روزنامه خندان

باز باران اما با ترانه چینی

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۹۲۸۴۴
باز باران اما با ترانه چینی

جام جم : کمک کنین هلش بدیم...!

یاد طنزپرداز خوب کشورمان، عمران صلاحی به‌خیر که در ترانه‌ای انتزاعی و ذهنی گفت: «کمک کنین هلش بدیم، چرخ ستاره پنچره...»؛ و به این طریق، با زبانی ساده و صمیمانه از همگان خواست تا خاستن را تجربه کنند و از جایشان بلند شده، لطف کنند ستاره را هل بدهند که چرخش پنچر شده!... و به قول خودش، حالا حکایت ماست؛ حکایت چرخ اقتصاد ما که نیاز به هل دادن همگانی دارد. طرح هُلدینگ!

خبر وارده: «معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور گفت: وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و معاونت برنامه ریزی، ماموریت بهبود معیشت مردم را برعهده گرفتند. آقای محمدباقر نوبخت افزودند که هدف راهبردی این معاونت، توسعه کشور و هدف کوتاه مدت آن، بهبود وضع معیشت مردم است.» ـ به نقل از جراید بی پول!

به نظر ما که سه دستگاه کافی نیست و 30 دستگاه (18 وزارتخانه به اضافه سازمان های اقتصادی موجود) باید به بهبود وضع اقتصادی مردم کمک کنند. خود مردم هم باید مشارکت داشته باشند. دولت و ملت باید با هم هل بدهند. دیدید وقتی که چرخ یک خودرو داخل یک جوی آب یا چاله ای جایی می افتد، طرف می آید پایین و خطاب به رهگذران می گوید:

ـ جناب، لطفا یک دستی برسونید درش بیاریم!...

حکایت مینی ماستمال:« نقل است که عابری یک تومان به کسی داد و بدو گفت که در حق ما دعا کن. مرد نگاهی به سر و روی وی انداخت و گفت: با این رنگ و رویی که تو داری، بعید می دانم یک تومان و یک دعا، کارت را راه بیندازد!»

بسته پیشنهادی: اصلاح اوضاع اقتصادی، نیاز به همیاری و همراهی همگان است و یک دست صدا ندارد، فلذا با تقدیم یک بسته پیشنهادی ناقابل، به سهم خودمان به اهداف راهبردی دولت کلیددار کمک عاجل می نماییم:

1 ـ بالا زدن آستین: سه دستگاه فوق الذکر که مامور بهبود معیشت مردم شدند، طی یک ابلاغیه یا اعلامیه، به تمامی همکاران زیرمجموعه شان اعلام نمایند که آستین ها را بالا بزنند.

نگهبانی های دم در بر بالا بودن آستین های کارمندانی که وارد محل کار می شوند، حسن نظارت داشته باشند. یک کسی هم بر آستین های خودشان همین نظارت را داشته باشد.

2 ـ شفاف بودن: دولت برآمده از انتخاب ملت، میزان پنچری چرخ اقتصادی را خیلی شفاف و صاف توضیح دهد و آن را باز کند. این شکلی، همه تکلیف خودشان را بهتر می دانند که هر کس چقدر باید هل بدهد. البته هل دادن، یک کار کوتاه مدت است. همزمان، باید که دولت در اندیشه گرفتن پنچری آن باشد. البته بعد از آن که فهمید از کجاها سوراخ است و از کجاها باد می دهد.

3 ـ گشت اقتصاد: تمامی نیروهای ارشادی مان فقط در گشت ارشاد خلاصه نشوند؛ بلکه یک سری گشت هایی هم داشته باشیم تحت عنوان گشت اقتصاد که اگر نامحسوس هم باشند، چه بهتر. این گشت های مفید، هرجا گرانی و کارشکنی اقتصاد ی ای چیزی دیدند، سریع تذکر لسانی بدهند و تعهد بگیرند که رعایت شئونات اقصادی را بنماید. مردم از این ولنگاری ها و فسادهای آشکار اقتصادی است که به ستوه آمده اند. گروه های خودجوش هم اگر در این زمینه یک اعتراضی چیزی بکنند، مزید امتنان خواهد بود.

سیاست روز: چهارجوابی

وزیر کشور: هیچ عجله‌ای برای جابجایی استانداران ندارم.

مفهوم این جمله این است که :

الف) ایشان هفته ای یک استاندار را عزل و یکی را نصب می کند.

ب) ایشان هر۱۰ روز یک بار یک استاندار را با یک استاندار دیگر عوض می کند.

ج) ایشان بدون عجله و در کمال خونسردی روزی پانزده استاندار را جابجا می کند.

د) ایشان اعتقاد دارد که عجله اصولا کار شیطان است و چهار سال صبر می کند و وقتی دید شرایط روز به روز ناجورتر می شود بعد استاندارانش را جابجا می کند.

وزیر کار: پایه‌های آمار را طوری تغییر داده‌ایم که به تعبیری، ‌هر کس لحاف تشک خود را تغییر می‌داد شاغل محسوب می‌شد.

با توجه به این عبارت به نظر شما در دولت یازدهم چه کسی "شاغل" محسوب می شود؟

الف) کسی که علاوه بر لحاف و تشک بتواند متکای خود را هم تغییر بدهد.

ب) کسی که لحاف و تشک و ملحفه خود را با هم تغییر بدهد.

ج) کسی که اول یک تکانی به خودش بدهد و بعد لحاف و تشک خود را تغییر بدهد.

د) کسی که لحاف و تشک خود و همسایه های دست چپ و راست خود را تغییر بدهد.

جعفر توفیقی : فقط من برای وزارت علوم انتخاب می شوم.

جمله فوق یادآور کدام شعر شیوای فارسی است؟

الف) بهتر از من چه کسی؟ / لایق تر از من چه کسی؟ / برای پست وزارت / عاشق تر از من چه کسی؟

ب) دنیا اگه تنهام گذاشت / تو منو انتخاب کن

ج) وقتی می ری با چشم تر / هر چی دلت می خواد ببر / گیتار رو با خودت نبر

د) این حقم نیست / اینهمه تنهایی / وقتی تو اینجایی

فضای سبز باعث می‌شود دانشجو آرام شود اخلاقش خوب شود مشکلاتش کم شود. حالت تهاجمی نداشته باشد. چون فضای سبز یک آرامش عجیبی ایجاد می‌کند.

جمله بالا از کدام یک از شخصیت های زیر است؟

الف) رییس اداره فضای سبز ناحیه یک شهرداری منطقه چهار کفش کن محله

ب) معاون اداره فضای سبز ناحیه پنج شهرداری منطقه هفت شلمرود

ج) کارشناس ارشد اداره فضای سبز ناحیه سه شهرداری منطقه یک دارقوزآباد سفلی

د) رییس دانشگاه علامه طباطبایی

شرق: سرخط خبرها

نسبت معکوس

رییس دفتر آقای روحانی، نهاوندیان، گفت: عدالت با شعار تند حاصل نمی‌شود.

ولی ما چندسال شاهد بودیم که با شعار عدالت رفتار آدم تند می‌شود.

آب سیاسی

وزیر کشور، حل مشکلات مربوط به آب را از اولویت‌های اصلی این وزارتخانه دانست. (مهر)

گویا به‌خاطر مصرف زیاد آب و آب‌بستن به چیزها، آب وزارت کشور قطع شده که وزیر خودش از امروز افتاده تا مشکل آب را حل کند.

همکاران زلزله

فعالان فرهنگی و هنری هرمزگان طی بیانیه‌ای نسبت به عواقب تصمیم غیرفرهنگی مسوولان شهری بندرعباس درخصوص تخریب قدیمی‌ترین کتابخانه این شهر هشدار دادند.

ما تعجب می‌کنیم. چرا نمی‌گذارید مسوولان مربوطه کارشان را بکنند؟

ببینید، تخریب آثار فرهنگی، باستانی، محیط‌زیست و غیره، کارشناسی‌شده است. چطوری؟ اینطوری که مگر ایران زلزله‌خیز نیست؟

مگر قرار نیست زلزله بیاید؟ خب. وقتی ما آثار باستانی و فرهنگی نداشته باشیم، زلزله دودوتا چهارتا می‌کند می‌بیند نمی‌صرفد بیاید و ما را تکان‌تکان بدهد.

چون ما ضرر نمی‌کنیم؟ چرا؟ آفرین. چون چیزی برای از بین رفتن و خراب شدن نداریم. چرا؟ آفرین. چون مسوولان مربوطه قبلا زحمتش را کشیده‌اند.

ما فقط خواهشمندیم یا مسوولان با مرکز لرزه‌نگاری در کشور هماهنگ باشند، یا مرکز لرزه‌نگاری کشور میزانخرابی بعضی از مسوولان را اعلام کند و بگوید هر کدام چند ریشتر خرابی به‌بار می‌آورند. 

کیهان : سرعت (گفت و شنود)

گفت: مگر ائتلاف آمریکا و اروپا و چند کشور عربی در سال 1390 که توطئه تروریستی علیه سوریه را آغاز کردند، شعار نمی‌دادند که «اسد باید برود»؟!

گفتم: بر منکرش لعنت! این شعارشان گوش فلک را کر کرده بود.

گفت: ولی حالا که بعد از دو سال و نیم توطئه و عملیات تروریستی نتوانسته‌اند هیچ غلطی بکنند، از حمله مستقیم به سوریه خبر می‌دهند ولی اعلام کرده‌اند که هدف از این حمله، «نقطه‌زنی 3 روزه برای تنبیه بشار اسد است»!

گفتم: چه عرض کنم؟! پلیس راهنمایی، اتومبیلی را متوقف کرد و گفت؛ 130 کیلومتر سرعت داشتی؟ راننده گفت؛ فقط 80 کیلومتر بود... نه، 60 کیلومتر بود، اصلا 40 کیلومتر و... افسر راهنمایی گفت؛ مواظب باش! اینطوری که سرعت کم می‌کنی، از عقب بهت می‌زنند و درب و داغونت می‌کنند!

قدس : مش غضنفر و حذف خطوط اتوبوسرانی

سین. ترش - هَم هَرهفته چارشنبه که مِره، نَنه کُلونُم بِزِم زنگ مِزِنه یُ مِگه نِواسه! وَخِز بیا مو رِ بُبُر به حرمِ آقا.

وَختایی که پیکان لَخّه خوسُرُم دستُمه که گازِش رِ مِگیرُم مُرُم وَرمِدِرُمِشُ مُبُرُمِش حرم، ولی وَختی ماشین دستُم نیست وَرمِخِزُم پیاده مُرُم به خِنَشایُ تا سَرِ میلان میارُمِشُ بعدَم با یَک خطِّ واحِد مِرِم به حرمُ وَرمِگِردِم. ای هفته که بِزِم زنگ زد، واز ماشین نِداشتُمُ رفتُم تا سَرِ میلانِشا هواش رِ داشتُم تا رسیدِم ایسگایِ اُتوربوس. قَبلَنا به هَم پَندِقه اُتوربوس میامَد ولی ایدِفه یَکساعت نشستِمُ دیدِم خِبری نِرَفت.

هَمونجه یَک یَرِگه که داشتِگ از جولو ایسگا رَد مِرَفت یَک نِگایی بِزِما کِردُ گفتِگ اگِر بِرِِِی اُتوربوس واحد نشستِن وَخِزِن بِرِن که دِگه اُتوربوسی درکار نیست.

گفتُم یَنی چی؟ مَگِر اُتوربوسایَم تحریم رِفتن؟! گفتِگ نه پَخمه! از وَختی ای خط بی آر تی راه افتاده یَک عالَم از خطّایِ اُتوربوس حذف رِفته یُ دِگه نِمیه. گفتُم خب حالا ما چیجوری بِرِم به حرم. گفتِگ بایِست بِرِن چارتا خیابون اووَرتَرُ سه تا خط عوض کُنِن تا بِرسِن به حرم.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای اُتوربوسرانیِ مِشَد که بِرِیِ خاطِرِ خوشایندِ مقامایِ بالا میه یَک خطّ بی آر تی را مِندِزه یُ به عوضِش 8تا خطّ اُتوربوس رِ حذف مُکُنه، واز چیجوری روش مِره که بِگه هدفِش کسبِ رضایتِ زائر و مجاوره؟!

حمایت: باز باران ، اما با ترانه چینی!

به کوری چشم نادر و سیمین، برخی از کلمات عین شیر و موز(!) با ادبیات و شعر عجین شده اند و هیچ کس یارای جدا کردن آنها از ادبیات نیست.

 کلماتی نظیر باران، اشک، مترسک، عشق، ترانه، و قس علی هذا القیاس... یکی دیگر از این کلمات هم «چتر» است که هم در ادبیات ما و هم در ادبیات سایر ملل برای خودش جایگاهی رفیع دارد. البته در عصر حاضر چتر بیشتر در اقتصاد نقش دارد تا در ادبیات! «یان لی» شاعر چینی جایی گفته «به شهادت تمام ابرهای تاریک جهان، من برای نگه داشتن چتر خودم به دنیا آمدم!» 

ظاهراً ایشان از ورود چتر به اقتصاد و صادرات چتر های چینی به کل دنیا خبر ندارد که فکر می کند، چتر فقط برای نگه داشتن است. الان بعد از بارش باران دیگر ما زیر باران «چست و چابک و نرم و نازک توی جنگل های گیلان،» ترانه نمی خوانیم چرا ما اولاً زیر چتر هستیم؛ در ثانی مسافران نوروزی و تابستانی آنقدر در جنگل های شمال آت و آشغال ریخته اند که باید مواظب باشیم شیشه و قوطی دست و پایمان را نبرد.

 در عوض این چینی ها هستند که هر سال موسم زمستان به خاطر فروش چند میلیون دلار چتر به ایران، ترانه می خوانند و با دمشان چاغاله بادام صادراتی می شکنند!

اما اصل خبر به نقل از یکی از سایت های خبری «گمرک چین از صادرات ۶.۵ میلیون دلار چتر این کشور به ایران، در نیمه نخست سال جاری میلادی خبر داد و اعلام کرد این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد ۲ برابری داشته است. چین در نیمه نخست سال گذشته میلادی 3 میلیون و 339 هزار دلار چتر به ایران صادر کرده بود. صادرات چتر چین به ایران از لحاظ وزن در نیمه نخست امسال به 2000 تن افزایش یافته است.» البته در گذشته هم چتر های وارادتی وجود داشت اما این چتر ها بیشتر هندی بودند.

« یکی چتر هندی برآمد ز دور» ولی ملت از همان موقع روی چتر چینی حساس بودند و آن را بر نمی تابیدند و طبق اسناد منظوم اگر کسی چتر چینی در بازار می دید فی الفور نزد جناب «گرد آفرید» مسئول ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز وقت می رفت و گزارش می داد:«یکی چتر چینی به بازار دید . . . بیامد دمان پیش گرد آفرید» علی ای حال با عنایت به اینکه دولت جدید دولت تدبیر و امید است، حتماً برای ساماندهی مجدد خواندن ترانه در زیر باران، بهسازی و زیبا سازی جنگل های گیلان و چتر های وارداتی برنامه ای دارند که ما فعلاً بی خبریم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها