گفت‌و‌گو با مهدی فخیم‌زاده

ولایت عشق، 13 سال بعد

مهدی فخیم‌زاده، هنرمند توانا و همه‌ فن حریف سینما و تلویزیون با این‌که به​ آثار اجتماعی امروزی و معاصر علاقه‌مند است، اما بنا به تقدیر اتفاقا دو اثر تاریخی ـ ‌مذهبی مثال‌زدنی و ماندگار در کارنامه‌اش دارد: «تنهاترین سردار» و «ولایت عشق».
کد خبر: ۵۹۷۸۸۶
ولایت عشق، 13 سال بعد

با گذشت 13 سال از پخش سریال ولایت عشق این بار به بهانه ولادت امام رضا(ع) سراغ فخیم‌زاده رفتیم و همراه او نگاهی دگرباره و از زاویه‌ای متفاوت به این مجموعه ارزشمند و آثار تلویزیونی و سینمایی تاریخی ـ مذهبی انداختیم.

بجز این از دکتر محمد صادقی، بازیگر نقش مامون عباسی نیز خواستیم پس از این همه سال از تجربه بازی‌اش در این نقش بگوید. این بازیگر توانمند و بااخلاق نیز با رویی باز پذیرایمان شد و ضمن صحبت درباره تردیدها و دشواری‌های بازی در نقش شخصیتی منفور، از همکاری با فخیم‌زاده، فیلم‌ها و بازیگران محبوبش در ژانر تاریخی گفت.

برگردیم به حدود 15 سال قبل. چه شد پس از ساخت مجموعه «تنهاترین سردار» درباره حضرت امام حسن مجتبی(ع) سراغ کارگردانی یک سریال تاریخی ـ مذهبی دیگر به نام «ولایت عشق» رفتید؛ دلبستگی‌ها و علایق شما به امام رضا(ع) در این میان دخیل بود یا احساس کردید زندگی امام هشتم شیعیان قصه دراماتیک‌تری دارد؟

هیچ کدام از اینها دلیل ساخت این مجموعه نبود. درکارهایی از این دست بخصوص در تلویزیون این‌گونه نیست که سوژه‌ای صبح به ذهنم برسد یا من تحقیق کنم و بعد بروم به تلویزیون پیشنهاد ساخت آن را بدهم. اینها چیزهایی است که مدیران ارشد تلویزیون در شوراهای تخصصی‌شان بررسی می‌کنند و پس از ساعت‌ها کار کارشناسی تصمیم به ساخت آن می‌گیرند و به دلایل مختلف کارگردان‌هایی را برای ساخت این پروژه‌ها انتخاب می‌کنند. همیشه این‌طور بوده است. حتی سریال «تنهاترین سردار» را پیش از حضور من شخص دیگری داشت کارگردانی می‌کرد که به علت مشکلاتی کار متوقف شد. بعد آقای مهندس حیدریان، مدیرعامل وقت سیمافیلم که آن موقع تازه تاسیس شده بود، من را صدا کرد و گفت این کار را ادامه دهم. من هم رفتم و دیدم نمی‌توانم آن را ادامه دهم و ساخت آن را از ابتدا شروع کردم. وقتی تولید مجموعه تنهاترین سردار تمام شد، قصد بازگشت به سینما و ادامه فعالیت‌هایم در آنجا را داشتم که پیشنهاد ساخت سریال ولایت عشق درباره امام رضا(ع) مطرح شد. یعنی منظورم این است که اصولا در این کارها کارگردان‌ها داوطلب نمی‌شوند و این‌طور نیست که به فرض شما صبح به تلویزیون بروید و بگویید من می‌خواهم سریال زندگی امام صادق را بسازم. مسئولان تلویزیون هستند که در این باره تصمیم می‌گیرند و تشخیص می‌دهند کدام کارگردان را برای چه سریالی در نظر بگیرند. دلیل این‌که ساخت سریال‌هایی درباره امام حسن و امام رضا در اولویت بود، این است که معمولا معاندین و دشمنان شیعه، این دو امام ـ اولی به دلیل صلح با معاویه و دومی به دلیل ولایتعهدی مامون ـ را دستاویز اهداف خود قرار می‌دهند، برای این‌که ذهن جوانان و دیگران را تخریب کنند. به همین دلیل شورای تاریخ اسلام و آقای لاریجانی، رئیس وقت صدا و سیما تصمیم گرفتند ساخت مجموعه‌هایی درباره این دو امام را در اولویت قراردهند. برای همین ساخت سریال ولایت عشق را به من پیشنهاد کردند.

البته شما ساخت یک مجموعه موفق اینچنینی را هم در کارنامه داشتید که دلیل محکمی برای اطمینان دوباره بود.

بله، یکی از دلایلش همین بود. آقایان لاریجانی و حیدریان در نظر داشتند تمام تجربیاتی که در سریال تنهاترین سردار به دست آمده به مجموعه ولایت عشق هم منتقل شود. در نتیجه تقریبا همه تیم تنهاترین سردار ازجمله خانم پروانه پرتو، مجری طرح و مدیرتولید و زنده‌یاد رسول احدی (فیلمبردار)، جلال‌الدین معیریان (طراح گریم) و دیگران در سریال ولایت عشق هم کنار من بودند.

نگارش ولایت عشق را از چه زمانی شروع کردید؟

پیش از این‌که سریال تنهاترین سردار روی آنتن برود و پخش شود، نزدیک به یک سال درباره مجموعه ولایت عشق و زندگی امام رضا تحقیق کردم. البته شورای تاریخ اسلام صدا و سیما متشکل از رسول جعفریان، دکتر آیینه‌وند، مرحوم دکتر شهیدی و مشاوران آقای لاریجانی و آقای حیدریان هم در این زمینه نظارت می‌کردند. این شورا محورهای فیلمنامه را مشخص می‌کرد و می‌گفت مجموعه را از مرگ هارون‌الرشید شروع و با شهادت امام رضا تمام کن. بعد از آن من شروع کردم به شکل دادن استخوان‌بندی، ساختار کار و ساختمان قصه و این‌که بر پایه محور مشخص شده سریال، مباحثی چون هجرت، ولایتعهدی، سخنرانی امام رضا در نیشابور، نماز باران، نماز عید فطر و موارد دیگر را لحاظ می‌کردم. بعد نتایج را به شورا می‌دادم و آنها آن را با روایت‌های مختلف تاریخی تطبیق می‌دادند. مثلا در مسیر حرکت امام از مدینه به مرو نقل قول‌های متعددی ذکر شده است. حالا این‌که کدام مسیر درست‌تر و منطقی‌تر است یا از کدام شخصیت‌ها می‌توانم از نظر دراماتیکی استفاده کنم را با این شورا در میان می‌گذاشتم. بعد از همه این تحقیقات، فیلمنامه‌ای نوشتم که هنوز فیلمنامه نهایی کار نبود، بلکه فیلمنامه‌ای برای شورای تاریخ اسلام بود که اثر را از نظر تاریخی و شخصیت‌ها و وقایع مطابقت دهند و تائید کنند. این کار انجام شد و بعد از آن فیلمنامه دراماتیکی برای سریال نوشتم که در نهایت تبدیل به مجموعه‌ای شد که تماشاگران دیدند.

با این‌که گفتید شورای تاریخ اسلام طی مراحل تحقیق و نگارش و تولید در کنار شما بود، آیا در زمان پخش سریال و پس از آن با نظرات مخالفی به لحاظ اشکالات تاریخی روبه‌رو نشدید؟

تا جایی که یادم می‌آید هیچ کس اشکال تاریخی به کار وارد نکرد. چون اواسط پخش ـ احتمالا پس از قسمت دهم ـ سریال بود که آیت‌الله مکارم شیرازی نامه‌ای به سازمان صدا و سیما نوشتند و از آقای لاریجانی و گروه سازنده سریال قدردانی کردند. بعد از پخش سریال هم من و چند نفر از عوامل سریال مثل آقای محمد صادقی (بازیگر نقش مامون) و عده‌ای دیگر خدمت برخی مراجع و علما همچون آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله فاضل لنکرانی و آیت‌الله موسوی اردبیلی رفتیم که همگی نسبت به مجموعه نظر مثبت داشتند.

بنابراین سریال ولایت عشق اشکال تاریخی نداشت، ولی مثلا آستان قدس رضوی وقتی در ابتدا فیلمنامه را خواند، مطرح کرد چرا ده سال اول امامت امام رضا را در اثر نیاورده و آن را نادیده گرفته‌ایم، در حالی که من سریال را از مرگ هارون شروع کردم. من هم گفتم امام در آن ده سال امامت خود کارهای خیلی خوب و مهمی انجام داد، اما کاری که وجه نمایشی و دراماتیک داشته باشد و من بتوانم از آن در فیلمنامه استفاده کنم نبوده است، در نتیجه به آن نپرداخته‌ام. در این مورد، شورای تاریخ اسلام هم نظر مرا تائید کرده بود. البته شاید یکی از دلایلی که کسی نتوانست اشکال تاریخی از این سریال بگیرد این بود که مرجع بزرگوار آقای مکارم شیرازی کار را تائید کردند و پس از آن دیگر کسی جرات آن را نداشت که اعتراض کند! ​ ولی جدا از این، روی مواضع تاریخی خیلی کار کرده بودیم و من همیشه مستقیما با آقای رسول جعفریان در ارتباط بودم. ایرادات و نظرات مخالف عمدتا خارج از سیر تاریخی اثر بود، مثلا یادم است آقایی می‌گفت در هجرت امام از مدینه به مرو علاوه بر رجاءابن ابی‌ضحاک، یاسر خادم هم بوده، ولی خب، من یاسر خادم را نیاورده بودم. در تاریخ می‌شود نام شخصیتی را ذکر کرد، اما وقتی ما از نظر دراماتیکی کاراکتری را وارد اثر می‌کنیم، نیاز به شناسنامه و معرفی دارد. چون اگر همین‌طور کسی را وارد فیلم کنیم که تبدیل می‌شود به یک سیاهی‌لشکر و معلوم نمی‌شود او کیست. بنابراین وقتی شخصیتی را وارد قصه می‌کنی باید او را بشناسانی و ملموس کنی. به همین دلیل در این هجرت من به نشان دادن عیسی جلودی و رجاء ابن ابی ضحاک همراه امام بسنده کردم.

در کارهایی که دقیقا منطبق بر مستندات تاریخی و مذهبی است و حساسیت‌هایی هم دارد، چقدر دست شما به‌عنوان نویسنده و کارگردان برای استفاده از تخیل باز است؟

شما در هر کار تاریخی با یک مشکل اساسی روبه‌رو هستید، چون با وقایع ثابت و شخصیت‌های لایتغیر سر و کار دارید. در حالی‌ که در درام براساس خطا و آزمون و کارکرد پیش می‌رویم. شما وقتی قصه‌ای را دست می‌گیری، هر جا دوست نداشته باشی، می‌توانی یک شخصیت را دگرگون یا حتی حذف کنی یا کاراکتر دیگری را جایگزین او کنی. حتی ممکن است واقعه‌ای را که در ابتدا مبنای فیلمنامه‌ات قرار داده‌ای در پایان تغییر دهی. به عبارت دیگر در کار درام شما دائم در حال اصلاح و تدبیر و تغییر هستی، اما شما در کار تاریخی نمی‌توانی خیلی شخصیت‌های مشخص و ثابت را تغییر دهی، چون آنها در تاریخ صاحب شناسنامه هستند. همین‌طور با یکسری از وقایع تاریخی روبه‌رو هستی که آنها هم پیشینه مشخصی دارند. وقتی می‌خواهی فیلم و سریال تاریخی بسازی، باید به فکر جذب مخاطب عام هم باشی. چون مخاطب خاص برای مطالعه سراغ منابع و کتب اصلی تاریخی در این خصوص می‌رود. در نتیجه برای ارتباط با مخاطب عام باید با زبان دراماتیکی که زبانی جذاب و قابل درک است، حرف بزنی. صحبت با این زبان اصول و مختصات خودش را دارد. به همین دلیل کاری که کردم این بود که با حفظ شخصیت‌ها و روابط تاریخی و از همه مهم‌تر اعتقادات شیعه، از زبان جذاب و همه‌فهم دراماتیک هم استفاده کردم و شخصیت‌های باورپذیری را در همان شکل ساختمان قصه ابداع و آنها را به کار اضافه کردم. این کار سبب می‌شد این دانه‌های جدا از هم مثل نخ تسبیح به هم وصل شوند و قصه را با وجود جذابیت پیش ببرد و شکلی دراماتیکی به آن بدهد. مثلا شخصیتی که دانیال حکیمی بازی می‌کرد ـ یعنی عمرو بن رجاء ـ وجود خارجی و حقیقی نداشت و زاییده ذهن من است. یعنی در جایی از تاریخ نیامده رجاء ابن ضحاک پسری داشته یا نداشته است، بنابراین تصمیم گرفتم چنین کاراکتری را خلق و به قصه اضافه کنم. یا ذکر نشده فضل ابن سهل دختری داشته یا نداشته است. در نتیجه من دختری برای او در نظر گرفتم که همسر عمرو بن رجاء است که نقشش را مریلا زارعی بازی می‌کرد. این از نمونه‌هایی بود که توانستم به وسیله آن قصه را از نظر دراماتیکی تقویت کنم.

فیلم و سریال‌های تاریخی ـ مذهبی ما را قابل مقایسه با نمونه‌های خارجی می‌دانید؟

سینمای دنیا با شکل کار ما متفاوت است. آنجا فیلم تاریخی را بر مبنای اقتصاد و فروش گیشه می‌سازند. برای همین آثار شکل هالیوودی دارند، مثلا شما فیلم‌های ده فرمان، بن‌هور، ال‌سید، خرقه، دیمیتریوس و گلادیاتورها و فیلم‌های محبوب دنیا را که نگاه می‌کنید، می‌بینید شکل دراماتیکی و هالیوودی دارند. این فیلم‌ها سعی می‌کنند از جذابیت‌های تماشاگرپسند نهایت استفاده را ببرند و به دلیل این‌که آنچنان پای اعتقاد هم وسط نیست، تعهد چندانی هم به مقوله‌های تاریخ و مذهب ندارند. به همین دلیل شما نمی‌توانید از نظر کلی و ساختاری از آن فیلم‌ها برای ساخت فیلم و سریال‌های تاریخی ـ مذهبی ما الگوبرداری کنید. چنین فیلم‌هایی در دنیا پر است از صحنه‌های رقص و آواز و لهو و لهب و مواردی از این دست که در آثار ما جایگاهی ندارد. برای همین ما بیشتر به قصه‌گویی و چگونگی درام می‌پردازیم و اهمیت می‌دهیم.

برخی از سریال‌های غربی نگاه جهت‌داری به باورها و اعتقادات ملی مذهبی ما دارند. تولید فیلم و سریال‌های تاریخی ـ مذهبی داخلی چه نقشی می‌تواند در مقابله به مثل فرهنگی داشته باشد؟

به نظرم استفاده از کلمه مقابله فرهنگی کمی شعاری است. منظورتان دقیقا از مقابله چیست؟

منظورم این است که آنها یک واقعه مسلم تاریخی را طور دیگری و آن‌طور که دلشان می‌خواهد نشان می‌دهند.

زمان، زمان جنگ سرگرمی است. یعنی تمام کشورها و قدرت‌ها سعی می‌کنند اوقات فراغت مردم خود و مخاطبان سایر نقاط دنیا را در اختیار بگیرند. این یک فاکتور کلی است و در این جنگ هر کسی که تلاش و کار بیشتری کند، برگ برنده را در اختیار دارد. ما سال‌هاست​ داریم از مقابله حرف می‌زنیم، ولی می‌بینیم قسمت زیادی از سنگرهای خودمان را هم در این مقابله از دست دادیم. یعنی حتی اگر بخواهیم همان آمار رسمی را هم ملاک قرار دهیم، ماهواره تا پشت در 40 درصد از خانواده‌ها آمده است! ما قبلا فکر نمی‌کردیم شبکه‌های ماهواره‌ای، فیلم و سریال‌هایشان را دوبله فارسی کنند، فکر می‌کردیم مردم ما انگلیسی یاد می‌گیرند! (می‌خندد) ولی این اتفاق نیفتاد، بلکه به جایی رسیده‌ایم که امروز 139 شبکه فارسی‌زبان برنامه پخش می‌کنند و این خیلی عجیب است. در نتیجه ما باید کارهای خودمان را جذاب کنیم که حداقل پاسخگوی نیاز مخاطبان داخلی باشیم. اگر هم این آثار را برای فارسی‌زبانان همسایه هم فرستادیم یا برای پخش در سایر نقاط جهان به زبان‌های مختلف دوبله کردیم چه بهتر.

حتما همه سریال ولایت عشق از نگارش تا تولید و پخشش خاطره بوده است. یکی از آنها را که جایی عنوان نکرده‌اید اینجا بگویید.

(می‌خندد)، وقتی می‌خواستم سریال ولایت عشق را بسازم کمی ترس و واهمه داشتم، چون ساختن آثاری درباره اعتقادات مردم کار بسیار خطرناک و یک تیغ دو دم است. یعنی شما قصد دارید کار خیری کنید، ولی اگر اشتباهی رخ دهد ممکن است نتیجه برعکس داشته باشد. من هم در ساخت ولایت عشق مردد بودم و سعی می‌کردم آقای حیدریان را درباره کارگردانی خودم منصرف کنم، ولی ایشان من را به همراه دکتر جلیل عرفان‌منش به مشهد فرستاد و گفت برو با خود امام مشورت کن. آنجا و از کنار مسجد گوهرشاد تا حرم ضبط صوتی دستم گرفتم و به هرکس می‌رسیدم از او می‌پرسیدم عزیزم، امام رضا چرا در مشهد دفن هستند؟! جواب می‌دادند: پس کجا دفن باشند؟ می‌گفتم: امام عرب هستند، ولی اینجا ایران است. بعد به صورت سرزنش‌آمیز به من نگاه می‌کردند که یعنی امام عرب است؟!

از نظر آنها امام ایرانی و متعلق به ایران بود. غیر از یک نفر که گفت مامون، امام را به ایران آورده، بقیه این باور را داشتند که امام ایرانی بوده و همین جا بوده و باید هم باشد. عده‌ای هم اعتقاد داشتند اصلا امام زنده است و در زندگی مردم حضور تاثیرگذاری دارد. من این مساله باور و اعتقاد مردم را با آقای حیدریان در میان گذاشتم، ولی ایشان اعتقاد داشت اعتقاد مردم اگر با آگاهی توأم شود نتیجه مثبتی دارد. با این حال، من با ترس و لرز فراوانی کار را شروع کردم و به پایان رساندم. به همین دلیل هم بود که بعد از آن و باوجود اصرارهای فراوان دیگر حاضر نشدم زیر بار بروم و پیشنهاد کارگردانی سریال‌های اینچنینی را بپذیرم. آخرین نمونه آن هم سریال مردان نخیله بود که آقای اسلامی‌مهر پیشنهاد کرد. با این همه درباره ولایت عشق می‌شود این ادعا را کرد که حداقل لطمه‌ای به اعتقاد مردم نزدیم، اما تجربه‌ای شد که دیگر آن را تکرار نکنم!

اساسا قالب چنین مضامین تاریخی ـ مذهبی را مناسب فیلم سینمایی می‌دانید یا سریال تلویزیونی؟ منظورم هم به لحاظ زمانی است و هم از نظر طرح زوایای مختلف زندگی یک شخصیت تاریخی ـ مذهبی.

به نظرم حداقل در کشور ما تلقی مردم از سینما با تلقی آنها از تلویزیون تفاوت‌هایی دارد. چند نمونه‌ای هم که سریال‌های تاریخی ـ مذهبی را با تدوینی مجدد روانه سینماها کردند، در عمل جز شکست حاصلی به همراه نداشت.

من که باوجود همه اصرارها درخصوص ارائه نسخه‌ای سینمایی از سریال ولایت عشق حاضر به انجام این کار نشدم. علت ناکامی این موضوع این است که سینما وجه رسانه‌ای ندارد، بلکه وجه سرگرمی دارد. در حالی که تلویزیون وجه رسانه‌ای دارد. این را نمی‌شود انکار کرد وقتی شما سریالی درخصوص حضرت موسی و امام حسن و امام رضا می‌سازی و پخش می‌کنی، کاملا مستتر است که وجه تبلیغ دینی ـ مذهبی دارد. این مساله از تلویزیون پذیرفتنی است و مردم می‌نشینند نگاه می‌کنند. حالا هرچه جذاب‌تر باشد، مخاطب بیشتری هم پیدا می‌کند. ولی اگر بخواهی از همین مخاطب پول بگیری و او را به سالن سینما بکشانی، نه درباره این مساله بلکه درباره هر موضوع دیگر مشابهی مثل دفاع مقدس شکست خواهی خورد. دلیل این شکست هم این است که در چنین فیلم‌هایی وجه اعتقادی و عقیدتی حضور پررنگی دارد. تماشاگر هم حاضر نیست برای چنین مساله‌ای در سینما هزینه کند، مگر این‌که مثل اخراجی‌ها وجه طنز و سرگرمی‌اش بر وجوه اعتقادی بچربد. یکی از دلایل موفقیت و استقبال مخاطبان از فیلم افق زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور هم تکیه بر وجه اکشن، ماجرایی و حادثه‌ای قصه بود. یا فیلم لیلی با من است که وجه دراماتیک قصه در آن بسیار قوی است و جنگ، زمینه حدوث بررسی شخصیت‌هاست. یعنی مساله پرداختن به جنگ خیلی مطرح نیست، بلکه بیشتر حضور شخصیت در موقعیت جنگی مطرح است. ما نباید سالن سینما را با کتابخانه اشتباه بگیریم. مخاطب به سینما می‌آید که فیلم ببیند و سرگرم شود، نه این‌که فکر کند دارد کتاب می‌خواند. یا اثری ببیند که درباره تزکیه نفس است، در آن صورت بهتر است به مسجد برود. تازه آنجا پول هم نمی‌گیرند، همه اینها را مجانی می‌دهند! (می‌خندد) هر چیزی جایی دارد. درست است سالن سینما می‌تواند جای لهو و لهب نباشد، اما جای مسجد هم نمی‌تواند قرار بگیرد، کتابخانه هم نمی‌تواند بشود. بنابراین وقتی سریالی درباره امام رضا می‌سازی، کاملا مشخص است مسائل اعتقادی و اخلاقی ایشان را هم باید مطرح کنی. این وضعیت با قصد و غرض سینما رفتن و آداب سینمایی در تضاد است. در نتیجه بهتر است تلویزیون این کار را انجام دهد.

خودتان به ژانر تاریخی علاقه دارید؟

ژانر تاریخی، ژانر مورد علاقه من نیست و کارهایی که در این زمینه انجام دادم برحسب وظیفه و به من محول شده بود. ژانر مورد علاقه من ژانری است که امروز اتفاق بیفتد، اعم از انواع و اقسامش؛ از ملودرام همسر تا مجموعه پلیسی خواب و بیدار.

از بین کسانی که کار تاریخی می‌کنند به آثار چه کارگردانی علاقه دارید؟

به نظرم داوود میرباقری آدمی است که انگیزه دارد و با علاقه در این ژانر کار می‌کند.

مدت‌هاست در سینما کارگردانی نمی‌کنید و آخرین کارتان فیلم «هم‌نفس» در سال 82 است. چرا؟

منتظر بودم این باد سرد بگذرد! بزودی کاری را در سینما کارگردانی می‌کنم که فعلا مراحل پایانی نگارش فیلمنامه را طی می‌کند.

علی رستگار‌ /‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها