در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
روزی گفتید فوتبال جزئی بسیار مهم از زندگیتان بوده و برای ادامه شاد و راضیبودنتان الزامی است. آیا مالاگا چنان شادی را نصیبتان کرده است؟
حضور من در مالاگا یک پروژه درازمدت است زیرا وقتی مشخص شد تعداد زیادی از نفرات تیم میروند و باید جای آنها بازیکنان جدیدی بیایند و به فراخور آن تاکتیکهای تازهای به کار گرفته شود. مشخص بود که کار من زمان خواهد برد و با این مقدمه و حقیقت از آنچه تا به حال روی داده، ناراضی نیستم. ما بر اثر کوچی که در اوایل تابستان 2013 روی داد، امثال ایسکو، تولالان و ساویولا را از دست دادیم، اما من از این قضیه ناراحت و ناامید نشدم زیرا فرصت جالبی پیش آمد که سیستمهای تازهای را براساس شرایط جدید بهوجود آمده تنظیم و اجرا کنم. این یک چالش فنی جالب برای من بوده و از جذابیتهای فوتبال برای من است. قوه خلق چیزهایی از نو جالبترین وجه حرفه مربیگری است و به یک مربی، دلیلی بزرگ برای ادامه کار و فعالیتاش میدهد.
شما تجربه هدایت تیم بسیار بزرگتر رئالمادرید را دارید، اما آیا دشواریهای این کار و حاشیهها و تنشهای آن لذت این حرفه را که به آن اشاره کردید، زایل نمیکند؟
البته لذتها و رضایتهای برخاسته از هدایت تیمی مثل رئال مادرید نیز نباید از محاسبات ما خارج شود. یک حسن کار در این گونه تیمها این است که به لطف قدرت تیم و کارایی نفراتشان همیشه در مسیر فتح جامها هستند و شما را در مقام همکاری با بازیکنانی قرار میدهند که از بهترینهای این حرفه هستند. در عین حال من کلا این حرفه را دوست دارم و در هر باشگاهی با هر میزان ضعف یا قوت باشم، این شادی سلب نمیشود و وجدی که هدایت بازیکنان این رشته به من میبخشد، لزوما ارتباطی با نام و اوصاف تیمام و موفق یا ناموفق بودن آن ندارد. وقتی با مالاگا مسابقهای را میبرم، همان شادی را به من میدهد که فتح دیداری با دیگر تیمها و از این دیدگاه بنیادین، قضیه برای من فرقی ندارد. با این حال نوع برخورد باشگاهها با مسابقاتشان فرق میکند. در تیمی مثل رئال هر چقدر هم که برنده باشید، یک باخت هم برای افتادنتان در بحران و بلا کفایت میکند، اما در تیمهای کوچکتر هر لحظه از شما حسابرسی نمیکنند زیرا توقع و سطح کار تیم در حدی نیست که همیشه از آن پیروزی طلب شود.
در کدام حرفه و شاخه موفقتر و شادتر بودهاید؛ بازیگری یا مربیگری؟
بازیگری آسانتر و لذتبخشتر است زیرا در میدان حضور دارید و هر چه توان در وجودتان هست ارائه میکنید و به فراخور آن به نتایجی دست مییابید، اما وقتی مربی هستید بهترین طرحها و تاکتیکها را هم که بریزید، وابسته به نتیجه تلاش شاگردانتان بوده و کافی است آنها در سطح مورد نظر ظاهر نشوند و تمام نقشههای شما بیاثر شود. مسئولیتها و دشواریهای این پست به حدی است که وقتی به بازی مشغول بودم، تصمیم داشتم هرگز مربی نشوم زیرا از دشواریهای روحی آن میترسیدم. در عین حال اکثر بازیکنان بعد از آویختن کفشهایشان تاب دوری از فوتبال را نمیآورند و به شکلی به صحنه برمیگردند و مربی میشوند یا در قالب مدیر فنی و اجرایی باشگاهها فرو میروند. شغل و نام آن برایشان مهم نیست و فقط میخواهند کنار فوتبال و در دنیای آن بمانند. شاید نوستالژیهایی از همین قبیل سبب شد من نیز از نظر اولیهام درخصوص پرهیز از مربیگری عدول کنم و مربی شوم.
در زمان بازیگریتان بیش از حد سرسخت و یک دنده بودید، اما به نظر میرسد در دوران مربیگری انعطافپذیرتر شدهاید. آیا همینطور است؟
شاید این تغییر با این هدف باشد که آسیبهای روحی وارد شده به خودم در دوران بازیگریام اینک به شاگردانم وارد نشود و آنچه مربیانم با من کردند، من بر سر بازیکنانم نیاورم.
یک مربی دو راه دارد؛ یکی اینکه در تمام طول مسابقه لب خط جست و خیز کرده و شاگردانش را بابت هر پاس غلط شماتت کند یا به آنها اعتماد کرده و روی نیمکت بنشیند و از طریق این آرامش، این پیام را به شاگردانش برساند که به قابلیتهای آنان معتقد و مطمئن است و من به هر دلیلی که تصور کنید راه دوم را برگزیدهام.
شما در دوران بازیگریتان بندرت با مربیای مصالحه کردید و دائم با آنها ستیز داشتید. واقعا چطور بین «یک بازیکن کمطاقت بودن» و «یک مربی پرحوصله بودن» پل زدید و از دنیای اولی به دومی انتقال یافتید؟
برخلاف آنچه تصور میکنید مربیان از من راضی بودند، زیرا کمفروشی نمیکردم و به همان اندازه که در مسابقات جانفشانی میکردم، تمرینات را هم جدی میگرفتم. مشکلی که من با مربیانم داشتم، نه در مورد مسائلی از این قبیل، بلکه برخاسته از تشخیص ندادن درست برخی موقعیتها از سوی مربیان بود. آنها نمیخواستند بپذیرند که در باشگاههای بزرگ بازیکنان سرشناس سهمی دستکم به اندازه مربی در مراکز قدرت دارند و آنها هستند که تیم را به پیش میرانند و حتی سهمی بیش از مربی در گردش امور فنی تیم دارند! اینها واقعیات ولو تلخی است که بعضی مربیان نمیپذیرند و بر اثر آن تیم خود را ملتهب میکنند.
شما بسیار زود و به خاطر اختلاف با فدراسیون فوتبال آلمان به بازیهای ملیتان پایان دادید، اما قطعا تیم ملی کشورتان برای شما مهم است. سرنوشت آلمان را در جام جهانی 2014 چطور میبینید؟
تیم ملی کشورم و همچنین اسپانیا باید از بهترینهای این مسابقات تلقی شوند، اما اینکه تا به حال هرگز یک تیم اروپایی در خاک آمریکای جنوبی فاتح جام جهانی نشده، دلایلی علمی دارد و اتفاق صرف نیست و تکرار یک سناریو به مدت 84 سال (طول مدت برپایی جامهای جهانی) از همین نکته حکایت دارد و بر این اساس بسیار سخت و شاید غیرممکن خواهد بود که این سنت در برزیل بشکند. کشور میزبان امید اول فتح جام و به نظر من دستنیافتنی است و دیدید که جام کنفدراسیونها را هم برد و بازی در حضور تماشاگران خودی هم آنها را عصبی و از هدفشان دور نکرد و این به ما میگوید که توانایی تکرار این تجربه را در جام جهانی پیشرو دارند.
یوفا / مترجم: وصال روحانی
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
صادق ورمزیار در گفتوگو با جامجم مطرح کرد
روح الامینی در گفتوگوی تفصیلی با «جامجم»:
در گفتگو با جامجم آنلاین مطرح شد