گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح یکشنبه

عاشورای61- عاشورای88- عاشورای92

گزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه

یکی بود، یکی نبود در آن سال هایی که چندان دور نبود

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «یکی بود، یکی نبود در آن سال هایی که چندان دور نبود»،«آغاز و پایان این راه!»،«چهار چالش عمده ما با اعراب»،«دیپلماسی رنگی»،«آمریکا صهیونیست است کدخدا وفا ندارد!»،«ضربه بزرگ حیثیتی به آمریکا»،«احزاب حرفه‌ای عمل نمی‌کنند»،«ذوق زدگی افراطیون!»،«خروج از لاک دفاعی»،«مشکل‌تر از توافق هسته‌ای»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۶۲۶۴۷۶
یکی بود، یکی نبود در آن سال هایی که چندان دور نبود

خراسان:یکی بود، یکی نبود در آن سال هایی که چندان دور نبود

«یکی بود، یکی نبود در آن سال هایی که چندان دور نبود»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم  کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، در آن سال هایی که خیلی دور نبود، آن سال هایی که دزدی ها و اختلاس ها و هدیه های کلان و میلیونی نبود، در آن سال هایی که از تجملات و تشریفات خیلی خبری نبود، از خانه ها و ویلاهای آنچنانی و پورشه های این‌چنینی خبری نبود، در آن سال هایی که در خانه ها از مبل ها و پرده های چند میلیونی خبری نبود، در آن سال ها که در مجالس عقد و عروسی این همه بریز و بپاش و منوی غذای چند ده هزار تومانی نبود و از مهریه های به تعداد سال تولد سکه طلا و جهیزیه های کامیونی و پر از چشم و همچشمی خبری نبود، در آن سال ها که مراسم تعزیه ساده و بی ریا توی مسجدها و حسینیه ها برگزار می شد و شاید با یک غذای ساده ختم می شد و دوربین های فیلم برداری تو صورت مردم و رو کفن میت بنده خدا زوم نمی شد، در آن سال ها که تقریباً همه مردم قانع بودند و اکثر مسئولان هم از مردم قانع تر و ساده زیست تر مثل رجایی و باهنر، آدم های شهر و دیار ما ایرانی ها خیلی با هم همدل و بی ریا بودند بیشتر به درد همدیگر می خوردند و از هم باخبر بودند، همسایه از همسایه خبر می گرفت، حال و احوال همدیگر را می پرسیدند، در شادی ها با هم شریک بودند، در غم ها خیلی بیشتر از این روزها غمخوار هم بودند، رفت و آمدها هم زیاد بود مردم بیشتر اهل گره گشایی بودند، صندوق های قرض الحسنه واقعی هم زیاد بود گر چه سرمایه هایشان کم بود اما کار مردم را راه می انداختند. گویا کلاهبرداری و دزدی و دروغ و ریا هم کمتر بود، رشوه و اختلاس و فساد کوچک و بزرگ بانکی و شهرام جزایری و خاوری فراری یا اصلاً نبود یا اگر هم پیدا می شد خیلی خیلی معدود بود.

در آن سال ها که خیلی دور نبود و نیست از این وعده های توخالی و بی مبنا سر زبان مسئولان نبود، آن موقع ها از تهمت و افترا و لجاجت و فرافکنی های مسئولان همچنین از قهر و آشتی و بگم، بگم و هاله نور دور سر رئیس جمهور هم خبری نبود، آری آن روزها همچنین از بعضی لجبازی های خاص و تن به قانون ندادن و حرف هیچ کس را گوش ندادن و اردوکشی خیابانی و بعد از چند سال هنوز خود را حق دانستن و عذرخواهی نکردن از مردم و حتی فصل الخطاب ندانستن رهبری خبری نبود.

بله یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود در آن سال هایی که خیلی هم دور نبود و بازار مکاره تحریم های ظالمانه و گرانی های این‌چنینی این همه داغ نبود، در آن سال ها که ماجرای مشائی و حرف های خاص و آنچنانی اش نبود، از مرتضوی و ماجرای تلخ کهریزک هم خبری نبود، از دهندگان و گیرندگان پاداش ها و هدیه های میلیونی بعضی جاها از جمله تأمین اجتماعی خبری نبود، از بابک زنجانی و واسطه شدنش برای فروش ۲۴ میلیون بشکه نفت برای دور زدن تحریم ها و به قول خودش وارد کردن ۱۷ میلیارد دلار پول به کشور (که برخی می گویند ضرورت داشته) خبری نبود همچنین از بدهی بیش از ۱۰ میلیارد دلاری او و قصه پرداخت ۲ میلیارد و ۶۰ میلیون یورویی اش به قول رئیس کمیسیون اصل ۹۰ یعنی همان جایی که برای بابک زنجانی پرونده تحقیق گشوده شده است، خبری نبود و تا این لحظه آنچنان که باید روشن نشده است که آیا او در جریان تحریم ها با کارهایی که انجام داده از جمله واسطه شدن برای فروش نفت و دور زدن تحریم ها که کار ساده ای نیست خدمتی در خور برای کشور انجام داده است یا از قِبَل تحریم های ظالمانه و برخی سوء مدیریت ها و بی تدبیری ها، وی توانسته است توشه و باری بسیار بسیار در خور در کیسه خود بیندوزد که امیدواریم این قصه هر چه زودتر برای افکار عمومی روشن شود.

بله یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود در آن سال ها که چندان دور نبود و آمار ازدواج جوانان بالا و آمار طلاق بسیار پایین و قبح و زشتی طلاق بین مردم خیلی خیلی زیاد بود برعکس حالا که گویا این طلاقی که عرش خدا را می لرزاند برای برخی قبحی ندارد و متأسفانه به انواع طلاق های عاطفی و غیره تقسیم شده که بر اثر زیاده خواهی و تنوع طلبی و گاه پیدا نکردن شناخت لازم در ابتدای ازدواج رخ می دهد و متأسفانه آمار آن فاجعه بار شده است. در آن سال ها که مثل این روزها برخی خیابان های تهران و شهرهای بزرگ و حتی شهرهای مذهبی همچون مشهد مقدس به سالن و نمایشگاه انواع و اقسام آرایش ها و بزک های تند و زننده و لباس های کوتاه و تنگ و چسبان مانکن ها و... تبدیل نشده بود و سن ازدواج هم این همه بالا نرفته بود و بیکاری و گرانی نیز این‌چنین بیداد نمی کرد که بهانه و بلکه عاملی مهم برای ترس از ازدواج شود در آن سال ها که تبعیض و فاصله طبقاتی کم به چشم می خورد و رانت و پارتی و رابطه بسیار کم اثر و کم رنگ بود. در آن سال ها که هجمه فرهنگی مثل این روزها به وسیله فضای مجازی، اینترنت و انواع کانال های ماهواره ای و... تا عمق برخی خانه ها نفوذ نکرده بود.

بله یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود در آن سال هایی که خیلی دور نبود یک دنیا عاطفه، مسئولیت پذیری، ساده زیستی، بی ریایی، فداکاری، جوانمردی و ایثارگری بود مخصوصاً در سال هایی که وطن عزیزمان مورد هجمه صدامیان قرار گرفته بود آن سال ها و حتی چند سالی پس از آن هزار هزار جوان صف می کشیدند برای بذل جان تا وطنمان، دینمان، انقلابمان و کشورمان بماند جاودان تا بیاید آقایمان صاحب زمان (عج). غیر از چمران و صیاد شیرازی و همت و باکری و کاوه و جهان آرا و برونسی که از بنایی به واسطه ایثارگری به فرماندهی رسیده بود و آن گاه که از جبهه به مرخصی آمده بود حتی برنتابید که چند ساعتی فرش هایی را که از سپاه در خانه او برای آمد و رفت میهمانان آورده بودند پهن بماند و زینت خانه اش باشد و... هزار هزار حسن علیپور داشتیم که وقتی از جبهه ها به مرخصی آمده بود و کتانی هایش چشم یک نوجوان محله شان را گرفته بود بی درنگ کتانی ها را به او هدیه داد و دوباره کفش های کهنه اش را پوشید و با این که در جبهه مسئول تدارکات بود و صدها کفش و دیگر لوازم را کلیددار و امانت دار بود تا دوباره نوبتش نشد به برداشتن کفش نو برای خودش حتی فکر هم نکرد.

آری هزار هزار محمدعلی توسلی داشتیم که موقع رفتن به جبهه پیش مادرش التماس می کرد و زار زار گریه می کرد و می گفت برایم دعا کن. تا مادر دست به دعا برداشت محمدعلی گفت مادر برایم دعا کن تا برای قرآن و وطنم شهید شوم، پیش خدا بروم و مادرش ناگاه دستش به نیمه رسید و پایین آمد. گفت مادر جان تو باید عصای پیری من باشی اما باز هم محمدعلی به مادرش التماس کرد و گفت مادر تو را به خدا از من دل بکن تا بتوانم پرواز کنم آنقدر گفت که مادر با همه آرزوهایش تسلیم شد و گفت برو مادر، و محمدعلی رفت همان شب مادر محمدعلی وقتی از حرم امام رضا(ع) به خانه بازگشت شب در خواب عده ای را دید که در صفی نشسته اند و یکی یکی گویی به عرش پرواز می کنند. با محمدعلی خود که در صف نشسته بود و منتظر، گفت وگو کرد تا هنگامی که نوبت به محمدعلی رسید و پَر کشید و پس آن گاه مادر در عالم رویا دید فرشته ای با دو بال که سری شبیه محمدعلی داشت در خانه را می زند مادر از خواب پرید به کوچه آمد، ۲ ساعت از نیمه شب گذشته بود مادر در کوچه فریاد زد گلم، بلبلم، پسرم، پَر کشیدی؟ پدر شتابان سوی مادر آمد و گفت چه می گویی. مادر گفت محمدعلی شهید شد. صبح همان روز همسایه در خانه پدر و مادر محمدعلی را زد و گفت تلفن با شما کار دارد آخر آن زمان آن ها تلفن در خانه نداشتند، صدایی از آن طرف گوشی خبر شهادت محمدعلی را به مادرش داد و...

پدران و مادران زیادی مثل پدر و مادر محمدعلی توسلی و حسن علیپور، غیور جوانانشان را حتی ۲، ۳، ۴ و ۵ فرزند دلبندشان را به جبهه ها فرستادند و شهید شدند تا خصم درمانده شود و ایران و قرآن و مام میهن و استقلال و عزت وطن و سرافرازی ملت، تابنده و جاودان بماند و به لطف خدا ماند و خواهد ماند و هر روز سرافرازتر از دیروز به شرط آن که یاد و راه شهیدان و جانبازان و آزادگان پررهرو باشد که هست و هنوز هزاران هزار جوانمرد غیور با کوچکترین اشاره خلف صالح امام(ره) در صورت بروز هر حادثه ای یا تجاوزی آماده جوانمردی و جانفشانی اند و این میراث داران آن بزرگ مردان در همه صحنه های علمی و فنی و تکنولوژیکی و سیاسی و فرهنگی ثابت کرده اند که در صحنه اند و با توکل به خدا و پیروی از رهبری به عنوان عمود خیمه نظام به پیش می تازند و حماسه می آفرینند در همه عرصه ها، آنچنان که در انتخابات اخیر این مردم و جوانانشان حماسه آفریدند. همان حماسه ای که بار دیگر منطقه و جهان و دوست و دشمن را به شگفتی و تحسین ملت ایران واداشت حماسه ای که ناخدای فرزانه کشتی انقلاب با گفتار و رفتار و مواضع خود نقش اساسی در شکل گیری آن داشتند و به خوبی این حماسه را پیش بینی کرده بودند. این مردم و جوانانشان علی رغم همه فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی و با وجود همه نقص ها و کاستی های برخی مسئولان و راه گم کردگان همچنان در بسیاری از عرصه ها نشان داده اند که به برکت انقلاب و اسلام و هدایت های امام و رهبری و از همه مهمتر لطف خداوند به توانمندی ها و ظرفیت های بالقوه و به فعلیت در آمده خود و کشورشان باورمندند و با قبول و باور عمیق به این که «ما می توانیم» به دنیا و تاریخ اثبات کرده اند که قدم های قابل توجه در ارتقاء فرهنگ و دینداری خصوصاً جوانان برداشته شده است. اعتکاف سالانه چند صد هزار دانشجو و دانش آموز در مساجد و حرم مطهر امام رضا(ع) و استقبال گسترده از سفرهای راهیان نور، حضور چند ده میلیونی مردم در اماکن مقدس در شب های قدر و حضور آحاد ملت خصوصاً جوانان در دعای عرفه و نمازهای عید قربان و غدیر و برگزاری عزاداری های چند ده هزار نفری باشکوه در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی، حضور قابل توجه پیر و جوان و دختر و پسر در گروه های عزیمت کننده به زیارت امام رضا(ع) با پای پیاده بخشی از این توفیقات است. پیشرفت های روز افزون در اکثر عرصه های علمی و دفاعی که اصلی ترین عامل پیشرفت و توسعه خوداتکایی کشور است از جمله دیگر توانمندی های به فعلیت رسیده این ملت است. تداوم و افزایش عزت ملت در نزد ملت های آزادی خواه جهان از دیگر برکات مقاومت و عزت مداری مردم این سرزمین است.

و اما برای مانایی و جاودانگی و سرافرازی هر چه بیشتر ایران مسئولان نیز باید همچون امام عزیز سفر کرده و خلف صالحش با توکل به خدا و باور مردم و روحیه انقلابی و عزت‌مداری همچون رجایی و باهنر و بهشتی و مطهری و دیگران به وظایف و تکالیف سنگین خود در مقابل خداوند و این ملت عزیز و بزرگوار عمل کنند و با خدا و مردم صادق باشند و همیشه به خاطر داشته باشند که این انقلاب و کشور به بهای سنگینی پابرجا مانده و اساساً این انقلاب با اقتدا به سرور و سالار شهیدان حسین بن علی(ع) شکل گرفته و قرار است در مسیری حرکت کند که امیرمومنان و پیش از او حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) گام برداشته اند. در مسیر همان امامی که برای حفظ بیت المال در مقابل تقاضای برادرش عقیل، آهن گداخته به دست او نزدیک می کند و برای انجام برخی امور که شخصی می داند، شمع بیت المال را خاموش می کند و شمعی از اموال خود برمی افروزد و در همان ۴ سال و اندی حکومت بی نظیرش در تاریخ با همه فتنه ها و دسیسه هایی که قاسطین و ناکثین و مارقین به پا کردند آنچنان با توکل به خدا و پیروی از سنت پیامبر اعظم نه تنها خود با تقوا پیشگی همیشگی و بی بدیلش به داد و عدالت با مردم رفتار کرد بلکه حتی والیان و استانداران خود را نیز به شدت به تقوا و عدالت و رعایت حقوق مردم توصیه می فرمود. مولای متقیان در فرازی از سخنان گهربارش درباره دقت در حفظ بیت المال خطاب به کارگزاران حکومت می فرماید: قلم های خود را نازک بتراشید و خط هایتان را نزدیک به هم بنویسید تا از اسراف پرهیز شود و حالا این مسئولان هستند و خون شهیدان و مقتدای مومنان، علی(ع) تا چه بگویند و چگونه عمل کنند و در مقابل خدا و رسول و قرآن و شهیدان و این مردم چه پاسخی داشته باشند.

کیهان:آغاز و پایان این راه!

«آغاز و پایان این راه!»عنوان یادداشت روز روزنامه جعفر بلوری است که در آن می‌خوانید؛
راهی که دولت محترم پس از روی کار آمدن تاکنون در حوزه سیاست خارجی «طی کرده»، مسیری که «طی خواهد شد» و نقطه‌ای که ادامه این راه در نهایت به آن «ختم خواهد شد»، موضوع نوشتار ما است.

در این مطلب فقط به دنبال «نقد» مسیری هستیم که دولت محترم به نظر می‌رسد ناخواسته قدم در آن گذاشته است.

1- انتخاب موضوع هسته‌ای و گره زدن تمام مشکلات اقتصادی و گاه غیراقتصادی به آن، شروع مسیری است که جریان‌های سیاسی نزدیک به دولت آقای روحانی روی آن متمرکز شده‌اند و دولت محترم نیز با برخی اظهارنظرها و عملکردها بر آن صحه گذاشته است. مسیری که به نظر می‌رسد، طرح آن حتی شاید پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و پیروزی دولت فعلی پی‌ریزی شده باشد!

شاید انتخاب این استراتژی، یعنی گره زدن تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم به موضوع هسته‌‌ای، با هدف تبدیل آن به مسئله‌ای «حیاتی» (نه صرفا ملی) برای مردم صورت گرفته است؛ تا بدین ترتیب این گونه نتیجه گرفته شود که یگانه راه رسیدن به هدف مطلوب، که داشتن ایرانی پیشرفته است، از مسیر سیاست خارجی می‌گذرد و حلال مشکلات پیش روی این مسیر نجات‌بخش نیز خود آمریکاست!

به نظر می‌رسد، «مقصد» مرحله نخست رساندن مردم به این «باور» بود که اگر با آمریکا به اصطلاح «ببندیم» و موضوع هسته‌ای را - که مسئله زیاد مهمی هم نبود! - رها کنیم نه تنها چیزی از دست نخواهیم داد بلکه، امتیازات زیادی به ویژه در حوزه اقتصادی به دست خواهیم آورد، چرا؟ چون سرنوشت اقتصادی و امنیتی کشور به این مسئله گره خورده است! چون آمریکا کدخدا است! چون این کشور می‌تواند با یک بمب تمام ساختار دفاعی ما را نابود کند و...

از همین روی بود که از مدت‌ها قبل از آغاز مذاکرات هسته‌ای، نه تنها موضوع هسته‌ای بلکه موضوع رابطه با آمریکا در دستور کار رسانه‌های زنجیره‌ای داخلی و خارجی قرار گرفت. در این میان حتی برخی، اقدام به انتشار تصاویری از دیدارهای انجام نشده بین مقامات ایران و آمریکا کردند و توافق ژنو در میان این هیاهوی عجیب رسانه‌ای حاصل شد.

حال که گرد و خاک شانتاژهای خبری درباره توافق بزرگ! هسته‌ای تا حدود زیادی خوابیده، با کمی تامل و البته انصاف می‌توان بهتر به بررسی این توافقنامه پرداخت.

واقعیت این است که دولت محترم، امتیازات ویژه‌ای برای به دست آوردن مشتی «وعده» داد. وعده‌هایی که فقط چند ساعت دوام داشت. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، غنی‌سازی 20 درصدی متوقف شده و رآکتور آب سنگین اراک نیز فعالیتی ندارد. حداقل از همین دو مورد می‌شد به عنوان بزرگ‌ترین برگ‌های برنده برای گرفتن امتیازاتی لااقل برابر استفاده کرد. درد اینجاست که فعالیت رآکتور آب سنگین اراک قبل از توافقنامه ژنو متوقف شده است!

نباید فراموش کنیم که غنی‌سازی در سطح بالا، به ظاهر هم که شده همیشه به عنوان «بزرگ‌ترین نگرانی» ادعایی غرب مطرح بود و این نگرانی اکنون رفع شده است! اما آیا نگرانی‌های حقیقی ما نیز مرتفع شده است؟

کافی است به موضع‌گیری‌های وقیحانه غربی‌ها که در سکوت غیرقابل توجیه طرف ایرانی صورت می‌گیرد، نگاهی انداخت. اوباما چند روز پیش در مرکز تحقیقاتی «سابان» در حالی که مارش پیروزی می‌نواخت، نسبت به آنچه از مذاکرات ژنو داد و آنچه گرفت مباهات می‌کرد. وزارت خزانه‌داری آمریکا نیز 20 آذر ماه 92، نوزده شرکت و شخصیت حقیقی را به لیست سیاه تحریم‌های خود افزود، در حالی که طبق توافقنامه ژنو، اجازه چنین کاری را نداشت و البته تیم کارشناسی هسته‌ای کشورمان نیز طی اقدامی انقلابی نشست هسته‌ای خود در وین را بلافاصله پس از کارشکنی آمریکایی‌ها رها کرد و به کشور بازگشت.

2- تا اینجای کار مروری کوتاه شد بر مسیری که طی شده است. اما ادامه این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟

به نظر می‌رسد، مراحل بعدی راهی که دولت محترم آقای روحانی بدون توجه به ابعاد آن برگزیده به مسائلی چون «حقوق‌بشر»، «تروریزم»، «حقوق اقلیت‌ها» و... رسانده خواهد شد که تا حدودی هم رسانده شده است. البته نه حقوق بشر به معنی حقوق واقعی نوع بشر بلکه حقوق بشر مد نظر آمریکا. اینها از جمله مواردی هستند که طرف غربی پس از برنامه هسته‌ای، برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران به طور ویژه و جدی‌تر از قبل در دستور کار قرار خواهد داد که برخی نشانه‌های آن مدتی است در قالب موضع‌گیری‌های کاملا رسمی طرف خارجی خود را نشان می‌دهد.

متاسفانه همسو با دشمن، عده‌ای از شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌ای داخلی نیز این «مسیر» را با در دستور کار قرار دادن مواردی چون، «حقوق شهروندی»، «ارسال نامه‌های سرگشاده برای آزادی فتنه‌گران» (حقوق‌بشر)، «لزوم توقف تشکیک در هولوکاست برای حمایت از مردم فلسطین» (تروریزم) و اظهارات تحریک‌آمیز در خصوص وضعیت اقلیت‌ها و... در پیش گرفته‌اند.

لزوم آزادی فتنه‌گران، لزوم به رسمیت شناخته شدن حقوق فرقه‌های ضاله و برکشیده استعمار چون بهائیت، لزوم توقف حمایت‌ها از مقاومت حزب‌الله، سوریه، فلسطین و... نیز مرحله‌ای است که احتمالا بعدها از سوی غرب با شدت و حدت هرچه تمام‌تر، مطرح و در داخل نیز به بهانه جلوگیری از اعمال تحریم‌های تازه به شکل کاملا رسمی دنبال خواهد شد. البته در برخی موارد این پروسه به شکل غیررسمی یا نیمه‌رسمی آغاز شده و احتمالا در آینده به طور ویژه دنبال خواهد شد. مشابه پروسه‌ای که این روزها در کشور اوکراین و با طرح شرط آزادی یولیا تیموشنکو، رهبر اپوزیسیون و آخرین نخست‌وزیر نارنجی‌ها دنبال می‌شود. این رویکرد البته در اوکراین که از ساختار مردمی و مستحکمی نظیر جمهوری اسلامی برخوردار نیست، خیلی زود جواب داد و دولت اوکراین از مواضع خود در برابر غرب عقب‌نشینی کرد.

3- با نگاهی به شاکله توافقنامه، موضع‌گیری‌های غرب و خواسته‌های جدید آنها، دیدن انتهای این مسیر کار زیاد مشکلی نخواهد بود. واقعیت این است که اسکلت و شاکله توافقنامه ژنو با هدف برچیده شدن تمام برنامه‌های هسته‌ای ایران ریخته شده است. موضع‌گیری‌ها در مورد حمایت ایران از تروریسم، لزوم رعایت حقوق بشر در ایران (اشاره به توقف حکم صریح قرآنی قصاص در قطعنامه‌های حقوق بشری سازمان ملل و...) که پس از توافق ژنو با قدرت و حدت بیشتری از سوی دشمن دنبال می‌شود نیز به خوبی انتهای مسیری را که جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای اطراف دولت محترم القا می‌کنند نشان می‌دهد. در این بین البته نوع واکنش‌های دولت محترم بسیار مهم و تعیین‌کننده خواهد بود!

4- چند ماه پس از فتنه 88، یکی از مدیران ارشد سابق مراکز اطلاعاتی آمریکا طی نشستی که با حضور گروهی از کارشناسان و رسانه‌ها برگزار شده بود، پس از انتقاد از موضع‌گیری‌های غیرکارشناسی رژیم صهیونیستی علیه ایران و اعلام این که این رژیم قادر به از بین بردن ایران هسته‌ای نیست اما آمریکا قادر است! در نهایت نتیجه گرفت با بمباران نمی‌شود جلوی ایران هسته‌ای را گرفت. وی در نهایت تنها راه غلبه بر ایران را احیای فتنه‌گران نامید و در اثنای تحلیل خود تصریح کرد: «ما با ایران هسته‌ای مشکل نداریم بلکه با این ایران هسته‌ای مشکل داریم»!

راه موفقیت را اما رهبر معظم انقلاب پیش از این ترسیم کرده‌اند: «راه موفقیت این است که در مقابل دشمن، انسان یک قدم هم عقب‌نشینی نکند و الا موجب تشجیع دشمن در چنگ انداختن و دست‌ انداختن می‌شود... ملت و مسئولین ایران در مقابل باج‌خواهی دشمنان عقب‌نشینی نمی‌کنند.»

جمهوری اسلامی:ضربه بزرگ حیثیتی به آمریکا

«ضربه بزرگ حیثیتی به آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دولت آمریکا که این روزها به دلیل اقدام مغایر با توافقنامه ژنو و افزودن 17 شرکت و شخص حقیقی ایرانی و خارجی به فهرست تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران زیر رگبار سؤالات قرار گرفته، قطعاً براساس پیش فرض‌ها و تحلیل‌هایی مبادرت به این کار کرده و اهدافی را مدنظر داشته که باید دقیقاً مورد ارزیابی قرار گیرند.

1 - ساده‌ترین احتمال در ریشه‌یابی دلایل این اقدام وزارت خزانه‌داری آمریکا، وجود اختلاف و سردرگمی میان مقامات آمریکایی در قبال ایران و توافقنامه ژنو است،‌ بدین معنا که جناح‌های سیاسی در آمریکا در طیف وسیعی از مخالفت تا موافقت با توافق هسته‌ای با ایران قرار دارند و امکان تصمیم‌گیری براساس مصالح واقعی مردم آمریکا و رأی دهندگان آمریکایی از آنها سلب شده و مجبورند ضمن حضور "جان کری" در کنگره برای توجیه توافق انجام شده با ایران، از سوی دیگر برای بستن دهان مخالفان این توافق که در صحنه سیاسی از قدرت و لابی عمده‌ای برخوردارند، گام‌هایی را به نفع آنها بردارند. شاید شاهد این اختلاف و سردرگمی، کشمکش میان وزارت خارجه و وزارت دارایی (خزانه داری) آمریکا باشد که فهرست تحریمی اخیر، حاصل فشار کار گروه خزانه‌داری آمریکاست.

2 - این سردرگمی، در عین حال منجر به یک بازی هدفمند و اقدام دو منظوره آمریکا، درست یک روز بعد از مجادلات جان کری در مذاکره و مباحثه با سناتورهای آمریکایی در ادامه تلاش‌های یک هفته‌ای دولت اوباما برای جلب حمایت کنگره از توافق با ایران صورت گرفت. در مسیر همین تحلیل است که روزنامه "لس آنجلس تایمز"، اقدام آمریکا در افزودن 17 نام جدید به فهرست تحریم‌ها علیه ایران را در راستای "یک عمل با دو هدف" معرفی کرده و می‌نویسد: "نگهداشتن فشار بر روی ایران در مذاکرات جاری هسته‌ای و همچنین متقاعد کردن سناتورهای تندرو درخصوص تحریم‌های وضع شده و عدم نیاز به تصویب تحریم‌های جدید در سنا، از اهداف کاخ سفید در ادامه فشارهای تحریمی سابق بر ایران بوده است."

پایه چنین تحلیلی، تحت فشار بودن کاخ سفید در جا انداختن تصمیم خود برای امضای توافق هسته‌ای با ایران است و اینکه اوباما و همفکرانش سعی دارند با در پیش گرفتن یک بازی جدید دوگانه، هم مخالفان خود در حزب جمهوریخواه و هم لابی صهیونیستی را راضی نگهداشته و هم در یک پوشش حقوقی، این تحریم را ادامه همان تحریم‌های گذشته قلمداد کند.

3 - هر چند کاخ سفید سعی دارد دهان مخالفان خود را در داخل آمریکا با اعمال چنین تحریمی ببندد و آنها را برای مدت شش ماه مهار کند و یا به عبارت دیگر مخالفان توافق هسته‌ای با ایران را با این هدیه به تعطیلات آخر سال بفرستد و آنها تا اواسط سال جدید میلادی سوژه‌ای را برای مطرح کردن نداشته باشند، ولی در عین حال قصد دارد توافق ژنو را در داخل ایران در معرض انتقاد و تیررس مخالفان دولت قرار داده و موضوعی را برای تحت فشار قرار دادن دولت جمهوری اسلامی ایران و ایجاد شکاف میان افکار عمومی یکپارچه ملت ایران در اختیار تندروها بگذارد.

4 - تحلیل دیگر مبتنی بر این اصل است که هدف آمریکا از این اقدام، کاملاً قابل فهم است و سردرگمی، تناقض و یا مغایرتی در آن وجود ندارد. اقدام دولت آمریکا در جهت اعمال تحریم 17 شرکت و اشخاص حقیقی دیگر مرتبط با پرونده هسته‌ای ایران، خارج از این بحث حقوقی که آیا اقدام به وضع تحریم، موضوعی جدید بوده یا ادامه همان تحریم‌های سابق است و امری خلاف توافق ژنو صورت گرفته یا نه، مبتنی بر این راهبرد آمریکایی است که آنها تصور می‌کنند دولت ایران نیازمند توافق ژنو است و برای شرایط عدم توافق، هیچ برنامه‌ای ندارد و بالاجبار باید به شرایط موجود و هر وضعیت متغیری که آمریکا ایجاد کند، تن در دهد.

برپایه این تحلیل برخی مقامات آمریکایی همانگونه که گفته‌اند، معتقدند اساساً، این تحریم‌ها بود که ایران را به پای میز مذاکره آورد و باز هم فقط تحریم است که آنها را پای میز مذاکره نگه خواهد داشت. از این رو تا وقتی که توافق نهایی حاصل نشده، نباید اجازه داد چارچوب کلی تحریم‌ها به نحوی آسیب ببیند که محاسبات ایران درباره ضرورت پایبند ماندن به توافق و تداوم مذاکرات دگرگون شود. براساس این تحلیل، عجیب نیست که دولت آمریکا به تشدید تحریم‌ها علیه ایران ادامه دهد و حتی این روند را در صورت کنار رفتن پرونده هسته‌ای، به حوزه‌های غیرهسته‌ای مثل وضعیت حقوق بشر در ایران نیز تسری دهد.

با توجه به تحلیل‌های اشاره شده در مورد علت تصمیم اخیر دولت آمریکا علیه 17 شرکت و شخص حقیقی مرتبط با فعالیت هسته‌ای ایران باید به این نکات توجه داشت:
الف - اقدام اخیر آمریکا قطعاً و بی‌هیچ شبهه‌ای، خلاف توافقنامه ژنو و الزامات طرفین در گام نخست است، زیرا یکی از محورهای صریح مقرر در رابطه با الزامات غرب در گام اول، "تعهد سیاسی آمریکا، اتحادیه اروپا و گروه 1+5 به عدم تصویب تحریم‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران است". عبارت، "عدم تصویب تحریم‌های جدید" به معنای ضرورت عدم مبادرت به هرگونه اقدامی است که وضعیت تحریم‌های فعلی علیه ایران را تشدید کند و یا توسعه دهد.

براین اساس، مسأله محوری در گام نخست توافقنامه ژنو، به حالت متوقف در آوردن وضعیت موجود تحریم‌هاست، به گونه‌ای که نه تنها تحریم‌ها از سطح فعلی بیشتر نشود، بلکه بتوان نسبت به تعلیق و توقف برخی از آنها به صورت مقرر در بندهای توافقنامه نیز اقدام کرد. بنابر این، اقدام اخیر آمریکا اقدامی برخلاف الزامات توافق ژنو محسوب شده و برهم زننده سطح و شمول تحریم‌ها و مغایر با کاهش آنهاست.

ب - از آنجا که روح توافقنامه ژنو، کاهش سیاست تحریم‌ها بویژه از جانب آمریکاست و تخلف از آن می‌تواند تهدیدی برای آینده تلقی شود، واکنش هوشمندانه، ارزیابی دقیق و ادراک پیامدهای این ماجرا توسط دستگاه دیپلماسی کشورمان می‌تواند راهگشا و کارساز باشد.

گروه مذاکره کننده ایران در واکنش به این اقدام متخلفانه آمریکا می‌تواند خواهان موضعگیری مناسب و عکس‌العمل سایر اعضای گروه 1+5 و مجامع و نهادهای بین‌المللی شده و از آنها بخواهد همچون دولت روسیه در جهت تقبیح و محکومیت حرکت اخیر آمریکا و مغایرت آن با تصمیمات جمعی اتخاذ شده در ژنو اقدام کنند. به عبارت دیگر اکنون در موقعیتی قرار داریم که می‌توانیم دیگر طرفهای توافق ژنو را به موضعگیری و واکنش علیه اقدامات آمریکا جلب کنیم و با تشکیل کمیسیونی، به بررسی ماهیت و ابعاد اقدام اخیر آمریکا، این دولت را وادار به عقب‌نشینی و تسلیم شدن در برابر مفاد توافق‌نامه ژنو نمائیم.

ج - اقدام تحریمی اخیر آمریکا علیه ایران هر چند چیز جدیدی نیست و ادامه مسیر پراشتباه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است، ولی تفاوت این اقدام با سایر اقدامات سابق در اینست که این بار تاثیرات عمیق‌تری بر وجهه آمریکا خواهد داشت و هزینه بیشتری را بر کاخ سفید تحمیل خواهد کرد. واقعیت اینست که اگر وزارت خزانه‌داری آمریکا این تحریم را چند ماه پیش انجام می‌داد، یک تأثیر داشت که صرفاً در حوزه اقتصادی قابل تصور بود، ولی امروز تأثیرات و هزینه‌های آن برای تصمیم‌سازان آمریکایی بسیار زیادتر و سنگین‌تر خواهد بود. این تفاوت از این جهت قابل ارزیابی است که اگر در ایران و جهان افرادی یافت می‌شدند که براساس ساده‌انگاری و خوشبینی‌های مضاعف، دل به حسن نیست دولتمردان آمریکائی دوخته و آنها را قابل اعتماد تصور می‌کردند، امروز با این قبیل حرکت‌های غیراصولی و مغایر با روح توافقات انجام شده، واشنگتن دیگر کسی را با خود به همراه ندارد.

قرار گرفتن آمریکا در مسیر تخلف از تعهدات و الزامات توافقنامه ژنو، این نکته را برای افکار عمومی ملتها و همچنین اراده‌های سیاسی و ساختارهای تصمیم ‌گیری رسمی کشورها تثبیت می‌کند که دولت آمریکا آغازگر مسیر تضعیف توافق ژنو بوده و هرگز طرف مطمئنی برای ایجاد تفاهمات بین‌المللی نیست. بدین ترتیب، تردیدی نیست که اقدام اخیر وزارت خزانه‌داری آمریکا علاوه بر وارد ساختن لطمه بزرگ حیثیتی به آمریکا، دمکراتها را یک گام دیگر از مسیر پرامتیاز حل مشکل با ایران که به عنوان یک برگ برنده در صحنه مبارزه انتخاباتی آینده می‌توانست مورد استفاده قرار گیرد، دورتر ساخت.

سیاست روز:آمریکا به دنبال معادلات جدید

«آمریکا به دنبال معادلات جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم فرامرز اصغری است که در آن می‌خوانید؛آمریکا تلاش دارد تا با ایجاد معادلات جدید در صحنه جهانی به منافع نوینی دست یابد چنانکه جان کری وزیر امور خارجه آمریکا که سفری دوره‌ای به آفریقا و خاورمیانه از جمله سرزمین‌های اشغالی داشته است دیروز راهی شرق آسیا شد. وی در این سفر از ویتنام و فیلیپین دیدار خواهد کرد. پیش از وی نیز جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا به چین،ژاپن و کره جنوبی سفر کرده بود که نشانگر اهمیت و جایگاه شرق آسیا در معادلات آمریکا است. آمریکا بر‌اساس راهبرد سال ۲۰۲۵ شرق گرایی را از اهداف سیاسی و نظامی خود قرار داده در حالی که در حوزه انرژی همچنان خاورمیانه و آفریقا محور طراحی این کشور است.

آمریکا رویکرد تعاملی به منافع جدید در شرق را در پیش گرفته که احیای روابط نظامی با اندونزی و فیلیپین و بهبود مناسبات با ویتنام و میانمار نمودی از این رفتارها است. واشنگتن سعی دارد تا متحدان جدیدی در منطقه کسب نماید در حالی که اولویت این روابط نیز جنبه نظامی دارد. جالب توجه آنکه آمریکا برای رسیدن به این منظور نگاه بشر دوستانه را نیز چاشنی رفتارهای خود ساخته که سفر کری به مناطق توفان زده فیلیپین در این چارچوب است.

نکته مهم در رویکردهای شرق گرایانه آمریکا که در سفر بایدن و کری می توان مشاهده کرد تلاش برای ایجاد فضای ناامنی علیه چین است. آمریکا سعی دارد تا در کنار توسعه طلبی در شرق فضای روانی و امنیتی چین را نیز برهم زده و این کشور را به سمت رویکردهای نظامی و یا تعامل بیشتر با آمریکا وادار سازد. محصول این فرآیند نیز درو شدن چین از حوزه اقتصادی به مباحث امنیتی و چالشهای منطقه‌ای است که عملا تامین کننده منافع آمریکا است. به عبارتی دیگر می توان گفت که واشنگتن به دنبال گرفتار سازی چین در زنجیره‌ای از بحران‌ها است در حالی که راهکار خروج این کشور از شرایط مذکور را پذیرش خواسته‌های آمریکا تشکیل می دهد. جالب توجه آنکه آمریکا همزمان با ادعای حمایت از متحدانش در برابر چین، به دنبال توجیه حضور نظامی در منطقه است چنانکه کری نیز در سفر به ویتنام و فیلیپین این مسائل را محور رایزنی‌های خود دارد.

نگاه آمریکا صرفا معطوف به منطقه نیست بلکه سعی دارد تا در عرصه جهانی نیز به باج گیری از چین بپردازد که دوری این کشور از روسیه بخشی از این سناریو است. به هر تقدیر سفر کری به شرق را می توان ادامه سیاست آمریکا برای حضور نظامی و سیاسی گسترده‌تر در منطقه دانست که محور آن را مقابله با قدرت یابی چین تشکیل می‌دهد چنانکه آمریکا چندی پیش تندترین موضع را در برابر طرح پکن مبنی بر ایجاد حریم هوایی صورت داده و آن را مغایر با منافع متحدان خود عنوان و بر مقابله با آن تاکید کرد.

تهران امروز:چهار چالش عمده ما با اعراب

«چهار چالش عمده ما با اعراب»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد ایرانی است که در آن می‌خوانید؛ارزیابی آینده روابط ایران و اعراب پس از توافق ژنو به یک موضوع جذاب نزد بسیاری از تحلیلگران منطقه‌ای تبدیل شده است. درباره این موضوع پیش از طرح هر مسئله‌ای باید گفت یکسری همزیستی‌هایی بین ایران و اعراب وجود دارد که ربطی به موضوعات سیاسی روز ندارد. به عبارت دیگر این همزیستی ربطی به آن ندارد که سوریه محور اختلاف ایران و اعراب باشد یا خیر. اما یکسری مسائل مربوط به چالش‌های روز و محورهای جدید است که به همان میزان می‌تواند به سرعت قابل حل‌وفصل باشد.

اگر موضوع ایران و اعراب به صورت کلی دیده شود،‌در چهار موضوع یا چهار محور همیشه چالش وجود داشت که روابط ما با اعراب نیز در رابطه با چهار محور تعریف شده و تنظیم می‌شود.

بخشی از چالش‌ها تاریخی،‌بخشی فرهنگی، بخشی سیاسی و در نهایت بخش چهارم چالش‌های بین ایران و اعراب ناشی از رقابت‌های منطقه‌ای است. البته این موضوعات می‌تواند در قالب همکاری هم تعریف شود که البته محور این یادداشت نیست.

در بحث تاریخی اولا ما به دلیل همسایگی با اعراب هم زمینه‌های همکاری و اشتراک داریم و هم عوامل متعدد چالش و اختلاف که بخش عمده‌ای از آن به مسائل همسایگی مربوط می‌شود.

بخشی از این اختلافات تاریخی به مسائلی باز می‌گردد که حاصل آن سال‌ها جنگ بین همسایگان بود و بسیاری از شهرها و پایتخت‌ها فتح و آزاد شده است. به عنوان مثال گفته شده است ده‌ها بار بغداد از سوی ایران فتح شده است.این مسائل در ذهن ایرانیان و اعراب وجود دارد. بخشی از چالش‌های بین ایران و اعراب فرهنگی است. این چالش‌ها را می‌توان به دو بخش عقیدتی و قومی تقسیم کرد.

در بعد فرهنگی یکی از چالش‌های عقیدتی عمدتا در قالب تفکرات مذهبی و فلسفی بین دو اندیشه شیعه و سنی،‌معتزله و اشاعره... وجود دارد. همانطور که می‌دانید اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان شیعه و اکثریت قریب به اتفاق اعراب، اهل سنت هستند که خود یک مسئله قابل‌توجه است. بعد دیگر اختلافات فرهنگی،‌ مسائل نژادی و قومی است که در قالب برتری طلبی تجلی یافته است. در طول تاریخ اعراب احساس می‌کردند نسبت به ایرانیان برتر هستند و گاهی ما نیز احساس می‌کردیم که برتر از همسایه‌های اعراب خود هستیم. رگه‌های عمیق این برتری طلبی هنوز در شکل احزاب پان عربیسم و ناسیونالیسم در کشورهای عربی و ایران دیده می‌شود.

بخش دیگر از چالش‌های ایران و اعراب، سیاسی و در واکنش به تعریف از قدرت هستند. چون ایران و اعراب در یک منطقه قرار گرفته‌اند،‌ هر کدام یک نگاه و دیدگاه نسبت به منطقه،‌صحنه بین‌الملل، تعریف استقلال و وابستگی به شرق و غرب دارند که این‌ها موجب شده است در نگاه سیاسی با هم اختلاف نظر و چالش داشته باشیم. در رقابت‌های منطقه‌ای نیز به دلیل اینکه در کنار هم قرار داریم یکسری رقابت‌ها شکل می‌گیرد که بین ایران و مثلا آسیای جنوب شرقی،‌آمریکا و اروپا وجود ندارد.

این رقابت‌ها عمدتا در قالب رقابت اقتصادی تعریف شده است. مانند حوزه نفت که هر دو در اپک هستند ولی نقش چالشی داشته و در تعیین دبیرکل و میزان صادرات نفت مرتب در رقابت هستند. در همین بخش در میزان نفوذ در حوزه‌های پیرامونی نیز رقابت وجود دارد.هم اعراب و هم ایران تلاش داریم میزان تاثیرگذاری و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهیم. این‌ها مسائلی است که تاثیر گذاری آن به قدرت هر طرف بستگی دارد. هر طرف قدرتش بالاتر باشد میزان تاثیرگذاری آن بیشتر است. یک واقعیت است که همسایه بودن ما با اعراب و برخی چالش‌ها حاصل کار دو طرف نبوده‌اند ولی دوستی‌ها می‌تواند مایه تلاش ما باشد. بهترین راه برای افزایش دوستی‌ها و کاهش اختلافات اعتمادزایی و تنش‌زدایی با همسایگان از جمله با کشورهای عربی منطقه است. همانطور که وزیر خارجه کشورمان نیز تاکید کرده،‌ محور سیاست خارجی ایران ایجاد همگرایی‌های منطقه‌ای است. ما باید بتوانیم با اعراب در همگرایی منطقه‌ای بخصوص در مباحث اقتصادی و ‌فرهنگی تعریف یکسان داشته و بر مشترکات تاکید کنیم. پرداختن به اختلافات مشکلی را حل نمی‌کند. این در حالی است که محورهای مشترک زیادی داریم که هر دو طرف می‌توانند بر آن تاکید کنند.

وطن امروز:آمریکا صهیونیست است کدخدا وفا ندارد!

«آمریکا صهیونیست است کدخدا وفا ندارد!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دکتر مجتبی اصغری است که در آن می‌خوانید؛ قبیله‌گرایی سیاسی، صفتی برآمده از بی‌تقوایی حزبی است. فرد فرد یک حزب یا یک گروه سیاسی که اجتماعی با هدف قبیله‌گرایی تشکیل می‌دهند باید آلوده به صفت بی‌تقوایی باشند تا به واسطه این همگرایی شیطانی از خطای هم قبیله خویش «دفاع» کرده و حتی در این راه ناقدان و دلسوزان را نیز بی‌نصیب از بی‌انصافی برآمده از بی‌تقوایی خویش نگذارند. در مقابل مشی و منش حافظان و یاوران امام و امت در حکومت اسلامی اکیدا چنین نیست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «وقتی در میدان جنگ دیدی رفیق تو ضعیف‌تر است، به شکرانه نعمت‌ شجاعت، به کمک او بشتاب.» با تمسک به سنت الهی و سیره علوی به نقد پرونده ملی نقض یکجانبه توافق هسته‌ای کشورمان با غرب از جانب دولت آمریکا ورود می‌کنیم. برخلاف همه تشنج‌آفرینی‌های چند ماه گذشته از جانب رسانه‌های موسوم به زنجیره‌ای آنچه توافق نه‌چندان شیرین ژنو را با مرگی زودهنگام روبه‌رو ساخت نه تحلیل‌های جبهه حامیان انقلاب اسلامی بود که درشت‌گویی، بدعهدی و خیانت‌پیشگی غربی‌ها را از رسانه‌های جهانی رصد می‌کردند و نه پیش‌بینی‌های رسانه‌های خیرخواه وطنی!

پیش از این در همین ستون نوشتیم نخستین نتیجه تکیه بر تحلیل غلط از جامعه سیاسی آمریکا و اسرائیل، سیاست‌ورزی اشتباه در عرصه جهانی است. وقتی وزیر خارجه کشورمان با تاکید بر ترویج تحلیل من‌درآوردی یک جوجه فراماسون سوئدی – آمریکایی- ایرانی، اوباما و جان کری را «ضد‌صهیونیست» می‌خواند و طرح دوگانه‌سازی قدرت میان آمریکا و سایه خاورمیانه‌ای‌اش را صادقانه باور می‌کند اجبارا پس از عهدشکنی عمدی «دولت» آمریکا – نه کنگره وابسته به آیپک!- ناچار به توضیح‌دهی به بچه‌های انقلاب است. اکنون دکتر ظریف باید به ملت و رسانه‌ها توضیح دهد در چنین شرایطی اوباما و جان کری در دسته صهیونیست‌های باهوش طبقه‌بندی می‌شوند یا گونه‌ای جدید به نام «شبه‌صهیونیست» یا مثلا «صهیونیست‌نما» به تحلیل‌های دستگاه سیاست خارجی کشورمان اضافه خواهد شد؟!

توجه به این نکته ضروری است که هدف از بازکردن مجدد پرونده تحلیل‌های سه ماه گذشته خدای ناکرده نواختن دیپلمات‌های ایرانی به چوب بی‌وفایی و بدعهدی نیست. وقتی تیمی از جانب یک ملت برای ماموریتی ویژه انتخاب می‌شود همگی در نتیجه نیز سهیم هستیم حال چه سهم‌مان «برد-برد» باشد چه «باخت – برد»! آنچه بسیار مهم است اصلاح تحلیل‌هایی است که بنیاد تصمیمات دست‌کم 4 سال آینده دستگاه دیپلماسی کشور بر آنها گذارده می‌شود. به قول شهید حسن باقری در کلیپ مشهور سرزنش فرماندهان گردان‌های خودی پس از شکست عملیات «تصور اینکه چون حق با ما است پس خدا ما را بدون شناسایی دقیق و زحمت کشیدن پیروز می‌کند از اساس باطل است! نمی‌شود که دشمن زحمت بکشد و ما بدون تلاش پیروز شویم؛ این برخلاف سنت‌های الهی است!»

برژینسکی سال‌ها عملیات شناسایی در مرزهای فکری ایرانیان را مدیریت کرد آقای وزیر امور خارجه! دست‌کم خود جنابعالی ساعت‌ها با شاگردان وی در سمت نماینده ایران در سازمان ملل گفت‌وگو داشته‌اید. اگر ما به نام دیپلماسی عمومی در فیس‌بوک، یک صفحه فارسی با مخاطب ایرانی را ماه‌ها با هدف برچسب زدن و صهیونیست خواندن منتقدان باز نگه می‌داریم بد نیست گاهی هم بیاد بیاوریم این همان طرح 50 و چند ساله وزارت خارجه آمریکاست که امروز حاصل تحلیل‌ها و برآوردهای دقیقش تا اینجای کار ایران و ایرانی را بازنده میدان دیپلماسی ساخته است! نشست و برخاست «بی اجازه یا با اجازه» در هزار اندیشکده آمریکایی- اسرائیلی نه تنها یک خط به تحلیل‌سازی درست دستگاه سیاست خارجی ما کمک نکرد بلکه تصویری دقیق از فضای فکری وزارت امورخارجه ایران و دیپلمات‌های وطنی به آمریکا و اسرائیل بخشید. اینگونه می‌شود که تریتا پارسی گستاخانه از تصویر کتابخانه پشت صحنه پیام ویدئویی وزیر امور خارجه ایران برای تبلیغ کتاب خود در فیس بوک بهره می‌برد و در عین حال به شورای روابط خارجی آمریکا پیشنهاد می‌کند برای نشاندن ایران بر سر میز مذاکره از فرصت میان تاثیرگذاری حداکثری تحریم‌های گذشته و ترس از تصویب تحریم‌های جدید پیش رو در کنگره بهره ببرند! عجبا از اندازه ایرانی بودن دیپلماسی که برآمده از تز دکترای پارسی به رهبری فوکویاما و برژینسکی و سیک و رمضانی است و با بودجه بنیاد برادران راکفلر کتاب می‌شود! با کدام حقیقت‌سنج صحت چنین تحلیل‌هایی را بسنجیم تا باورمان شود آیپک با آن همه قدرت اجازه رئیس‌جمهور شدن اوبامای آنتی‌صهیون(!) را با شعار «آخرین منجی یهود» زیرسبیلی صادر کرده است!

حال این اوبامای نئولیبرال صلح‌طلب و ویلیام برنز و وندی شرمن به اندازه‌ای در دستگاه سیاست خارجی ایران «صداقت‌پیشه و قابل اعتماد» ارزیابی شده‌اند که ما همه تخم مرغ‌های دیپلماسی‌مان را آسوده‌خاطر در سبد آنها می‌گذاریم و پیش پیش فرمان جشن ملی نیز بابت امضای توافقی آسمانی صادر می‌کنیم! بپذیرید میان آمریکا و سگ هار خاورمیانه‌ای‌اش هیچ فاصله‌ای نیست. آنچه در ظاهر به نمایش گذارده می‌شود تنها برای خام کردن ملت‌های عرب است تا به واسطه رقیب‌آفرینی در صحنه بین‌الملل مسیر چاپیدن ماندگارشان هموارتر شود. بناست روی عربستان و قطر و امارات و اردن و بحرین که در ماجرای سوریه گمان بی‌صاحبی برشان داشته بود کم شود اگرنه آن که تصور می‌کند آمریکا توله‌های نفتی‌اش را زمین گذاشته تا آغوش خود را برای ایران هسته‌ای تا دندان مسلح با دیسیپلین ایدئولوژیک جهانی در مرحله ورود به باشگاه قدرت باز کند یا سیاست نخوانده یا با لقمه‌گیری‌های عرصه روابط بین‌الملل بیگانه است. کلید سازشکار ساختن ملت‌های خاورمیانه «به گمان» حرام‌خواران اقتصادی شورای روابط خارجی آمریکا در دست دولت ایران است و با سوار کردن چند کلک دیپلماتیک هم از دست ایرانیان خارج می‌شود و در جیب اسرائیل و نتانیاهو گذارده خواهد شد. برآورد استراتژیک غلط که فقط اختصاص به ما ندارد! اینجای کار را دشمن غلط پنداشته است چون کلید نجات اسرائیل از موج بیداری اسلامی ملت‌های مسلمان منطقه را امام خمینی(ره) سال‌ها پیش نابود کردند و شاه کلیدش نیز هرگز یافت نشد! لازمه ایجاد صلح جهانی، ورافتادن ظالمین و مستکبرین است و همه‌گیری عدالت جهانی! اگرنه سال‌هاست راکفلرها بخش عظیمی از بودجه نفتی‌شان را آشکارا خرج پروژه «peace building» -صلح‌سازی!- می‌کنند. اتفاقا خیلی از همین مدیران رسانه‌های زنجیره‌ای پیش و پس از این سبیل‌شان با این نرخ‌های حرام چرب می‌شود. سنت الهی می‌گوید ظلم دوام نمی‌آورد و حتی اگر همه ثروت قارون‌های غربی و شرقی خرج پروژه صلح خاورمیانه شود... بی‌فایده باقی می‌ماند! حتی در حوزه فلسطین اشغالی! یا در پایگاه نظامی بحرین! از آن بدتر در باریکه غزه! در بلندی‌های جولان! سوریه که دیگر روضه حضرت عباس است! بماند برای بعد!

یک کلام ختم کلام! دیپلماسی ایرانی تا زمانی که برآمده از تئوری‌پردازی‌های دانشکده‌های روابط بین‌الملل آمریکایی و انگلیسی باشد نسخه ضد آن همزمان با نمایش بین‌المللی از جانب غرب به اجرا گذاشته خواهد شد. فراموش نکنیم همان دانشگاه‌هایی که از پذیرش دانشجویان ایرانی در رشته‌های مرتبط با علوم تکنولوژی لب مرزی خودداری می‌کنند آغوش‌شان به روی دیپلمات‌ها و دانشجویان نخبه ایرانی در علوم انسانی توأم با ارائه انواع بورس تحصیلی و کمک‌هزینه‌های تشویقی گشوده است. به جای رجوع به 10 یا 20 روز قبل از توافق گاهی لازم است حوادث بیست سال گذشته را مرور کنیم. با مرور حاصل جمع«تماس» با سرداران دیپلماسی عمومی آمریکا و اسرائیل که اتفاقا خود را خسته از صهیونیسم نشان می‌دادند، پرونده تاریخی گذشته را مرور کنید. نطفه نخستین تحلیل‌های غلط اندر غلط باند نیویورکی‌ها درباره جامعه آمریکا و روابط دولت‌های ایالات متحده و رژیم صهیونیستی کی وکجا شکل گرفت؟ فراموش نکنیم هر شکست پلی برای دستیابی به موفقیت‌های آتی است. تکیه بر سرمایه و فکر ایرانی در کنار به‌کارگیری نسخه‌های وطن‌پرستانه دیپلماسی ایرانی قطعا در آینده نزدیک به لطف خداوند متعال، گره‌گشا خواهد بود. در مقابل نتیجه تلاش برای کاهش قدرت ملی به منظور گشاده‌دستی در معامله منافع یک ملت بر سر میزه مذاکره بدنامی تاریخی به بار خواهد آورد که اهداف حداقلی هم‌قبیله‌ای‌ها نیز در پس عواقب سهمگین آن برآورده نخواهد شد.

حمایت:خروج از لاک دفاعی

«خروج از لاک دفاعی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛رقابت و بعضا تقابل میان شرق و غرب با محوریت روسیه و چین در برابر آمریکا و اروپا از مسائل مهم نظام بین‌الملل است که نتیجه آن را در تمام معادلات جهانی می‌توان مشاهده کرد. رقابتی که دامنه وسعت آن صرفا در چارچوب دوجانبه یا محدود به منطقه‌ای خاص نیست د و در هر نقطه‌ای از جهان دنبال می‌شود. بسیاری از این رویکردها به صورت پنهانی و بعضا در لایه‌های زیرین تحولات صورت می‌گیرد به گونه‌ای که در برخی ازمسائل حتی ساختار ظاهری نشانگر تعامل طرفین است اما در باطن با مجموعه‌ای از تقابل‌ها همراه است. البته در این میان نباید حضور بازیگران جدیدی نظیر هند و برزیل را که داعیه‌دار قدرتمند شدن هستند،نیز نادیده گرفت.

صحنه رقابتی جهانی میان شرق و غرب در حالی ادامه دارد که یک اصل در ورای آن مشهود است مبنی بر اینکه دامنه تحرکات و جدال‌ها میان طرفین به سمت تقابل آشکار و فراگیر پیش می‌رود به گونه‌ای که اظهار نظر و رفتار تخاصمی میان طرفین به اصلی از قدرت آنها مبدل شده است و هر کدام تلاش دارند با این مولفه‌ها قدرت خویش را به اثبات رسانند.
نمود عینی این امر را در تحولات سوریه و رخدادهای اخیر اوکراین و شرق آسیا می‌توان مشاهده کرد. چین و روسیه در تحولات سوریه با موضعی قاطع توانسته‌اند غرب را به عقبگرد وادار سازند چنانکه اکنون تحولات بر اساس نظر آنها در جریان است و پذیرش غرب مبنی بر برگزاری کنفرانس ژنو2 را می توان از موفقیت‌های چین و روسیه دانست.

در نقطه مقابل، در حوزه بالکان شاهد آن هستیم که غرب رسما به موضع‌گیری پرداخته و به نوع سرنگونی دولت یانوکوویچ، نخست‌وزیر اوکراین، را خواستار شده است. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اروپا، رسما به جمع معترضان اوکراینی رفته و به حمایت از آنها پرداخته در حالی که کاخ سفید نیز خواستار تحقق مطالبات مردم در کف خیابان‌ها شده و به نوعی سرنگونی دولت را مطرح کرده است.

هر چند این مواضع در ظاهر در قبال اوکراین در پیش گرفته شده اما در عالم واقع اقدامی علیه روسیه است چرا که دولت اوکراین متحد نزدیک روسیه به‌شمار می‌رود و دگرگونی در اوکراین برابر با تضعیف موقعیت روسیه است.در حوزه شرق آسیا نیز آمریکا صراحتا به صف‌بندی در برابر چین پرداخته از نپذیرفتن ایجاد حریم هوایی چین سخن می گوید.

در این حوزه آمریکا علنا به رویارویی با چین پرداخته است و سعی دارد تا این کشور را به عقبگرد از مواضع خود وادار سازد.برآیند تحولات نشانگر آن است که رقابتی سخت میان روسیه و چین با آمریکا و اروپا درگرفته است و هر طرف به دنبال اعمال قدرت و سلطه بر دیگری است که نتیجه آن تشدید تنش‌های جهانی خواهد بود.

آفرینش:اتحاد یا آرزوی اتحاد؟

«اتحاد یا آرزوی اتحاد؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس بلوک تجاری‌ای شامل کشورهای پیرامون خلیج فارس و کشورهای عرب منطقه با آن‌چه که این کشورها آن را خطر انقلاب اسلامی می‌نامیدند تشکیل شد، اما در دو سال گذشته برخی کشورها در درون این مجموعه توجه ویژه ای به تشکیل اتحاد داشته است.

 در همین راستا در نشست اخیر کویت نیز این طرح مد نظر کشورهایی چون عربستان بود. در واقع از نگاه موافقان تشکیل چنین اتحادیه ای اتحاد میان کشورهای عضو شورا باعث افزایش انگیزه برای طرح شیوه‌های جدید جهت مقابله با تهدیدات بوده و تعامل میان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس از سطح همکاری و هماهنگی میان این کشورها به سطح اتحاد همه جانبه در شورا به شکل یک ضرورت فوری در آمده و از ابعاد استراتژیک، سیاسی و اقتصادی برای منطقه خلیج فارس اهمیت دارد.

از این دیدگاه کشورهای عضو شورا برای بازنگری و اصلاح هویت شورای همکاری کشورهای حوزه خلیج فارس در راستای منافع مشترک اعضا با یکدیگر همفکر و متحد باشند. اما پرسشی که وجود دارد این اتحاد مد نظر همه کشوهای عضو شورای همکاری است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت طرح عربستان مبنی بر اتحاد همه جانبه کشورهای عضو شورا هنوز در مراحل مقدماتی است و با مخالفانی روبرو است و حتی در صورت تشکیل اتحاد در شورای همکاری خلیج فارس کشورهایی چون عمان ممکن است جزو آن نشود. به علاوه از نگاه کشورهایی چون کویت طرح اتحاد در شورای همکاری خلیج فارس نیاز به بررسی بیشتری دارد.

در این بین اگر بخواهیم به موانع پیش روی این اتحاد نگاهی داشته باشیم باید گفت از یک سو اختلافات عدیده داخلی میان اعضا بخصوص اختلاف نظر عربستان و قطر بر سر بحران سوریه و اتفاقات مصر، بیانگر مشکلات و اختلافات عدیده‌ای در حوزه‌های مختلف است.

دوم اینکه فقدان اراده سیاسی لازم برای صرف نظر کردن از بخشی از حاکمیت ملی در حوزه سیاست اقتصادی، هماهنگ سازی نهادهای موجود قبل از حرکت به سوی همگرایی در شورا، عدم موفقیت درخصوص میزان قدرت و اختیارات نهاد شورای همکاری در میان اعضا از دیگر چالش های درونی دولت های عضو شورا در تشکیل اتحادیه است.

سوم اینکه ساختار نامتوازن قدرت منطقه ای و آسیب پذیری امنیتی و ضعف نظامی بالای اکثر اعضای شورا، استراتژی های امنیتی و اقتصادی قدرت های فرامنطقه ای از جمله آمریکا در خلیج فارس و ممانعت از شکل گیری و تحکیم همگرایی منطقه ای همچنان وجود دارد و حتی حیات شورای همکاری خلیج فارس را با خطرات عمده ای مواجه خواهد ساخت. چهارم اینکه در گذشته نیز برخی کشورها از بعضی مؤسسات و ساختارهای فرعی شورای همکاری چون پیوستن به واحد پول یکپارچه خلیج فارس خارج شده و کشورهایی چون عمان ارتباط قوی خود را با ایران حفظ کرده اند این در حالی است که هم پیمانان آن برای جنگ علیه ایران تبلیغ و تحریک می کنند.

آنچه مشخص است هر چند طرح اتحاد در بین شورای همکاری مطرح شده است اما موافقانی اندک در بین این کشورها و همچنین منطقه و نظام بین الملل دارد در حالی که گستره ای از کشورهای این منطقه و همچنین بین الملل مخالف تشکیل چنین اتحادیه ای هستند.

شرق:دیپلماسی فعال برای حمایت از اتباع

«دیپلماسی فعال برای حمایت از اتباع»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن می‌خوانید؛درخصوص رشد افراطی‌گری و گسترش دامنه حملات تروریستی در منطقه که متاسفانه به شهادت اتباع ایرانی نیز انجامیده است، باید به دو نکته توجه داشت: نخست اینکه چرا این روند در حال گسترش بوده و اتباع یا دوستان ایران، هدف فعالیت‌های خرابکارانه و خشونت‌بار گروه‌های سلفی- تکفیری قرار می‌گیرند؛ گروهک‌هایی که گرایش‌های مذهبی خود را نیز اعلام و وابستگی به «القاعده» یا شبیه آن را انکار نمی‌کنند. برخی رژیم‌های نامشروع منطقه و البته فعالیت سرویس‌های جاسوسی فرامنطقه‌ای نیز، یک سوی دیگر این اقدامات است. اینکه چرا حرکات افراطیون، در حال گسترش و به نوعی «بازتولید» است، دلایل خاص خود را دارد. شکل‌گیری این پروسه، معلول علت‌هایی است که بارها کارشناسان به آن پرداخته‌اند. البته باید پذیرفت مساله سوریه در دامن‌زدن به اختلافات طایفه‌ای، قومی و مذهبی، نقش جدی داشته و زمینه رشد و گسترش تشکیلات عناصر تروریستی فرقه‌گرا را مساعد کرده است.

این جنگ فرقه‌ای، مذاهب دیگر اسلامی و ایران، حزب‌الله و سوریه را هدف داده است. آنها با تبلیغات مذهبی انحرافی، نیروهای تندرو را بسیج کرده و فعالیت خود را به بهانه سوریه، افزایش داده‌اند. به هر حال؛ این اتفاق در حال رخ‌دادن است. در عراق نیز از ابتدای سقوط صدام و بی‌ثباتی در این کشور، نظارت‌های امنیتی در شرایط بی‌دولتی و اشغال، کاهش یافت و فرصتی شد تا تحرکات تروریستی، شکل سازمان‌یافته‌تر و گسترده‌تری به خود بگیرد.

 نکته دوم، به حامیان این گروه‌ها بازمی‌گردد. اینکه پشت‌سر این تحرکات، برخی دولت‌های منطقه قرار دارند یا ندارند، امری است که بیان آن برای نگارنده به سبب دسترسی‌نداشتن به اسناد آن، آسان نیست، اما یک نکته را می‌توان به‌صورت قطعی بیان کرد: تداوم چنین روندی حتما دامن کشورهایی که باور دارند از اینگونه اقدامات سود می‌برند را نیز خواهد گرفت. روند افزایش اختلافات که به جنگ طایفه‌ای در منطقه دامن زده است، اگرچه از لبنان و سوریه و گاهی عراق آغاز شده اما حتما از مرزهای این کشورها فراتر خواهد رفت و در هر کجا که کمترین زمینه‌ای برای فعالیت بیابد یا افزایش اختلافات مذهبی و فرقه‌ای به چشم آید، به منصه ظهور خواهد رسید. حلقه گمشده در این میان، فقدان گفت‌وگو بین این کشورهاست. وقتی دیپلماسی ضعیف باشد، گروه‌های افراطی، میدانداری خواهند کرد و محصول و نتیجه فعال‌شدن آنان، چیزی جز ترور، خشونت و درگیری‌های طایفه‌ای نیست.

البته نکته اساسی که نباید فراموش کنیم این است که مردم طوایف و فرق اسلامی، عامل اصلی نیستند. متاسفانه دست‌های پنهان قدرت، شکل‌دهنده این خشونت‌هاست و رقابت‌های سخت و کور در این مساله نقش تعیین‌کننده دارد.

نگارنده در چند سال اخیر بارها به کشورهای منطقه هشدار داده که پیش  از آنکه دیر شود، کنار یکدیگر نشسته و با مسوولیت‌شناسی، اصلاح‌کننده امور باشند. این خشونت‌ها، مرز و مذهب نمی‌شناسد و احتمالا حامیان این گروهک‌ها نیز، بارها پی به این واقعیت برده‌اند. اما فارغ از این مساله، حفاظت از اتباع کشورمان یک ضرورت و وظیفه است. دستگاه‌های مسوول ما نقطه‌های بحران را شناسایی کرده‌اند و با تاکید به‌موقع به اتباع ایرانی، می‌توانند هزینه‌ها را کاهش دهند اما راه اصلی برای کنترل این خشونت‌ها، مسیر گفت‌وگو و تقویت گفتمان اعتدال، مدارا و اصلاح‌طلبی در یک دیپلماسی فعال است. حتما در تک‌تک کشورهای منطقه، هم عناصر افراطی وجود دارند و هم نیروهای معتدل و نواندیش. آنان باید یکدیگر را یافته و صدای خود را بلند کنند. پیشنهادهای مشخصی در این‌باره قابل طرح است که در مجال دیگری، می‌توان به آنها پرداخت.

مردم سالاری:دیپلماسی رنگی

«دیپلماسی رنگی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛آنچه که تهران در ژنو با گروه 1+5 به تفاهم رسید، همچنان سوژه بحث و جدل‌های سیاسی در داخل و خارج از ایران اسلامی است. هر تحرکی از سوی طرفین موجب شکل‌گیری صف‌بندی‌های جدید می‌شود. اگرچه نمی‌توان چشم بسته به کاخ سفید اعتماد کرد اما دموکرات‌های حاکم بر واشنگتن خود را در پشت پرده به آب و آتش می‌زنند تا تفاهمنامه ژنو قفل رابطه با جمهوری اسلامی را بگشاید.

هرچقدر اوباما خواهان سفر به تهران است ، جمهوری خواهان و جنگ‌طلبان تی پارتی به خشم می‌آیند. آنها در کنگره و سنا از هیچ اقدامی علیه ایران فروگذار نمی‌کنند. همه این کشمکش‌ها ریشه در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده که می‌توان به خوبی بوی آن را حس کرد، دارد. طرف تفاهم ایرانی‌ها در ژنو،تنها آمریکا نبود. اروپایی‌ها نیز طرف مذاکره بودند.

می‌توان گفت در جریان مذاکرات این اروپایی‌ها بودند که چانه زنی‌ها را هدایت می‌کردند و کاترین اشتون نقش محوری داشته است. اروپایی‌ها در تعامل با جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب بهمن سال57 معقول‌تر از آمریکایی‌ها برخورد کرده‌اند؛ اگرچه آنها هم نتوانستند نمره قبولی کسب کنند. درجریان مذاکرات ژنو،فرانسوی‌ها زیر میز مذاکرات زدند اما در نهایت زیر فشار، از موضع خود عقب نشستند. حالا اروپایی‌ها با ولع غول‌های اقتصادی خواهان گسترش روابط با ایران هستند. منهای موضوع اقتصادی همه در جهان نگران هجوم برق آسای جنگجویان سلفی از خاک سوریه به قلب اروپا و آمریکا هستند.

کابوسی که نمود آن را می‌توان در تقلای غربی‌ها برای رسیدن اجماع شورشیان سوریه و بشاراسد برای قلع و قمع شبه نظامیان چند ملیتی به خوبی حس کرد. اگر غرب دست ایرانی‌ها را در جنگ سوریه در دست نگیرد به سرنوشتی مهلک تر از آنچه که در لیبی به آن مبتلا شد، دچار خواهد شد. و اما در تهران، هرچه زمان می‌گذرد موضع‌گیری‌ها از زبان افراطیون بیان می‌شود. دیپلماسی و سیاست خارجی نه سیاه است ، نه سفید ؛ دیپلماسی رنگی خاکستری دارد البته باید بانگاهی رنگی به آن نگریست.

دراین که برخی در غرب خواهان کارشکنی هستند شکی نیست اما چرا در ایران برخی تنها به این طیف منفور شده در غرب چشم دوخته‌اند؟ هرچه‌قدر غش کردن و وادادگی به غرب مذموم است، بدبینی افراطی و غیرمعقول نیز نکوهیده است. در این میان دستگاه دیپلماسی باید حد وسط را نگاه داشته و در تعامل منطقی و از موضع قدرت استراتژیک‌، سیاسی و مردمی جمهوری اسلامی ایران با جهان سخن بگوید. هرگونه لغزش به سمت ضعف یا جنگ طلبی اثراتی نامطلوب در رویه تعامل با غربی‌ها خواهد گذاشت.

متاسفانه برخی در ایران اسلامی ناخواسته قدم در راه مهره‌های کرملین در اوکراین می‌گذارند. موضع‌گیری‌های افراطی این طیف ناخواسته سبب شکل گیری طیف‌هایی غرب گرا می‌شود که همه مشکلات اقتصادی و حتی سیاسی را به دلیل فقدان رابطه با غرب و در راس آن ایالات متحده می‌بینند. عملکرد ناصواب و فساد مالی حامیان روسیه در کی یف و قطع یکجانبه روابط با غرب باعث شده است علی رقم شکست انقلاب نارنجی، امروز مردم این کشور با پرچم آبی رنگ اتحادیه اروپا خواهان ساقط شدن دولت شوند.

قانون:احزاب حرفه‌ای عمل نمی‌کنند

«احزاب حرفه‌ای عمل نمی‌کنند»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم کمال سجادی است که در آن می‌خوانید؛در قانون اساسی کشور فعالیت احزاب  تصریح و تاکید شده است. همچنین در وزارت کشور کمیسیون 10  وجود دارد  که مجوز تشکیل احزاب جدید را می‌دهد  و فعالیت آنها را رصد می‌کند. بنابراین در کشور ما نقش احزاب نادیده گرفته نشده است. از سوی دیگر یکی از فاکتورهای اساسی برای ارزیابی حکومت‌های مردم سالار، نوع فعالیت احزاب و تکثر احزاب مدنظر است. اینکه احزاب چه تعاملی با دولت‌ها و چه تاثیری بر فضای سیاسی کشور دارند از جمله شاخص های ارزیابی فعالیت احزاب است. در واقع باید احزاب  تولیدکننده اندیشه‌های سیاسی باشند.

از سوی دیگر اگر احزاب در قدرت هستند تلاش کنند برنامه سیاسی اقتصادی  و فرهنگی داشته باشند. حتی احزابی که به قدرت نرسیده‌اند نیز مسئولیت بررسی عملکرد و نقد دولت‌ها را بر عهده دارند. البته نه نقد به معنای تخریب و تضعیف بلکه نقد با هدف بهبود سیاست‌ها و روش‌هاست. با این حال احزاب ما از ایده‌آل و حرفه‌ای عمل کردن فاصله زیادی دارند. اکنون  اکثر احزاب درایران غیر فعال هستند یا دغدغه مسئولان اصلی آنان مسائل دیگری است و در کنار آن به کار حزبی می‌پردازند. این در حالی است که احزاب باید به طور حرفه‌ای در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برنامه داشته باشند.

از سوی دیگر لازم است احزاب اندیشه‌های سیاسی تولید و در بین مردم گسترش دهند. همانطور که می‌دانید بهترین راه و قانونی‌ترین راه فعالیت سیاسی مردم عضویت در احزاب و حمایت از برنامه‌های ارائه شده از سوی احزاب است.

به عبارت دیگر مردم با حضور در احزاب و طرفداری از برنامه‌های آنها می‌توانند در اداره کشور مشارکت داشته باشند. البته نباید نقش دولت‌ها در فعالیت احزاب را فراموش کرد. با توجه به مطالبی که رئیس جمهور درباره احزاب عنوان کرد، به نظر می‌رسد دولت یازدهم تمایل دارد فعالیت احزاب هم قانونمند باشد تا بر اساس کارکردی که می‌توانند در فضای سیاسی داشته باشند، صورت بگیرد. درکنار این موضوع وزیر کشور دولت اعتدالگرا نیز قصد دارد با هدف احیای فعالیت‌های سیاسی، با احزاب و تشکل‌های سیاسی دیدار داشته باشد. اگر جلسات هم اندیشی بین احزاب  و دولت صورت بگیرد، تعامل مناسبی بین این دو گروه صورت خواهد گرفت. در این بین دولت نیز می‌تواند از ظرفیت عظیم احزاب در جهت سازندگی  و پیشرفت  و نشاط سیاسی کشور بهره برداری کند.

 البته  برای گسترش فعالیت احزاب، انتظارات تماما از دولت نیست، بلکه مسئولان احزاب نیز باید با فعالیت مستمر در عرصه‌های سیاسی مردم را جذب کنند. احزاب در گام نخست باید ارتباط‌شان را با مردم درست کنند. تحزب و فرهنگ  تحزب را در کشور جا بیندازند.  فرهنگسازی در این زمینه تنها این نیست که احزاب در زمان انتخابات فعال شوند و با ارائه برنامه و کاندیدا، وارد میدان سیاسی گردند. بلکه لازم است احزاب در طول سال با تشکیل جلسات مستمر، افکار و اندیشه‌های‌شان را به مردم منتقل کنند. احزاب باید به معنای واقعی عمل کنند. فعالیت احزاب باید به گونه‌ای باشد که قرار است در آینده‌ای نزدیک برای ریاست‌جمهوری کاندیدا معرفی کنند تا کشور به آنها سپرده شود. از سوی دیگر برای افزایش مشارکت مردم، لازم است احزاب به سمت جوانگرایی حرکت کنند.

این اقدام در جبهه پیروان خط امام و رهبری با انتخاب دبیر کل جدید که حداقل 20 سال جوان‌تر از دبیر گذشته بود اعمال شد. از سوی دیگر در دل جبهه پیروان احزاب جوانان وجود دارد که در کنار افراد با تجربه از نیرو‌های جوان نیز استفاده می‌شود.

ابتکار:ذوق زدگی افراطیون!

«ذوق زدگی افراطیون!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛هنوز بیست روز از توافقنامه ژنو نگذشته است که دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا مرتفع تر شد. مطابق توافق اولیه قرار بود طرفین ظرف شش ماه مجموعه ای از اقدامات و تکالیف را انجام دهند تا امکان برای توافق نهایی فراهم آید. شش ماه اول در حقیقت زمان لازم برای جلب اعتماد محاسبه شده است. آنچه ظرف روزهای گذشته از زبان دولتمردان آمریکایی بیان شد هیچ نسبتی با جلب اعتماد ندارد.

اقدام وزارت خزانه داری و بازرگانی آمریکا در افزودن چند شرکت به لیست تحریم‌ها با روح توافق در تضاد می‌باشد. البته نقض تعهدات توسط آمریکائیها دور از انتظار نبود. سوابق غربیها پر از چنین موارد نقض می‌باشد. آمریکائیها به هدف جلب نظر صهیونیست‌ها مجبورند تعهدات خود را نادیده بگیرند. آنان از یک سو تحت فشار افکار عمومی و همچنین به دلیل منطق محکم ایران مجبور شدند تا در ژنو امضای خود را پای توافقنامه بیاورند.

حال معلوم می‌شود که آنان تصمیم گیر اصلی نبوده و همچون همیشه این لابی صهیونیستی است که باید توافقات را تائید یا رد نماید. جالب اینکه بارها اثبات شده که دولتمردان آمریکا اختیار لازم در انجام وظایف حاکمیتی خود را ندارند. به عبارتی این دولت اسرائیل و لابی صهیونیستی است که در پشت تصمیمات دولت آمریکا نقش آفرین می‌باشد. از سوی دیگر در ایران نیز عده ای چنان از نقض تعهدات سرخوشند که گویا نان و منافع شان در شکست توافقنامه نهفته است.

آنچنان با ذوق زدگی اخبار نقض تعهدات را بازتاب می‌دهند و انگشت‌ها را در چشم دیپلمات‌های ایرانی برده اند که اگر رویشان باشد پیشاپیش فاتحه توافقات را خواهند خواند و بر جنازه آن نماز میت اقامه می‌کنند و بانیان آن را در داخل به بالای چوبه دار می‌برند، این درحالی است که وظیفه دیپلمات بازی در میدان دیپلماسی است و عمل بر قواعد بازی می‌باشد اگر طرف مقابل بر عهد خویش پایبند نیست گناهش بر گردن طرف ایرانی نمی‌باشد ضمن اینکه دود شکست مذاکرات هسته ای در چشم مردم خواهد رفت. برخی گروهها همواره از بحران هسته ای ایران و غرب برای خود نمدی فراهم کرده اندونان وآب فراوان از این فضا بدست می‌آورند و ماهی خود را از دریای گل آلود رابطه ایران و غرب صید می‌کنند در سوی دیگر نیز جریان صهیونیستی قدرت خود را بر نظام بین‌الملل بار می‌کند.

آنان مایلند از رویارویی ایران و غرب برای خود مشروعیت و قدرت کسب نمایند. به همین دلیل این روزها آنان نیز همچون برخی گروههای داخلی با ذوق زدگی اخبارنقض توافقنامه را بزرگ می‌کنند و آنرا به عنوان سوت پایان توافق بحساب می‌آورند. به هر روی شکست مذاکرات هسته ای ذوق زدگی ندارد آنچنانکه گره زدن تمام مسائلی داخل به پرونده ی هسته ای نیز با تدیبر و آنیده نگری فاصله دارد.

آرمان:مشکل‌تر از توافق هسته‌ای

«مشکل‌تر از توافق هسته‌ای»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن بختیاری زاده است که در آن می‌خوانید؛استاندار جدید قم، با وجودآن که 4ماه از استقرار دولت تدبیر و امید می گذرد، هنوز معرفی نشده است. اگرچه دولت توانست با 6 دولت خارجی درباره موضوع هسته‌ای پس از 100روز به توافق دست یابد اما استاندار قم پس از 120روز از آغاز فعالیت دولت هنوز مشخص نشده است. دولت اعتدالگرا که می‌کوشد با تعامل با نیروهای مختلف استان‌ها، فردی را بر اساس بالاترین سطح توافق به عنوان استاندار برگزیند، هنوز نتوانسته درباره استاندار قم، به جمع‌بندی برسد.

 6 دولت طرف مذاکره با ایران دست کم درباره راهبرد، آن گونه هماهنگ هستند که با یکدیگر جمعی مشترک تشکیل می‌دهند و در کنار هم، با ایران مذاکره می‌کنند. بطور قاطع می‌توان گفت فعالان و نیروهای سیاسی قم، آنچنان متنوع و متکثرند که نمی‌توان آنان را زیر یک سقف برای تعامل و گفت‌وگو جمع کرد. این میزان تنوع و پراکندگی سبب شده بن‌بستی آزاردهنده در انتخاب استاندار، پدید ‌آید.

این بن‌بست فرسایشی، به گونه‌ای مستقیم به حقوق شهروندان، آسیب زده است؛ موضوعی که به تفصیل نمی‌توان آن را توضیح داد به سردرگمی مدیران و کارمندان اجرایی انجامیده است و بازار شایعات را رونق بخشیده است. به نظر می‌رسد تداوم رویکرد کنونی و امید به توافق میان نیروها و فعالان قم که پیوستاری از جبهه پایداری تا دوم خردادی را دربرمی گیرد، همچنان که 120روز بی‌نتیجه بوده است، بی‌نتیجه خواهد ماند یا به انتخابی اشتباه منجر خواهد شد.

یکی از این تصمیم‌های اشتباه، تسلیم دولت در برابر فشار شکست‌خوردگان انتخابات 24خرداد است که با فرسایشی شدن روند انتخاب استاندار، گزینه‌های مطلوب خود را با اعتماد به نفسی شگفت‌آور و با صدایی بلندتر از دیگران، مطرح و از انتصاب گزینه‌های مطلوب دولت باتمام توان، جلوگیری می‌کنند.

آشفتگی کنونی باید با تصمیم منطقی و قاطع دولت و براساس خواست بیشتر شهروندان استان که به شعارها و رویکردهای تغییرخواهانه روحانی رای دادند،پایان یابد. وزارت کشور پیش از این اعلام کرد، در روند انتخاب استانداران، دقت را فدای سرعت نخواهد کرد. تا جایی که به قم مربوط می‌شود، سرعت انتخاب استاندار، از میان رفت. حال بیشتر رای‌دهندگان 24خرداد امیدوارند دقتی رخ نماید که حاصل آن تغییر رویکردها و مدیران 8سال گذشته و وزش نسیم تغییر و اعتدال باشد.

دنیای اقتصاد:انتقادات اقتصادی از دولت؛ کارشناسی یا سیاسی؟

«انتقادات اقتصادی از دولت؛ کارشناسی یا سیاسی؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میرزاخانی است که در آن می‌خوانید؛انتقاد رقبای سیاسی و پاسخگویی دولت مستقر جزو ملزومات اساسی توسعه و نشاط سیاسی یک جامعه هستند، اما لازمه این کار از یک‌سو، سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی و از سوی دیگر، التزام عملی دولت به پاسخگویی قانع‌کننده به انتقادات است. در عین حال، این اصول در شرایط ویژه و پیچیده یک جامعه باید به مسوولیت‌پذیری ملی نیز مزین باشند، تا عبور کم‌هزینه از گردنه‌ای که در محاصره دشمنانی در سطح ابرقدرت‌های جهانی است، امکان‌پذیر شود. حال سوال این است که آیا این الزامات در ایران امروز که به یک پیچ تاریخی سخت رسیده است، رعایت می‌شود یا اینکه هر کس مشغول کار خود است؟ شاید به جای پاسخ تستی به این سوال، مروری بر تحولات هفته‌های اخیر و نحوه مواجهه منتقدان با دولت، ما را به جواب دقیق‌تری هدایت کند.

یکی از انتقاداتی که در طول هفته‌های اخیر به کرات متوجه دولت شده، این بوده است که برنامه‌ریزی دولت برای مواجهه با چالش‌های اقتصادی به سناریوی خوش‌بینانه‌ای از توافق هسته‌ای تکیه دارد که واقع‌بینانه نیست.این انتقاد از همان هفته‌های اول استقرار دولت یازدهم توسط گروه‌های سیاسی منتقد دولت به کرات تکرار شده است؛ اگرچه هیچ مصداق روشنی برای این انتقاد از سوی این گروه‌ها ارایه نشده است. در عین حال، در جریان ارایه نخستین لایحه بودجه دولت یازدهم به مجلس در هفته گذشته، همین انتقاد از سوی برخی صاحب‌نظران اقتصادی نیز مطرح شد؛ با این تفاوت که در انتقاد اخیر به مصادیق روشنی از انعکاس این خوش‌بینی در ارقام بودجه اشاره و تاکید شد که در صورت عدم‌تحقق ارقام مذکور، این خوش‌بینی می‌تواند سند بودجه را دچار خدشه کند.طبیعی است این نوع انتقاد می‌تواند به پیشنهادها و راهکارهای مشخصی ختم شود که در انتقادات کلی غیرممکن است و به همین دلیل، انتقادات کلی جز اینکه به آشفته شدن فضا در جهت جلوگیری از اجماع ملی برای مواجهه با مشکلات ملی بینجامد، هیچ اثر دیگری به دنبال ندارد.

اما سخن اصلی بر سر سازگاری درونی انتقادات گروه‌های سیاسی است که در شرایط ویژه‌ای که ایران عزیز در آن قرار دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر بسته انتقادی گروه‌های منتقد سیاسی فاقد این سازگاری درونی باشد، متاسفانه باید گفت که این انتقادات به سطح مچ‌گیری سیاسی یا تحریک پوپولیسم علیه دولت تنزل می‌یابد که در مقطع پیچیده فعلی می‌تواند به نوعی خودزنی ملی ختم شود. آیا در شرایط فعلی شاهد طرح این نوع انتقادات نیز هستیم؟

برای پاسخ به این پرسش نیز به جای جواب تستی، مجددا به مرور یکی دیگر از انتقادات منتقدان سیاسی دولت می‌پردازیم. این انتقاد گسترده بلافاصله پس از صحبت‌های ارزی رییس‌کل بانک مرکزی مبنی‌بر «سیاست مهار نوسان دلار حول نرخ بازار» آغاز شد و موج‌وار ادامه یافت، تا اینکه هفته گذشته حتی به صدور کارت زرد به وزیر اقتصاد نیز انجامید. جان مایه اصلی این انتقاد نیز آن است که گویا نرخ دلار گرایش به کاهش حتی به نرخ‌های زیر 2500 تومان دارد، ولی دولت و بانک مرکزی جلوی آن را گرفته است.

برای ارزیابی ‌غلظت کارشناسانه این انتقاد کافی است به علت روانی کاهش نرخ دلار اشاره کنیم که ناگفته پیداست ریشه در خوش‌بینی به توافق هسته‌ای در آینده دارد. حال سوال این است که آیا آن گروه سیاسی که منتقد خوش‌بینی به توافق هسته‌ای است، می‌تواند این انتقاد را نیز مطرح کند که چرا براساس خوش‌بینی به توافق هسته‌ای، نرخ دلار را کاهش نمی‌دهید؟

تازه اگر فرض کنیم که دولت، منابع لازم برای پشتیبانی از نرخ دلار در قیمت‌های پایین‌تر را دارد که چنین فرضی عملا منتفی است. این رویکرد در انتقاد، حاوی همان عنصر ناسازگاری است که نه تنها حسن نیت منتقدان را می‌تواند زیرسوال ببرد، بلکه امکان اجماع ملی برای مقابله با مشکلات ملی (نه مشکلات جناحی) را نیز غیرممکن می‌کند. تغییر جهت و نوسان آغاز هفته دلار در واکنش به اقدام اخیر آمریکا نیز نشان داد که سیاست ارزی دولت به همان دلیلی که خود منتقدان نیز بر آن اذعان دارند، صحیح بوده است و چنانچه سیاست نادرستی اتخاذ می‌شد این نوسان کم‌دامنه می‌توانست به شکل نوسان پردامنه‌ای ظاهر شود که عواقب آن برای وضعیت فعلی اقتصاد نیازی به توضیح بیشتر ندارد و این خطر همچنان در کمین اقتصاد ایران نشسته است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها