گفت‌وگو با دکتر مسعود ادیب

حقوق من در شهر خدا

حقوق شهروندی به لحاظ مفهومی به دوره مدرن تعلق دارد، اما برخی معتقدند نوعی همسویی میان قرآن و این حقوق وجود دارد.
کد خبر: ۵۹۶۶۵۷
حقوق من در شهر خدا

دکتر مسعود ادیب استاد دانشگاه مفید در قم معتقد است روح پیام قرآن و عمل پیامبر با تعهد انسان به جامعه و برخورداری از حداقل‌هایی از حقوق، کاملا سنخیت و هماهنگی دارد، مصاحبه ما با وی را پیش رو دارید.

آیا می‌توان آیاتی در قرآن برای استخراج یا تائید حقوق شهروندی یافت؟

حقوق شهروندی مفهومی مدرن است که طبیعتا در روزگار جدید طرح شده و از اعلامیه حقوق بشر و شهروند 1789 فرانسه و قانون اساسی آمریکا شروع می‌شود، بتدریج این ادبیات کامل شده و به روزگار ما رسیده است. اما نکته مهم این است که وقتی مفاهیم مدرن را در متون کهن و مخصوصا متون الهی مانند قرآن کریم پیگیری می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم پاره‌ای از این مفاهیم بنا به نیاز‌های بشر امروز در فرهنگ امروزی بشر مطرح شده است. مثلا مسافرت با هواپیما و کلیه حقوق مربوط به آن چیزی نیست که شما بتوانید در متون پیش از اختراع هواپیما پیدا کنید. اما پاره‌ای از مفاهیم جدید، اگرچه نوپدید است و پیش‌فرض‌های جدیدی دارد، اما با زندگی انسان در روزگار گذشته نوعی سنخیت دارد. بنابراین می‌توان در متونی که به روزگار گذشته تعلق دارد، سرنخ‌هایی مربوط به آنها یافت.با توجه به اعتقاد ما در مورد قرآن که آن را یک متن زنده و جاودان می‌دانیم و به تعبیر احادیث و روایات قرآن مثل آفتاب و ماه در جریان است، این کتاب الهی علاوه بر توجه به روزگار خودش ناظر بر انسان به نحو مطلق است، پس می‌توان توقع داشت اگر نه تعبیر حقوق شهروندی، ولی روح و اساس حقوق شهروندی را در قرآن یافت.

وقتی بحث از حقوق شهروندی می‌شود، به نظر می‌رسد در مفهوم شهروند چیزی بیش از مفهوم فرد یا انسان لحاظ شده است. با توجه به این موضوع، حقوق شهروندی به چه معناست؟

شهر، منطقه‌ای مسکونی است که نیازهای متقابل انسان‌ها در آن برآورده می‌شود. این تعریفی است که حکمای یونانی و اسلامی از شهر داشته‌اند. بنابراین یک آموزشگاه، زندان یا پادگان نظامی شهر حساب نمی‌شود، چون مدار احتیاجاتش بسته نیست، در حالی‌ که مدار احتیاجات شهر بسته است. بنابراین یک روستای کوچک که بتواند احتیاجات خود را تامین کند، شهر حساب می‌شود و یک ابرشهر مانند تهران و یا بزرگ‌تر از آن نیز از مصادیق شهر است و جهان نیز یک شهر حساب می‌شود که می‌توان آن را جهان شهر نامید.

اما شهروندی مفهومی نرم و انسانی است. شهروندی یعنی التزام به مناسبات شهری، عادت‌ها، عرف و قوانینی که زندگی شهری اقتضا می‌کند. از این‌رو شهروندی در انسان تکالیف و حقوقی را ایجاد می‌کند. حقوق شهروندی یعنی مجموع حقوقی که یک شهروند به خاطر شهروندی برخوردار است. مفهوم شهر، شهروندی و فضاسازی برای تحقق این مفاهیم اموری است که در اعلامیه حقوق بشر و شهروند علنی شده، اما زندگی انسان و تعهدش به شهر از گذشته دور مطرح بوده واز زمان افلاطون و ارسطو از آن سخن رفته است.

آیا شهروند و شهر به این معنا که گفته شد در تاریخ صدر اسلام، دارای مصداق است؟ این مساله را بویژه با توجه به جنبه مدنی زندگی پیامبر و فعالیت‌های اجتماعی ایشان مطرح می‌کنم.

نکته مهم این است که در واقع اسلام در سرزمینی ظهور کرد که به یک معنا در آن شهر وجود نداشت. هر چند یثرب و طائف محل زندگی قبایل بوده و تا حدودی شهر بودند، اما در بسیاری از نقاط عربستان چیزی به نام شهر وجود نداشت. حتی مکه به یک معنا شهر نبود، اتفاقا مکه بیشتر یک معبر تجاری بود و شهری نبود که در آن تجارت صورت بگیرد و لذا قرآن هم اشاره می‌کند که امنیت و تامین نیازهای شما به لطف خداوند تبارک و تعالی و خانه خدا بوده و این امری است که در سفرهای زمستانی و تابستانی صورت می‌گیرد.

در این فضا کاری که اسلام کرد این بود که به نفع شهرنشینی، مدنیت و تعهد انسان سعی کرد پیوند‌های قبیله‌ای را در مقابل تعهدات شهری کمر‌نگ کند. لذا شما می‌بینید در اسلام افرادی که در قبایل بادیه‌نشین زندگی می‌کردند وقتی مسلمان می‌شدند، می‌آمدند و در مدینه زندگی می‌کردند و برگشتن از مدینه به بیابان نوعی اسلام‌گریزی و تعرب بعد الهجرت تعبیر می‌شد.

اسلام به تعهدات یک فرد در مقابل جامعه و شهر و نیز حقوق یک فرد در شهر توجه کرده است. البته نمی‌توان انکار کرد محور تشکیل شهر اعتقاد است و جامعه مسلمانان شهر مدینه را می‌سازند، اما پیامبر خدا از زمانی که شهر مدینه را بنا نهاد، غیرمعتقدان به اسلام نیز اعضای شهر تلقی شدند. اگرچه پیامبر رئیس مدینه هم باشد، پیامبر خداست و باید پیام توحید و توجه به عالم غیب را ابلاغ کند، ولی بعد حضور در مدینه، امر دنیا و تنظیم مناسبات صحیح انسانی در دستور کار حضرت قرار گرفت. اگر تمام قرآن را بگردید تا اثری ازلفظ حقوق شهروندی بیابید، ناکام خواهید ماند، اما روح پیام قرآن و عمل پیامبر با تعهد انسان به جامعه و برخورداری از حداقل‌هایی از حقوق، کاملا سنخیت و هماهنگی دارد.

ممکن است مصادیقی از این مطلب را که در تاریخ صدر اسلام بوده، بیان کنید؟

قرآن کریم مومنان را دعوت می‌کند به این که بشدت وحدت در مقابل کفاری که آنها را از شهر و خانه خود بیرون کرده‌اند، استقامت و پایداری کنند، اما در عین حال خدا می‌فرماید به شما دستور نداده‌ایم که غیرمسلمانان و کافرانی که با شما جنگ نکرده‌اند را از عدالت، محبت، رحمت و احسان خود محروم کنید. آنچه قرآن تاکید می‌کند این است که در مقابل کسانی که ظلم می‌کنند، موضع بگیرید. این نشان می‌دهد موضعگیری‌ها در مقابل کفار در مقابل تجاوزگری‌شان است، و الا اگر یک غیرمسلمان بخواهد در مدینه زندگی کند، قرآن مسلمانان را به حفظ حقوق او و احسان و خوبی نسبت به او دعوت می‌کند. سوره مبارکه توبه در مورد مشرکینی که با مسلمانان پیمان صلح و عدم تعارض بسته بودند، به حفظ تعهدات توصیه می‌کند، بنابراین با این تعهدات و پیمان‌هایی که میان مسلمانان و غیرمسلمانان در شهر برقرار می‌شود، بین این دو همزیستی وجود دارد.

مساله دیگری که می‌شود اشاره کرد، نوع گفت‌وگو و برخوردی است که میان مسلمانان و غیرمسلمانان برقرار می‌شود؛ البته حقوق شهروندی فقط میان مسلمان و غیرمسلمان تعریف نمی‌شود و تاکید بر این مساله نشان‌دهنده آن است که وقتی در یک جامعه اسلامی حقوق غیرمسلمانان به رسمیت شناخته شده است، حقوق مسلمانان طبعا به رسمیت شناخته خواهد شد.قرآن تاکید می‌کند وقتی می‌خواهی با مشرکان گفت‌وگو کنی، این گفت‌وگوها از شکل نیکو خارج نشود و در آن خشونت و زیاده‌خواهی برقرار نباشد. قرآن خواهان گفت‌وگو و جدال احسن برای کشف حقیقت است. اینها نشان می‌دهد قرآن به این مساله توجه دارد که انسان‌ها در یک جامعه باید زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند.

در مورد رابطه با غیرمسلمانان این موارد ساری و جاری است؛ هرچند در مورد مسلمانان که روابط قوی‌تری داریم، این مساله برجسته‌تر است. فرض کنید یکی از مواردی که در اسلام وجود دارد و به آنها تاکید دارد مساله امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر با این پرسش مواجه می‌شود که ما چه حقی داریم که در زندگی و رفتار دیگران دخالت کنیم. قرآن می‌فرماید که مومنین نسبت به همدیگر ولایت دارند؛ یعنی آنها اختیار دارند که در کار هم در راستای این‌که همدیگر را به کار خیر دعوت و از کار منکر بازدارند، مداخله کنند. این به آن معناست که مومنینی که در شهر هستند، باید دعوت خیر نسبت به هم داشته باشند و این به آن معناست که قرآن به وجود ارتباطات اجتماعی و لزوم مناسبات اجتماعی معطوف به خیر عمومی توجه دارد.

تعهد انسان نسبت به جامعه و همزیستی با مسلمان و غیرمسلمان در قرآن مطرح شده است. این مساله اگر از سمت دیگر خوانده شود، به عنوان حق خوانده خواهد شد. اگر من وظیفه دارم تعهداتم را ادا کنم، شما نیز حق دارید که تعهداتتان محفوظ نگاه داشته شود. اگر من موظفم با شما با جدال احسن گفت‌وگو کنم، شما نیز حق دارید از یک گفت‌وگوی منطقی و اصولی برخوردار شوید. شاهدیم در قرآن به سطح اول حقوق نیز توجه شده است. در اواخر قرآن سوره ماعون می‌بینیم که خداوند در قرآن دروغگویان، کسانی که نمازشان را جدی نمی‌گیرند و کسانی که از کمک‌رسانی منع می‌کنند، ملامت می‌کند. کمک‌رسانی یک تعهد است برای مومنان که نسبت به گرسنگی دیگران بی‌تفاوت نباشند و ما می‌توانیم این تاکید را در زبان امروزی، حق تامین اجتماعی برای اقشار ضعیف تعبیر کنیم. امروزه تامین اجتماعی جزو حقوق شهروندی است.

پیامبر تشکیل حکومت داد و پیش از آن با ساکنان یثرب تفاهم‌نامه‌های عقبه و در مدینه نیز توافق‌نامه‌ای بین مسلمانان و یهودیان منعقد شد، به نظر می‌رسد نوعی تشویق به روحیه همکاری جمعی و حضور اجتماعی بویژه حضور متعهدانه نسبت به دیگر اعضای اجتماع در زندگی پیامبر(ص) دیده می‌شود. آیا اینها می‌تواند منابعی برای استخراج حقوق شهروندی مبتنی بر مبانی اسلامی باشد؟

رسول خدا(ص) به عنوان پیامبر در مکه پیامشان را مطرح کردند، اما ورود پیامبر در مدینه به شکل دیگری است. در پیمان عقبه اصلا ایمان آوردن همه مردم یثرب به پیامبر مطرح نیست. اگرچه کسانی که در پیمان عقبه حاضر بودند، بعدا همه به پیامبر ایمان آوردند، اما معلوم نیست همه آنها در آن زمان مومن بوده باشند. جالب است که یکی از نمایندگانی که از طرف پیامبر در آن جلسات حضور داشته است، عباس‌بن عبدالمطلب است که در آن زمان مسلمان نبود. حتی وقتی پیامبر وارد مدینه می‌شوند، همه مردم شهر مسلمان نشده‌اند و به‌تدریج مسلمان می‌شوند و گروهی هم مدتی طول می‌کشد. پیامبر با ساکنان مدینه پیمان اجتماعی می‌بندد، دال بر این‌که آنها از پیامبر حمایت کنند و پیامبر نیز مدینه را ترک نکند.

هرچند نقطه آغاز کار پیامبر دعوت اسلامی بود، اما در کنار دعوت اسلامی، قرارداد مدنی پیش می‌رفت. در پیمان عمومی که توسط پیامبر در مدینه بسته شد، یهودیان نیز حضور داشتند و در آن بحث از پیوند در جامعه‌ای بود که می‌خواست زندگی مسالمت‌آمیزی در آن جریان داشته باشد. بنابراین رسول خدا(ص) در کنار امر رسالت به واقعیت‌های جامعه توجه داشت و قراردادها و عرف اجتماعی را تا آنجا که با اهداف عالیه دین تعارض نداشت، می‌پذیرفت و به تحکیم آنها کمک می‌کرد. در رفتار پیامبر می‌توان نگاه مدنی و قانونمدار را دید و تعهد پیامبر به مدنیت و قوانینی که خودشان امضا کرده بودند را می‌توان در تمام عمر مبارک حضرت مشاهده کرد. در عین حال اینها یک طرف کار است و طرف دیگر دعوت الهی است که استمرار پیدا می‌کند و کم‌کم آنقدر قوی می‌شود که تمام پیمان‌ها در این دعوت فراگیر الهی حل می‌شود و همه مردم نه‌تنها در مدینه پیامبر خدا شهروند می‌شوند، بلکه به آیین او می‌گروند.

میثم قهوه‌چیان / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها