قاتل یک معتاد: فقط می‌خواستم کمک کنم

شریف، متهم است وقتی می‌خواست مرد معتادی را به کمپ منتقل کند، او را خفه کرده و به قتل رسانده‌است. او می‌گوید قصدش کمک بود و نمی‌خواست دست به قتل بزند، اما اولیای ‌دم ادعای دیگری را مطرح می‌کنند. شریف درباره روز حادثه و چگونگی اتفاق، توضیح می‌دهد.
کد خبر: ۶۴۸۰۹۷
قاتل یک معتاد: فقط می‌خواستم کمک کنم

متهم به قتل هستی، قبول داری؟

نه قبول ندارم. من اصلا نمی‌خواستم آدم بکشم. این یک اتفاق بود.

اما اولیای ‌دم تو را متهم کرده‌اند پسرشان را که قصد داشت اعتیادش را ترک کند، به قتل رساندی.

نه اصلا این‌طور نیست. ماجرا این‌طور بود که به ما خبر دادند جوانی معتاد به اسم فریدون باید به کمپ برود. شیوه کار به این شکل بود که خانواده‌ها خبر می‌دادند و ما هم برای بردن فرد معتاد اقدام می‌کردیم. آن روز هم همین طور بود. گفتند فریدون که اعتیاد شدیدی هم به مواد دارد، در خانه پدرش است و خانواده‌اش می‌خواهند او را برای ترک به کمپ منتقل کنند که اقدام کردیم، اما در راه اتفاقاتی افتاد که او فوت شد.

اما پدر مقتول گفته فریدون خودش برای ترک اقدام کرد.

نه این‌طور نیست. به ما گفتند پدر و مادرش خواستند او به مرکز ترک اعتیاد برده ‌شود، بعد هم ما به آدرسی که داده‌ بودند، رفتیم و متوجه‌ شدیم فریدون فرار کرده ‌است. ما در راه او را دیدیم، چند نفری پیاده‌ شدیم و او را سوار ماشین کردیم.

فریدون مرد قوی‌هیکلی بود؟

نه اصلا این‌طور نبود. او معتاد بود؛ آدم‌هایی که اعتیاد بسیار شدید دارند، اصلا قوی نیستند.

پس چرا چندنفری به سمتش حمله کردید؟

او قصد فرار داشت و ما خواستیم هم کمتر آسیب ببیند و هم این‌که راحت‌تر او را بگیریم، به همین دلیل چندنفری رفتیم. معمولا وقتی خانواده‌ها می‌خواهند معتادی را ترک دهند، معتاد خودش راضی نیست و وقتی می‌خواستیم آنها را به مرکز ببریم، مقاومت می‌کردند. حتی گاهی اوقات سعی می‌کردند خودشان را از بلندی پرت کنند. ما همیشه برای احتیاط چندنفری می‌رفتیم.

فریدون چطور کشته ‌شد؟

او خودش مرد، ما اصلا قصدمان کشتن او نبود. وقتی او را سوار ماشین کردیم، خیلی مقاومت می‌کرد و می‌خواست خودش را از ماشین به بیرون پرت کند. ما هم می‌خواستیم او را نگه داریم، حتی من گفتم به بدنش فشار نیاورید، اما او خیلی دست و پا می‌زد، حتی یک بار موفق شد از ماشین پیاده ‌شود.

گفته‌ شده شما او را خفه کردید.

نه، خفه‌اش نکردیم. این حرف دروغ است. من دستمال را دور گردنش پیچیدم، یعنی این‌طوری شد که ملحفه‌ای را که همراهمان داشتیم، دور گردنش پیچیدیم تا بتوانیم او را روی صندلی نگه‌ داریم. سرش را زیر صندلی عقب فرو کردیم و بعد از چند دقیقه آرام شد. ما هم فکر کردیم او تسلیم شده، اما فوت کرده‌ بود.

کی متوجه شدید او فوت شده است؟

ما اول فکر کردیم او بی‌هوش شده، به همین دلیل هم بلافاصله به سمت بیمارستان رفتیم و او را جلوی بیمارستان پیاده ‌کردیم، همین که شنیدیم پرستاران می‌گویند فوت شده‌ است، از آنجا خارج شدیم.

تو که گفتی نقشی در مرگ فریدون نداشتی، پس چرا فرار کردی؟

ما چند نفر بودیم و همگی از ترس فرار کردیم، با این‌که نقشی در مرگش نداشتیم، اما خیلی ترسیده‌ بودیم. خانواده فریدون می‌دانند اصل ماجرا چیست. ما اصلا قصد کشتن او را نداشتیم.

با وضعی که شما فریدون را با خود می‌بردید، آیا واقعا او ترک می‌کرد؟

مرکزی که ما داشتیم، در این کار قوی ‌بود. ما خیلی خوب کار می‌کردیم و معتادان زیادی آنجا ترک داده ‌شده و به زندگی برگشته ‌بودند. ما قصدمان کمک بود.

چقدر از مرکز ترک اعتیاد می‌گرفتید؟

ما پول زیادی نمی‌گرفتیم؛ در حدی که وسایل مورد نیاز فرد معتاد را آماده کنیم و پول خورد و خوراکش جور شود. راستش آنجا خیلی برای ما سود مالی نداشت، یعنی اصلا کار سودآوری نبود.

شما پزشک متخصص هم داشتید؟

بله، مرکز دکتر هم داشت. هیات مدیره حضور دکتر را تصویب کرده‌ بود، البته آنچه اتفاق افتاد، اصلا ربطی به مرکز نداشت. این اتفاق در راه افتاد. ما در مرکز پرستار و دکتر داشتیم و به لحاظ روانی هم این افراد را آماده می‌کردیم تا بتوانند دوباره به زندگی برگردند.

پدر مقتول در دادگاه مطرح کرد پسرش خودش می‌خواست ترک کند و این‌که شما او را در خودرو خفه کرده‌اید، بر سر موضوع دیگری بوده است، درباره این ادعا چه توضیحی داری؟

من که اصلا پسر او را نمی‌شناختم، چه دلیلی داشت بخواهم چنین کاری بکنم. ما که بی‌خود کسی را در خیابان نمی‌گرفتیم تا به مرکز ببریم. از ما می‌خواستند این کار را بکنیم. آن روز هم خانواده فریدون خودشان با ما تماس گرفتند. وقتی فریدون را در خیابان دیدیم، گفت می‌خواهد برای آخرین بار مواد بزند. او با این روش می‌خواست از دست ما فرار کند. اولین ‌بار نبود که با چنین حرفی روبه‌رو می‌شدیم. خیلی از معتادان وقتی می‌خواهند به مرکز بروند‌، می‌گویند بگذارید برای آخرین ‌بار مواد بزنیم.

پدر و مادر مقتول برای تو درخواست قصاص کرده‌اند، سعی کرده‌ای رضایت آنها را جلب کنی؟

قصد من از این کار کمک به فریدون بود. درواقع برای کمک به معتادان در این مرکز مشغول به کار شدم، چون می‌دانستم آنها چقدر عذاب می‌کشند و خودم درگیر مسائل آنها بودم و فکر می‌کردم می‌توانم کمکشان کنم. بهتر است پدر و مادر فریدون هم بدانند مرگ پسرشان واقعا یک اتفاق بود. من اصلا قصد نداشتم او را بکشم. خودشان بهتر از هرکسی می‌دانند هیچ دشمنی یا درگیری با او نداشتم، البته ناراحتی آنها را درک می‌کنم و می‌دانم چرا از من شکایت کردند، امیدوارم خداوند به آنها صبر بدهد.

در زندان چه می‌کنی و روزهایت را چطور می‌گذرانی؟

کسانی که حتی برای چند ساعت در زندان بوده‌اند، می‌دانند تحمل آنجا چقدر سخت است. من در محیطی که معتادان بودند، به نوعی این موضوع را تجربه کرده ‌بودم. حالا هم واقعا برایم سخت است که شرایط را تحمل کنم، اما باید صبور باشم تا بتوانم ثابت کنم قصدی برای کشتن نداشتم و فقط می‌خواستم به فریدون کمک کنم. مرگ او به دلیل کم‌توانی‌اش بود. او به خاطر اعتیاد، خیلی ضعیف شده ‌بود. وقتی ما سرش را زیر صندلی کردیم تا کنترلش کنیم، نتوانست دوام بیاورد. این کاری نبود که باعث مرگ کسی شود.

اما پزشکی قانونی نظر داده مرگ به خاطر فشار بر عناصر حیاتی‌ گردن و خفگی بوده‌ یعنی عمل شما کاملا کشنده بوده ‌است، بنابراین به نظر نمی‌رسد چیزی که تو درباره مرگ فریدون می‌گویی، درست باشد.

به هر حال من قصدی برای قتل نداشتم و از کرده خودم بسیار پشیمان هستم؛ هرچند از روی عمد این کار را نکردم، اما از اولیای‌ دم معذرت می‌خواهم و درخواست بخشش دارم. امیدوارم خداوند به آنها هم آرامش بدهد و بتوانند مرا ببخشند.

اگر اولیای ‌دم درخواست دیه کنند، توانایی پرداخت آن را داری؟

متاسفانه من پول زیادی ندارم. آدم ثروتمندی نیستم، اما هر کاری از دستم بربیاید، انجام می‌دهم. در این مدت که زندان بودم، خانواده‌ام خیلی در رنج و عذاب بودند. از وقتی زندانی شده‌ام، وضع آنها هم خیلی به‌هم ریخته‌ است و نمی‌توانند زندگی عادی داشته‌ باشند. امیدوارم اولیای ‌دم مرا ببخشند تا من هم بتوانم به زندگی‌ام برگردم.

تو هم‌جرمان دیگری هم داشتی، برای آنها چه اتفاقی افتاد؟

آنها هم به ضرب و جرح و معاونت در قتل متهم شده‌اند. نمی‌دانم درباره آنها چه تصمیمی گرفته ‌شده ‌است. یا این‌که اصلا محکوم می‌شوند یا نه، اما در مورد خودم باید بگویم واقعا قصد کشتن نداشتم.

حرفی با اولیای‌ دم داری؟

حرفی که ندارم، فقط از آنها عذرخواهی و بار دیگر تاکید می‌کنم واقعا قصدم کشتن نبود و مرگ فریدون یک اتفاق بود. خانواده‌هایی که فردی معتاد دارند، خیلی سختی می‌کشند، با این‌که او را دوست دارند، اما خیلی از دستش عذاب می‌کشند. خانواده فریدون هم در چنین شرایطی بود. آنها خودشان واقعیت‌ها را می‌دانند. خواهش می‌کنم درباره تصمیمی که گرفته‌اند، تجدیدنظر کنند. من آدم بدی نیستم. با این‌که اشتباهاتی در زندگی‌ام داشته‌ام، اما سعی کردم به کسی آسیبی نرسانم. برای بیرون آمدن از این بحران به خدا توکل می‌کنم و از او کمک می‌خواهم.

مریم عفتی

شما چه فکر می‌کنید؟

برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید شما درباره این پرونده چه فکر می‌کنید؟ آیا روشی که شریف برای ترک دادن فریدون انتخاب کرده بود، درست است؟ شیوه درست درمان معتادان چگونه باید باشد؟/ ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها