مرد ایرانی به اتهام قتل جواهرساز سوئدی 12 سال در زندان می‌ماند

جنایت به خاطر هیچ

12 سال حبس؛ این مجازاتی است که قاضی بدوی دادگاه استکهلم برای جوانی ایرانی در نظر گرفته است. دادستان برای این جوان بیست و پنج ساله که رضا نام دارد مجازات حبس ابد درخواست کرده بود، اما وکیل مدافع رضا توانست نظر قاضی را به نفع خودش تغییر بدهد. رضا متهم است جواهرساز سرشناسی را در خانه‌اش کشته است.
کد خبر: ۵۹۲۲۵۶

یورش مسلحانه

منطقه رایمرش هولم در پایتخت سوئد منطقه‌ای خلوت و آرام است که عده‌ای از زنان و مردان مسن در خانه‌های مجزا از هم زندگی می‌کنند. ساکنان این منطقه هیچ خاطره‌ای از وقوع جرم و جنایت در محله‌شان نداشتند تا این‌که شامگاه بیست و هفتم مارس‌ ـ ‌هفتم فروردین سال جاری ‌ـ ‌سه مرد زنگ خانه‌ای را به صدا درآوردند. در این خانه مردی معروف زندگی می‌کرد. او که هفتاد و سه ساله بود لیف کلاتسکوف نام داشت و سال‌های درازی از عمرش را به جواهرسازی پرداخته و در این حرفه به شهرتی زیاد دست یافته بود، به گونه‌ای که حتی خاندان سلطنتی سوئد نیز جواهراتشان را به این مرد سفارش می‌دادند. زمانی که سه مهمان ناخوانده زنگ در را به صدا درآوردند، لیف در منزل حضور نداشت. او در جلسه‌ای کاری شرکت کرده و به همسرش خبر داده بود دیرتر از معمول به منزل بازمی‌گردد.

همسر شصت و سه ساله لیف در را باز کرد و ناگهان سه مرد ناشناس او را به داخل هل دادند و سلاحی را به سمتش نشانه گرفتند. این زن گفته است: «خیلی ترسیدم. آنها ممکن بود مرا بکشند برای همین سکوت کردم، آنها گفتند اگر صدایم دربیاید بلایی سرم می‌آورند.»

سه مرد دست و پای زن مسن را بستند، اما دیگر کاری با او نداشتند، هدف اصلی آنها خود لیف بود. آن سه که ساعت 18 و 30 دقیقه وارد خانه طعمه‌شان شده بودند یک ساعت و نیم به انتظار نشستند تا این‌که مرد جواهرساز وارد خانه شد. مهاجمان مسلح این بار به لیف حمله‌ور شدند و دست و پای او را نیز بستند. برادر لیف در گفت‌وگو با شبکه‌ای تلویزیونی در سوئد گفته است: «این خیلی وحشتناک است که به خانه دو فرد سالمند حمله کنی و این بلا را سرشان بیاوری.» مردان مهاجم به لیف گفتند اگر ساکت بماند و در برابر آنها مقاومت نکند، مشکلی پیش نخواهد آمد. آنها کلید مغازه طلافروشی مرد مسن را گرفتند و رمز گاوصندوق‌های او را هم پرسیدند. سپس دو نفر از آنها به سمت مغازه راه افتادند و نفر سوم در خانه ماند تا از گروگان‌ها مراقبت کند و مانع اطلاع دادن آنها به پلیس شود.

وقوع قتل

لیف در دستشویی بود که ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد. آنها در آنجا یک چاقو داشتند. مرد مسن آن را برداشت و وقتی بیرون آمد به سمت مرد مسلح حمله کرد تا بلکه بتواند او را خلع سلاح کند و به این ماجرای دهشتناک پایان بدهد. مرد مسلح که خودش را در خطر می‌دید انگشتش را روی ماشه فشرد. ناگهان صدای شلیک گلوله در محله طنین انداخت. همسر لیف از فرصت استفاده کرد و در حالی‌که روی زمین می‌خزید خودش را به خیابان رساند و با داد و فریاد از همسایه‌ها کمک خواست. اهالی محل وقتی بیرون آمدند به سمت منزل لیف دویدند، اما مرد مسلح گریخته بود. دقایقی بعد آمبولانس آژیرکشان وارد رایمرش هولم شد و امدادگران به یاری زن و مرد سالخورده آمدند، اما اعلام کردند لیف جانش را از دست داده است. همسر این مرد که زخمی شده بود به بیمارستان انتقال یافت. برادر لیف گفته است: «اصلا نمی‌توانم درک کنم که چطور افرادی با یک پیرمرد چنین رفتاری می‌کنند. واقعا بیرحمانه است. آنها چه انسان‌هایی هستند؟ عاطفه ندارند؟»

قاتل بعد از فرار از خانه با همدستانش تماس گرفت و از آنان نیز خواست هرچه سریع‌تر بگریزند.

محاکمه قاتل

پلیس استکهلم بلافاصله دست به کار شد. آنها به مغازه لیف رفتند و دیدند آنجا غارت شده است. همسر لیف اطلاعاتی را در اختیار پلیس قرار داد که به دستگیری دو مرد منجر شد. یکی از آنها جوان
بیست و پنج ساله ایرانی به نام رضا بود. رضا همان کسی است که به سمت لیف آتش گشود. نفر بعدی زمان قتل همراه سردسته باند در جواهرفروشی حضور داشت. پلیس نتوانست سردسته آنها را بازداشت کند و او با جواهرات گریخت و هنوز هم فراری است. رضا در بازجویی‌ها جزئیات قتل را تعریف کرد و پرونده اتهامی‌اش به جریان افتاد. دادستان برای او درخواست مجازات حبس ابد کرد و با بررسی سوابق رضا مشخص شد وی برای پلیس چهره شناخته‌شده‌ای است، زیرا قبلا بارها به خاطر ارتکاب جرایم مختلف دستگیر و روانه زندان شده، اما هرگز از خلاف دست نکشیده و به این راه ادامه داده است. رضا که خود را در بد مخمصه‌ای می‌دید وکیلی حرفه‌ای را به استخدام درآورد تا از او در دادگاه دفاع کند. جوان ایرانی نمی‌خواست تا پایان عمرش پشت میله‌ها بماند. او از این دزدی خونین هیچ پولی به دست نیاورده و فقط زیان مجازات را در برابر خود می‌دید. رسانه‌های سوئد این پرونده را با حساسیت ویژه‌ای دنبال می‌کردند، چرا که مقتول چهره‌ای سرشناس و معتبر در این کشور بود. غیر از خاندان سلطنتی افراد ثروتمند زیادی نمونه‌ای از جواهرات ساخت لیف را به عنوان زیورآلات استفاده می‌کردند و نام مهر او کافی بود تا قیمت تکه‌ای جواهر بیش از دیگر جواهرات ارزش پیدا کند. در این بین برادر لیف مصاحبه‌های زیادی انجام داد. او ماجرا را بارها تعریف کرد: «لیف و زنش بی‌پناه بودند. عمل قاتل واقعا وحشیانه بود. او جان انسانی بی‌گناه را گرفت. لیف در زندگی‌اش هرگز با کسی با خشونت رفتار نکرد، اما عاقبت قربانی خشونتی تمام عیار شد.»

سرانجام دادگاه بدوی تشکیل جلسه داد. همدست رضا در طول محاکمه گفت در این جرم هیچ نقشی نداشت و فقط به عنوان همراه دو متهم اصلی بود. مرد ایرانی نیز گرچه قتل را قبول داشت، اما مدعی شد تحت فشار و به اجبار دست به سلاح برد.

وکیل رضا در دادگاه گفت: «مقتول با چاقو به موکلم حمله کرد. جان رضا در خطر بود. او می‌خواست از خودش دفاع کند. درست است که وی به زور وارد خانه مقتول شد، اما در آن لحظه تهدیدی جدی علیه‌اش وجود داشت و اگر دفاع نمی‌کرد هدف چاقو قرار می‌گرفت. او جانش را در خطر می‌دید برای همین هم شلیک کرد. رضا تا قبل از آن هیچ اقدامی برای کشتن لیف و همسرش انجام نداده بود. اگر وی واقعا قصد آدم‌کشی داشت می‌توانست همان ابتدا این کار را انجام دهد. ضمن این‌که رضا هیچ اقدامی علیه همسر رضا انجام نداده است.» دادستان هیچ‌کدام از این حرف‌ها را قبول نداشت: «رضا مرتکب جرم خشنی شده. او قتل را با بیرحمی انجام داده است و باید به حبس ابد محکوم شود.» دادگاه بعد از شنیدن حرف‌های دو طرف، ختم جلسه را اعلام و بعد از بررسی پرونده حکم را صادر کرد. طبق این رای همدست رضا بی‌گناه شناخته و تبرئه شد، البته سردسته باند همچنان باید تحت تعقیب باشد. رضا نیز از حبس ابد گریخت و به 12 سال زندان محکوم شد. فردیک کارلسون، دادستان پرونده‌ بعد از شنیدن رای دادگاه زبان به انتقاد گشود: «این حکم خیلی سبک است، به احتمال زیاد اعتراض می‌کنم تا پرونده به دادگاه استیناف برود. حبس ابد مجازات مناسبی برای این متهم است و او باید به همین مجازات محکوم شود.»

سرقت بزرگ

دو سارق بعد از این‌که وارد جواهرفروشی شدند طلاها را جمع‌آوری کردند. اجناسی که آنها در ساک‌هایشان ریختند یک میلیون کرون (معادل حدود 385 میلیون تومان) ارزش داشت، اما این برای سارقان رضایت‌بخش نبود و آنها سراغ گاوصندوق آخر رفتند تا آن را هم باز کنند. در آن هنگام بود که متوجه شدند لیف رمز این گاوصندوق را به آنها نداده است. یکی از سارقان با همدستش تماس گرفت: «رمز گاوصندوق آخر را از لیف بگیر.»

لیف بشدت وحشت‌زده بود. او قصد نداشت مقاومت کند، اما در آن شرایط و با توجه به فشار روانی که تحمل می‌کرد هرچه به حافظه‌اش فشار آورد، نتوانست رمز را به یاد بیاورد. برای همین هم سارق مسلح به وی حمله کرد و او را کتک زد. همسر لیف گفته است: «او شوهرم را همین طور زیر مشت و لگد گرفته بود و کتکش می‌زد، سر و صورت لیف زخمی شده بود. آن مرد خیلی عصبانی بود، او من را هم زد.»

لیف سرانجام اجازه گرفت به دستشویی برود. او می‌خواست کمی آرام باشد تا ببیند بالاخره چه کار باید بکند. دو سارق دیگر در آن دقایق در جواهرفروشی منتظر بودند تا مرد مسن دهان باز کند و رمز را بگوید.

میثم میرزاخانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها