بانوی اول قلب تو​ کیست؟

وقتی در مورد مادرشوهرم حرف می‌زنم شوهرم با جبهه‌گیری و به نفع مادرش شروع به مقابله با من می‌کند بی‌این‌که کاملا متوجه شود حرف در مورد چیست.
کد خبر: ۶۴۹۶۸۲
بانوی اول قلب تو​ کیست؟

این همیشه برای من سوال است: آیا وقتی خانواده او درمورد من حرف می‌زنند نیز با همین شدت از من دفاع می‌کند؟

زن زندگی همسرم کیست؟ چه کسی سکان‌دار احساسات اوست؟ من فقط پاره‌ای نیازهای او و خانواده‌ام را رفع می‌کنم یا واقعا همسرم به من وفا‌دار است؟

بین ما چه کسی را به عنوان خانواده خود می‌شناسد؟ من را یا آنها را؟

این سوالات را خیلی از زنان از خود می‌پرسند. آنها می‌خواهند بدانند چه کسی قلب همسرشان را تصاحب کرده است و اگر به کسی نگویید، بعضی از آنها حتی به مادر شوهرشان حسادت هم می‌کنند!

اما چرا چنین احساساتی پدید می‌آید؟

همه چیز به نفع او

مادر خیلی عزیز است چه مادر من باشد چه مادر او. اما هرچیز جا و مقام خاص خود را دارد.

سهیلا ـ ط، بانوی بیست‌وسه ساله‌ای که تازه ازدواج کرده است، می‌گوید: دانشجو هستم و به همین دلیل گاهی ناچار می‌شویم از بزرگ‌تر‌ها کمک بگیریم، اما دارم حس می‌کنم من با همسرم ازدواج کرده‌ام که دوتایی مادر او را تکریم کنیم و من همیشه اولویت دوم همسرم هستم. این کمک‌هایی که از او می‌گیریم، او را ملکه مطلق زندگی ما کرده است.

شام چیزی است که او می‌خواهد، وقتی مهمانی می‌رویم که او بخواهد، وقتی سفر می‌کنیم که او تائید کند و اگر بخواهیم برویم او زودتر از من دعوت می‌شود. انگار نه انگار که تازه عروس و دامادیم و شاید بخواهیم در سفر تنها باشیم. هر وقت به همسرم می‌گویم رعایت حال مرا بکند، می‌گوید: او مادرم است به گردن من خیلی حق دارد. خب مادر من هم به گردنم حق دارد. پس چرا جایش وسط زندگی ما نیست!

تعادل و اولویت

مشاوران خانواده به خانواده‌ها توصیه می‌کنند ضمن این‌که تعادل را در روابط خانوادگی خود حفظ می‌کنیم باید به اولویت‌ها احترام بگذاریم.

سمیه اشرفی، کارشناس ارشد روان‌شناسی و مشاور توصیه می‌کند برای این‌که احترام میان خانواده شما و والدینتان از بین نرود، باید بین شما و خانواده همسرتان مرزهای درست و مشخصی ایجاد شود و همسرتان نیز در مورد این مرزبندی‌ها باید توافق داشته باشد.

نقش والدین خود را در زندگی‌تان تا حدی مجاز کنید که استقلال این زندگی نو پا لطمه نبیند.

اشرفی پیشنهاد می‌کند برای این‌که مشکل «مادر من مادر تو» در خانواده نداشته باشید همه روزهای سرزدن به والدینتان را از پیش مقرر کنید. مثلا جمعه یک هفته با مادر شما و جمعه هفته دیگر با مادر او و دو جمعه دیگر نیز به تنهایی و برای خانواده شخص خودتان وقت بگذارید.

داماد منفور، عروس حق‌نشناس

مریم هر وقت از دست شوهرش ناراحت است، گوشی تلفن را بر می‌دارد و از سیر تا پیاز اختلاف خود و شوهرش را برای مادرش تعریف می‌کند. نتیجه این است که وقتی آنها به خانه مادر مریم می‌روند رفتار خانواده او سرد و غیرصمیمی است.

بعد هم مریم دائم مادرش را کنار می‌کشد و می‌گوید: «تو را به خدا تابلو بازی در نیاورید و نشان ندهید که همه چیز را می‌دانید.»

همسرمریم دارد به داماد منفور خانواده تبدیل می‌شود.

اگر شما هم گلایه‌هایتان را مستقیم به آن طرف خط مخابره می‌کنید و از شلختگی شوهرتان تا دستپخت خانم خانه را توی دلتان نگه نمی‌دارید، باید بدانید که دارید روابط خانواده‌تان را با خانواده مادری تیره می‌کنید.

اگر در زندگی‌تان مشکل دارید، باید آن مشکل را به اتفاق همسرتان حل کنید، کاملا خصوصی و محرمانه.

در تعیین محدوده‌های زندگی خود مشخص کنید که والدینتان چه چیزهایی را باید بدانند و چه چیزهایی را نه و چقدر از وقت خودتان را می‌توانید با والدینتان سپری کنید و آنها به خانه شما بیایند یا شما به خانه آنها بروید.

گاهی‌اوقات زن و شوهرها به این دلیل دعوایشان می‌شود که والدین یکی از طرفین مدام در خانه آنها هستند یا گاهی هم زن مدام در خانه مادرش است و مسئولیت‌های خانه خود را به گردن نمی‌گیرد یا خانواده همسر مدام تماس تلفنی می‌گیرند تا از جزئیات زندگی زناشویی شما باخبر شوند.

تربیت بچه‌ها

مریم دلخور و رنجیده است. او که در بیست‌وهفت سالگی اولین فرزندش را به دنیا آورده، خودش روان‌شناس است و به صورت تئوری دقیقا می‌داند باید با فرزند خود چه رفتاری داشته باشد، اما همسرش به علت گلایه‌های مادر خود بارها او را سرزنش کرده است.

مریم می‌گوید: وقتی فرزندم را به مادرشوهرم می‌سپارم برخلاف اصول تربیتی من رفتار می‌کند و بخصوص هرکاری من می‌کنم بر خلافش عمل می‌کند. مثلا غذاهایی را که می‌گویم نباید به بچه دو ساله داد به او می‌دهد و حرکات بد او را با خنده و تشویق تقویت می‌کند و به همسرم هم گلایه می‌کند که زنت بچه‌داری بلد نیست و به من امر و نهی می‌کند و می‌خواهد با جدا‌کردن نوه‌ام مرا ناراحت کند.

خیلی تعجب می‌کنم که بعد از پنج سال زندگی مشترک هنوز شوهرم به من اعتماد ندارد و می‌گوید: با بچه من درست رفتار کن و از مادرم یاد بگیر.

مشاوران خانواده پیشنهاد می‌کنند حتما درخصوص مراقبت و تربیت بچه‌ها، استانداردها و قوانین خانه خود را واضح و روشن به والدینتان بگویید و بخواهید برای سردرگم نشدن بچه‌ها آن را رعایت کنند.

اگر همیشه حق را به والدین خود بدهید، مشکلاتتان از تربیت بچه فراتر خواهد رفت!

به همسرتان اعتماد کنید. او هرجا لازم باشد از مادر شما یا خودش کمک خواهد گرفت.

با والدینتان محترمانه، اما قاطع برخورد کنید و اگر در مورد بچه‌ها به توافق نمی‌رسید بهتر است آنها را به مهدکودک بسپارید.

حرف آخر

هیچ‌وقت سعی نکنید همسرتان را مجبور کنید بین والدین خود و شما یکی را انتخاب کند. درک کنید که زن دیگری که در زندگی هر مردی هست مادر اوست. اما اگر دیدید دائم دارد شما را با او مقایسه می‌کند و او را ترجیح می‌دهد، به او یادآوری کنید که چرا شما را برای ازدواج و زندگی انتخاب کرده است و با مادرش زندگی نمی‌کند./ ضمیمه چاردیواری

ماندانا ملاعلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها