حزب شه ساخته رستاخیز

در نیمه دوم اسفند سال 53، حزب رستاخیز ملت ایران با فرمان شاه تشکیل و نخستین کنگره عمومی آن در اردیبهشت 54 برگزار شد.
کد خبر: ۶۵۲۶۰۱
حزب شه ساخته رستاخیز

در مورد دلایل تشکیل این حزب، اسناد و مدارک روشنی وجود ندارد چون تا قبل از تشکیل آن، محمدرضا شاه در مورد نظام تک حزبی سخنی نگفته بود و حتی با نزدیک‌ترین فرد از وابستگان دربار این فکر را در میان نگذاشته بود، اما چنانچه از قرائن بر می‌آید، وی نسبت به آینده نظام سلطنتی نگرانی داشت و از سوی دیگر بیماری او شدت گرفته بود. تا آن موقع احزابی که فعالیت داشتند و مورد حمایت دولت بودند به دلیل درگیری‌های سیاسی و رقابت‌های انتخاباتی، رضایت شاه را به نفع مطلوبی کسب نکرده بودند. محمدرضا پهلوی هر چه به اواخر حکومت خود نزدیک می‌شد، تمایل بیشتری به اعمال نظارت بر ارکان سلطنت و حاکمیت داشت. شاید او تصور می‌کرد وجود یک حزب واحد باعث تمرکز بیشتر خواهد شد. پژوهشگرانی مثل استمپل معتقدند از نظر شاه، حزب واحد به درگیری‌های احزاب پایان می‌بخشید و دست وی را به عنوان حاکم مطلق و خارج از نظارت باز می‌گذارد. گزارش‌های سفارت آمریکا از نوزدهم تیر 1354 حاکی از این است که تمایل شاه به اعمال نظارت بیشتر و محدودکردن قدرت نخست‌وزیر از جمله دلایل راه اندازی حزبی واحد بود.

زمینه‌های تشکیل

اولین باری که محمدرضا پهلوی در مورد ایجاد نظام تک حزبی سخن گفت زمانی بود که وی سفری به سوئیس داشت و به عبدالمجید مجیدی، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه دستور داد تا با هویدا ـ نخست‌وزیر ـ موضوع تشکیل حزب رستاخیز را در میان بگذارد و مقدمات آن را فراهم کند. وقتی شاه در یازدهم اسفند 53 فرمان انحلال همه احزاب و ادغام آنها را در حزب رستاخیز ایران اعلام کرد، حزب‌های ایران نوین، مردم، پان ایرانیست و ایرانیان سریع منحل شدند و به تشکیلات حزب جدید پیوستند.

این اتفاق، واکنش‌های متعددی در پی داشت؛ دستگاه‌های تبلیغی حاکمیت در رسانه‌های خود، مفصل در مورد اهمیت سیستم تک‌حزبی نوشتند. کارگزاران نظام شاهنشاهی این رخداد را سرآغاز تحولی بزرگ در کشور نامیدند، اما با این وصف، روحانیون و انقلابیون بشدت از تشکیل حزب انتقاد کردند. امام خمینی از همان محل تبعید در نجف 11 روز بعد از اعلام تشکیل حزب بصراحت حضور و عضویت در حزب را مخالفت با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران نامید و کمک به ظلم و استیصال مسلمین دانست و شرکت در آن را حرام اعلام کرد.

زمینه برگزاری نخستین کنگره حزب در دهم و یازدهم اردیبهشت 54 فراهم شد. برای شرکت در مراسم، کسانی که از قبل گزینش شدند، ضمن اعلام موافقت با تاسیس حزب رستاخیز، امیرعباس هویدا را به دبیرکلی حزب برگزیدند.

چون کشور در آستانه برگزاری انتخابات دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی قرار داشت، مجریان و کارگزاران نظام، به تاسیس شعبه‌ها و دفترهای حزب در کشور اقدام کردند. گزارش‌هایی از تهدید و ارعاب مردم به نام‌نویسی در این حزب در دست است. از آن مهم‌تر، این‌که همه کارمندان دولت مجبور به عضویت در حزب بودند.

ساختار و تشکیلات

نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت سه پایه اصلی حزب بود و کنگره، کمیته ملی، شورای مرکزی و دبیر کل هم جزو ارکان حزب به شمار می‌رفتند. بالاترین رکن حزب کنگره بود که دو سال یکبار با حضور نمایندگان شوراهای حزب، نمایندگان مجلسین سنا و شورای ملی و کمیته ملی تشکیل می‌شد.

نکته: حزب رستاخیز برنامه مشخص و منظمی برای ایجاد تعامل میان مجلسین و دولت از یکسو و ارکان کنگره تدوین نکرده بود و بحث‌های بی‌فایده‌ای در مورد تقدم و تاخر تصمیمات مجلسین و دولت و کنگره در میان اعضا در گرفت

در این حزب کسی حق عضویت نمی‌پرداخت و بودجه حزب از درآمدهای عمومی تامین می‌شد و جزو بودجه سالانه کشور بود. دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم تلاش داشت میزان توجه و اقبال مردم به این حزب را بالا نشان دهد. از این رو، آمار و ارقامی میلیونی از تعداد گروندگان به این حزب ارائه می‌داد که وقتی با تعداد اعضای احزاب سابقه‌دار و قدیمی در سطح جهان مقایسه می‌شد، کاملا اغراق‌آمیز بودن آن مشخص می‌شد.

برای نشان دادن تضارب آرا و افکار مختلف در حزب، دو جناح پیشرو به رهبری جمشید آموزگار و سازنده به رهبری هوشنگ انصاری با انتصاب محمدرضا پهلوی تشکیل شد. هدف از تشکیل این دو جناح این بود که وانمود شود اگر احزاب دیگر منحل شدند و نظام تک‌حزبی تشکیل شده است، اما این به معنای نبود افکار و عقاید مختلف در حزب نیست، بلکه دو جناحی که در اصول سه گانه پیش گفته اتفاق نظر دارند، در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دیدگاه‌های متفاوتی دارند. بعد از گذشت مدتی با توجه به بالا گرفتن انتقادها از عملکرد اعضا و دو جناح، جناح سومی در خرداد 57 به مدیریت هوشنگ نهاوندی و به پیشنهاد شاه شکل گرفت تا نقدهای صورت گرفته درباره عملکرد حزب رستاخیز را مورد بررسی قرار دهد.

امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، محمد معتضد باهری و برای بار دوم جمشید آموزگار و دست آخر جواد سعید، دبیرکل‌های حزب رستاخیز بودند و ارگان رسمی آن یعنی روزنامه رستاخیز به سردبیری مهدی سمسار در کنار نشریاتی همچون رستاخیز جوان، رستاخیز روستا، رستاخیز کارگران و رستاخیز هوایی منتشر می‌شد. حزب رستاخیز از همان بدو تاسیس با توجه به شیوه اجباری و اصراری که برای عضویت در آن مطرح شده بود با مشکلات عدیده مواجه شد. برخی از اعضا با اکراه و برخی دیگر نیز فرصت‌طلبانه به حزب پیوستند، اما با توجه به بروز مشکلات داخلی و دسته‌بندی‌های درونی و اختلافات سازمانی، اختلافات در حزب بالا گرفت.

حزب در آستانه انحلال

از سال 54 به بعد با توجه به افزایش قیمت‌ها و کمبود کالا، زندگی مردم سخت‌تر شد و دغدغه‌های مالی و اقتصادی جایگزین نگرانی‌های سیاسی شد. شاه زمانی به فکر تقویت قدرت خود افتاده بود که جامعه انقلابی از او به عنوان کسی که از منصب و مقام خود سوءاستفاده کرده یاد می‌کرد. مردم بیش از گذشته پیام انقلاب را درک کرده بودند و منتظر تغییرات جدی در حاکمیت بودند. از این رو، اقدامات حزب رستاخیز و دعواهای سیاسی اعضای آن، از نظر مردم نمایشی تلقی می‌شد و مورد اعتراض بود. در چنین فضایی بود که بعد از انتشار مقاله احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و توهین به امام، مردم معترض اولین مراکزی را که مورد حمله قرار دادند، دفاتر حزب رستاخیز بود. دست‌اندرکاران حزب هم در واکنش به تظاهرات خودجوش مردم علیه عاملان توهین به امام خمینی خواستند خودی نشان بدهند و در شهر تظاهراتی براه بیندازند که البته در اوج اعتراضات مردمی بی‌تاثیر بود.

حزب، تشکیلات عریض و طویلی داشت، اما رابطه بین اعضا و ارکان حزب تعریف نشده بود و به ایجاد مزاحمت‌هایی برای یکدیگر منجر می‌شد. از سوی دیگر برنامه مشخص و منظمی هم برای ایجاد تعامل میان مجلسین و دولت از یکسو و ارکان کنگره تدوین نشده بود و بحث‌های بی‌فایده‌ای در مورد تقدم و تاخر تصمیمات مجلسین و دولت و کنگره در میان اعضا در گرفت. چهارسال طول کشید تا شاه متوجه شود اقدام ناشیانه او برای ایجاد نظام تک‌حزبی به تضعیف بیشتر نظارت و قدرت او انجامیده و از این رو، در مرداد سال 57 ناچار شد که اعلام کند: این حزب خیلی ناتوان است و گردانندگان آن هم تنبل و تن پرورند، ولی چون می‌بینم چیز دیگری را نمی‌توان جانشین آن کرد، این است که آن رانگه داشته‌ایم. سرانجام شاه در آبان سال 57، حزب رستاخیز را منحل کرد.

منابع:

ـ یراوند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، 1375، ص 541

ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 1، ص 358

ـ دانشجویان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط، تهران: مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، ص 227، 1366.

ـ علیرضا امینی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی، تهران: صدای معاصر، ص 322، 1381.

شهاب سلیمی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها