در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یکی از انتقادهایی که کرش طی این سالها مدام با آن مواجه بوده، توجه بیش از اندازه او به ایرانیهایی است که خارج از ایران حضور دارند، کسانی که تابعیت کشورهای دیگر را دارند یا بعضا دورگه هستند. اتفاقا اولین انتخاب این تیپی کرش هم خود شما بودید. امید نمازی؛ کسی که در ایران زیاد شناخته شده نبود، اما بشدت مورد اعتماد سرمربی پرتغالی قرار داشت و به عنوان تنها دستیار ایرانی او به کادر فنی اضافه شد.
کرش معتقد است افرادی باید در جمع کادر فنی و بازیکنان تیم ملی حضور داشته باشند که کار را حرفهای انجام بدهند و سابقه کار حرفهای داشته باشند. در مورد خودم باید بگویم پس از حضور در استیلآذین، زمانی که قصد داشتم به آمریکا برگردم با تماس کرش مواجه شدم و از من خواسته شد به کادر فنی تیم ملی اضافه شوم. البته ما از قبل با هم آشنا بودیم. سال 1996 که نخستین سال برگزاری لیگ برتر آمریکا MILS بود. من به عنوان بازیکن قرضی به تیم مترو استارز رفتم که کارلوس کرش سرمربی آن بود. البته من فقط یک بازی برای تیم کرش انجام دادم و بعد از آن از ناحیه زانو مصدوم شدم. با این حال، سه ماه در کنار تیم بودم و آشنایی خوبی با کرش پیدا کردم. آشنایی من با دن گاسپارت هم از همان سالهای بازی در لیگ آمریکا بود. به همین دلیل پس از چند جلسه مذاکره، این احساس مشترک در همه ما به وجود آمد که میتوانیم کار جدیدی را در کنار هم شروع کنیم. کرش همان ابتدا فهرستی از بازیکنان ایرانی شاغل در لیگهای اروپایی را تهیه کرد و از دستیارانش خواست در مورد این نفرات که با توجه به پدر یا مادر ایرانیشان شانس بازی در تیم ملی را دارند، تحقیق کنیم. اتفاقا یکی از اصلیترین وظایف من همین بود. اولین بازیکنی هم که از این فهرست به تیم ملی دعوت شد، اشکان دژاگه بود. بعد از آن بازیکنانی مانند رضا قوچاننژاد، دانیل داوری و مهرداد بیتآشور به جمع تیم اضافه شدند. البته فاکتور بزرگ در اینجا حضور کارلوس کرش در راس تیم ملی بود. من فکر میکنم اگر کرش نبود این بازیکنان براحتی ترغیب نمیشدند برای تیم ملی بازی کنند.
فارغ از ارزشهای کیفی و فنی بازیکنان، صرف اقامت در خارج از کشور میتواند دلیلی برای دعوت یک بازیکن به تیم ملی باشد؟ به هر حال انتقاداتی وجود دارد مبنی بر اینکه کرش معتقد است بازیکنانی که حتی در لیگهای دسته دوم کشورهای اروپایی بازی میکنند کیفیتی به مراتب بالاتر از بازیکنان داخلی دارند... .
این اعتقادی است که کرش دارد. او فکر میکند بازیکنانی که در لیگهای اروپایی به دلیل شرایط حرفهای حاکم بر فوتبال اروپا تجربه کردهاند، میتوانند به تیم ملی کمک کنند. خود من چندی پیش تماسی داشتم با وحید هاشمیان که الان در دسته پنج بوندسلیگا مشغول مربیگری است. وقتی از وحید درباره تفاوتهای فوتبال آلمان با فوتبال ایران پرسیدم، میگفت اکثر بازیکنان طراز اول فوتبال ایران در سطح دوم فوتبال آلمان میتوانند بازی کنند، اما برای بسیاری از بازیکنانی که از لیگ ایران به تیم ملی میروند، بازی در ردههای سوم یا چهارم فوتبال آلمان هم دشوار است. دلیلش هم تفکرات حرفهای حاکم بر این لیگهاست. به همین دلیل کرش معتقد است بازیکنی که در سطح دوم فوتبال اروپا بازی میکند، میتواند برای تیم ملی مهرهای کارآمد باشد؛ نمونهاش هم دانیل داوری و رضا قوچاننژاد است. البته مردم در ایران کمی عجول هستند. به عنوان مثال، اوایل بابت کیفیت بازی قوچاننژاد انتقادهای زیادی مطرح شد، اما در ادامه همین بازیکن حساسترین گلها را در مقدماتی جامجهانی برای تیم ملی به ثمر رساند. الان هم شاید نظر کارشناسان در مورد مهرداد بیتآشور مثبت نباشد، چون فقط 20 دقیقه برای تیم ملی بازی کرده و چیز زیادی هم از خودش نشان نداده است، اما ما بازیهای زیادی از این بازیکن دیدهایم و معتقدیم او میتواند در آینده به تیم ملی کمک کند.
البته برخی از همین بازیکنان هم آمدند، اما آنطور که فکر میکردید خوب نبودند...
من اسم نمیبرم، ولی فکر میکنم از هفت یا هشت بازیکنی که خارج از ایران بودند و به تیم ملی دعوت شدند فقط یکی از آنها نتوانست به تیم ملی کمک کند. این آمار میگوید ما کارمان را خوب انجام دادهایم. با این حال مطمئن باشید اگر بازیکنی در ایران باشد که فراتر از لیگ ایران ظاهر شود به تیم ملی دعوت میشود. اصلا تفاوتی میان بازیکنان ایرانی و آنها که اصطلاحا مهاجر هستند، وجود ندارد. نمونهاش هم همین سجاد شهبازپور است که با عملکرد خوبش کادر فنی را مجاب کرد اسم او را در فهرست نهایی قرار دهند. خود من به شخصه معتقدم ملاک انتخاب بازیکنان باید شایستگیهایشان باشد و به دور از هر تبعیض یا ملاک غیرفنی صورت پذیرد.
خود شما بهتر میدانید این انتقادها فقط مختص منتقدان ایرانی نیست. بتازگی در انگلیس و اسکاتلند هم احتمال دعوت از بازیکنان چند ملیتی به تیم ملی سر و صدای زیادی به پا کرده است...
من هم قبول دارم، اما انتقادها تا جایی که بتواند به تیم کمک کند، خوب است. انتقاد به صرف منفینگری نمیتواند کارساز باشد. مثلا این درست نیست بگوییم کرش کسانی را به تیم ملی دعوت میکند که حتی فارسی هم بلد نیستند، اما از صدرنشین لیگ کسی در اردوی تیم ملی نیست. من فکر میکنم فوتبال یک ورزش بینالمللی است. ما نباید فقط به کشور خودمان نگاه کنیم. این وظیفه ماست که اگر جایی بازیکن شایستهای وجود دارد که ملیتی ایرانی دارد به تیم ملی دعوت شود. قطعا چنین نگرشی به ارتقای سطح کیفی تیم ملی کمک خواهد کرد.
سه سال از حضور کرش در فوتبال ایران میگذرد، اما تیم ملی هنوز زیبا بازی نمیکند. اشکال کار کجاست؟
من هم غیر از یکی دو بازی که فکر میکنم خوب کار کردیم یا حریفانمان در سطح ضعیفتری بودند، فوتبال جذاب و دلنشینی را از تیم ملی ندیدم. اما یک سوال دارم. آیا فوتبالی که در لیگ برتر شاهد هستیم فوتبال زیبا و چشمنوازی است؟ وقتی ما در محیطی کار میکنیم که هفته به هفته بازیهای لیگ برگزار میشود، اما اکثر آنها از کیفیت لازم برخوردار نیست، مطمئنا خیلی سخت خواهد بود که تیم ملی با همان بازیکنان بخواهد فوتبال متفاوتی را ارائه کند. ما در وهله اول باید کاری کنیم فوتبالمان و سطح لیگ برتر بالا برود. در این شرایط تیم ملی هم قطعا در سطح کیفی بالاتری بازی خواهد کرد. البته مورد دیگری که وجود دارد بحث بازیهای تدارکاتی و اردوهای تیم ملی است. در بازی با تایلند همه انتقاد کردند و گفتند تیم ملی حتی نتوانست سه یا چهار پاس متوالی بدهد. کسی منکر این موضوع نیست، اما وقتی میبینیم تیم ملی چهار ماه تعطیل میشود و از دیدار تدارکاتی خبری نیست چه انتظاری میتوان داشت. بعد از چهار ماه دور هم جمعنشدن، در یک هفته تمرین چه کار فوق العادهای میتوان انجام داد؟ با این حال سعیمان باید براین باشد که اردوهای تدارکاتی بیشتری داشته باشیم و با انجام بازیهای تدارکاتی خوب بتوانیم تیم ملی را به سطح کیفی که همه انتظارش را دارند، برسانیم.
کرش را به عنوان یک مربی بینالمللی میشناسیم. چطور میشود در حساسترین مقطع ممکن در سال منتهی به جامجهانی تیم ملی چهار ماه تعطیل میشود. آیا میتوان به این نتیجه رسید او از کار در ایران دلسرد شده است؟
نه! کرش آدم جنگجو و مبارزهطلبی است و به این راحتی از کارکردن در شرایط سخت دلسرد نمیشود. البته تاسف میخورد چرا باید مملکتی با این همه پتانسیل و امکانات، از منابع مالی لازم برای برگزاری اردوهای تیم ملی برخوردار نباشد. همانطور که میدانید در تابستان دو بار اردوهای تیم ملی به دلیل حمایت مالی نکردن فدراسیون تعطیل شد که این اتفاق خوشایندی نبود.
در یک کلام کرش فوتبال ایران را حرفهای میداند یا خیر؟
از نظر او فوتبال ایران حرفهای نیست. ببینید لیگ برتر ایران با تیم حرفهای برگزار میشود، اما تفکرات و ذهنیت حاکم بر فوتبال ایران به هیچ وجه حرفهای نیست و این نظری است که آقای کرش در مورد فوتبال ایران دارد.
خیلیها در ایران کرش را یک مربی لجباز و خودرای میدانند که با حرف هایش هر از گاهی فوتبال ایران را تخریب میکند. البته برخی از این انتقادهای کرش به اختلاف سطح فوتبال ایران و پرتغال برمیگردد که غیرقابل انکار است. شما به عنوان کسی که سه سال در کنار سرمربی پرتغالی تیم ملی کار کردید چقدر این برداشت را قبول دارید؟
من فکر نمیکنم کرش هیچ وقت سعی در تخریبکردن فوتبال ایران داشته باشد. هدف کارلوس این است که مردم واقعیتهای موجود در فوتبال ایران را ببینند. من اگر به عنوان یک مربی در یکی از تیمهای لیگ برتری فعالیت کنم، چون خودم درگیر این رقابتها میشوم شاید کمتر این نواقص و کمبودها را احساس کنم یا به زبان بیاورم. شما به صحبتهای مربیان در نشستهای خبری نگاه کنید. اکثر آنها میگویند بازی خوبی بود، اما کرش که از بیرون این لیگ را تماشا میکند واقعیتها را بهتر درک میکند. حال اگر میگویند کیفیت بازیها پایین است معنایش تحقیر فوتبال ایران نیست، بلکه قصد دارد با این صحبتها به مسئولان هشدار بدهد بیشتر به این فوتبال توجه کنند. واقعیت این است که ما خیلی از فوتبال روز دنیا عقب هستیم و باید ببینیم با رعایت چه مسائلی میتوانیم این فاصله را کم کنیم.
البته کرش آدم سختگیری است و به جزئیات خیلی توجه میکند. گاهی اوقات برخی برداشت میکنند آدم لجبازی است، اما این طور نیست. او معتقد است ایدههایش در آینده به فوتبال ایران کمک خواهد کرد. من یک مثال برای شما میزنم. ما خیلی درباره بازیکنانی که ایرانیالاصل هستند، ولی در لیگهای خارجی بازی میکنند، بحث کردیم. همین توجه به این بازیکنان برای بقیه بازیکنان انگیزه ایجاد میکند که سختی حضور در لیگهای اروپایی و دوری از خانه را به جان بخرند، اما پیشرفت کنند و از آن طریق به تیم ملی برسند. شما علیرضا جهانبخش را نگاه کنید. او مشکلی برای بازی در داماش نداشت و پول خوبی هم از این تیم میگرفت. اما الان در محیطی حرفهای و در کشوری مثل هلند که بازیکنساز است، فوتبالش را در سطحی بالاتر از قبل دنبال میکند. همین موضوع میتواند برای بسیاری دیگر از جوانان فوتبال ما انگیزه ایجاد کند. اگر بازیکنان به این باور برسند که برای پیشرفت بیشتر باید در سطح اول فوتبال اروپا بازی کنند، خودبهخود این موضوع به پیشرفت فوتبال ایران و تیم ملی هم کمک خواهد کرد. اثرات این مسائل شاید الان خودش را نشان ندهد، اما در آینده نتیجهاش روشن خواهد بود.
از میان مشکلات موجود در فوتبال ایران، کدام مساله بیشتر از همه کارلوس کرش را پیر کرده است؟
حمایتی که از تیم ملی باید بشود و نمیشود یکی از این موارد است. وقت کمی که در اختیار او قرار داده میشود تا با ملیپوشان کار کند هم مورد دوم است. ضمن اینکه کیفیت بد زمین ایران و ضعف در برنامهریزیها، همیشه مورد گلایه این سرمربی است.
اگر خودتان رئیس فدراسیون بودید، قبول میکردید سرمربی تیم ملی بگوید برای موفقیت تیم باید جام حذفی تعطیل شود؟
سوال جالبی است، اولا سال پیش که صحبت از حذف جام حذفی به میان آمد اینطور در رسانهها عنوان شد که این خواسته کرش بوده است. در صورتی که اصلا اینطور نبود. در جلسه هیاترئیسه فدراسیون که با حضور من و کرش برگزار شد، شخصی از هیات رئیسه این پیشنهاد را مطرح کرد و کرش گفت این هم یکی از راهحلهاست. برگزارنکردن جام حذفی مطمئنا به نفع فوتبال ایران نیست، ولی تغییردادن برنامه برخی رقابتهای سالانه با توجه به اینکه زمان بیشتری را برای برگزاری اردوهای تیم ملی ایجاد میکند، میتواند مفید باشد. به همین علت هم ما پیشنهاد دادیم جام حذفی بعد از جامجهانی یا بعد از لیگ برگزار شود، اما بدون بازیکنان ملیپوش. البته تصمیم گیرنده اصلی فدراسیون فوتبال است.
در این سه سال مواردی هم بوده که اسباب خوشحالی کرش را فراهم کند؟
کرش آدم سختگیری است و به این راحتیها خوشحال نمیشود، اما حمایتی که قبل از سه بازی پایانی مقدماتی جامجهانی از سوی مسئولان، رسانهها و مردم از تیم ملی شد برای او خوشحالکننده بود. به عنوان مثال، بردن تیم ملی به کره جنوبی با پرواز چارتر خیلی کمک کرد برنامههای تیم ملی همانطور که میخواهیم پیش برود و در نهایت هم نتیجهاش صعود مستقیم به جامجهانی فوتبال بود.
اگر اشتباه نکرده باشم این روزها مشغول برنامهریزی برای اردوهای بعدی تیم ملی هستید...
بله! فعلا در حال برنامهریزی برای اردوی بعدی تیم ملی هستیم تا برای دو بازی با تیمهای تایلند و لبنان در مقدماتی جام ملتهای آسیا آماده شویم.
در فاصله بین دو اردو، وظایفی که کارلوس کرش دقیقا برای امید نمازی مشخص کرده، چیست؟
بررسی لیگ و دقت روی عملکرد بازیکنان اصلیترین وظیفهای است که کرش به عهده من و دیگر اعضای کادر فنی گذاشته است. در کنار این وظیفه، آنالیز حریفان بعدی تیم ملی و تماشای بازیهای اخیر آنها هم به عهده ماست.
اما خیلیها معتقدند کادر فنی نسبت به بازیهای لیگ بیتفاوت هستند.
ببینید، ما هر هفته تقسیم کار میکنیم، برای اینکه مشخص شود چه کسانی بازیهای تهران را نگاه میکنند، چه کسانی هم پای بازیهای شهرستان بنشینند. با توجه به تعداد محدود اعضای کادر فنی، طبیعتا امکان دیدن همه بازیها به صورت زنده نیست. به همین خاطر فیلم سایر بازیها را تهیه میکنیم تا هیچ دیداری از قلم نیفتد. من با اطمینان میگویم تمام بازیکنان لیگ را زیر نظر داریم و این واقعا بیانصافی است که میگویند کادر فنی بازیها را نمیبیند. اگر ببینند لیگ را میبینند، اما در انتخاب نفرات اشتباه دارند این قابل توجیه است، اما اینطور نیست که کادر فنی نسبت به بازیهای لیگ بیتفاوت باشد. ما هر هفته، ساعتها برای تماشای بازیهای لیگ به صورت زنده یا از طریق فیلم زمان صرف میکنیم. خود من شخصا هفتهای هفت ساعت روی نگاهکردن بازیها وقت میگذارم.
تا به حال شده دیداری را به دلیل کم اهمیت بودن آن ندیده باشید؟
اگر بگویم نه، دروغ گفتهام، اما سعی میکنیم حتی بازیهای کم اهمیت لیگ برتر را هم به صورت فشرده در زمانهای 15 یا 20 دقیقهای ببینیم.
وقتی فهرست تیم ملی هیچ سنخیتی با عملکرد بازیکنان در لیگ برتر ندارد، نتیجه این آنالیزهای دقیق چیست؟!
ما از همان ابتدا بازیکنان برتر فوتبال ایران را در سه گروه 23 نفره قرار دادیم که بازیکنان اصلی در گروه A قرار دارند و سایر بازیکنان هم بسته به عملکردی که دارند در گروههای B و C. البته این دستهبندیها ثابت نیست و با توجه به روند صعودی یا نزولی بازیکنان، هر هفته با تغییراتی مواجه میشود. در این میان، البته بازیکنانی هم هستند که با وجود حضور کمتر در این دستهبندیها، به یکباره به اردوی تیم ملی دعوت شدهاند. به عنوان مثال، سجاد شهبازپور سال گذشته در دستهبندیهای ما جایی نداشت، اما با بازیهای خوبش در شروع لیگ سیزدهم، ابتدا به دسته B آمد و بعد هم به جمع نفرات دسته A اضافه شد. این پروسهای است که کادر فنی برای دعوت از بازیکنان در دستور کار خود دارد.
اما وقتی بازیکنی از تیم صدرنشین به تیم ملی دعوت نمیشود حتما این پروسه ایراداتی هم دارد...
در مورد فولاد، کرش قبلا نفراتی چون بختیار رحمانی، آرش افشین، مهرداد جماعتی و عبدالله کرمی را به اردوی تیم ملی دعوت کرد و اینطور نبوده که بازیکنان این تیم مورد توجه نباشند. البته فولادیها امسال با توجه به حضورشان در بالای جدول انتظار دارند نفراتی را در اردوهای تیم ملی داشته باشند. باید بگویم الان سه بازیکن این تیم در دستهبندیهای ما هستند و با ادامه بازیهای خوبشان این شانس را دارند که به اردوهای تیم ملی دعوت شوند.
انتقادهای زیادی به فهرست اخیر کرش شد. چقدر این انتقادها برای سرمربی تیم ملی و دستیارانش اهمیت دارد؟
اینطور نیست که بگوییم این انتقادها بیاهمیت نیست. من به شخصه معتقدم اگر انتقاد دارای وجوه مثبت باشد باید از آن برای بهبود کارها استفاده شود. البته این را هم نباید فراموش کرد با وجود همه آنالیزها گاهی اوقات هم انتخاب بازیکنان کاملا سلیقهای است و باید به نظر سرمربی احترام گذاشت.
همانطور که اشاره کردید، ساعتهای زیادی را صرف آنالیز لیگ میکنید. از نظر امید نمازی به عنوان یکی از مربیان تیم ملی، لیگ برتر فوتبال ایران در چه سطحی است؟
لیگ برتر فوتبال ایران احتیاج به کار دارد. متاسفانه سطح بازیهای لیگ بالا نبوده و در این راه با مشکلات زیادی دست به گریبان است. یکی از بزرگترین مشکلات، کمبودهای سختافزاری است. به عنوان مثال، اگر لیگ ایران دارای 16 زمین استاندارد باشد، آن وقت میتوان ادعا کرد به سطح مطلوبی که همگان انتظارش را دارند، رسیده است. متاسفانه تنها زمین خوب فوتبال ایران، زمین چمن ورزشگاه آزادی است که البته آن نیز استاندارد نیست و چمنش ضمن کهنگی، بیش از اندازه بلند است. وقتی ما میگوییم سرعت بازی در ایران پایین است یا بازیکنان ایرانی به جای زدن ضربات سرضرب، توپ را زیاد نگه میدارند، فقط به خاطر کیفیت بد زمین است. جالب آنکه همه هم در مورد کیفیت بد زمینها در ایران صحبت میکنند، اما هیچ همتی برای برطرفکردن این نقیصه وجود ندارد.
در کنار این کمبودها باید گفت در برنامهریزی هم ضعفهایی وجود دارد. اینکه سازمان لیگ بخواهد همه را راضی نگه دارد به هیچ وجه درست نیست. به نظر من برنامه همه دیدارهای یک فصل فوتبالی باید قبل از شروع فصل آماده باشد، نه اینکه هر سه یا چهار هفته یکبار اعلام شود. البته مشکلات دیگری هم هست که اگر بخواهیم در موردش صحبت کنیم شاید لازم باشد یک روز کامل حرف بزنیم.
در مجموع سطح کنونی لیگ برتر فوتبال ایران سطحی نیست که بازیکنساز باشد و به تیم ملی کمک کند. به همین خاطر هم کرش اصرار دارد زمان بیشتری در اختیارش گذاشته شود تا بتواند از لحاظ جسمانی، روحی و روانی و تاکتیکی ملی پوشان را با هم هماهنگ کند تا تیم ملی قدرتمندی داشته باشیم.
کمی هم از خودت صحبت کنیم. امید نمازی را باید یک ایرانی بدانیم یا اینکه...
من 32 سال در آمریکا زندگی کردم و 15 سال در ایران بودم، اما خودم را ایرانی میدانم. هم پدر و مادرم ایرانی هستند و هم اینکه تمام خانوادهام در ایران زندگی میکنند. خودم هم به دلیل ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. 27 سال از ایران دور بودم، اما در تمام آن سالها یکی از بزرگترین آرزوهایم بازگشت به ایران بود. البته خانواده و فرزندانم در آمریکا اقامت دارند و برایشان مشکل است بخواهند به ایران بیایند. با این حال خودم را یک ایرانی میدانم.
در این سه سالی که بهواسطه حضور در تیم ملی در ایران هستی، شده به چشم یک غیرایرانی به امید نمازی نگاه کرده باشند؟
فکر نمیکنم به چشم یک غیر ایرانی به من نگاه کرده باشند، اما برخی نگاهها غیرمنصفانه بوده است. خیلیها میگفتند امید نمازی خاک فوتبال ایران را نخورده است و نباید در کادر فنی تیم ملی باشد. بزرگکردن این مسائل اصلا درست نیست. من تا هجده سالگی در ایران بودم و در محله نیاوران زندگی کردم. از چهارده سالگی فوتبال را با باشگاه سعدآباد آغاز کردم و در این سالها زیر نظر رسول جوزی، مهدی اربابی و امیر حاجرضایی کار کردم. چرا باید به حالتی به من نگاه شود که او کیست، از کجا آمده؟ و چرا آمده/ چه اشکالی دارد اگر کسی که دانشش را دارد، بتواند به تیم ملی کشورش کمک کند. البته در موقعیت کنونی من شانس هم دخیل بود. مطمئن باشید اگر کسی غیر از کرش بود، من هیچگاه به تیم ملی دعوت نمیشدم. او من را میشناخت و با سوابقم آشنا بود. به همین خاطر تصمیم گرفت من در کادر فنی باشم که البته این تصمیم با انتقادهای زیادی مواجه شد. البته من به همه منتقدان حق میدهم، چون مربیان زیادی هستند که در ایران زحمت کشیده و عرق ریختهاند، این حق آنها بود که در تیم ملی باشند، اما این اتفاق برای من افتاد. مطمئنا امید نمازی روزی خواهد رفت و این شانس برای دیگر مربیان هم ایجاد خواهد شد که در تیم ملی کشورشان خدمت کنند.
بسیاری از انتقادهای مطرح شده در مورد تو از طرف مربیان ایرانی بود. میخواهم بدانم رابطهات با مربیان ایرانی چطور است؟
با بیشتر مربیان ایرانی آشنا هستم.
این آشنا بودن با در ارتباط بودن تفاوت دارد. میخواهم بدانم تا چه حد با مربیان ایرانی در ارتباط هستی و با کدامیک از آنها رابطه نزدیکتری داری؟
با مربیانی چون علی دایی، امیر قلعهنویی و منصور ابراهیمزاده بیشتر در تماس هستم و از لحاظ فکری آشنایی بیشتری با هم داریم. البته من خودم را یک ایرانی میدانم و همیشه علاقه داشتم ارتباط خوبی با جامعه مربیان ایرانی داشته باشم.
امید نمازی یک صحنه ماندگار در ذهن فوتبالدوستان ایرانی از خود به یادگار گذاشته، آنهم شادی زایدالوصفش بعد از پیروزی ایران بر کره جنوبی که به صعود ما به جامجهانی انجامید. مشتهای گرهکردهات که تمام ویژگیهای یک شادی تمام ایرانی را داشت. از آن بازی و آن فضا برای ما بگو.
قبل از سه بازی پایانی تیم ملی در مقدماتی جامجهانی باتوجه به شکست خانگی ما مقابل ازبکستان، فشار زیادی به کادر فنی و بازیکنان وارد شد. حقیقت این بود که کسی صعود مستقیم تیم ملی به جامجهانی را باور نداشت و حتی اگر از اعضای کادر فنی هم میپرسیدند چقدر امیدوارند که هر سه بازی را با پیروزی به پایان برسانند، کسی پیدا نمیشد بگوید صددرصد.
اما بعد از پیروزی بر قطر در دوحه این باور کمکم بیشتر شد و وقتی لبنان را در تهران بردیم، تاحدودی اعتماد به نفس رفته به اردوی تیم ملی برگشت. یادم میآید قبل از بازی با کره جنوبی در ذهن همه بازیکنان فقط یک چیز وجود داشت؛ اینکه هرچه در توان داریم بگذاریم تا تیم ملی از اولسان به جامجهانی برود. به خاطر همین حساسیتها و البته آن جنگ روانی که از سوی کرهایها ایجاد شده بود، پیروزی بر کره جنوبی و صعود به جامجهانی احساسات همه ما را به شدت برانگیخت. من خودم کمتر به یاد دارم بعد از یک بازی به آن شکل هیجانزده شده باشم، به همین خاطر معتقدم آن لحظه، شادترین لحظه مربیگری فوتبال من بود.
چه چیزی باعث شد ایران در اولسان پیروز شود. آیا فوتبال ما از کره جنوبی سرتر است؟
من اگر اینجا بنشینم و بگویم فوتبال ما سرتر از کره جنوبی است کاملا کذب گفتهام. با وجود آنکه تیم ملی در هر دو بازی رفت و برگشت مقابل کره جنوبی به پیروزی رسید، اما باز هم دلیل نمیشود ادعا کنیم ما از کرهایها جلوتر هستیم. البته تفاوتهای فوتبال ایران و کره جنوبی در این حد هم نیست که مثلا از ده بازی مستقیم 9 بازی را کرهایها ببرند. فوتبال ایران با استعدادهایی که دارد و تعصب بالای بازیکنانش، در هر زمان توانایی شکست دادن کره جنوبی را دارد.
در این شرایط فضای حال حاضر، فضای دلگرمکنندهای نیست. در فدراسیون فوتبال هم آن عزم و اراده لازم دیده نمیشود. این را از اردوهایی که لغو شد و بازیهای تدارکاتی که برگزار نشد میتوان فهمید. در این فضا بسیاری از مردم معتقدند تیم ملی در جامجهانی شانسی برای صعود از مرحله گروهی ندارد و پس از انجام سه بازی به خانه برمیگردد. هرچند که این باور با باور کادر فنی متفاوت است.
تیم ملی با چنین طرز تفکری بیگانه نیست. قبل از سه بازی پایانی تیم ملی در مقدماتی جامجهانی هم خیلیها میگفتند امکان صعود مستقیم به جامجهانی نیست. همه چیز به عزم خود آدم برمیگردد. ما اگر بخواهیم بگوییم به دلیل لغو اردوهای تدارکاتی فرصت را از دست دادهایم و شانسی برای موفقیت در جامجهانی نداریم، قطعا به نتیجه هم نخواهیم رسید. باید این تفکر را تغییر داد و با کار و تلاش زیاد و انجام بازیهای دوستانه این اعتماد و باور را به خود تیم ملی، اطرافیان تیم و هواداران برگردانیم. اینکه ما در جامجهانی چه نتیجهای خواهیم گرفت بستگی به تلاشی دارد که از امروز به بعد انجام میدهیم. من معتقدم میتوانیم در جامجهانی موفق باشیم. هدف ما رسیدن به دور دوم جامجهانی نیست. البته اگر به این هدف نرسیم، ولی آبرومندانه بازی کنیم باز هم راضیکننده خواهد بود.
امید نمازی در یک نگاه
امید نمازی، متولد هشتم دسامبر ۱۹۶۵ در ایالت یوتا در آمریکاست. او از سال ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۵ در ۱۵ تیم آمریکایی توپ زد و ۱۱ گل نیز به ثمر رساند. نمازی حتی در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ نیز برای تیم ملی فوتسال این کشور بازی کرد. در سال ۱۹۹۹ با اخراج دیو مک ویلیامز از تیم فیلادلفیا، نمازی که پس از عمل جراحی روی زانو در فهرست مصدومین قرار گرفته بود، سرمربی این تیم شد.
موفقیتهای وی در این تیم باعث شد در ماه جولای این سال قراردادش تا دو سال دائمی شود. در سال ۲۰۰۱ وی توانست فیلادلفیا را با شکست تیم میلواکی به لیگ MISL بازگرداند. در سال ۲۰۰۲، فیلادلفیا با نمازی به قهرمانی این رقابتها رسید. او در پایان فصل از این تیم جدا شد و به تیم کلیولند فایرز پیوست تا در آن تیم فعالیت کند. در جولای ۲۰۰۴ وی به عنوان سرمربی این تیم معرفی شد. در ماه سپتامبر وی سرمربیگری تیم سنتلوییز را پذیرفت. با شکست این تیم مقابل بالتیمور، سنت لوییز به رقابتهای MISL سقوط کرد. پس از این نتایج، به تیم کالیفرنیا رفت و هدایت تیم جوانان را برای یکسال پذیرفت.
در سال ۲۰۰۷ وی هدایت تیم نیوجرسی را به عهده گرفت. در سال ۲۰۱۰، سرمربیگری تیم شیکاگو رداستارز را در لیگ فوتبال زنان پذیرفت و پس از آن به ایران آمد تا روی نیمکت تیم استیلآذین بنشیند. نمازی پس از یک فصل پرحاشیه در استیلآذین در حالی که قصد بازگشت به آمریکا را داشت با پیشنهاد دن گاسپارت، دستیار و دوست کارلوس کرش مواجه شد و پیشنهاد کار در تیم ملی فوتبال ایران را پذیرفت.
نظر امید نمازی درباره برخی بازیکنان مهاجر
اشکان دژاگه
یک بازیکن کامل است. کسی که قدرت جسمانی خوبی دارد و از لحاظ تکنیکی در وضعیت خوبی است. او در عین حال بسیار تاکتیکپذیر است.
تمرینکردن و بازی در سطح لیگ معتبری چون لیگ برتر انگلیس هم به اشکان کمک کرده از استانداردهای بالایی در سطح بینالمللی برخوردار باشد.
رضا قوچاننژاد
یک مهاجم فرصتطلب است. کسی که میتواند از یک موقعیت معمولی گل بسازد. البته رضا احتیاج دارد بیشتر بازی کند و هفته به هفته در ترکیب تیمش باشد تا بتواند با یک آمادگی مطلوبتری به تیم ملی فوتبال ایران خدمت کند.
دانیل داوری
او هم در سطح بالایی کار میکند، اما مثل رضا قوچاننژاد نیاز دارد بیشتر و بیشتر در ترکیب اصلی تیمش قرار بگیرد. سرعت عکسالعملهایش باید بهتر باشد، اما از توانمندی بالایی در بازی با توپ برخوردار است. قدرت شروع مجدد خوبی هم دارد.
مهرداد بیتآشور
مثل خسرو حیدری تکنیکی و دریبلزن نیست، اما از لحاظ فیزیکی خیلی خوب است و با توجه به سرعتی که دارد، هم میتواند در کارهای دفاعی تاثیرگذار باشد و هم میتواند در حمله به عناصر تهاجمی تیم کمک کند.
رضا پورعالی / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: