مهر سکوت بر لبان متهم به قتل

«در که باز شد پسرم خودش را روی من انداخت» این اولین‌ جمله‌ای بود که پدر فرهاد در دادگاه گفت. او که بشدت از مرگ فرزندش ناراحت است، خواستار مجازات مردی است که گفته می‌شود عامل قتل اوست.
کد خبر: ۶۱۳۵۶۳
مهر سکوت بر لبان متهم به قتل

 بعد از مرگ مادر فرهاد، برادران و خواهر او نیز ولی‌دم شده‌ و همگی درخواست صدور حکم قصاص کرده‌اند. آنها می‌گویند مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد فرهاد به دست سهند به قتل رسیده است و گفته‌های کسانی که این دو را می‌شناسند هم این موضوع را تائید می‌کند.

نماینده دادستان و اولیای‌دم معتقدند سهند عامل این قتل است، اما او و وکیلش مدارک را کامل نمی‌دانند و خواستار تبرئه هستند. نماینده دادستان درباره این پرونده که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی مورد رسیدگی قرار گرفت، می‌گوید: متهم پرونده با شکایت اولیای‌دم و از سوی ماموران پلیس بازداشت شده است. هرچند متهم در بازجویی‌ها به قتل فرهاد اعتراف نکرده، اما شاهدان گفته‌اند قبلا فرهاد را به قتل تهدید کرده بود و روز حادثه نیز فرهاد به محلی رفته بود که سهند آنجا حضور داشت.

سهند در تحقیقات نتوانست مدرک قانع‌کننده‌ای ارائه بدهد و توضیح نداده زمان قتل کجا بوده است. تماس‌هایی هم از سوی افراد متفاوت با پدر مقتول گرفته شده‌ که نشان می‌دهد متهم اصلی پرونده سهند است؛ اما سهند درباره شاهدانی که علیه او شهادت داده‌اند می‌گوید هیچ‌کدام از آنها صحنه قتل را ندیده‌اند، اما شاهدان گفته‌اند درگیری‌های شدیدی بین مقتول و متهم وجود داشت ضمن این‌که به گفته پدر مقتول، پسرش قبل از مرگ اشاراتی به متهم کرده بود؛ البته مقتول نتوانسته قبل از مرگش بخوبی صحبت کند و در حالت نیمه‌بیهوشی بوده، با این حال از نظر دادسرا مدارک علیه متهم کامل است و من به عنوان نماینده دادستان درخواست مجازات متهم را کرده‌ام.

صحنه‌ای فراموش نشدنی

پدر متهم می‌گوید هیچ‌وقت صحنه‌ای را که فرزندش را خون‌آلود دیده فراموش نمی‌کند. او می‌گوید: همسرم مریض بود. مدت‌ها بود که در بستر بود و بچه‌ها خیلی به او محبت می‌کردند و سعی داشتند کنارش باشند. آن روز فرهاد از صبح پیش مادرش بود. بعدازظهر که شد گفت بیرون می‌رود و برمی‌گردد. گفت می‌خواهد حال و هوایی عوض کند. کمتر از یک ساعت بعد زنگ در را زدند. من خودم در را باز کردم. یکدفعه پسرم غرق در خون بغلم افتاد. پرسیدم چه شده نتوانست حرف بزند. بلافاصله او را به بیمارستان رساندم. دکترها گفتند وضع خیلی بد است و باید هرچه سریع‌تر او را عمل کنند. به هر حال تلاش‌هایی که برای نجات پسرم انجام دادند، فایده‌ای نداشت و او دو روز بعد فوت کرد. اول به هوش بود. او را با یک موتور آورده و جلوی در خانه گذاشته بودند. من حتی ندیدم کسی که پسرم را با موتور به خانه رسانده چه کسی است. اگر می‌توانستم او را پیدا کنم خیلی چیزها مشخص می‌شد، اما معلوم بود او را زدند و بعد به درخانه رساندند تا شناسایی نشوند. من هم خودم به اتفاق اعضای فامیل او را به بیمارستان بردیم.

این مرد ادامه می‌دهد: در مراسم ختم پسرم تلفن همراهش دست من بود. یک نفر زنگ زد و گفت فرهاد خودتی. گفتم من فرهاد هستم تو که هستی؟ خودش را حمید معرفی کرد و گفت می‌خواستم بدانم حالت خوب است؟ با او قرار گذاشتم تا ببینمش. می‌خواستم با این کار قاتل پسرم را پیدا کنم. در پارک با هم قرار گذاشتیم اما من او را نمی‌شناختم. احتمالا او من را دیده‌ و خودش را مخفی‌کرده بود.

پدر مقتول اضافه می‌کند: با چند نفری که در پارک بودند صحبت کردم. از آنها پرسیدم فرهاد را می‌شناسید؟ گفتند بله می‌شناسیمش. چند روز پیش اینجا با کسی درگیر شد. آنها به من گفتند سهند او را زد. بعد از آن هرچه دنبالشان رفتم تا بیایند و به پلیس گزارش بدهند دیگر آنها را ندیدم، البته این تنها باری نبود که علیه سهند به من چیزهایی گفته ‌بودند. یک نفر دیگر هم گفت سهند پسرت را کشته‌ است. سهند قبلا هم گفته بود پسرم را می‌کشد. به من هشدار داده ‌بودند مراقب پسرت باش اما من اصلا حرفشان را جدی نگرفته ‌بودم چون چندباری از پسرم پرس‌وجو کرده بودم. فرهاد می‌گفت با کسی مشکلی ندارد.

پدر مقتول درباره روز زخمی‌ شدن فرزندش می‌گوید: وقتی ما در بیمارستان بودیم تلفن همراه پسرم دست من بود. یک نفر بارها و بارها زنگ زد و همین که من گوشی را جواب می‌دادم سریع قطع می‌کرد و چند دقیقه بعد دوباره زنگ می‌زد.

این مرد درباره مدرک دیگری که نشان بدهد سهند قاتل است، می‌گوید: مدارک من همه آن ‌چیزهایی است که در پرونده آمده است. افراد زیادی هستند که می‌گویند سهند مواد فروش بود و معتادان زیادی را کتک می‌زد و حتی چند‌نفری را هم تا سرحد مرگ برده بود. دادسرا کسی را بدون دلیل بازداشت نمی‌کند. هرچند حالا او منکر است، اما من از او شکایت دارم و می‌خواهم قاتل فرزندم قصاص شود. بعد از قتل پسرم فرهاد بود که همسرم هم تحت فشار شدیدی قرار گرفت و فوت کرد. مرگ فرهاد همه زندگی ما را دگرگون کرد. همسرم نتوانست این داغ را تحمل کند و بعد از فرهاد رفت. من خواهان مجازات شدید قاتل فرزندم هستم؛ البته فکر می‌کنم بجز سهند افراد دیگری هم در این قتل دست داشتند.

قاتل نیستم

سهند ادعاهای مطرح شده علیه خودش را قبول ندارد و می‌گوید: «من قاتل نیستم و هیچ‌وقت هم این اتهام را قبول نمی‌کنم. در این مدت هم بارها گفته‌ام قتل کار من نبوده و اعترافی هم ندارم؛ البته انکار نمی‌کنم که فرهاد را می‌شناختم. او به خانه‌ای رفت وآمد داشت و گاهی مواد می‌کشید. زمانی که می‌خواست مواد بکشد به آن خانه می‌رفت. من شغلم این بود که هرکس را به آنجا راه نمی‌دادم و سعی می‌کردم مخبران را از بقیه جدا کنم و به هرکس که شک می‌کردم جلویش را می‌گرفتم. چندبار هم فرهاد را دیده بودم اما با او درگیری نداشتم.

متهم درباره شهادت شهود می‌گوید: شاهدانی که در پرونده شهادت دادند، گفته‌اند یک‌بار به پدر فرهاد گفته‌اند مراقب پسرت باش چون با سهند مشکل دارد؛ هیچ‌کدام از آنها نگفته‌اند من را حین کشتن فرهاد دیده یا شاهد درگیری ما بوده‌اند؛ البته پدر مقتول ادعاهایی را هم مطرح کرده بود که چند نفر در پارک گفته‌اند من را دیده‌اند یا این‌که من معتادان را می‌زنم، اما نتوانست آن افراد را معرفی کند و بگوید چه کسانی هستند. من منکر نمی‌شوم که با معتادان در ارتباط بودم، اما باکسی درگیری نداشتم. اگر کسی علیه من حرفی زده‌است کاملا از سر دشمنی بوده و من چنین کاری نکرده‌ام.

او ادامه می‌دهد: من جوان هستم و می‌توانم آینده خوبی داشته‌ باشم، قبول دارم در این مدت اشتباهات زیادی کرده‌ و راهی که رفته‌ام اشتباه بوده است، اما آدم نکشته‌ام و این اتهام را هیچ‌وقت قبول نمی‌کنم. اگر قصد داشتم دروغ بگویم و واقعا فرهاد را کشته ‌بودم بعد از این همه بازجویی حد‌اقل یک‌بار در حرف‌هایم تناقض‌گویی به وجود می‌آمد، درحالی که این‌طور نبوده است.

متهم می‌گوید: بسیار امیدوار هستم تبرئه شوم. این مدت هم بی‌خود در زندان هستم. هیچ اتهامی را هم قبول نمی‌کنم. به وکیلم هم گفتم که چنین کاری نکرده‌ام و او نیز از من دفاع و تاکید کرد مدرکی که نشان دهد من قاتل هستم، وجود ندارد. در مدتی که زندانی ‌بودم خانواده‌ام سختی زیادی کشیده‌اند، هزینه‌های خانواده‌ام را من تامین می‌کردم و حالا به خاطر من به سختی افتاده‌اند؛ البته باید بگویم به خاطر مشکلاتی که برای خانواده فرهاد ایجاد شده است و ناراحتی آنها به خاطر مرگ فرزندشان متاسف هستم و به آنها تسلیت می‌گویم، اما این‌که ناراحت هستند دلیلی نیست که من را متهم کنند. خانواده من هم به خاطر مشکلاتی که برایم به وجود آمده خیلی ناراحت هستند؛ ناراحتی آنها بیشتر است چون فرزندشان بی‌گناه بازداشت شده است. من خواستار تبرئه هستم و تا پایان پرونده نیز همین حرف‌ها را تکرار خواهم کرد.  / ضمیمه تپش

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها