایر مفرهای سرمایهگذاری و کاهش تدریجی ریسکهای سیستماتیک حاکم بر بازار، بورس همچنان محکوم به صعود است. بورس که همواره به عنوان یکی از کارآترین، رقابتیترین و شفافترین مراکز تخصیص سرمایه در جهان بهشمار میرود، به نظر میرسد که در سال آینده نیز بتواند با جذب بخش مهمی از سرمایهها در جهت یک رشد معقول و مستمر حرکت کند.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد