خراسان:شما هم به آمار یک ساعت کار در هفته استناد می کنید؟!
«شما هم به آمار یک ساعت کار در هفته استناد می کنید؟!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسنزاده است که در آن میخوانید؛حدود ۲ هفته پیش مرکز آمار ایران گزارش جدیدی درباره نرخ بیکاری منتشر کرد که بر مبنای آن اعلام شد: نرخ بیکاری پاییز امسال به 10.4 درصد کاهش یافته است. اعلام این کاهش نرخ و استناد به آن توسط رئیس جمهور و سخنگوی دولت به عنوان یکی از نشانه های بهبود وضعیت اقتصادی کشور در شرایطی صورت گرفت که پیش از این نرخ بیکاری اعلام شده در سال های گذشته با انتقاد جدی کارشناسان درباره تعریف ارائه شده در مورد اشتغال و بیکاری مواجه شده بود و بسیاری از منتقدان دولت گذشته از کارشناسان تا چهره های سیاسی نرخ بیکاری اعلام شده را یکی از اصلی ترین مصادیق آمارهای غلط اقتصادی دولت دهم عنوان می کردند. در چنین شرایطی اگر بتوان کمبود زمان و فرصت اندک برای بازنگری در تعریف نرخ بیکاری را بهانه قابل قبولی برای تغییر نکردن مبنای محاسبه این نرخ بدانیم، قطعاً نمی توان استناد به آن و اعلام خشنودی از کاهش نرخ بیکاری را قابل قبول دانست. در مجموع اشکالات وارد شده به نحوه محاسبه نرخ بیکاری و برخی پیشنهادهای اصلاحی برای محاسبه واقعی تر این نرخ و همچنین اشاراتی به برخی جزئیات کمتر مورد توجه قرار گرفته شد. گزارش های مرکز آمار درباره نرخ بیکاری را که واقعیات بیشتری به جز نرخ بیکاری درباره بازار اشتغال کشور تبیین می کند در قالب نکات زیر می توان بیان کرد:
۱ - نرخ بیکاری بر اساس گزارش رسمی مرکز آمار بر مبنای حداقل یک ساعت کار در هفته محاسبه می شود. یعنی اگر فردی یک ساعت درهفته کار کند، شاغل محسوب می شود. اگر چه در استفاده از این تعریف از شاغل به سازمان جهانی کار (ILO) استناد شده است اما مروری بر تعریف های این سازمان نشان می دهد که این تعریف ملاک حداقلی اشتغال را نشان می دهد، چنان که ملاک های حداکثری نظیر ۲ روز کار در هفته نیز در تعریف های ارائه شده از سوی این سازمان وجود دارد. در این میان با وجود انتقاد کارشناسان نسبت به استفاده از ملاک یک ساعت کار در هفته برای اشتغال هنوز موضع گیری و تصمیم مشخصی در دولت جدید برای ارائه تعریف بومی و یا استفاده از سایر تعریف های بین المللی درباره اشتغال مطرح نشده است.
۲ - بدون تردید استفاده از ملاک های سختگیرانه تر درباره تعریف شاغل، نرخ بیکاری موجود را افزایش خواهد داد و ممکن است دولت جدید از جهت مقایسه ای با مشکل آمارهای نامناسب اشتغال در مقایسه با گذشته مواجه شود و به همین دلیل به تعریف موجود بسنده کند. برای رفع این معضل پیشنهاد می شود علاوه بر اعلام نرخ بیکاری بر اساس سایر تعاریف استاندارد، نرخ بیکاری بر مبنای تعریف یک ساعت کار در هفته نیز ارائه شود تا ضمن ارائه تصویری واقعی تر از وضعیت اشتغال در کشور آمار قابلیت مقایسه خود با گذشته را از دست ندهد.
۳ - واقعیت این است که پدیده اشتغال دارای ابعاد و جزئیات فراوانی است که نمی توان آن را در یک یا حتی ۲ الی ۳ شاخص و نرخ بیکاری محدود کرد. هر چند مرکز آمار ایران در گزارش های فصلی خود صرفاً به ارائه نرخ بیکاری نمی پردازد و آمارهای دیگری نظیر نرخ مشارکت اقتصادی (میزان جمعیت متقاضی کار به نسبت جمعیت در سن اشتغال)، سهم بخش های صنعت، کشاورزی و خدمات و برخی جزئیات دیگر از آمارهای اشتغال را اعلام می کند اما ضرورت دارد به ویژه درباره نرخ بیکاری و جمعیت شاغل طیفی از آمارها براساس میزان اشتغال و کیفیت اشتغال نیز ارائه شود. به ویژه اهمیت کیفیت اشتغال از این جهت است که می توان مشاغل کاذب و همچنین استانداردهایی که در بخشی از مشاغل موجود مورد غفلت قرار گرفته اند را در این آمار مورد اشاره قرار داد. به عنوان مثال میزان اشتغال بدون قرارداد یا با قراردادهای سفید امضا، میزان اشتغال به تفکیک ساعات اشتغال در هفته، میزان اشتغال با دریافتی کمتر از حداقل حقوق که می تواند تصویری واقعی تر و آسیب شناسانه از وضع موجود بازار کار را نشان دهد.
۴ - ضروری است مسئولان اقتصادی گزارش های موجود مرکز آمار درباره نرخ بیکاری را با دقت بیشتر و تمرکز بر برخی جزئیات آن مشاهده کنند چرا که برخی پیشنهادهای قبلی نگارنده درباره استانداردشدن تعاریف اشتغال و بیکاری در لابه لای گزارش های مرکز آمار وجود دارد و فقط کافی است شفاف تر و با صراحت بیشتر در این گزارش ها مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال در آخرین گزارش منتشر شده مرکز آمار با عنوان «چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار پاییز ۹۱» و همچنین گزارش های قبلی مرکز آمار درباره نرخ بیکاری فصل های قبل از آن آماری تحت عنوان «سهم اشتغال ناقص» آمده است که عبارت است از نسبت جمعیت دارای اشتغال ناقص به جمعیت شاغل، براساس تعریف مرکز آمار افراد دارای اشتغال ناقص شامل تمام شاغلانی است که در هفته آمارگیری کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار کرده باشند و خواهان انجام کار بیشتر در هفته باشند.
براساس گزارش مرکز آمار این افراد 9.2 درصد کل شاغلان کشور را تشکیل می دهند که نشان می دهد علاوه بر ۲میلیون و ۴۰۰هزار بیکاری که درآمار رسمی آمده است بیش از یک میلیون و ۹۰۰هزار نفر نیز اشتغال ناقص دارند، لذا تقاضای فعلی کار فقط شامل ۲میلیون و ۴۰۰هزار نفر نیست بلکه تقاضای اشتغال ناقص برای فعالیت بیشتر را نیز باید به تقاضای فعلی اشتغال اضافه کرد.
در هر صورت ضروری است مرکز آمار در دوره فعالیت دولت تدبیر و امید و در شرایطی که دولت شفافیت و ارائه آمارهای صحیح را یکی از اصول خود اعلام کرده است به سمتی حرکت کند که آمارها بتوانند تصویر دقیقتر و واقعی تری از اقتصاد ایران به ویژه بازار اشتغال ارائه دهند تا تصمیم سازان در دولت و کارشناسان در مراکز علمی بتوانند با نگاه دقیقتر به این عرصه تدابیر کارآمدتری برای رفع معضل بیکاری ارائه دهند.
کیهان:جمعیت، فرهنگ و ارتش آمریکا!
«جمعیت، فرهنگ و ارتش آمریکا!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که ر آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، سه عبارت تکاندهنده و مسئولیتآفرین بر زبان آوردند. ایشان درباره تولید اسباببازی جذاب فرمودند؛ «حرص خوردم»، درباره تهاجم زبانهای خارجی به ادبیات فارسی؛ «احساس خطر میکنم» و درباره موضوع جمعیت؛ «وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد»!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، سه عبارت تکاندهنده و مسئولیتآفرین بر زبان آوردند. ایشان درباره تولید اسباببازی جذاب فرمودند؛ «حرص خوردم»، درباره تهاجم زبانهای خارجی به ادبیات فارسی؛ «احساس خطر میکنم» و درباره موضوع جمعیت؛ «وقتی انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد»!
این عبارتها در حالی بیان شده است که ایشان در برابر شدیدترین فشارهای سیاسی، تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی دشمن، با لحنی قاطع به مقاومت و پیروزی اشاره فرموده و همچون حضرت امام (ره) تاکید کردهاند؛ دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند.
حال سؤال اینجاست که گستردگی، عمق و تبعات موضوعات فوق که در حوزه فرهنگ دستهبندی میشوند، چیست که اینچنین موجب نگرانی و اعلام خطر شده است؟ این خطر تا جایی است که ایشان در همین دیدار از شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان «قرارگاه مرکزی» یاد کرده و تاکید میکنند ما در حال کارزار فرهنگی هستیم و این کارزار دشوارتر و البته پیچیدهتر از میدان نبرد نظامی است.
رئیسجمهور آمریکا در آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل مدعی شد؛ واشنگتن به دنبال تغییر حکومت ایران نیست. این اظهارنظر به ظاهر زیبا، به مذاق برخی جریانات خوش آمد که آمریکا سر آشتی دارد و پس از سه دهه، لطف کرده! و از تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران منصرف شده است! آیا به راستی چنین است؟ بله! آنها از براندازی سخت و نیمهسخت ناامید شدهاند، چرا که بارها و بارها و از راههای گوناگون این هدف را دنبال کرده و به نتیجه نرسیدند که آخرین و شاید پیچیدهترین آنها فتنه 88 بود. اما کارزار فرهنگی همچنان و با شدت و حدتی بیشتر در دستور کار آنان است. برای روشنتر شدن این موضوع و پاسخ به چرایی اعلام نگرانی شدید حضرت آقا در موضوعات فرهنگی، در حد بضاعت خود، نگاهی میاندازیم به موضوع جمعیت.
با اعلام سیاست جدید جمعیتی کشور طی چند ماه اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب و هشدار ایشان نسبت به عواقب بلند مدت کاهش و پیری جمعیت، موج گسترده و مداومی از تخریب و عملیات روانی از سوی رسانههای معاند و بیگانه در این موضوع آغاز شد که همچنان نیز ادامه دارد.
نگاهی به چند نمونه از تیترها و محتوای این موج سنگین عملیات روانی بیندازید؛ «تا سه دهه دیگر ایران دارای رشد منفی جمعیت نخواهد شد و نگرانیها در این باره نیز اشتباه است»، «کارزار «گمراهسازی» در سیاست جمعیتی ولی فقیه»، «امروز انسان ایرانی مثل خیلی از انسانهای دیگر جامعه مدرن خواستار رفاه بیشتر و کیفیت زندگی هستند در حالی که این سیاست در واقع کاهش کیفیت زندگی به قیمت افزایش جمعیت کشور است»، «جمعیت ایران کم یا زیاد بشود سودی به نفع مردم و سطح درآمدشان ندارد»، «وداع با تنظیم خانواده؛ افزایش اجباری جمعیت!»، «زنستیزی و شیعهسالاری در فرمان رهبر برای افزایش جمعیت»، «چرا کشوری که افق برنامهریزی در آن حتی 5 ساله هم نیست نگران افت جمعیت در 60 تا 90 سال دیگر است؟»، «برنامه افزایش جمعیت در ایران- غیر ضروری و بحرانساز؟»، «فتوا و حکم حکومتی برای فرزند بیشتر» و بالاخره این راهکار مشعشع؛ «ایران نیز اگر روزی با کاهش جمعیت مواجه شد میتواند با اعطای شهروندی به همسایگان افغان، این کاهش را جبران کند که بسیار انسانیتر و معقولتر است.»!!
حملات رسانهای در این خصوص در چند محور خلاصه میشود؛ افزایش جمعیت یک سیاست دستوری و اجباری است، باعث کاهش رفاه مردم میشود، به زیان ملت است، ضد زنان است، منطقی نبوده و اصلاً لزومی ندارد!!
این در حالی است که رسانهها و صاحبنظران داخلی بسیار کمتر به آن پرداخته و اغلب کسانی هم که به این موضوع ورود پیدا کردند از زاویه «اقتصاد» بوده و تأثیر و تأثر اقتصاد بر جمعیت را مورد کنکاش قرار دادند. در این که میان این دو مقوله رابطه وجود دارد شک و تردیدی نیست اما باید به این نکته بدیهی توجه داشت که در صورت کاهش جمعیت و تبدیل ایران اسلامی به یک کشور با جمعیت پیر، چرخهای اقتصادی نیز با کندی حرکت و در مواردی توقف این چرخه روبرو خواهد شد و این، پدیده غیر از فاجعه اقتصادی نمیتواند معنی و مفهوم دیگری داشته باشد. اگرچه در کوتاه مدت و با نگاه نزدیکبین بعید نیست که کاهش جمعیت با سهم بیشتر خانوارها در توزیع امکانات همراه باشد ولی این مرحله گذرا- که در پیدایش آن نیز تردیدهای جدی هست- پیآمدی سخت و نفسگیر به دنبال دارد... که بحث جداگانهای میطلبد.
و اما، سادهانگاری خطرناکی است اگر گمان کنیم آنچه به مثابه موجی از تخریب و هجمه علیه افزایش جمعیت ایران اسلامی در رسانههای بیگانه مشاهده میشود، تنها موجی ژورنالیستی و زودگذر است. رسانهها در خط مقدماند و نوک کوه یخی شناور هستند که چندین برابر آنچه از آن در معرض دید است، در زیر آب پنهان است.
موسسات خارجی متعددی - از جمله «پاپیولیشن رفرنس» و موسسه ملی جمعیتشناسی پاریس - در حال کار بر روی جمعیت ایران و اثرات کوتاه و بلندمدت تغییرات جمعیتی در کشور ما هستند. بخشی از نتایج پژوهشهای آنان به طور عمومی منتشر و بخشهای عمده و بخصوص تجزیه و تحلیلهای آن، منتشر نمیشود. اما شاید عجیبترین و تکاندهندهترین موردی که بعید است به ذهن ما خطور کرده باشد؛ پژوهش و تحلیل ارتش آمریکا روی مسئله جمعیت ایران و نتایج آن است که با حساسیت ویژهای دنبال شده است. این موضوع را مایکل روبین، تحلیلگر سرشناس آمریکایی، چندی پیش در یادداشتی در «کامنتری مگزین» فاش کرد. عنوان یادداشت وی هم قابل تامل است؛ «پرتگاه جمعیتی ایران»!
روبین در این یادداشت اذعان میکند پژوهشی را در زمینه جمعیت ایران به انجام رسانده و نتایج مفصل آن را در اختیار «دفتر مطالعات نظامی خارجی ارتش آمریکا» قرار داده است. وی با تیزبینی موذیانهای از روند کاهش جمعیت ایران ابراز خشنودی میکند و مینویسد؛ علت بنیادی کاهش تمایل به فرزندآوری، ناشی از گرایشهای غربی است و برنامهریزان و دولتمردان آمریکایی را به گسترش فرهنگ غرب در ایران توصیه کرده و اطمینان میدهد؛ «با کار و سرمایهگذاری در این زمینه، حتی در آینده میتوان شاهد برچیده شدن جمهوری اسلامی بود»!
ارتش آمریکا که به ظاهر باید برای حمله موشکی و هوایی و پیشدستانه و غافلگیرانه به ایران برنامهریزی کند اما در پی ناکامی سی و چند ساله از جنگ سخت، امروزه به دنبال براندازی جمهوری اسلامی از طریق تهاجم فرهنگی و تاثیر آن بر حوزههای مختلف فرهنگی، از جمله مهار جمعیت ایران از طریق گسترش فرهنگ زندگی غربی است! تهاجمی که هشدار آن را رهبر انقلاب دو دهه پیش دادند و باز در همین دیدار فرمودند تا اروپاییها نگفتند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی میکند، برخیها در داخل کشور خودمان آن را قبول نکردند!
سایه این تهاجم فرهنگی تنها بر سر موضوع جمعیت، سنگینی نمیکند و شاید برایتان جالب باشد که آنها، آمریکاییها برای برنامه هستهای ما نیز پروژه مشابهی را دنبال میکنند.
حتما فراموش نکردهاید سخن چندی پیش اوباما در مرکز سابان را؛ اگر میتوانستیم، تکتک پیچ و مهرههای برنامه هستهای ایران را باز میکردیم! اما این کار مقدور نیست.
ژاکز هایمن - نویسنده و پژوهشگر برجسته آمریکایی - چندی پیش در مجله فارن افرز، در گزارشی به موضوع هستهای ایران میپردازد و اذعان میکند راهکارهای مختلف غرب برای جلوگیری از پیشرفت فناوری هستهای ایران تاکنون ناموفق بوده و حتی ترور دانشمندان اتمی جمهوری اسلامی بوسیله اسرائیل هم نتوانسته در این راه مانعی ایجاد کند. وی سپس توسل به ابزار فرهنگی را پیشنهاد میکند و میگوید؛ «دگرگونی فرهنگی در نظام هستهای ایران رویایی دست نیافتنی نیست.» پس به جای کشتن دانشمندان ایرانی فرهنگ غربی را در میان مردم ترویج کنید تا نسلهای بعدی دانشمندان ایرانی برای غرب مشکلآفرین نباشند!
راهکار او ساده، کم هزینه و البته بسیار خزنده و فریبنده است. آمریکا باید تعامل علمی در زمینه فناوری هستهای را با ایران و کار با دانشمندان ایرانی را آغاز و از این طریق نسلی از دانشمندان هستهای را با گرایشات غربی، جایگزین نسل انقلابی فعلی کند! این بهترین و مطمئنترین راه برای پیشگیری از پیشرفتهای پرشتاب ایران و از جمله دستاوردهای هستهای است!
تامل در چنین موضوعات و مباحثی فلسفه برخی مواضع به ظاهر نرم واشنگتن را آشکار میکند. همچنین حکمت نهفته در سخنان رهبری را. معظمله در دیدار روز پنجشنبه با مردم قم به مناسبت 19 دی فرمودند؛ «کسی توهم نکند که آن کسانی که در مقابل انقلاب اسلامی با همه قوا ایستاده بودند، امروز منصرف شدهاند؛ نه، امروز هم ایستادهاند؛ منتها هر دشمنی اگر چنانچه ناچار شد، عقبنشینی میکند؛ اگر مجبورشان کردید و وادارشان کردید به عقبنشینی، ناچار عقبنشینی میکنند؛ اما از دشمنی منصرف نمیشوند؛ امروز مسئله در دنیا این است. دشمن را باید شناخت، جبهه دشمن را باید شناخت، لبخند دشمن را نباید جدی گرفت، نباید فریفته آن شد.»
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفته جاری با طلیعه سالروز آغاز امامت دادگستر جهان و منجی عالم بشریت حضرت بقیهاللهالاعظم(ع) آغاز شد و از حال و هوای خاصی برخوردار بود، کما اینکه این روزها نیز به دلیل فرا رسیدن میلاد خجسته رسول خاتم حضرت محمد مصطفی(ص) و سلاله پاکش حضرت امام جعفر صادق(ع) ویژگی و مبارکی برجستهای دارد.
در این هفته ایران و گروه 1+5 به توافق رسیدند که برنامه اقدام مشترک یاهمان توافقنامه ژنو را از روز سیام دی ماه اجرایی کنند. این توافق پس از یک تلاش طولانی و مذاکرات سخت و فشرده حاصل شد و اولین گام از توافقنامه ژنو است که طرفین باید ظرف مدت شش ماه آنرا عملی سازند. دو طرف در این مدت به منظور اعتماد سازی مبنی بر ماهیت صلحآمیز برنامههای هستهای ایران و تعلیق تحریمها، باید گامهایی را بردارند تا بتوانند وارد مذاکرات اصلی و گام نهایی یعنی لغو کامل تحریمها شوند.
هر چند طرفین این توافق ممکن است تفسیرهای متفاوتی را از توافقنامه برای توجیه افکار عمومی و گروههای فشار داخلی ارائه کنند ولی متنی که به امضای طرفین رسیده نشان میدهد که بازی "برد - برد" برای رسیدن اطراف توافق به خواستههای خود، محقق شده است.
هفته جاری دیدار رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر تهران به همراه شهردار و معاونین وی با رهبر معظم انقلاب و رهنمودهای ایشان به تیتر برجسته رسانهها تبدیل شد. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای با تکیه بر کلید واژه "مدیریت جهادی"، خواستار حاکم شدن این معنا با تمام جوانب و ظرایف آن، در سیستم مدیریت کشور و ارائه خدمت به مردم شدند.
ایشان رمز موفقیت در کارها را مدیریت جهادی دانستند و تاکید کردند: اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیتالهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد،مشکلات کشور، در شرایط کنونی فشارهای خباثتآمیز قدرتهای جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.
در این هفته مسئولان دولت یازدهم اولین سفر استانی خود را با سفر به استان خوزستان آغاز کردند و دکتر حسن روحانی به همراه برخی از وزرا برای رسیدگی به مسائل و مشکلات استان وارد اهواز شدند، استانی که باوجوددار بودن امکانات و ثروت خداداری فراوان، باکمبودهای متعددی دست و پنجه نرم میکند.
سفرهای استانی سران و مسئولان سیاسی کشور تا پیش از دولتهای نهم و دهم بخشی از برنامه عادی آنها برای سرکشی و نظارت بر وضعیت مناطق مختلف کشور و دیدار با مردم بود. اما پس از دو دوره ریاست جمهوری "محمود احمدینژاد"، سفرهای استانی شکل و رنگ دیگری به خود گرفت. به اعتقاد بسیاری از ناظران، چهار دوره سفرهای استانی در دولتهای نهم و دهم گر چه خالی از رهاورد نبود اما برآیند کلی آن، تصویب صدها پروژه عمرانی بدون کارشناسی و مبتنی بر تصمیمهای هیجانی و احساسی، دادن وعدههای بلندپروازانه و ایجاد امید واهی به مردم، راهاندازی مانور تبلیغاتی به جای رسیدگی دقیق به مشکلات، کلنگزنیهای عجلهای بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای آمایشی و پیمایشی زمین، پرداخت پولهای بیحساب و کتاب و صرف هزینههای سنگین سفر بود. از این رو مردم ایران از دولت امید و تدبیر انتظار دارند ا گر بناست رسیدگی به مسائل و مشکلات استانها ادامه یابد، از سفرهای تکراری، نمایشی و بیفایده و در عین حال پرهزینه پرهیز شود و این بار سفرهایی برنامهریزی شود که به دور از هیجان و شعار، با شناسایی دقیق مشکلات، به استفاده از ظرفیتهای توسعه استانها بیانجامد.
در صحنه بینالمللی، تازهترین تحولات در بحران سوریه، مرگ شارون، اقدامات تروریستها در استانهای سنینشین عراق و همهپرسی قانون اساسی مصر، مهمترین رویدادهای هفته را تشکیل میدادند. در سوریه، همزمان با ادامه درگیریها درصحنه نبرد که با تداوم پیشروی ارتش به ویژه در استان حلب همراه بود، تحرکات برای برگزاری نشست ژنو 2 نیز افزایش یافت. گزارشهای رسیده از مناطق درگیری حاکی است که ارتش بخشهای بیشتری را از چنگ تروریستها خارج ساخته است. در همین حال، درگیریهای داخلی میان شورشیان شدت گرفته که در جریان آنها صدها نفر کشته شدهاند. از طرف دیگر، وجوداختلافات گسترده میان مخالفان دولت سوریه شرکت معارضان دراجلاس ژنو 2 را بلاتکلیف گذاشته است.
در همین حال، وزیر خارجه آمریکا در جریان دیدار با لاوروف همتای روسیاش و اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل در سوریه اعلام کرد که از ایران نیز برای شرکت در اجلاس ژنو دعوت میشود بااین شرط که ایران مصوبات ژنو 1 را بپذیرد. جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است برای شرکت در اجلاس ژنو 2 هیچ پیششرطی را نمیپذیرد، زیرا پذیرش مصوبات اجلاس ژنو 1 به معنای رسمیت بخشیدن به تروریستها و نفی حاکمیت دولت سوریه است.
این هفته آریل شارون، صهیونیست جنایتکار و یکی از بانیان شکلگیری موجودیت رژیم صهیونیستی و بقای آن، به هلاکت رسید. مرگ شارون، خشنودی فلسطینیها، جهان اسلام و ملتهای آزاده جهان را در پی داشت. با اینحال سران آمریکا و اروپا مرگ شارون را تسلیت گفتند و ازمرگ وی ابراز تاسف کردند. غرب در زمان حیات این صهیونیست شرور از وی حمایت کرد و از اینرو در جنایات وی شریک است. شارون به دلیل جنایات گستردهای که مرتکب شد تمام ویژگیهای جنایتکار جنگی را داشت ولی غرب نه تنها مانع از آن شد که شارون به پای میز محاکمه کشیده شود بلکه با تمام امکانات از وی حمایت کرد. از این رو قابل انتظار است اینک که این صهیونیست جانی به هلاکت رسیده است، غرب به توجیه اقدامات شرارتآمیز او بپردازد، تا خود را از رسوایی بینالمللی دور سازد.
این هفته، تحولات عراق همچنان تحت تاثیر تحرکات تروریستها در برخی مناطق سنینشین بود. ارتش عراق اعلام کرد که برای جلوگیری از آسیب رسیدن به شهروندان عادی که تروریستها آنها رابه عنوان سپر قرار دادهاند در حمله به شهرهای مذکور و تار و مار کردن تروریستها ملاحظه خواهد کرد. همزمان،دولت عراق اسنادی رامنتشر ساخت که دخالت عربستان در اقدامات تروریستی عراق و حمایت مالی ریاض از تروریستها را مورد تاکید قرار میداد.
این هفته دولت دست نشانده نظامیان در مصر،همهپرسی پیشنویس قانون اساسی جدید را در حالی برگزار کرد که اخوانالمسلمین به عنوان بزرگترین تشکل سیاسی مصر آن راتحریم کرده بود. جنبش "6 آوریل" نیز که در سرنگونی مبارک نقش موثری داشت ازجمله تحریم کنندگان این همهپرسی بود.
به دلیل مخالفتهای شدید، دولت تدابیر نظامی گستردهای را برای برگزاری این انتخابات برقرارساخته بود. دولت شمار مشارکت کنندگان در همهپرسی را "خوب" توصیف کرد در حالی که منابع خارجی و حتی غربی این ادعای دولت را تایید نکردند و منابع مستقل گفتهاند استقبال از این همه پرسی را "سرد و کمرنگ" عنوان کردهاند.
نظامیان که از حمایتهای اعلام نشده قدرتهای استعمارگر بینالمللی به ویژه آمریکا برخوردار هستند درصدد میباشند با تصویب پیشنویس قانون اساسی مورد نظر خود، اسلامگرایان را از شرکت در فعالیتهای سیاسی منع نمایند و خود در درازمدت حاکم بلامنازع مصر شوند. با اینحال، تداوم اعتراضات گسترده در مصر بیانگر این واقعیت است که بسیار بعید است مصریها اجازه دهند خواب کودتاچیان تعبیر شود و دیکتاتوری دیگری به جای رژیم خودکامه مبارک استقرار پیدا کند.
سیاست روز:نگاهی بر یک همهپرسی
«نگاهی بر یک همهپرسی» عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که ر آن میخوانید؛همهپرسی قانون اساسی جدید مصر از دو روز پیش در مصر آغاز شده است. در روزهای گذشته در خارج از مصر این همهپرسی برگزار شد.
قانون اساسی مذکور در حالی تدوین شده است که در دوران مرسی نیز قانون اساسی جدید مصر اعلام و به تایید مردم رسیده بود و اکنون کودتاگران علیه دولت قانونی مرسی، به دنبال قبولاندن قانون جدید به مردم مصر میباشد. این همهپرسی در شرایطی برگزار میشود که در قبال آن یک نکته مهم مشاهده میشود و آن برگزاری تظاهرات مردمی علیه این همهپرسی و نیز رای منفی مصریهای خارج از مصر به این همهپرسی است چنانکه در عربستان عنوان شد صرفا ۷ درصد در این همهپرسی حضور یافتهاند.
برخی بر این امر تاکید دارند که اگر حاکمان کنونی مصر به پروندهسازی و اعلام آرای ساختگی نپردازند حتی احتمال رای منفی مردم به قانون اساسی جدید دور از ذهن نمیباشد. حال این سوال مطرح است که ریشه مخالفت مردم با این قانون چیست و چرا استقبال مردمی از آن پایین میباشد؟ در پاسخ به این پرسش یک نکته مهم بیاعتمادی مردم به حاکمان جدید و نیز عوامل تدوین این قانون میباشد.
مردم مصر که با سرنگونی مبارک به دنبال تحقق آرمانها و حقوق خود بودند اکنون با سرنگونی مرسی شاهد تکرار حاکمیت ارتش و بازماندگان دوران حکومت مبارک میباشند لذا یا از حضور در همهپرسی خودداری میکنند و یا اینکه اعتراض خیابانی به همهپرسی را در پیش گرفتهاند.
نکته بسیار مهم دیگر مخالفت مردم با ماهیت این قانون است. براساس قوانین جدید، مصر باردیگر به دوران مبارک باز میگردد بگونهای که هیچ تشکل اسلامی و دینی حق فعالیت ندارد و عملا مطالبات اسلامی مردم حذف گردیده است.
مردم مصر تاکید دارند که از محورهای مبارزاتی آنها با مبارک را احیای شریعت اسلام با محوریت مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی تشکیل میداد حال آنکه قانون اساسی جدید تمام این اصول را حذف کرده است.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که اعتراضهای مردمی به همهپرسی و نیز عدم حضور آنها پای صندوقها بر خلاف آنچه حاکمان کنونی مصر و متحدان غربی و عربی آنها ادعا میکنند نه برگرفته از رفتار حامیان مرسی بلکه به دلیل مخالفت مردم با شرایط حاکم بر کشورشان بویژه عدم توجه به مبانی و اصول اسلامی در قانون اساسی جدید است که مصر را به دوران مبارک باز میگرداند؛ لذا میتوان گفت مردم برای اسلامخواهی به مقابله با قانون اساسی جدید روی آوردهاند نه صرفا برای حمایت از اخوان بگونهای که در صورت عدم سندسازی و رایسازی از سوی ارتش احتمال شکست همهپرسی قانون اساسی دور از ذهن نخواهد بود.
وطن امروز:توهین دیکتاتورهای روشنفکرنما
«توهین دیکتاتورهای روشنفکرنما»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محسن جندقی است که در آن میخوانید؛ مشاور ارشد روحانی که از همان اول به عنوان ابوالمشاغل دولت یازدهم معروف شد، در گفتوگو با یک روزنامه اصلاحطلب به نیمی از مردم ایران توهین کرده و گفته 5/49 درصد مردم (آنهایی که به روحانی رای ندادند) حامی بیقانونی هستند! هر انسان عاقلی میداند که از این حرف بوی دیکتاتوری به مشام میرسد. جالب اینکه بسیاری از کسانی که به روحانی رای دادهاند به هیچ عنوان این حرف را قبول ندارند و این سخن را توهینآمیز تلقی میکنند. آقای اکبر ترکان بهغلط فکر میکند آن 7/50 درصدی که به آقای روحانی رای دادهاند نیز با عقیده وی موافق هستند و یک حمایت 18میلیون نفری را پشتسر خود میبیند. گویا جریان فکری هوادار روحانی خیلی زود «اشتباه کردن» را آغاز کرده و قصد دارد فصل نوینی از دیکتاتوری و خودرایی را به نمایش بگذارد. اصلا شرط بقای این جریان آن است که از موضع قدرت به همه مسائل نگاه کند و همواره طلبکار باشد. البته این طلبکار بودن و دیکتاتوری در لباس روشنفکری میراث سالهای نه چندان دور است اما این پدیده «توهین به غیر» در حال رشد و تعمیم به همه بدنه دولت یازدهم است. جمله طلایی این پدیده همان است که رئیسجمهور سابق آمریکا گفته بود: «هرکس با ما نیست علیه ماست.» حالا حلقه نزدیک به رئیسجمهور این جملات بیادبانه و گستاخانه را به راحتی هر چه تمامتر عنوان میکند. خط فکری این جریان آنقدر بیمنطق است که خیلی از خودیهای آنها نیز نمیتوانند این مساله را اینقدر لخت و عریان اظهار کنند.
دیکتاتورهای روشنفکرنما معتقدند به «روشنفکری آن است که من میگویم؛ بهترین اعتقاد آن است که من میگویم؛ آینده خوب آن است که من ترسیم میکنم؛ آدم بد کسی است که با من نیست؛ آدم خوب کسی است که با من است؛ کسی که دوست من نیست دشمن من است؛ کسی که به من رای میدهد طرفدار قانون است؛ کسی که به من رای نمیدهد هوادار بیقانونی است؛ اعتقادات خوب آن است که من معتقدم؛ انحراف آن است که غیر از خطوط فکری من است؛ راه درست آن است که من میروم؛ هنر آن است که من دوست دارم؛ اقتصاد با برنامه من رشد میکند؛ بودجه موفق را من تهیه میکنم؛ قانون آن است که من میگویم؛ انتقاد تا جایی خوب است که من نقد نشوم؛ آزادی تا جایی آزاد است که به من بر نخورد.»
شاید باورتان نشود اما واقعا این جریان چنین تفکری دارد و هیچکس را قبول ندارد. جالب اینکه آنها با پررویی هر چه تمامتر کسانی را که مثل خود فکر نمیکنند دیکتاتور میخوانند. مثال بارز این موضوع رفتار این جریان فکری بعد از انتخابات 1388 بود که روی بیقانونی را کم کردند و حالا با بازگشت به قدرت دیگران را متهم به بیقانونی میکنند(!)
آنها برای اینکه حرف خود را به کرسی بنشانند باید دیگران را نفی کنند و پست و ذلیل جلوه دهند. توهین سریعالقلم به تاکسیرانان از جمله این اقدامات است که زنگ بازگشت بورژوا را به صدا درآورد. آنها فقط با عامه مردم کار ندارند؛ توهینهای بیسابقه به مجلس و نمایندگان مردم نیز در نوع خود جالب است. روحانی از همان روز اول سخن از تعامل با نمایندگان میزد اما مجلس همین وظایف نظارتی را که انجام داد صدای آقایان و البته خانمهای حامی این جریان فکری درآمد که چرا مجلس سنگ جلوی پای دولت میاندازد. آنها دستور برخورد با ویژهخواری و رانتخواری میدهند اما وقتی یکی از نمایندگان از رانت موجود در دولت گزارش میدهد آن را توهم میخوانند و حتی از این رانت حمایت هم میکنند؛ وقتی نمایندگان سوال میکنند، این اقدام را سیاسیکاری میخوانند؛ وقتی نمایندگان اخطار میدهند میگویند به آن توجه نکنید؛ میگویند نقد آزاد است اما حق ندارید ما را نقد کنید؛ درباره آزادی مطبوعات سخن میگویند اما نشریهای را میبندند و به بقیه منتقدان اخطار میدهند و پروندهشان را به دادگاه میفرستند؛ درباره تخلفات یک پرونده قدیمی مصوب میکنند که درباره این مورد نوشته نشود؛ درباره توافق ژنو میگوییم اما پاسخ میشنویم که شما در راستای رسانههای صهیونیستی قلم میزنید. درباره این گفتهشان که سیستم دفاعی ایران با یک بمب از کار میافتد انتقاد میکنیم میگویند شما منظور ما را نفهمیدید؛ میگوییم با توافق امتیازاتی که به غرب دادیم بسیار بیشتر از امتیازاتی است که گرفتیم میگویند اشتباه میکنید توافق ژنو یعنی تسلیمشدن قدرتهای بزرگ در برابر ایران.
دولت یازدهم 5 ماه است که روی کار آمده اما همان طور که به مسؤولان دولت قبل هشدار دادیم به دولتمردان فعلی نیز توصیه میکنیم به جای حاشیه و پرداختن به مسائلی که هیچ دردی را دوا نمیکند تمرکز خود را روی اقتصاد و معیشت مردم بگذارند. روحانی در روز پنجاهم آغاز به کار دولت یازدهم ادعا کرد که دولت وی به اندازه 500 روز در سیاستخارجی کار کرده است اما الان باید به ایشان بگوییم دوستان شما در این مدت 5 ماه به اندازه 5 سال حاشیه ایجاد کرده و به مردم توهین کردهاند. این اتفاقها آینده خوبی را برای دولت یازدهم ترسیم نمیکند و اگر مسؤولان واقعا میخواهند برای این ملت کاری کنند لااقل به آنها احترام بگذارند. اصلا ما اقتصاد و معیشت نمیخواهیم اما میتوانیم انتظار داشته باشیم که دولتمردان از حلقهای که برای خود به وجود آوردهاند خارج نشوند و به مردم توهین نکنند. نمیتوانیم؟
رسالت:دو راهی عزت و ذلت
«دو راهی عزت و ذلت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛برای عبور از مشکلات باید با ایمان راسخ و بصیرت نسبت به دشمن و فراموش نکردن دشمنی او، بر تواناییها و ابتکارهای داخلی ملت و استعدادهای جوان تکیه کرد و به خارج چشم ندوخت.
"مقام معظم رهبری"
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سردمداران حکومت، کلید حل مشکلات کشور را در خارج از کشور جستجو میکردند چرا که نه پایگاهی در میان مردم داشتند و نه قدرت مردم را باور داشتند، اما حضور یکپارچه ملت و به کرسی نشاندن خواسته هایش و سرنگون ساختن رژیم وابسته، علیرغم حمایت
همه جانبه تمام قدرتهای آن روز جهان، آن تفکر سرسپردگی و خود باختگی را بر هم زد و ثابت کرد که کلید حل مشکلات ملت، در دست خود ملت است و این راه حل جدید، سی و پنج سال است که کارآیی خود را به اثبات رسانیده است و مردم ایران دشوارترین شرایط را تحمل کرده اند تا از دستاورد عزت و استقلال خود پاسداری نمایند و در برابر خون شهیدان، مدیون نشوند و این پایداری بر دفاع از عزت دینی و غرور ملی محدود به نسل یا قشری خاص نیست و زن و مرد و پیر و جوان و دانش آموز و معلم و کارگر و دانشمند، هر کدام نهایت توان خویش را تا سرحد شها دت، برای سربلندی ملت ایران در برابر دشمنان به میدان میآورند.
البته این سنتی الهی است که هر فرد و ملتی براساس فطرت ذاتی از هویت و عزت خود در برابر استیلای بیگانه دفاع می کند، اما در ایرانیان مسلمان که حیاتشان با آموزههای قرآن و مکتب اهل بیت(ع) شکل گرفته و درهم آمیخته است، عزت طلبی و احتراز از تسلط بیگانه(1)، فلسفه زندگی آنان است و از کودکی با هشدار "هیهات مناالذله" امامشان تربیت شده اند و آموخته اند که عزت حقیقی در دست خداوند تبارک و تعالی است(2)
و هر کس از غیر خداوند جستجوی عزت کند، ذلیل(3) و هلاک(4) خواهد شد و رهبران الهی به ما تذکر داده اند که خداوند تمامی امور مومن را به او تفویض فرموده اما به او اجازه نداده است که خود را در موضع ذلت قرار دهد.(5)
علیرغم این مبانی اعتقادی و ریشه های فرهنگی روشن و مستحکم، گاهی برخی سیاستمداران در مواجهه با نظام سلطه جهانی مواضع ذلیلانهای اتخاذ میکنند که انسان در برابر ارواح شهدا شرمنده میشود. باید از اینان پرسید که آیا دشمنان نظام اسلامی را کافر نمیدانند؟ یا امید به اصلاح و هدایت آنان دارند؟ یا دچار این توهم شدهاند که دشمنان انقلاب اسلامی، امروز از دشمنی خود منصرف شده اند؟ شاید هم این موضعگیری خود را ذلت نمی انگارند یا خدای ناکرده در برابر ابهت شیطانی دشمن مرعوب شده اند و یا مدتهاست مسیر زندگانی خویش را به گونه ای زاویه دار با سبک زندگی اسلام و نظام اسلامی تعریف و تنظیم کرده اند و آنچنان اسیر چرب و شیرین دنیا شده اند که اینک به نقطه انکار محکمات قرآن رسیدهاند؟
چه شده است که اصحاب این تفکر، تجربه موفق اعتماد به خداوند و تکیه بر جمهور ملت را کنار گذاشتهاند و راه حل مشکلات را در دربار سلاطین کفر و ظلم میجویند؟ آیا تصور میکنند تکیه بر بیگانه برای حکومت بر ملت میتواند تکیه گاهی با ثبات باشد و از تجربه دیگر کشورها در این زمینه عبرت نمیگیرند یا آنکه از رقبای سیاسی خویش بیش از دشمنان ملت وحشت دارند؟
خود باختگی برخی از این طرفداران گرایش به بیگانه بدانجا رسیده و تشنگی قدرت، آنچنان آنها را از خود بیگانه کرده است که نه تنها در عرصه دفاع از دستاوردهای هسته ای ملت ایران از خون دانشمندان شهید این عرصه شرم نمیکنند بلکه در دیگر عرصه های علمی نیز منکر پیشرفتهای علمی کشور و حتی ضرورت تلاش در این زمینهها می شوند و در شرایطی که حتی برخی مخالفان نظام اسلامی در خارج از کشور نیز مدافع حقوق هسته ای ایران هستند یا لااقل خجالت میکشند از موضع آمریکا دفاع کنند، این مرعوب شدگان دستاوردهای فناوری هسته ای و فناوری فضایی ملت خویش را هم بی اهمیت یا غیر ضروری قلمداد می کنند و حتی آنها را مورد استهزاء قرار میدهند.
امام خمینی(ره) به ملت ایران آموخت که یکی از راههای تشخیص مسیر حرکت، سنجیدن آن با مواضع دشمن است و هر گاه دشمن با موضوعی مخالفت کرد باید توجه یافت که آن موضوع به نفع استقلال و پیشرفت ملت میباشد. امروز که سران کشورهای غالبا دارای پیشینه جنایت در جهان و در راس آنها آمریکا، تا این اندازه نسبت به قدرت هستهای ایران حساسیت به خرج می دهند، این امر نشان دهنده نقش حیاتی دستیابی به قدرت هستهای در استمرار و بالندگی نظام اسلامی است و زمزمه های شومی که شیادانه و با مثالهای سطحی و عوام فریبانه میخواهد بین معیشت مردم از یکطرف و دست کشیدن از فناوری هستهای و دیگر پیشرفتهای علمی از طرف دیگر نوعی تعارض را به نمایش بگذارد، نیرنگی بیش نیست و ملت ایران به اعتبار عزت مداری خویش هیچگاه حاضر نخواهد شد در برابر بیگانه کرنش کند همچنانکه وفاداری ملت، مانع آن خواهد شد که با صرف نظر از حق هسته ای، میراث دانشمندان شهید خویش را به فراموشی بسپارد و بصیرت مردم ایران، عمیق تر از آن است که وسوسه خود با ختگان در آنان تاثیر کند و ساده لوحانه بپذیرند که دژخیم، فرشته شده است!
اکنون در آستانه میلاد خورشید جهان گستر هدایت، حضرت محمد مصطفی (ص) و ولادت اسوه دانشوران، امام جعفر صادق (ع) هستیم. جهان اسلام یکپارچه در برابر کفر و شرک به پا خاسته است. مسلمانان و حتی آنان که دلشان برای آزادی و انسانیت میتپد در دوراهی عزت و ذلت، به عزت میاندیشند؛ عزتی که با ظهور، رنگ الهی میگیرد و جهانی نو را با اندیشههای نبوی نوید میدهد.
پینوشتها:
1- لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا -
نساء 141
2- من کان یریدالعزه فلله العزه جمیعا- نساء 139
3- العزیز بغیرالله ذلیل - امام صادق(ع) - بحارالانوار جلد 75 ص 10
4- من اعتز بغیرالله اهلکه العز - امام علی(ع) -
غرر الحکم ص 478
5- ان الله فوض الی المومن امره کله و لم یفوض الیه ان یکون ذلیلا- بحار الانوار - جلد 64 ص 72
تهران امروز:خطری بزرگ به نام تکفیریها
«خطری بزرگ به نام تکفیریها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حشمتالله فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛باید توجه داشت جریان تکفیری یک جریان نظری و حتی یک جریان مربوط به مدارس اسلامی محسوب نمیشود. به عبارت دیگر جریان تکفیری که شاهد گسترش روزافزون آن در منطقه هستیم،یک جریان تروریستی و حتی فراتر از تروریستهاست. ریشه جریان تکفیری به دهه 80 میلادی باز میگردد که مدارس علوم دینی و فضاهای تروریستی در مرزهای افغانستان و پاکستان با پول برخی کشورها و با حمایت اطلاعاتی سازمان سیا و پاکستان و حتی انگلیسیها دایر شدند.
در این سالها سازمانهایی شکل گرفتند که ابتدا کارشان ورود به شرع بود ولی بعدها در بسیاری حوزهها ورود پیدا کردند که امروز شاهدیم در سوریه انواع این گروهها به هم رسیدند. گروههای تکفیری فعال در سوریه تروریستهای فکری وعملیاتی هستند که در هر دو حوزه آموزش دیدهاند و خطرناکترین جریانی هستند که در شرایط کنونی خود را به مسلمانان منسوب میکنند. متاسفانه طرح خاورمیانه بزرگ که در سال 2004 از سوی آمریکا مطرح شد،زمینه را برای حضور پر رنگ گروههای تکفیری در منطقه فراهم کرد. هدف اصلی این طرح ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بود که بر اساس آن تنشهایی میان مسلمانان ایجاد شد.
ضمن اینکه اشتباهات راهبردی در منطقه به پیشبرد اهداف غربیها در این طرح کمک کرد. واقعیت این است که شعاع برد گروههای تکفیری در منطقه به راهبردهای منطقهای وابسته است و راهبردهای منطقهای اشتباه راه را برای فعالیت آنان فراهم میکند. راهبردهای منطقهای کشورهای غربی تا حدی زمینه را برای فعالیت گروههای تکفیری در سوریه فراهم کرده ولی هنگامی که دیدند منافع خودشان از سوی این گروهها در خطر افتاده است خود را عقب کشیدند و امروز شاهدیم که گروههای تکفیری توسط کشورهای منطقه از جمله عربستان تغذیه میشوند.
عربستان و جریان سلفیگری بهدنبال انتحار وانحراف در تحولات منطقه هستند. انتحار به این دلیل که این کشورها برای پرهیز از دموکراسیسازی به روشهای انتحاری چون تروریستها روی آورده و از جریانهای تکفیری به عنوان عاملی برای انحراف در تحولات استفاده میکنند. باید توجه داشت که جریانهای تکفیری به هیچوجه به اختلاف نظر رایج میان مذاهب اسلامی مربوط نمیشوند.
این موضوع برخی اوقات از سوی جریانهای مذهبی اشتباه گرفته میشود. چراکه شاهدیم برخی گروهها با همین بهانه تحتتاثیر محصولات فرهنگی تکفیری هستند. در خود ایران نیز شاهدیم بعضا کتب گروههای تکفیری در بخشهایی از مرزهای ایران توزیع میشود. توجیه انتشاردهندگان این محصولات تکفیری آن است که کارشان فکری است.
در صورتی که تکفیریها این کار فرهنگی را به عنوان مقدمهسازی برای کار تروریستی قرار دادهاند که طبیعتا در ایران باید در قالب امنیت ملی با گروههای تکفیری برخورد صورت بگیرد و فعالیت شان با ممنوعیت مواجه شود. متاسفانه گروههای تروریستی و تکفیری در حدود دو سوم مناطق مرزی ایران حضور مستقیم و غیرمستقیم دارند و هدف شان این است که محصولات فکری خود را در این حوزه گسترش دهند که مسئولان باید به صورت جد، فکری به حال این موضوع کنند.
آفرینش:ایران در صدر فهرست گردشگری در سال 2014 از رویا تا واقعیت
«ایران در صدر فهرست گردشگری در سال 2014 از رویا تا واقعیت»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قللم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛اخیرا نشریه «فایننشالتایمز» روز گذشته فهرستی از اماکن و نقاط دیدنی جهان برای سفر در سال 2014 ارائه کرده و در آن ایران را در صدر کشورهایی قرار داده که می توانند در این سال جزو مقاصد پربازدید گردشگران باشند. این فهرست را گروهی از فعالان صنعت گردشگری جهان تدوین کردهاند.
در این حال هر چند تعداد گردشگران خارجی ورودی به ایران نشان می دهد که در هشت سال اخیر ایران روند بسیار کندی را در حوزه جذب گردشگر داشته است به نحوی که در سال 88 توانسته 2 میلیون و 276 هزار و 575 نفر، و در سال 91، 3 میلیون و 729 هزار نفر برای دیدن ایران جذب کند و اگر با همین روند ادامه پیدا کند، دستیابی به اهداف ورود 20 میلیون گردشگر در سال 2020 دشوار خواهد بود.
همچنین در همین راستا نیز باید توجه کرد که با توجه به گزارش انجمن جهانی اقتصاد موسوم «گزارش رقابت پذیری مسافرت و گردشگری 2013» ایران با کسب نمره 3.64 در شاخص رقابت پذیری، رتبه 98 جهان از نظر قدرت رقابت صنعت گردشگری خود با سایر کشورها را بدست آورده و رتبه ایران در میان 14 کشور خاورمیانه و شمال آفریقا نیز 11 اعلام شده است اما باید اندک اندک این روند را تغییر داد.
در این حال هر چند کاهش میزان سفر گردشگران به ایران در سه دهه گذشته به دلیل وقوع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی و همچنین نوع مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران در روابط خارجی تا حد زیادی موجب نگاه منفی دولت های غربی به ایران شده بود اما در کنار آن نمی توان از جذابیتهای ایران باغهای ایرانی، مساجد زیبا، کاخهای بینظیر، پیستهای اسکی ، سواحل ، معماری خیرهکننده اسلامی، بناهای باستانی و غذاهای فوقالعاده، مهماندوستی و برخورد صمیمیای مردم ، کشوری 4 فصل و مکان هایی چون دریاچه خزر تا آبهای نیلگون خلیج فارس از جاده چالوس گرفته تا اسالم به خلخال را ندیده گرفت .در این حال هر چند شاید بتوان نبود امکانات لازم برای گردشگران خارجی از قبیل هتل مناسب و وسایل تفریحی و رفاهی را از دلایل عدم تمایل گردشگران خارجی برای حضور در ایران دانست.
در این راستا اکنون که در دوران نوین و پس از کاهش تنش ایران با غرب، بسیاری از رسانه های غربی در میان 40 مقصد جذاب برای گردشگران، ایران را به عنوان یازدهمین پیشنهاد به مخاطبان خود معرفی میکنند ممکن است ایران در سال 2014 در میان «پر بازدیدترین» مقاصد گردشگری جهان قرار گیرد.
این امر در صورتی می تواند رنگ واقعیت به خود گیرد که دولت روحانی طرحهایی برای تسهیل اخذ ویزا با هدف افزایش آمار گردشگران و بالا بردن درآمد حاصل از این صنعت از 2 میلیارد دلار فعلی به 10 میلیارد، بازنگری کامل در قوانین سختگیرانه گردشگری و حذف شرایط سخت صدور ویزا برای اکثر گردشگران و.. انجام دهد و به توسعه زیر ساخت های گردشگری بپردازد.
در کنار آن نیز با روابط دیپلماتیک مناسب توصیه هایی چون توصیه وزارت خارجه انگلیس نسبت به عدم سفر به ایران را بی اثر کند تا گردشگران بیشتری از کشورهای غربی و شرقی رهسپار ایران شوند.
جوان:محکمات و متشابهات در حوزه سیاسی
«محکمات و متشابهات در حوزه سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛حضرت امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی- الهی خود میفرمایند، در صدر اسلام بیشترین ضربهها را به اسلام، با نام اسلام زدند و بیشترین ضربهها را به قرآن، با نام قرآن زدند. این یک سؤال مهم و اساسی است که چگونه با نام قرآن، به قرآن ضربه زدند. بررسیهای تاریخی نشان میدهد که منافقین و بیماردلان با استناد به متشابهات قرآن، در جامعه اسلامی فتنه به پا میکنند و با نام قرآن به قرآن ضربه میزنند.
قرآن خود این واقعیت را در آیه هفتم سوره آل عمران اینچنین بیان میدارد: « هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب وأخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله...»؛ او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس کتاب میباشد و قسمتی از آن، «متشابه» است [دارای تفسیرهای گوناگون]. آنان که در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزی کنند و مردم را گمراه سازند و تفسیر نادرستی بر آن میطلبند.
از آیه مذکور به دست میآید، آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم شده است. آیات محکم، آیاتی است که مفهوم آن صریح و روشن بوده و نمیتوان با برداشتهای گوناگون آن را تفسیر کرد. از منظر قرآن، این آیات «امالکتاب» بوده و اصل، مرجع و توضیحدهنده آیات دیگر است. اما دسته دوم آیات متشابه هستند. متشابهات، آیاتی هستند که تفسیربردار بوده و میتوان از آن برداشتهای متفاوت و بعضاً متضاد داشت. از نظر قرآن باید این نوع آیات را با رجوع به آیات محکم تفسیر کرد. با وجود چنین هدایتی از سوی قرآن برای فهم متشابهات،منافقان و بیماردلان برای پیشبرد مقاصد خود و فریب مسلمانان، عمدتاً از آیات متشابه استفاده کرده تا حرف خود را ثابت نمایند.
در جامعه اسلامی، محور و فصلالخطاب ولایت فقیه است. اوست که باید تبعیت شود و بر اساس این تبعیت همگانی از مقام ولایت است که جامعه به وحدت و انسجام دست یافته و در پرتو این همدلی و یکآهنگی، به پیش میرود. حضرت امام خمینی (ره) بر اساس چنین باوری نسبت به جایگاه ولایت فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد.» یکی از شئون ولایت، وحدتبخشی توأم با هدایت است.
حضرت زهرا سلام الله علیها با توجه به حوادث پس از رحلت پیامبر (ص) و در دفاع از جایگاه مقام ولایت، فرمودند:«وجعلها نظاما للامه»؛ خداوند ولایت را برای نظم بخشی و وحدتبخشی امت قرار داد.
سؤال این است که چرا با وجود ولی فقیه با وجود امام و رهبری، در میان پیروان، وفاداران، طرفداران و به عبارت دیگر در میان امت امام و رهبری، اختلافات و تنشها وجود دارد؟ همه نیروهای جامعه اسلامی اعم از احزاب، گروهها و اشخاص سیاسی، از ولایت، از امام و رهبری دم میزنند، لکن از آن وحدت و انسجام میان آنان نه تنها خبری نیست، بلکه در مواقعی، نوعی صفآرایی نسبت به یکدیگر از ناحیه آنان مشاهده میشود. دلیل آن به همان موضوع قرآنی برمیگردد. سخنان و کلمات امام و رهبری نیز دارای محکمات و متشابهات است. برخی از افراد دارای نفاق و بیماردلی که به دنبال منافع خود و اهداف حزبی و باندی خویش هستند، با استناد به متشابهات، امام را آنگونه که میخواهند تفسیر میکنند و براساس تفسیر خود از امام و رهبری عمل مینمایند.
این در حالی است که باید متشابهات کلام امام و رهبری را به عنوان ولی فقیه، به محکمات کلام آنها ارجاع داد، به عنوان مثال حضرت امام(ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، دارای کلامهای بسیار محکم، صریح، روشن و بدون تفسیربردار، در موضوع ماهیت امریکا و دشمنی این کشور با مسلمانان، بشریت و خصوصاً ملت مسلمان و انقلابی ایران هستند. مواضع امام و رهبری در خصوص رژیم صهیونیستی از استحکام برخوردار است. سخنان امام و رهبری در موضوع حمایت از ملتهای مظلوم و تحت ستم به ویژه ملت مظلوم فلسطین از محکمات است. مواضع رهبری در سالهای اخیر در برابر تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و قتل عام فرهنگی دشمنان صریح و روشن است.
حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) دارای کلامهای روشن در موضوع جنگ نرم، اصلاحات امریکایی، براندازی نرم و فتنه امریکایی سال 1388 هستند. مواضع رهبری در موضوع حجاب و عفاف و خطر شبکههای ماهوارهای معاند انقلاب اسلامی، بسیار صریح، روشن و محکم است. سخنان رهبری در موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی و ضرورت مبارزه با مفاسد، از محکمات قطعی است. سخنان و کلام رهبری نسبت به وظایف دولت در قبال مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه کاملاً روشن است.
با این وجود، مشاهده میشود که بسیاری از جریانهای سیاسی، گروهها، اشخاص و به ویژه مسئولان حکومتی در سخن، از ولایت و رهبری سخن میگویند، لکن در عمل به گونهای دیگر هستند. دلیل این نوع رفتار تمسک به متشابهات از کلام رهبری است، در حالی که باید این متشابهات را به محکمات ارجاع داد و براساس آن محکمات عمل کرد.
حمایت:وحدت، راهکار حذف سایه شوم جریان تکفیر
«وحدت، راهکار حذف سایه شوم جریان تکفیر»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛جهان اسلام با برخورداری از ظرفیتهای عظیم انسانی و مالی می تواند به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مولفههای جهانی ایفای نقش کند بویژه اینکه اندیشه ها و تعالیم اسلامی راهبردی کلان برای برقراری صلح و ثبات در جهان و رسیدن جامعه بشری به سعادت دنیوی و اخروی است. شاید بتوان گفت که همین جهانشمولی و راهبردهای عملی اسلام است که خشم و هراس نظام سلطه را به همراه داشته است که برای مقابله با اسلام به هر ابزاری چنگ میزند. امروز دنیای اسلام با چالشهای متعددی همراه است که نتیجه آن را در بحرانهای جاری در بسیاری از ممالک اسلامی می توان مشاهده کرد.
متاسفانه محوریترین چالش برای جهان اسلام را فعالیت گروههای تکفیری و تروریستی تشکیل می دهد که با نام دین و اسلام و پاکسازی جوامع اسلامی و تاسیس عمارت اسلامی به کشتار مردم میپردازند. آنها نه تنها به کشتار مسلمانان میپردازند بلکه چهره اسلام و مسلمانان را نیز در جهان تخریب و جنگ نظام سلطه با اسلام را توجیه می کنند. هر چند که این گروهها ادعا دارند که راسا مسئول این تحولات نظیر آنچه در لبنان، سوریه و عراق مشاهده میکنیم، هستند، رفتارهای آنها از جمله مقابله نکردن آنان با دشمن اصلی جهان اسلام یعنی صهیونیسم و نظام سلطه و نیز حمایتهای آشکار و پنهانی که از سوی کشورهای غربی از آنها می شود می توان دریافت که این گروهها نقابی بر چهره دشمنان اصلی جهان اسلام، یعنی صهیونیسم و نظام سلطه با محوریت غرب هستند. ویژگی تحولات سه سال اخیر سوریه و عراق آن بوده است که کاملا نقاب از چهره این گروهها و حامیان آنها برداشت و راه را برای امت اسلامی برای مقابله با دشمنانش روشن ساخت.
حال این سوال مطرح است که راهکار جهان اسلام برای مقابله با این پدیده شوم چیست و چگونه می توان ضمن بازگرداندن صلح و ثبات به جهان اسلام، مبارزه نهایی با دشمنان را اجرایی ساخت؟ پاسخ به این پرسش را در یک راهبرد می توان خلاصه کرد و آن وحدت سراسری جهان اسلام بدون توجه به موضوعهای فرقهای و رویکرد به اصل یکپارچگی امت اسلامی به جای تکیه بر موضوعهای قومی و قبیلهای است؛ اصلی که با تکیه بر آن، جنگ با دشمنان اصلی اسلام، یعنی صهیونیسم و نظام سلطه، را میتوان محقق ساخت که در این صورت جریانهای تروریستی تحت حمایت آنها نیز از صحنه حذف خواهند شد.
اکنون مهمترین موضوع برای جهان اسلام تکیه بر مولفههای استوار وحدت و یکپارچگی امت مسلمان است که محوریترین اصل آن رسیدن به انسجام سراسری با تکیه بر قرآن است که می تواند تحقق بخش تقریب مذاهب اسلامی و پایان گسست تحمیل شده توسط دشمنان به جهان اسلام باشد.
آرمان:ژنو2 بدون حضور ایران موفق خواهد شد؟
«ژنو2 بدون حضور ایران موفق خواهد شد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر علی بیگدلی است که در آن میخوانید؛شمارش معکوس برای برقراری اجلاس ژنو2 آغاز شده و این درحالی است که مخالفان سوریه و دولت سوریه نیز در این نشست شرکت خواهند کرد. بهنظر میرسد هدف از برگزاری اجلاس ژنو2 تحقق موارد مطرحشده در کنفرانس ژنو1 باشد. در این زمینه آمریکاییها از اینکه ایران را از ابتدا به این اجلاس دعوت نکردند، مرتکب اشتباه شدند.
با توجه به اینکه ایران در منطقه مخصوصا درمورد مساله بحران سوریه صاحب اهرمهای قدرت زیادی است و با درنظر گرفتن این موضوع که تاکنون نیز از روند مذاکرات سوری-سوری حمایت کرده و پشتیبان دولت اسد بوده است، بنابراین نزدیکترین یار سوریه در منطقه محسوب میشود و نادیده گرفتن ایران بهعنوان یک بازیگر اصلی درمنطقه کار درستی نبوده و اشتباه ممانعت از حضور ایران در کنفرانس ژنو1، نباید در ژنو 2 تکرار شود. هرچند استدلال آمریکاییها بر این مبناست که ایران در صورت حضور باید محتویات موافقتنامه ژنو1 که حکایت از برکناری بشار اسد دارد را بپذیرد.
شاید این پیششرط در شرایط خاصی مطرح شده باشد اما آنچه این روزها بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته، منافع مشترکی است که طی آن تشدید بحران سبب فرورفتن بیشتر کشورهای منطقه در مشکلات موجود خواهد بود و به همین دلیل بهنظر میرسد همسویی و همگرایی بین کشورهای منطقه باید تقویت شود.
آنچه امروز در سوریه رخ میدهد، باعث نگرانی همه کشورهای منطقه است تا جایی که درحال حاضر غربیها بهطور پنهانی تاحدودی از موضوعیت برکناری بشار اسد فاصله گرفتهاند و به این نتیجه رسیدهاند که اگر مساله تروریسم و گروههای افراطی و تندرو در سوریه متوقف نشود، ممکن است به کشورهای دیگر منطقه نیز سرایت کند همچنان که اکنون به عراق کشیده شده و فردا ممکن است اردن را نیز درگیر کند. بنابراین بهجای حمایت از گروههای مخالف بشار اسد که اکنون اختلافات شدیدی در میانشان هست فعلا از بشار اسد برای بقایش حمایت کنند. از سوی دیگر بهنظر میرسد مخالفتهایی از طرف عربستان و کشورهای دیگر برای ورود ایران به نشست ژنو 2 مطرح است درحالی که اگر به جزئیات آنچه در منطقه اتفاق افتاده توجه شود، هم حضور ایران ضرورت دارد و هم شرایط سوریه نسبت به 6 ماه پیش کاملا تغییر کرده است.
بهتازگی فقط از فرانسه حدود 700 نیرو به سوریه عازم شدهاند و این موضوع درحال تبدیل شدن به حادثهای منطقهای و بینالمللی است. همانطور که در عراق این مسئله میتواند تهدیدکننده باشد و برخلاف آنچه نوری مالکی درباره ساماندهی این موضوع در کوتاهمدت وعده داده، شاید در آینده عراق جایگاه دومی برای سوریه به حساب بیاید. بنابراین آمریکاییها باید بادقت و زیرکی وارد ماجرا شوند هرچند به صراحت مطرح کردن اینکه بهدنبال حفظ بشار اسد هستند، برایشان مشکل باشد اما پیشنهاد میشود هیاتی بهمنظور مذاکره بهطور پنهانی وارد دمشق شده و برای چند سال آینده به طریقی سعی در حفظ بشار اسد داشته باشد تا وضع موجود به آرامش برسد.
اگرچه کنترل شرایط کار سختی بهنظر میرسد و مستلزم حضور کشورهای قدرتمند منطقه از جمله ایران، ترکیه و عربستانسعودی و کسانی که صاحب اهرمهای قدرت درمنطقه هستند نیز میباشد که بدون حضورشان آمریکا و روسیه تصمیمی که منجر به نتیجه مطلوب باشد را نخواهند گرفت. اکنون به آنچه بشار اسد قبلا گفته بود، میرسیم که «اگر دنیا امروز با من در برابر تروریستها همکاری نکند، فردا ممکن است به سایر کشورهای منطقه نیز کشیده شود».
قانون: این سفر پیام تغییر را منتقل نکرد
«این سفر پیام تغییر را منتقل نکرد»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مسعود کاظمی است که در آن میخوانید؛رئیس جمهور به خوزستان سفر کرد تا اولین سفر استانی رئیس دولت یازدهم رقم بخورد. «محمود احمدینژاد» پایهگذار این سفرها به سبک و سیاق خاص خود بود. با نگاهی به اتفاقاتی که در سفر روحانی رخ داد میتوان دریافت که تصویر بیرونی سفر تغییر نکرده است.
یکی از بزرگترین نقدهایی که همفکران و نزدیکان رئیسجمهور فعلی به سفرهای استانی احمدینژاد وارد میدانستند این بود که در این سفرها صرفا شعارهایی داده میشد و مصوباتی بیشمار و بدون پشتوانه تصویب میشد که نه به مرحله اجرا میرسید و نه اجرا میشد. در واقع هنوز مردم به دنبال خودروی رئیس جمهور میدوند و او هم برای آنان دست تکان میدهد و دوباره رئیسجمهور وعده و وعیدهای فراوان به مردم میدهد.
تصور ما این بود آن مردی که مردم را به دنبال خودروی خود میکشاند، آن مردی که وقتی در جایگاه سخنرانی قرار میگرفت شعار تحویل مردم میداد، دیگر رفته است. تصور ما این بود که پس از کش و قوسهای فراوان و انتخاب فردی معتدل به عنوان رئیسجمهور، دوران شعار گذشته و زمان عمل است. جناب آقای رئیسجمهور! این نوع رفتار مختص به یک حقوقدان نیست.
اینکه مردم سادهدل به دنبال خودروی شخصی که صاحب قدرت است بدوند، نه تنها افتخار نیست بلکه دردآور است. اینکه مردم گرفتار به رئیسجمهور نامه بنویسند و درخواست وام یا حتی ابراز علاقه کنند، انسان را واقعا رنج میدهد. حضور مردم پشت سر خودروی رئیسجمهور، معیار محبوبیت نیست.
این سکه روی دیگری هم دارد. گروهی از مطبوعات حامی دولت گذشته به محض حضور احمدینژاد در هر نقطهای از ایران و حضور همان مردم سادهدل به دنبال او، تمام صفحه اول خود را به عکس این اتفاق اختصاص میدادند و از استقبال بینظیر و با شکوه مردم از رئیس دولت محبوبشان خبر میدادند و رسانههای غیر همسو کاملا آن را نادیده میانگاشتند. حال همان داستان در حال تکرار است و تنها جای این دو طیف فکری در رسانهها تغییر کرده است.
کافی است به صفحه یک برخی روزنامهها پس از اولین سفر استانی رئیسجمهور نگاه کنیم. با تاسف درمییابیم که در هنوز بر همان پاشنه میچرخد. صدالبته که نقدی به روزنامهنگاران همین نشریات وارد نیست، بلکه مدیریت و تفکرات حاکم بر رسانه است که باید پاسخگو باشد. چگونه میتوان از راه انصاف خارج نشد و این اتفاقات را برای دولت نهم و دهم بد انگاشت و برای دولت یازدهم حُسن.
در ایام انتخابات ریاست جمهوری، روحانی شعارهایی را مطرح کرد و نماینده مطالبه بخش بزرگی از صدای فروخفته جامعه شد. امروزه بسیاری از محدودیتهای رئیسجمهور برای مردم قابل درک است. حتی برخی مواضع به دور از انتظار روحانی در حوزه سیاست داخلی را میتوان درک کرد؛ اما نمیتوان از رفتارهای اینچنینی و با این بزرگی چشم پوشی کرد.
امیدوار بودیم بسیاری از اشتباهاتی که در دولت گذشته رخ داد را دیگر به چشم نبینیم؛ چراکه به گواه بسیاری کارشناسان و شخص رئیسجمهور محترم، رای به دولت تدبیر و امید به انگیزه تغییر بود. این تغییرات را مردم باید حس کنند. هم در عرصه مدیریت کشور و هم در رسانهها. اگر قرار است آیین مملکتداری تغییر کند چه بهتر که روش روزنامهنگاری هم دچار تغییر و تحول شود.
شرق:هراس سرخابی؛ باخت تماشاچی
«هراس سرخابی؛ باخت تماشاچی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جلال طالبی سرمربی تیم ملی در جامجهانی 98 است که در آن میخوانید؛مصافهای دو تیم استقلال و پرسپولیس در سه بازی اخیر به قدری بیمزه و کمهیجان بوده که کمتر فردی حاضر میشود، از این بازیها یادی کند. دوتیم محتاط و میتوان گفت ترسو که هیچکدام، جرات حملهکردن ندارد و مساویگرفتن در این بازی را برای خود برد میدانند. مدیران و مربیانی که میدانند در صورت باخت ممکن است به کار آنها ایرادی گرفته شود و از سوی تماشاگران تیمشان تحت فشار قرار گیرد، سعی میکنند در این بازی بدون ریسک بازی کنند. برای این دو تیم، «نباختن» در این بازی فراتر از قهرمانی و هر مساله دیگر است. هرچند این بازی یک داربی مانند سایر داربیهای دیگر است که در سرتاسر جهان برگزار میشود و حساسیتهای خاص خودش را دارد، اما برعکس سایر داربیهای سطح اول فوتبال جهان هیچوقت کیفیت مناسب را نداشته.
استرس ایجادشده بیش از اندازه از سوی رسانهها و هواداران باعث شده تا بازیکنی که وارد میدان میشود، نتواند حتی 40درصد از توانایی واقعی خود را به نمایش بگذارد. بعد از هر بازی بیمزه این دو تیم در مقابل هم، تماشاگران، رسانهها و مسوولان از کیفیت بد بازی میگویند و از لازمه کمشدن این حساسیتها برای بازیهای بعدی صحبت میکنند، اما در نهایت، بازهم در بر همان پاشنه قبلی میچرخد و ما شاهد یک بازی بیکیفیت دیگر خواهیم بود.
در بازی پیشرو هم به نظرم دوتیم به تساوی رضایت خواهند داد، هرچند پرسپولیس نیاز مبرمی به سه امتیاز این بازی دارد، اما علی دایی بهخوبی میداند، باخت در این بازی ممکن است برای تیمش مشکلات زیادی از نظر روحی و حاشیهای ایجاد کند، بههمین دلیل سعی میکند، حداقل بازنده این بازی نباشد.
از سوی دیگر امیر قلعهنویی هم که تیمش با اختلاف مناسبی در صدر جدول قرار دارد، با یک تساوی هم جایگاه خود را حفظ میکند و با توجه به بازیهای آسانی که پیشرو دارد میتواند به قهرمانی تیمش بسیار امیدوار باشد.
با توجه به اینکه این فصل تعداد تماشگر بسیار کم بوده بهنظر میرسد، از این بازی هم استقبال خوبی صورت نخواهد گرفت. شاید سکوهای خالی ورزشگاه آزادی شوک خوبی برای این دوتیم باشد که بدانند بازیهای بیکیفیت دوتیم دیگر طرفدار ندارد و تماشگر برای فوتبال زیبا و حتی معمولی وقت و هزینه، میکند.
اگر بخواهیم از نظر فنی به این بازی نگاه کنیم، باید بگویم پرسپولیس سرشار از انگیزه و جوانی است، که بهطور قطع اگر تاکتیکهای علی دایی اجازه دهد و آنها را محتاط نکند، بسیار پرشور بازی خواهند کرد و از طرفی دیگر استقلال با توجه به بازیکنان باتجربه که در این بازی در اختیار دارد، میتواند از کمترین فرصتها نهایت استفاده را ببرد، مطمئن باشید که میتواند زهر خود را بریزد.
اگر این بازی در 20 دقیقه اول گلی به همراه داشته باشد، میتوان انتظار بازی زیبایی را داشت، اما اگر از دقیقه 20 بازی گذشت و بازی گلی نداشته باشد، باید منتظر حادثهای بود تا شاید گلی زده شود که آن هم با توجه به 3 بازی قبلی، بعید است.
مردم سالاری:شرایط حساس دولت
«شرایط حساس دولت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛دولت در شرایط حساسی قرار دارد. دنیا و البته ایران منتظر شروع اجرایی شدن توافقات ژنو3 است تا بلکه جمهوری اسلامی و 1+5 با تجربه فضایی مملو از تفاهم و اعتماد بتوانند خط بطلانی بر اختلافی بکشند که یکی از مشکلات جدی دهه اخیر بود، اختلافهایی که بحرانهای زیادی پدید آورد.
دقیقا به همین دلیل است که باید تاکید کرد که دولت در شرایط حساسی قرار دارد. شرایطی که میتواند در صورت مدیریت صحیح نقطه پایانی بر مشکلات باشد و همچنین در صورت غفلت بحرانها را تشدید کند.
مردان روحانی که از همان اول میدانستند در برههای حساس و دشوار قبول مسئولیت کردهاند و به همین دلیل خود را آماده فعالیتی میکنند که حتی میتوان به «جهاد» تشبیهش کرد. آسیبهای هشت سال اخیر در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و حتی اخلاقی به حدی بود که وضعیت نامطلوبی را به جامعه تزریق کرده است و حالا که مشکل اصلی (تنش زایی) در چارچوب رفتاری و گفتاری دولت جایی ندارد و جمهوری اسلامی تا حدودی توانسته است با دنیا به همزبانی برسد، این توقع به وجود آمده است که مجموعهای که مسئولیت اجرایی را به عهده خود میبیند، با استفاده بهینه از داشتههای موجود شرایطی را به وجود بیاورد تا بلکه لایههای مختلف جامعه بتوانند حداقل آرامش حداقلی را حس کنند. البته با وجود موانع متعدد، باید گفت که پتانسیلهای مادی و غیر مادی کشور به حدی است که دشوارترین برنامهها را هم به راحتی به مرحله اجرایی شدن رساند و اهداف تعیین شده را محقق کرد.
البته باید به این مساله مهم اشاره کرد که دولتهای برای رسیدن به اهداف خود که اتفاقا در راستای کاهش مشکلات هستند، نیازمند همراهی و همکاری سایر نهادها و دستگاهها هستند تا بتوانند شرایط را برای فعالیت خود مهیا ببینند. متاسفانه با توجه به محرز بودن ضرورت همکاری قوا با قوه مجریه، این روزها شاهد این هستیم که مجلس شورای اسلامی قرار را بر عدم همکاری گذاشته است و «کارت زرد دادن به وزرا» در حال تبدیل شدن به عادت است تا این سوال به وجود آید که گروه افراطی حاضر در بهارستان چرا به شرایط بیتوجه هستند و چطور میتوانند خود را راضی به این امر کنند که مصالح جناحی را به منافع ملی ترجیح بدهند. چرا که رفتار و کردارشان چیزی غیر از این را نشان نمیدهد.
در پایان لازم به ذکر است که دولت حسن روحانی در مدت زمانی که در پاستور مستقر شده، ثابت کرده است که از توانمندی بالایی برخوردار است و اگر شرایط اجازه بدهد، میتواند با درایت و تکیه بر تدبیر موفق شود و آثار هشت سال برخی بیانضباطیها و تنش زاییها را به طور کامل از بین ببرد و چشم انداز روشنی برای اذهان عمومی درباره آینده ترسیم کند. البته نباید از این مهم غافل شویم که همه اهداف در حالتی به ثمر میرسد که دولت این فرصت را داشته باشد که در آرامش مطلق کار کند.
ابتکار:پایان مصوبات فله ای در سفرهای استانی
«پایان مصوبات فله ای در سفرهای استانی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛دولت روحانی نیزمانند دولتهای قبلی، سفرهای استانی را در برنامه کاری خود گنجانده تا به میان مردم سایر نقاط کشور برود و از نزدیک مشکلات و خواستههای آنان را ببیند و بشنود و طرحها و برنامههای خود را اعلام نماید. سه شنبه 24 دی رئیس جمهور کشورمان اولین سفر استانی خود را با دیدار از خوزستانِ همیشه مقاوم آغاز نمود. انتخاب این استان از سوی دولت اعتدال مطمئناً از سر تدبیر و انصاف بوده است.
یکی از موضوعاتی که میتوانست تیتر اول بسیاری از روزنامههای کشور باشد، اما در سایه مذاکرات 1+5 ژنو مغفول ماند، رنجی بوده که بسیاری از هموطنان خوزستانی ما در ماههای اخیر ناخواسته متحمل شدند.
بارانی که نشان رحمت الهی است، بر شهروندان استان خوزستان، به ویژه اهوازی ها، همچون بلایی ناگهانی و مرموز نازل شد و تعداد زیادی از هموطنانمان را دچار نارساییهای شدید تنفسی کرد وبه بیمارستان فرستاد. گویی خوزستانیهای صبور و بی ادعا، میبایست تمامی مشکلات و مصیبتهای ایران را، مسیح وار به جان بخرند تا دیگر هموطنانشان روی آسودگی و آرامش ببینند. هدف این کلام البته یاد آوری مقاومت هشت ساله مرزنشینان غربی کشورمان نیز هست، که در مقابل دشمن بعثی سرسختانه ایستادند وازخود گذشتگیهای بسیاری نشان دادند. خوزستانیها بر دریای طلای سیاه زندگی میکنند ولی محروم از این سرمایه ملی، نصیبشان بمبهای دشمن، آلودگیهای مرگ آفرین آب و هوا، بیکاری، فقر و نابودی بخشهای مهمی از کشاورزی است، که هزینه گزافش، زندگی پر مشقت و نقد جانشان است.
آلودگیهای ناشی از فعالیتهای نفتی و صنایع دیگر و هجوم ریزگردهای صحاری کشورهای همسایه، در کنار مشکلات آب آشامیدنی برخی شهرهای استان و نارواییهایی که بر کارون و اروند رفته و میرود، برای این هموطنان مقاوم و صبور، نه آب باقی گذاشته و نه هوا. مسائل قومی و مذهبی نیز در این استان از موارد شایان توجه است.
اما گویا دولت امید، در سفر خود، این نارساییها از نزدیک لمس کرده و به اجرای طرحهایی در جهت رفع مشکلات متعدد این استان تمایل نشان داده است. در همین راستا وعده داده اند که آبادان و خرمشهر منطقه آزاد بازرگانی میشوند، تا بتوانند رونق اقتصادی و صنعتی پیش از جنگ خود را به دست آورند. حل معضل کم آبی کارون و لایروبی اروند، بهبود مشکلات ناشی از بیکاری و فقر، رفع مشکلات زیست محیطی، مثل آلودگی آب و هوا و هجوم گرد و غبار، ومشکلات عدیده قومی و مذهبی نیز از دغدغههای دولت در این سفر بوده اند.
عبارت” سفرهای استانی رئیس جمهور» به جهت تکرار مداوم، در هشت سال گذشته، شاید یاد و خاطره سفرهای پر خرج، بی حاصل و عمدتاً تبلیغاتی محمود احمدی نژاد را به ذهن بسیاری از هموطنان متبادر کند.
اما شیوه و روش روحانی در این سفر، ما را بیشتر به یاد سفرهای هاشمی رفسنجانی، رئیس دولت سازندگی و سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاح طلب میاندازد. در این سفر، همراهان روحانی در مقایسه با همراهان احمدی نژاد بسیار کمتر بودند. همچنین بر اساس اخبار رسیده، تنها متناسب با موضوعات استانی، ترکیبی خاصی از هیات دولت در این سفر حضور داشته اند. تمایز دیگر سفرهای روحانی از احمدی نژاد کاهش هیاهو و تبلیغات است. رئیس دولت دهم، از هر شهر و روستا و کوی و برزنی که میگذشت، به خانهها سرک میکشید و با گرفتن عکس و فیلم، بازدید خود را به نمایش میگذاشت و برای” عمل نکردِ” خود رزومه میساخت. اما بر اساس وعدههای از پیش داده شده ی مقامات دولت اعتدال، هیچ برنامه تبلیغاتی در این سفر برای استقبال از رئیس جمهور و هیأت همراه صورت نگرفته بود و از انبوه بنرها و پوسترهای تبلیغاتی که هزینه گزاف آن در هشت سال گذشته از جیب بیت المال تأمین میگشت خبری نبود.
مدارس و ادارات تعطیل نشدند و مردم شهرهای اطراف را با اتوبوس نیاوردند، تا در برنامه ای از قبل هماهنگ شده در مسیر رئیس جمهور گردآیند. چرا که اولویت دولت یازدهم تنها نتیجه گیری عینی وبهره وری عمومی از این سفرها است؛ اولویتی که دولت،از این پس باید به آن وفادار باشد.
آنچه که از سفرهای استانی احمدی نژاد و دولت نهم و دهم به یادگار مانده، مصوباتِ فله ای حجیم و ابتر، عکسهای یادگاری، فیلمهای تبلیغاتی با هزینههای سر سام آو، تعطیلی مدارس و ادارات، شعارهای اجرا نشده، گونیهای پر از نامههای بی پاسخ و در یک کلام، هیاهوی بسیار برای هیچ! وهمه هم از جیب بیت المال! ولی آنچه که امروز خواسته مردم به شمار میرود و بایدً مورد نظر دولت تدبیر و امید نیز واقع شود، کاهش هزینههای سفرهای استانی و از همه مهمتر تبلیغاتی نبودن آنهاست.
آخر اینکه، امیدواریم مصوبات خرد و کلانی که ظاهرا به همه جزئیات و کلیات غیرضروری هر استان میپردازند، در برنامههای دولت یازدهم جایی نداشته باشند. زیرا همچون دو دولت قبلی منجر به ناامیدی مردم نسبت به مسئولان و آسیب دیدن جایگاه دولت میشود.
دنیای اقتصاد:مانع سیستماتیک کنترل فساد
«مانع سیستماتیک کنترل فساد»عنوان سرقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سعید اسلامی بیدگلی است که در آن میخوانید؛سرمقاله روز 17 دیماه روزنامه دنیای اقتصاد، به قلم استاد ارجمندم دکتر علینقی مشایخی، به لزوم مبارزه خردمندانه با فساد اقتصادی در جامعه ایران پرداخته بود. این یادداشت کوتاه نگاهی دارد به یکی از مهمترین الزامات رفع فساد که من نیز همچون استاد خود معتقدم که گریبانگیر اقتصاد ایران شده و البته که زیانهایی به مراتب بزرگتر از تحریمها در پی خواهد داشت و تا سالها نیز مرتفع نخواهد شد. اما در ریشهیابی فساد در جامعه، باید توجه کنیم یکی از معضلات بزرگ اقتصاد ما این است که بخشهای مختلف «دولت» بهطور وسیعی درگیر کسبوکار شدهاند.
برای مثال، حجم بودجه شرکتهای دولتی در سال 93، بیشاز 500هزار میلیارد تومان پیشبینی شده؛ یعنی تقریبا معادل حجم کل نقدینگی موجود در کشور!
به این ترتیب نهادهایی که باید نقش «سیاستگذار» و «ناظر» را ایفا میکردند و به امر بسترسازی فعالیت بخش خصوصی میپرداختند، خود به مرور زمان به رقبای بزرگ بخش خصوصی و مانعی بزرگ برای توسعه و سلامت کسبوکار تبدیل شدند. این مساله چنان در اقتصاد ایران ریشه دواند که عزم خصوصیسازی هم جدی تلقی نشد و در شرایطی که انگار دولت در عمق وجود خود نمیخواهد از فعالیتهای سودآور خارج شود، نتیجه «خصوصیسازی» شد: واگذاری شرکتهای دولتی به بخشهای شبه دولتی.
علاوهبر موضوعی که ذکرش رفت، ورود دولت و شبهدولتیها به کسبوکار چندین زیان دیگر نیز در پی دارد. بهطور کلی، بخش دولتی نسبت به بخش خصوصی از کارآیی و اثربخشی پایینتری برخوردار است. حجم قابل توجهی از ادبیات اقتصادی این یافته را مورد تایید قرار میدهد و اصولا یکی از دلایل حمایت از فلسفه «دولت کوچک» همین مساله، یعنی جلوگیری از «ناکارآیی» است. معضل دیگر کاهش شدید انگیزه بخش خصوصی برای انجام فعالیتهای بزرگ کارآفرینانه است. به عبارت دیگر، در شرایطی که دولت با همه امکانات مالی و اقتصادی و از آن مهمتر برتری اطلاعاتی رقیب شما است، چقدر انگیزه دارید که در فضای سالم به رقابت بپردازید. زد و بند بخش خصوصی با مدیران دولتی برای استفاده از رانتهای اطلاعاتی و همکاریهای ظاهری رانتجویانه کمترین آسیب متصور از این بعد است.
عدم توجه به منافع عمومی از جمله ضررهایی است که مردم این سرزمین هم با آن ناآشنا نیستند. اضافه شدن به تراکم شهری، تجاریسازیهای بیرویه و برخورداری مجموعههای دولتی از انواع امکانات، تنها نمونههایی است که به نفع عدهای اندک در یک سازمان دولتی و به زیان نسلهای بسیاری از مردم تمام خواهد شد. آن دسته از مدیران دولتی که بهدلیل فعالیتهای کسبوکارگونه سازمان متبوع خود مجبورند کسب سود اقتصادی و درآمدزایی را هدف کار خود قرار دهند (و در صورت عدم کسب چنین سودی مورد بازخواست نهادهای نظارتی هم قرار میگیرند)، طبیعتا نمیتوانند در پروژههای بلندمدت با منافع اجتماعی پنهان سرمایهگذاری کنند. همچنین این مدیران در مواردی که لازم است تصمیمی قانونگذارانه اتخاذ کنند، بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه، به سمت وضع قوانینی گرایش دارند که منافع اقتصادی شرکتهای دولتی مرتبط با سازمان متبوع خود را بیشتر برآورده کنند.
میتوان به اندازه چندین مقاله در مورد زیانهای ورود دولت به کسبوکار مطلب نوشت که من در اینجا از ذکر همه آنها خودداری میکنم و در انتها تنها به موضوع «پاسخگویی» اشاره میکنم. دولتی که خود در کسبوکار سهیم شده، اساسا نیازی به پاسخگویی به مردم احساس نمیکند. این مساله آسیبهای بسیاری در پیش دارد که در جای خود قابل بررسی است.
اکنون که فصل ارائه بودجه دولت به مجلس است، خوب است که بر یکی از مهمترین دلایل ارائه بودجه که همان پاسخگویی به مردم است تاکید شود. ذکر این نکته ضروری است که بر اساس این فلسفه (پاسخگویی)، دولت باید انحرافات از بودجه و دلایل آن را هم به مردم و بخش خصوصی گزارش کند. نکته آخر اینکه، خروج از کسبوکار و پاسخگویی به مردم تنها برعهده دولت نیست و تمام نهادهای شبهدولتی باید از تولید و تجارت خارج شوند و در جایگاه «قانونگذاری»، «سیاستگذاری» و «نظارت» قرار بگیرند و بهعلاوه هیچ نهادی نباید خود را مصون از پاسخگویی به مردم بداند، در غیر اینصورت فساد هر روز توسعه پیدا خواهد کرد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد