وقوع قتل
صبح یکی از روزهای میانی شهریور 81 وقتی افسر نگهبان کلانتری بازار تهران واقع در خیابان 15 خرداد در حال انجام کارهای روزانهاش بود به او خبر هولناکی دادند. مردی در خانهاش در همان نزدیکی به قتل رسیده بود. افسر نگهبان بلافاصله همراه تیمی از ماموران به سمت منزل مورد نظر به راه افتاد. آنها زمانی که به خانه رسیدند و در را گشودند جنازه مردی مسن را دیدند که در حیاط، کنار حوض آب نقش بر زمین شده بود. خون زیادی که موزاییکهای حیاط را پوشانده و همچنین جراحتی که بر پیکر مقتول مشهود بود، نشان میداد وی به طرز خصمانهای هدف چند ضربه چاقو قرار گرفته است.
افسر نگهبان کلانتری در تماس با قاضی کشیک جنایی موضوع را گزارش داد و ساعتی بعد تیمی از کارآگاهان ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی، متخصصان تشخیص هویت و پزشکی قانونی در صحنه جرم حاضر شدند. بررسیهای اولیه تردیدی باقی نمیگذاشت مقتول توسط فردی آشنا غافلگیر شده و به کام مرگ فرو رفته است. کارآگاهان وقتی وارد خانه شدند دیدند در هال اسباب پذیرایی وجود دارد. شواهد حکایت از آن داشت که مقتول در واپسین دقایق زندگیاش میزبان یکی از دوستان یا اعضای خانواده خود بوده است.
نخستین سرنخها
افسران جنایی ابتدا به جمعآوری اطلاعاتی درباره مقتول پرداختند. او مردی هفتاد ساله به نام حسن بود که در آن خانه تنها زندگی میکرد. حسن از قدیمیهای محل محسوب میشد و همسایگان هیچ گلهای از وی نداشتند و او را مردی آرام و سر به زیر معرفی کردند که هرگز مشکلی برای اهالی ایجاد نکرده بود. با وجود این شکی وجود نداشت که حسن با انگیزه خصومت و کینه از پا درآمده است، زیرا وسایل خانه او دست نخورده و سرقتی از محل جنایت صورت نگرفته بود. در چنین شرایطی تنها مظنون پرونده مهمان شبانه حسن بود.
مقتول دوستان زیادی نداشت و مدت زیادی به طول نینجامید تا اینکه مهمان شناسایی و بازداشت شد. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت اتهام قتل را انکار کرد و گفت: من آن شب به دعوت حسن به خانهاش رفتم و حدود دو ساعت نزد وی بودم. ما با هم گپ زدیم و بعد از آن هم من از خانهاش بیرون آمدم. حسن مرا تا جلوی در خانه بدرقه کرد و ما از هم جدا شدیم.
کارآگاهان نمیتوانستند به انکارهای این مظنون اعتماد کنند. به همین دلیل به تحقیق از وی ادامه دادند و بالاخره به این نتیجه رسیدند همانطور که مرد میانسال توضیح داده هیچ اختلافی بین او و مقتول وجود نداشت و انگیزهای برای آدمکشی در میان نبود. به این ترتیب تنها مظنون پرونده به دلیل نبود مدارک کافی آزاد شد و تحقیقات به مرحله ابتدایی بازگشت.
اعتراف به قتل
ماموران سعی کردند با تجسسهای گستردهتر راز این جنایت را فاش کنند. آنها بعد از مدتی متوجه شدند مقتول در ماههای آخر عمرش با جوان بیست و سه سالهای به نام فرشید دوست شده بود و فرشید چند بار به منزل مقتول رفته و نشانی خانه وی را بلد بود.
اطلاعات به دست آمده از آن حکایت داشت که فرشید از زمان قتل محل سکونتش را تغییر داده است. همین امر سوءظن نسبت به وی را بیشتر کرد و کارآگاهان بعد از مدتی جستجو ردپای این جوان را یافتند و وی را بازداشت کردند.
فرشید وقتی در اداره آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت به ارتکاب قتل اعتراف کرد. او گفت: من مدتی قبل در بازار با حسن آشنا شدم و با هم دوست شدیم.
او مرد تنهایی بود و من فکر میکردم به کسی احتیاج دارد تا با او صحبت کند برای همین به دوستیام با وی ادامه دادم تا اینکه یک بار پیشنهادی غیراخلاقی به من داد. در حالیکه بشدت عصبانی شده بودم با پیشنهاد او مخالفت کردم و از خانهاش بیرون رفتم.
پیشنهاد مقتول به فرشید بنا به ادعای متهم سبب شد وی از مرد مسن بشدت کینه به دل بگیرد. او در اعترافاتش گفت: نتوانستم حرفی را که حسن به من زده بود، فراموش کنم. بشدت از دست او عصبانی بودم و فکر میکردم
هرطور شده باید از او انتقام بگیرم و او را به خاطر حرفی که زده است مجازات کنم. این افکار بشدت ذهن مرا مشغول کرده بود تا اینکه شب حادثه فرصت مناسبی برای انتقامگیری به وجود آمد.
فرشید آن شب به طور اتفاقی از جلوی در خانه مقتول رد میشد که دید در باز شد و حسن مردی را که به ظاهر مهمانش بود بدرقه و از وی خداحافظی کرد. وقتی حسن به داخل خانه برگشت در حیاط را نبست. متهم که فرصت را مناسب میدید در حالیکه چاقویی در دست داشت وارد خانه شد و حسن را دید که پای حوض نشسته و مشغول شستن دست و صورتش بود. او ناگهان به مرد مسن یورش برد و حسن را با چند ضربه چاقو زخمی کرد و سپس به سرعت پا به فرار گذاشت.
متهم به کارآگاهان توضیح داد: چاقویی که آن شب از آن برای قتل استفاده کردم همان چاقویی بود که همیشه همراه خودم داشتم. آن را فقط برای اطمینان حمل میکردم و تا قبل از قتل از آن استفادهای نکرده بودم.
حکم قصاص
فرشید بعد از اعتراف به قتل به محل جنایت منتقل شد و صحنه جرم را بازسازی کرد. او سپس در شعبه 1601 ـ دادگاه جنایی وقت ـ پای میز محاکمه رفت. اولیای دم مقتول در این جلسه عنوان کردند حسن ناجوانمردانه کشته شده و به همین دلیل برای قاتل درخواست قصاص دارند. فرشید نیز وقتی فرصت دفاع یافت قتل را انکار نکرد اما کوشید با تکرار تهمتهایی که به مقتول زده و مدرکی برای اثبات آن ارائه نداده بود، جرمش را توجیه کند. متهم در پایان اظهاراتش گفت: از کاری که کردهام بشدت پشیمان هستم و از اولیای دم مقتول درخواست عفو و بخشش دارم.
اعضای خانواده حسن حاضر به گذشت نشدند و قاضی پرونده رای به قصاص متهم داد. فرشید به حکم صادره اعتراض کرد و پرونده در دیوانعالی کشور مورد بررسی مجدد قرار گرفت و حکم تائید شد. از آن زمان به بعد فرشید منتظر بود تا نامش را برای رفتن پای چوبه دار بخوانند.
نجات از طناب دار
فرشید 11 سال تمام در زندان با کابوس مرگ زندگی کرد اما هرگز ناامید نشد و سعی کرد با اولیایدم مقتول مذاکره و از آنان درخواست بخشش کند. در این میان اعضای گروه صلح و سازش دادسرای جنایی تهران نیز تلاششان را به کار گرفتند و چند جلسه را با اولیای دم مقتول ترتیب دادند تا اینکه بالاخره آنها اعلام کردند با توجه به اینکه متهم از کاری که کرده پشیمان شده و توبه کرده است او را به خاطر رضای خدا میبخشند.به این ترتیب فرشید یک بار دیگر به زندگی بازگشت. او فعلا باید در زندان بماند تا زمان محاکمه مجدد وی به دلیل جنبه عمومی جرم فرا برسد. جنبه عمومی جرم قتل حداکثر مجازات ده سال زندان برای متهم در پی خواهد داشت که فرشید این میزان را گذرانده و میتواند بعد از اتمام دادگاه با حکم هیات قضات آزاد شود. او گفته در این سالها بشدت تنبیه شده و بعد از آزادی زندگی سالمی را در پیش خواهد گرفت و هرگز به کارهای خلاف فکر نخواهد کرد. او گفته سعی میکند با کار و تلاش سالهای از دست رفته عمرش را جبران و کاری کند که در آینده به فردی مفید و موفق تبدیل شود. اولیای دم مقتول نیز از بخششی که انجام دادهاند رضایت خاطر دارند و امیدوارند فرشید به عهدی که بسته است وفا کند. / ضمیمه تپش
سعید فرجی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام دکتر حسن رضاییمهر، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم از مهمترین نقش رئیس مکتب جعفری میگوید