از میان فیلم‌های سینمای ایران که درباره مردم کشورهای همسایه‌مان ساخته شده است، دو فیلم سینمایی «عروس افغان» و«خاک و مرجان» با داستان‌هایی در مورد مردم افغانستان دیده می‌شود که هر دو به سفارش شبکه جهانی سحر تولید شده‌ است.
کد خبر: ۶۱۴۹۴۸
تلألو مرجان در خاک

خاک و مرجان، ششمین ساخته سینمایی مسعود اطیابی، ملودرام عاشقانه‌ای در بستر جنگ ‌است که زمان وقوع آن به اولین سال‌های حضور نظامی آمریکا در افغانستان مربوط می‌شود. با این‌که بسیاری از فیلم‌هایی که اطیابی ساخته است، مانند خروس جنگی، صبح روز هفتم و اخلاقتو خوب کن در ژانر سینمای کمدی‌ جای می‌گیرد، اما او در فیلم خاک و مرجان داستانی غم‌انگیز از زوجی افغان را به تصویر کشیده است که هر دو به نوعی قربانی جنگ، تجاوز و اشغالگری هستند.

اشغال نظامی افغانستان از سوی آمریکایی‌ها در دهه گذشته موضوع مورد علاقه فیلمسازان بسیاری‌ از سراسر جهان بوده که از این میان، سهم آمریکا و سینمای هالیوود فیلم‌های بیشتری بوده است. فیلمسازان ایرانی زیادی هم در سا‌ل‌های اخیر توجه خود را به مساله افغانستان معطوف داشته و درباره‌ آن فیلم ساخته‌اند، اما آنچه فیلم‌های ایرانی را از فیلم‌های هالیوودی متمایز می‌کند، دغدغه‌های هر کدام از این دو است. در هالیوود دفاع از حضور نظامی آمریکا و توجیه حملاتی که غیرنظامیان افغان قربانیان آن هستند، محور اصلی فیلمنامه‌هاست.

در فیلم‌های هالیوود، در صحنه‌های بمباران و تیراندازی‌های خیابانی میان نیروهای آمریکایی و القاعده که معمولا به کشته‌‌شدن افغان‌هایی می‌انجامد که یا از طالبان هستند و از سوی نظامیان آمریکایی کشته شده‌اند یا غیرنظامی‌هایی هستند که طالبان کشته است، آمریکایی‌ها همه زنده می‌مانند و هرچند عده‌ای از آنها زخمی می‌شوند و تعداد اندکی هم در عملیات سنگین کشته می‌شوند، اما اجسادشان با مراسم و رژه نظامی به عنوان قهرمانان جنگی به آمریکا فرستاده می‌شود. در لابه‌لای صحنه‌های تیراندازی و کشتار، آنچه هالیوود فراموش نمی‌کند گنجاندن سکانس‌هایی شبیه به تاسیس مدرسه‌های دخترانه در کابل و قندهار و نشان دادن تأثیر دموکراسی آمریکایی بر زندگی مردم است؛ آرمانی که اصلا به زعم هالیوود، جنگ برای آن آغاز شده است، اما آنچه در فیلم اطیابی دیده می‌شود، کاملا خلاف این رویه بوده و نگره ضد آمریکایی در آن غلبه دارد.

البته اطیابی معتقد است بیشتر فیلم‌هایی که کارگردان‌های ایرانی‌ درباره افغانستان می‌سازند، فیلم‌هایی با حس و حال واقعی نبوده و ایرانی هستند. بیشتر عوامل کار و بازیگرانشان افغان نیستند و همین خود ضعف بزرگی برای فیلم است که در باور پذیری مضمون خلل وارد می‌کند. به همین دلیل اطیابی سعی کرده است با انتخاب بازیگران اصلی از میان سینماگران افغان، برای برقراری ارتباط بهتر با مردم افغان، یک فیلم افغانی بسازد.

ساختن فیلم سینمایی رئال از زندگی افغان‌ها توسط یک فیلمساز افغان می‌تواند تا اندازه‌ای مخاطب را نسبت به اعتبار آن مجاب کند. یک فیلمساز غیر افغان در بهترین حالت می‌تواند فیلمی درباره افغانستان بسازد. برای فیلم ساختن از جزئیات زندگی یک ملت یا قوم باید با آن مردم زندگی کرد، با آنها غذا خورد و از روابط و حساسیت‌هایشان باخبر شد. این امکان برای فیلمسازان ایرانی به دلیل نزدیکی جغرافیایی، فرهنگی و زبانی به افغانستان بیشتر از دیگران فراهم است.

داستان فیلم خاک و مرجان درباره مردی است که همسرش را سال‌ها پیش در حمله طالبان از دست داده ‌است. او با دخترانش پس از این حادثه برای زندگی به روستایی مرزی رفته‌اند و حالا برای برپایی مراسم ازدواج دختر بزرگش به کابل بر‌می‌گردند. در مراسم عروسی زنی حضور دارد که با حضورش پرده از ماجرای یک آدم‌ربایی و تجاوز برداشته می‌شود.

فیلم خاک و مرجان قصه‌ای بدیع دارد و برخلاف دیگر فیلم‌های مشابه، فقر مادی و بی‌سوادی مردم موضوع اصلی فیلم نیست. با این‌که قصه بر پایه تعرض و تجاوز عده‌ای سرباز آمریکایی به زنی افغان شکل گرفته، اما فیلمساز بی‌آن‌که یکطرفه به قاضی رفته باشد، با نمایش تناقض‌هایی که غربی‌ها در گفتار و رفتارشان درباره دموکراسی، حقوق بشر و خشونت علیه زنان دارند، طالبان را هم در بوجود آمدن اوضاع فعلی افغانستان، شریک آمریکایی‌ها و مقصر می‌داند و حتی به گرداننده اصلی بودن آمریکا در این عرصه هم تأکید می‌ورزد.

اطیابی در زمینه زبان و لهجه بازیگرانش دقت زیادی به خرج داده است. شخصیت‌های فیلم خاک و مرجان در مقایسه با بسیاری از فیلم‌های مشابه، استثنائا گویش مردمان افغان را به درستی حرف می‌زنند و لهجه‌هایشان، همان لهجه واقعی‌ افغان‌هاست.

در خاک و مرجان، اما حضور نظامیان آمریکا در همه جای شهر محسوس است. فیلمبردار کار، افشین علیزاده، با این‌که تصویر نظامیان آمریکایی را در نماهایی دور وارد کادر کرده، اما با نمایش آنها در حاشیه اتفاقات اصلی، به شکلی نمادین از اوضاع کنونی افغانستان حرف می‌زند و این حضور و سیطره را در جای‌جای فیلم نشان می‌دهد. احتیاطی که دوربین تصویربرداری در نزدیک شدن به آنها دارد، همان احساس دسته‌جمعی افغان‌ها از حضور نیروهای آمریکایی است. بومی‌ها آنها را به متن اصلی زندگی‌شان راه نداده‌اند. گاهی آنها را در فاصله دوری در پس‌زمینه دوربین علیزاده می‌بینیم که ایستاده‌اند و لبخند به لب با هم گپ می‌زنند. گاهی هم با اسلحه‌های سنگینی که به دوش دارند از وحشت غافلگیر شدن، مدام اطرافشان را با اضطراب نگاه می‌کنند. شبیه همین نگرانی را در نگاه‌های مردم شهر هم می‌بینیم. تصویربرداری کار به نشان دادن این احساسات کمک بسیاری کرده ‌است و در سکانس‌هایی به کمک فیلمنامه آمده و گاهی حتی بسیار گویاتر از متن است.

انتخاب چنین موضوعی برای یک فیلمساز غیرافغان دشواری‌هایی دارد که می‌تواند به ساخت فیلم لطمه بزند، اما اطیابی برخلاف دیگر همکارانش لحنی معتدل را برای موضوعی مناسب که کمتر حساسیت‌‌برانگیز باشد، انتخاب کرده است. پرهیز آگاهانه فیلم از شعارزدگی هم کار هوشمندانه‌ای بوده که کارگردان بخوبی از عهده‌اش برآمده است و آنچه در پس ذهن مخاطب باقی می‌ماند، تنفر از اشغالگری نظامیان آمریکایی است بدون آن‌که فیلم به شعارزدگی مبتلا شود.

با این که تصویربردار فرصت کوتاهی برای فیلمبرداری در خاک افغانستان داشته،‌ اما از زیبایی‌ها و دیدنی‌های تاریخی شهر کابل و معماری منحصر به فرد آن تصاویر و کادرهای خوبی گرفته است. در فیلم اطیابی به جای کلیشه‌ جنگ میان طالبان و ارتش آمریکا وجهه‌ دیگری از افغانستان به تصویر در آمده است. کابل فیلم‌ها همیشه شهری غبارآلود بوده که مردان بلند قامتی با اسلحه‌های بزرگ بر دوش انگار خیابان‌ها را در اختیار خودشان دارند، اما خاک و مرجان بدون این‌که در دام کلیشه‌های توریست‌پسند بیفتد، یک شهر کاملا متفاوت را به تصویر کشیده است. در فیلم خاک و مرجان ما با شهری واقعی به نام کابل آشنا می‌شویم. شهری که در آن مراسم عروسی برگزار می‌شود، مردم برای تامین احتیاجات روزانه‌شان کار می‌‌کنند و عصرها به خرید می‌روند... مردمی که قربانی یک تجاوز بزرگ‌ هستند.

ساغر بهنام‌پور‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها