در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده دادستان تهران که از کیفرخواست دفاع کردهاست در این خصوص میگوید: «این پرونده یک سال قبل و در پی تماسی که اورژانس یک بیمارستان در تهران با پلیس برقرار کرد، تشکیل شد. وقتی تحقیقات آغاز شد متوجه شدیم قتل در خانه یک گرافیست اتفاق افتاده است. این فرد که پدرام نام دارد با اجاره یک خانه مجردی و پاتوق کردن آن برای دوستانش شرایط نامناسبی را در آن خانه به وجود آورده بود. همسایههای او هم در این خصوص شهادت داده و اعتراضاتی هم کردهاند. در جریان تحقیقات مشخص شد روز حادثه یکی از دوستان پدرام به نام شروین که تازه از زندان آزاد شده بود با همسرش درگیری پیدا کرد. او تصور میکرد همسرش با دوست دیگرشان به نام آرش رابطه دارد و همین تصور سرآغاز درگیری بود. در نهایت چاقوکشی در خانه پدرام انجام شد و علاوه بر این که این جوان مورد ضرب و جرح قرار گرفت و خودش نیز شاکی این پرونده است فردی به نام داوود که در این درگیری حضور داشت با ضرب چاقو آرش را به قتل رسانده است. البته داوود در این درگیری ذینفع نبود و اصلا دعوا ربطی به او نداشت، اما در حمایت از دوستش شروین با آرش درگیر و با وارد کردن ضربه چاقو باعث قطع یکی از شریانهای اصلی بدن او شد و در نهایت این جوان جانش را از دست داد.»
نماینده دادستان ادامه میدهد: «داوود در تحقیقاتی که انجام گرفته به وارد آوردن ضربه چاقو اعتراف کرده و گفته قصدش کشتن آرش نبوده و فقط میخواست مقتول را آرام کند، اما گفتههای شاهدانی که در محل بودند نشان میدهد داوود با مقتول درگیری شدیدی داشته و احتمال این که او قصد انتقامگیری داشته بسیار زیاد است. ما تحقیقاتی انجام دادیم که نشان میدهد پدرام، داوود و دوستانشان در خانه پدرام دست به کارهای خلاف میزدند و شیشه مصرف میکردند. در واقع رفت و آمدهای نامتعارف و غیرشرعی که داشتند علت این قتل بودهاست. در این پرونده به قتل رسیدگی میشود و مدارکی که دادسرا در این خصوص جمعآوری کرده کاملا مستند است و بر همین اساس هم درخواست مجازات قتل عمد برای متهم را کردهایم.
نمیخواستم کسی را بکشم
داوود گفتههای نماینده دادستان را قبول نمیکند و میگوید قصدی برای قتل در میان نبوده و درگیری هم بین او و آرش وجود نداشته و هدفش در روز حادثه فقط جدا کردن دو رفیق قدیمی بوده است. او میگوید: من از طریق شروین با پدرام آشنا شدم و به خانه او رفت و آمد میکردم. ما در خانه پدرام مواد مصرف میکردیم البته او دختران فراری را هم به خانهاش میآورد و خانهاش محل رفت و آمد آدمهایی که سالم باشند، نبود. با این حال چون من خودم مواد مصرف میکردم خیلی نمیتوانستم به این موضوع اعتراض کنم. این قتل هم بهدلیل فسادی بود که در آن خانه وجود داشت.
داوود درباره قتل میگوید: شب قبل از حادثه شروین که بهدلیل مواد در زندان بود؛ آزاد شد. او فکر میکرد همسرش به نام موژان با آرش رابطه دارد در حالی که ما میدانستیم واقعا رابطهای بین آنها وجود ندارد، اما چون شروین خودش در زندان بود و خلاف میکرد نسبت به همسرش سوء ظن پیدا کرده بود. هر چه سعی کردم شروین را آرام کنم نشد البته پدرام هم مدام او را تحریک میکرد و میگفت تو که نبودی این دو نفر در مهمانیها با هم میرقصیدند و حرف میزدند و با هم میرفتند و میآمدند. این حرفها شروین را بیشتر تحریک میکرد. من به پدرام گفتم چرا این حرفها را میزنی تو که میدانی اینها با هم رابطهای ندارند و این تصوراتی که شروین دارد، به خاطر دور بودن از خانهاش است. وقتی دیدم این طوری کارها اصلاح نمیشود تصمیم گرفتم سراغ آرش بروم و او را آرام کنم. همین که از پلهها پایین آمدم و وارد خیابان شدم آرش را دیدم. گفتم بالا نرو شروین خیلی ناراحت است. گفت، من که کاری نکردهام و با زنش هم رابطهای نداشتهام. آرش گفت همه چیز را برای شروین توضیح میدهم چرا باید فرار کنم. نتوانستم او را پشیمان کنم و با هم بالا رفتیم. در این مرحله بود که درگیری شدیدی بین آرش و شروین اتفاق افتاد. من دخالت کردم تا موضوع تمام شود. شروین خیلی عصبانی بود و نمیخواست به حرف آرش گوش کند. با چاقو حمله کرد و من چاقو را از دستش گرفتم که به آرش نزند. در همین حین ضربه به دست آرش برخورد کرد. زخم روی دستش بود و فکر نمیکردم باعث مرگش شود. وقتی همه آرام شدند به آرش گفتم بیا برویم دکتر. گفت مساله مهمی نیست خوب میشوم. در این حین بود که موژان تماس گرفت و گفت در خانه مادرش است و از اینکه شنیده شروین به آرش حمله کرده خیلی ناراحت شده و موضوع را به شروین توضیح داده و همه چیز تمام شده است. بعد از پایان درگیری بود که من و شروین از خانه خارج شدیم و رفتیم. همه چیز خیلی آرام بود و نمیدانم بعدا چه اتفاقی افتاد.
متهم درباره درگیری که با پدرام داشت، میگوید: قبل از این که آرش را بزنم چند بار به پدرام گفتم ساکت باش و آنقدر شروین را تحریک نکن، اما او ادامه میداد. من هم چند بار به او ضربه زدم تا آرام شود و چیزی نگوید. قبول دارم جراحاتی که به او وارد شد از سوی من بود.
آنها دوستانم بودند
پدرام میگوید خانهاش، محلی که قتل در آن اتفاق افتاد، خانه فساد نبود و این که دوستانش به خانهاش رفت و آمد دارند به این معنا نیست که آنجا محل بدی بوده است. او میگوید: من به اتفاق دو دوستم که با هم ازدواج کرده بودند زندگی میکردم. صاحبخانه آنها را بیرون کرده بود و کسی را نداشتند به خاطر همین بود که به خانه من آمدند. شروین هم دوستم بود و به خاطر حمل مواد در زندان بود. وقتی آزاد شد به زنش شک کرد چون هیچ وقت کنار زنش نبود و فکر میکرد همین تنهایی باعث میشود او خیانت کند. شروین به خانه من آمد و با من دعوا کرد میگفت تو از رابطه زنم با آرش خبر داشتی و به من نگفتی. موژان موبایلش را خاموش کرده بود و همین هم شک شروین را بیشتر کرده بود. من به او گفتم اشتباه فکر میکنی آنها با هم رابطهای ندارند و من فقط در یکی دو مهمانی آنها را دیدهام. به شروین گفتم آرش این کار را نمیکند اصلا بچهای نیست که در این فکرها باشد اگر میخواست با کسی رابطه داشته باشد سراغ زن تو نمیرفت و دختران دیگری بودند که میتوانست با آنها دوست شود. هر چه گفتم راضی نشد. داوود هم با شروین بود و به او گفت نباید به حرفهای پدرام اعتماد کنی، او دروغ میگوید و خودمان با آرش حرف میزنیم. وقتی من داشتم شروین را آرام میکردم داوود به من حمله کرد و مرا زد و بعد گفت باید بگویی آرش کجاست. در همین حین بود که بیرون رفت و چند دقیقه بعد آرش و داوود با هم برگشتند و درگیری شدیدی بین آنها اتفاق افتاد. من زخمی بودم و نمیتوانستم دخالت کنم. آرش و شروین گلاویز شده بودند و داوود در حمایت از شروین وارد دعوا شد و یکدفعه متوجه شدم آرش دستهایش را برای دفاع بالا برده و داوود با چاقو به او حمله کرده است. من صحنه وارد آمدن ضربه را ندیدم اما متوجه صدای شروین شدم که به داوود اعتراض کرد و گفت چرا او را زدی من نمیخواستم آرش را بکشم. بعد هم آنها از خانه فرار کردند.
پدرام ادامه میدهد: من فرد تحصیلکردهای هستم و آدم فاسدی نبودم. رفت و آمد به خانهام زیاد بود، اما این تهمتها که داوود به من زده، درست نیست. او هم به خانه من رفت و آمد داشت اگر خانه من جای فاسدی بود چرا او به خانهام میآمد. من ازدواج نکرده بودم و زندگی بیسر و سامانی داشتم، اما فاسد نبودم و شأن خودم را به عنوان گرافیست حفظ میکردم. ضمن این که در دانشگاه نیز درس میدادم.
او در مورد گفتههای شاهدان و همسایهها میگوید: من هیچ وقت مورد اعتراض همسایهها نبودم و کسی به من چیزی نگفته بود. اگر آنها نسبت به رفت و آمدهای خانه من اعتراض میکردند حتما آن را کم میکردم. اما واقعیت این است که اعتراضی از سوی آنها به من نشد وگرنه توضیح میدادم و حالا دچار سوءتفاهم نمیشدند. به هر حال من از داوود شکایت دارم به خاطر این که به من صدمه زد و زخمی شدم و آبرویم را هم برد.
مرجان لقایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: