اگر روزی نتوانید در فیلمهای سینمایی بازی کنید، چه اتفاقی میافتد؟
فکر میکنم نه فقط برای من، که برای تمام بازیگران چنین چیزی حکم یک فاجعه بزرگ و ضایعه جبرانناپذیر را دارد. زندگی من وابسته به بازیگری و حضور جلوی دوربین است؛ نوعی نفس کشیدن. همانطور که آدمها برای ادامه حیات نیازمند هوا هستند، ما بازیگران هم نیازمند بازی هستیم. در رابطه با من، این کار یک جور خودنمایی نیست. میخواهم جلوی دوربین سینما در نقش آدمهای متفاوتی بازی کنم و بهواسطه آن، مسائلی را مطرح کنم که مردم عادی با آنها دست به گریبان هستند.
رابطه خوبی با رسانههای گروهی ندارید!
مشکلی با آن ندارم، ولی در کل خجالتی هستم و از جنجال، سروصدا و مصاحبه دوری میکنم. نمیخواهم زیاد حرف بزنم. شاید هم سخنران خوبی نیستم و نمیتوانم آنچه را که خبرنگاران میخواهند، به آنها بدهم. بیشتر ترجیح میدهم کار کنم و با کارهایم با مردم و خبرنگاران صحبت کنم. از آن دسته بازیگرانی نیستم که بخواهم با فیلمهایم همراه شوم و آنها را به صورت کتبی توضیح دهم. باورم این است که خود نقش و بازی حرف اصلی را میزند و دیگر به مصاحبه و ادای توضیحات درباره آنها نیازی نیست. فقط به همین دلیل است که کمتر گفتوگو میکنم وگرنه خبرنگاران و رسانههای گروهی را خیلی دوست دارم.
فکر میکنید حرفه بازیگری و حضور جلوی دوربین، شما را آماده کرد که بر کرسی کارگردانی بنشینید یا اینکه این فیلم کاملا یک تجربه مستقل بود؟
هر دو تای آنها. مطمئنا تجربه حضور سرصحنه فیلمبرداری و بازی کردن جلوی دوربین و همچنین کار با فیلمسازان مختلف و به این ترتیب، درگیر شدن با مساله تهیه و تولید فیلم به من این فرصت را داد خودم را آماده کارگردانی یک فیلم سینمایی کنم. میدانید، تجربه همکاری با گروهی از فیلمسازان بزرگ تشویقم کرد پشت دوربین قرار بگیرم و تصمیم بگیرم کارگردان شوم. این همکاریهای خوب مرا آماده چنین کاری کرد. یاد گرفته بودم چه کاری باید انجام دهم. در زمان کارگردانی مرد تایچی خودم را در یک محل و محیط کاملا آشنا میدیدم و به هیچ وجه حس غریب بودن نداشتم. اینطور نبود که برای اولین بار پایم را در لوکیشن بگذارم و با محیط بیگانه باشم.
اینطور به نظر میرسد نزدیکی زیادی به کارگردانی فیلمهایی دارید که ریشه در هنرهای رزمی دارد. چرا اینگونه است؟
اولینبار که جذب این موضوع شدم و احساس کردم علاقه خاصی به رشته هنرهای رزمی و کاراته دارم زمانی بود که به بازی در سهگانه «ماتریکس» دعوت شدم و در نقش اصلی این تریلوژی اکشن و پررمز و راز بازی کردم. فیلمنامههای سه قسمت این اثر ماجراجویانه و قصه درونی آن اشتیاقی عجیب و فوقالعاده نسبت به ژانر کونگفویی را از خود نشان میداد. از دوران بچگی عاشق فیلمهای کونگفویی و کاراتهای بودم و هنوز هم از تماشای آنها لذت میبرم. در عین حال، تفکرات و آموختههای شرقی را هم دوست دارم. به فلسفه، معماری و هنر این قاره هم علاقه دارم و خیلی وقتهادربارهشان فکر میکنم و آنچه را در این باره نوشته شده، میخوانم. در کنار اینها، دوست دارم در فیلمهای اکشن هم بازی کنم. واقعا از این حرکات فیزیکی و چرخشهای آن لذت میبرم و مایلم جلوی دوربین اکشن کاری کنم. قصههایی را دوست دارم که موضوعشان را به کمک این تضادها و درگیریهای فیزیکی تعریف میکنند. تلاش برای غلبه بر یک دشمن بیرونی به کمک حرکات فیزیکی و اکشن برایم حکم یک چالش را دارد. باورم این است به کمک این کارها میتوان یک درام غنی و بزرگ خلق کرد.
در کارگردانی اکشن رزمی مرد تایچی چقدر به فیلمهای قدیمی کونگفویی و رشته هنرهای رزمی تکیه کردید؟ در عین حال چقدر تلاش کردید مستقل بمانید و فیلم خاص خود را بسازید؟
تمام تلاشم این بود برداشت خودم از هنرهای رزمی را به تصویر بکشم، اما نمیتوانم منکر تاثیراتی شوم که از فیلمهای قدیمی کونگفویی گرفتهام. به صورت طبیعی، میخواستم از منابع کلاسیک که در ژانر کونگفویی وجود داشت، بهره ببرم. در عین حال،تایگر استادی داشت که آدم بسیار باتجربهای بود. شخصیتی که من در فیلم بازی میکنم (که شخصیت ضدقهرمان و منفی قصه است) حکم یک استاد سیاه را دارد. من در این فیلم خیلی از کارها و رفتارها را از شخصیت استاد تایگر گرفتم. استادان این فن کسانی هستند که چیزهایی را میدانند که دیگران نمیدانند. آنها تجربیات زیادی دارند و دانششان خیلی بیشتر از دیگران است. به همین دلیل به آنها لقب مرد تایچی را میدهند و شخصیتی کاملا خاکستری دارند. آنها به صورت همزمان روشن و تاریک، سفید و سیاه هستند. این افراد تجسمی از تغییر و تحول و تفکر و عبادت هستند.
منفی بودن جلوی دوربین چگونه است؟
شخصیتهای منفی جالب و بانمک هستند. آنها خیلی خوب میدانند چه میخواهند و آشفته و مغشوش نیستند. شخصیت مثبت قصه و پروتاگونیستها همیشه آشفته و درهم و برهم هستند و برای رهایی و خلاص شدن تلاش میکنند. اما شخصیتهای منفی راهی را میروند که میدانند چیست و به کجا ختم خواهد شد. آنها میگویند «این را میخواهم، آن را میخواهم.» و برای بهدست آوردن آن به آب و آتش میزنند. شخصیت من داناکا در فیلم هم همینطور است. میخواستم او را به شیوهای منیستووار (کاراکتری قدیمی که روح خودش را به شیطان میفروشد و تبدیل به موجودی خبیث میشود) به نمایش بگذارم. او کسی است که تایگر را به دام میاندازد. تایگر را با بهرهگیری از میل و انگیزههایی که دارد، در چنگ خود میگیرد. به همین دلیل احساس میکنم فیلم یک جورهایی یک افسانه احتیاطی و اخطارآمیز به حساب میآید.
مرد تایچی تنها تجربه فیلمسازیتان به حساب میآید یا اینکه باید منتظر تغییری در کارنامه سینماییتان باشیم؟
بهصورت طبیعی، دنبال قصهای میگردم که بتوانم به عنوان یک کارگردان آن را تعریف کنم. خیلی دوست دارم دوباره شانس و امکان آن را داشته باشم که پشت دوربین قرار بگیرم. مطمئن باشید به محض آنکه قصهای جذاب و خوب پیدا کنم، دست به کار شده و آن را میسازم.
آیا کیانو ریوز کارگردان، حرف و پندی هم برای فیلمسازان جوان و علاقهمند دارد؟
زمان ساخت مرد تای چی خیلی آرام بودم و سعی داشتم کارم را در آرامش انجام دهم. تجربیاتی که تا قبل از کارگردانی این فیلم کسب کرده بودم، مرا در موقعیت و شرایطی قرار داد تا بتوانم وظیفه کارگردانی را (در تمام مراحل تولید فیلم) بخوبی و بدرستی انجام دهم. البته من تا قبل از این هیچ فیلمی را کارگردانی نکرده بودم و این حرفه تا حدودی برایم غریب و ناآشنا بود. اما از کاری که کردم راضیام و در زمان تولید فیلم، لذت بسیار از کارم بردم. حالا که این تجربه را از سر گذراندهام، بهدنبال تجربههای بعدی هستم و به جوانان علاقهمند میگویم وحشتی نداشته باشند و وارد گود شوند. بسیاری از مسائل و مشکلات در طول کار حل میشود و اگر کسی واقعا عشق به این کار داشته باشد، از عهده اجرای آن برمیآید.
اسکرین اینترنشنال / مترجم: کیکاووس زیاری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد