همه ما در دوران کودکی، استوانه درازی داشتیم که برعکس دیگر اسباب‌بازی‌هامان باید با آن عاقلانه رفتار می‌کردیم. یک‌استوانه ته‌گرد که بنا به بنیه خانوادگی‌مان جنس و رنگش فرق می‌کرد. روزهایی که باید سکه‌ها و اسکناس‌های تاخورده و مچاله شده 10 تومانی و 20 تومانی‌مان را به زور می‌چپاندیم توی شکاف افقی باریک بالای این استوانه و کیف می‌کردیم از صدای جیرینگ برخوردش با کف آن.
کد خبر: ۶۰۷۶۷۷

دارم از قلک حرف می‌زنم. از شیئی که آن اول‌ها پلاستیکی بود و نارنجی و بعدترها سفالی‌اش آمد و چینی‌های لعاب‌دار. هر وقت هم که می‌خواستیم توی عالم خودمان برای خودمان ولخرجی کنیم، پاره کردن و شکستن این شیء بی‌جان، اولین چیزی بود که به ذهنمان می‌رسید.

آن وقت‌ها بچگی ما پر بود از ملاحظه، از آینده‌نگری، از قناعت؛ یعنی فرقی هم نداشت خانواده متمول داشته باشیم یا نه. هر کس برای خودش قلکی داشت و یاد گرفته بود پول‌های داشته و نداشته‌اش را جمع کند برای روز مبادا. روزی که شاید هیچ کداممان نمی‌دانستیم کی آخر سر خودش را نشان می‌دهد. آن وقت‌ها قلک شده بود دوست پولدارمان که هیچ وقت هم ما را تنها نمی‌گذاشت. فقط نمی‌دانم چرا موجودی حساب دوست پولدارمان به اسکناس‌های لاغر کف جیب ما بستگی داشت. گاهی هم دوست کل خانواده می‌شد و مثل همه چیزهایی که نسل من نابش را تجربه کرده است، این نداشتن حریم خصوصی و به اشتراک گذاشتنش با کل خانواده هم از همان چیزها بود. آن وقت‌ها باید پول را لمس می‌کردیم تا بدانیم چقدر مایه داریم. مثل حالا نبود که یک‌سری کارت‌های نازک کم‌جان و شکننده این زحمت را به جان بخرند. آن وقت‌ها یک قلک داشتیم و کارمان با سکه‌های تویش راه می‌افتاد و ناگفته نماند که کمتر پیش می‌آمد که درست در زمانش شکسته شود و داغش به دلمان نماند، اما با همه این حرف‌ها نسل ما نسل ملاحظه بود و قناعت. فکر می‌کردیم دنیا و دارایی‌اش گاه خلاصه می‌شود به محتوای درونی همین قلک و می‌توانیم با‌ آن دنیا را مدیریت کنیم. یاد روزهای اول مدرسه که ثانیه‌شماری می‌کردیم برای هدیه گرفتن قلک از دست پدر و مادر و گزارش عملکردمان به معلم و حس این‌که بزرگ شده‌ایم. ثانیه‌شماری، ثانیه‌شماری. این ثانیه‌شماری همیشگی که از ویژگی‌های نسل ما بود؛ نسلی که برای گرفتن قلک ثانیه‌شماری می‌کرد، برای شکستنش ثانیه‌شماری می‌کرد، برای پول گرفتن ثانیه‌شماری می‌کرد، برای خریدن چیزها ثانیه‌شماری می‌کرد، برای اجازه گرفتن ثانیه‌شماری می‌کرد... ما با قلک‌هایمان یاد گرفتیم بشماریم؛ پول‌ها و ثانیه‌هامان را.

مهراوه فردوسی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها