در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
میان آثار سینمای ایران میتوان به «بوی پیراهن یوسف» ابراهیم حاتمیکیا، «پای پیاده» سیروس حسنپور، «نفوذی» ساخته مشترک احمد کاوری و مهدی فیوضی، «چک» کاظم راستگفتار، «تارزن و تارزان» علی عبدالعلیزاده و «کلاه قرمزی و بچهننه» ساخته ایرج طهماسب اشاره کرد. ضمن آنکه در این میان چند فیلم خارجی از جمله «زورو» نیز به نمایش درآمد.
با این وصف، سهم فیلمهای تلویزیونی پخش شده چندان زیاد نبود، اما از میان آنها نگاهی میاندازیم به چند اثر مهمتر و بهتر.
تب پنهان:
فیلمی به کارگردانی و تهیهکنندگی غلامرضا سیامیزاده که پنجشنبه بیست و چهارم مرداد ساعت 23 از شبکه شما پخش شد.
این فیلم محصول صدا و سیمای مرکز سیستان و بلوچستان است. قصه آن درباره دکتر نسیمه نصرتی، متخصص علوم آزمایشگاهی است که پس از اتمام طرح آزمایشگاه سطح 2 در سنگال برای حضور در کنگره بینالمللی تب کنگو در دانشگاه زاهدان به زادگاهش برمیگردد. او میخواهد در زاهدان آزمایشگاهی تاسیس کند که با مشکلاتی روبهرو میشود. وی سرانجام با آمدن تب کریمه کنگو تلاش میکند بیماری را از بین ببرد. مسئولان او را در راهاندازی آزمایشگاه یاری میکنند و...
در این فیلم تلویزیونی بهزاد خداویسی، شیوا بلوریان و رضا خدادبیگی ایفای نقش میکنند.
«تب پنهان» سوژه بدی ندارد، بلکه نگاه شریفی دارد. اتفاقا برخلاف بسیاری از محصولات شبکههای استانی که به شکلی بسیار بد و باسمهای جغرافیا را به قصه سنجاق میکنند تا بتوانند کد تولید و ساخت بگیرند، این فیلم بخوبی از این قابلیت استفاده کرده است؛ اما مشکل بزرگ و عمده این فیلم که ضربه بزرگی هم به آن زده، بحث مدیوم و رسانه است که فیلمساز را کاملا به بیراهه کشانده است.
از مهمترین بخشها در تلویزیون و سینما این است که چرا این موضوع و حرف باید به زبان تصویر کشیده شود؟ چرا مثلا به شکل یک گزارش در روزنامه به چاپ نرسد یا به داستانی در مجلهای تبدیل نشود تا آخر....
تب پنهان با این شیوه گویش داستان و پرداختی که در پیش گرفته و آن را بسط و گسترش داده به هیچ وجه مناسب اثری تصویری نیست و در حداکثر گنجایش خود میتواند به ستونی اجتماعی در روزنامه تبدیل شود؛ چراکه هیچ یک از معیارهای فیلم بودن را در نظر نگرفته و تنها خواسته به شیوهای رو و به دور از ظرافت اطلاعات دهد و اطلاعرسانی کند.
معمای عدالت:
این فیلم محصول مرکز استانها به تهیهکنندگی و کارگردانی رسول صانعی است.
«معمای عدالت» با قصهای تاریخی به 110 سال پیش مربوط است و درباره پسری به نام غلام از طبقه رعایاست که در یک زیارتگاه قدیمی در همدان با دیدن دختری عاشق و حیران میشود. وی وقتی با تعقیب دختر میفهمد او فرزند یکی از مهمترین خوانین شهر یعنی اعتمادالدوله است، کاملا درمانده و نالان میشود. غلام به حاکم وقت که تازه به شهر آمده است و به عدالت و دستگیری مردم شهرت دارد، نامهای مینویسد و از او تقاضای کمک میکند و حاکم با اعتمادالدوله گفتوگو میکند و اعتمادالدوله به طمع قدرت حاکم و استفاده از رانت سیاسی وی میپذیرد با او همکاری کند.
معمای عدالت روز جمعه بیست و پنجم مرداد ساعت 13 و 30 دقیقه از شبکه شما روی آنتن رفت.
این فیلم تلویزیونی به سفارش صداوسیمای استان همدان تولید شده و در آن محمد نعمت ایفاگر نقش اصلی است.
معمای عدالت از چند وجه قابل بررسی است. نخست آنکه نویسنده و سازنده فیلم با هوشمندی، قصهای عاشقانه را در دل تاریخ برده و نشان داده قواعد و زیرکی مدیوم را بخوبی میشناسد.
این واقعیتی است که قصه عاشقانه در همه جای دنیا طرفداران بیشماری دارد و میتواند مخاطب جذب کند. ضمن آنکه با نگاهی به آثار موفق تاریخی در دنیا میبینیم همه آنها در دل خود قصهای عاشقانه را دنبال میکنند و همین باعث کشش مخاطب شده است؛ اما معمای عدالت از منظری دیگر بشدت دچار ضعف و نقصان است.
فراموش نکنیم یک سر اثر تصویری به صنعت وصل است. فیلم چه تلویزیونی و چه سینمایی هنر گرانی محسوب میشود و نیازمند شناخت درست تولید و بودجه است.
نباید فکر کنیم با بودجهای اندک و محدود تنها به صرف تخصص و هنر و حتی داشتن قصهای قوی میتوان اثری تاریخی تولید کرد.هر شاخه و فیلمنامهای کمترینهای خود را میخواهد و نیازمند امکانات خود است و فکر میکنم یک مخاطب عادی هم بخوبی میداند از پرهزینهترین گونههای فیلمسازی آثار تاریخی است.
پس با این وصف چه اصراری است با بودجهای محدود اثری تولید کنیم که توی ذوق مخاطب بخورد و فقر تولیدی و صحنهای از سر و روی آن ببارد؟
مشکل بزرگ معمای عدالت دقیقا همین است.
عمری مثل گل:
فیلمی به کارگردانی محمدعلی اسحاقی که روز جمعه ساعت 10 از شبکه آموزش روی آنتن رفت.
در این فیلم تلویزیونی عباس محبوب، زهره صفوی، صفر کشکولی، مهدی صباغی و سیامک اشعریون ایفای نقش کردهاند و قصه آن درباره محمودخان خسیس است که چند مغازه و مرکز پرورش گل و گیاه دارد. پسر او میخواهد گلفروشی مصنوعی راه بیندازد که پدر مخالف است و پول نمیدهد تا اینکه روزی سر میخورد و پیشانیاش زخمی میشود و فرزندانش فکر میکنند مرده است و بر سر تقسیم ارث و میراث او نقشه میکشند. او در حال کما همه حرفها را میشنود و وقتی به هوش میآید مقداری از اموال خود را میان فرزندان تقسیم و بقیه را صرف امور خیریه میکند.
«عمری مثل گل» از داستانی کلیشهای و پرداختی کلیشهایتر برخوردار است که نمونه آن را تماشاگران و مخاطبان بارها دیدهاند و همین به بزرگترین نقطه ضعف این فیلم تبدیل شده است.
برای فرار از چنین معضلی، نویسنده و فیلمساز باید هنگام پرداخت و بسط قصه دست به خلاقیت بزنند و برخلاف جریان آب شنا کنند تا بتوانند اثری گیرا خلق کنند. در غیر این صورت نتیجه همین میشود که در عمری مثل گل شاهد بودیم؛ مخلوطی از داستانها، پرداختها و شخصیتها که بهتر از اینها در جایی دیگر دیدهایم.
محمدرضا لطفی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر