ما جام جمی ها درباره صف آرایی موافقان و مخالفان کابینه پیشنهادی دولت در مجلس نوشته ایم. شرق درباره اسباب کشی مطلبی دارد که البته تا حدی عجیب است در این شرایط مطلبی غیر مرتبط با تحولات سیاسی در ستون های طنز نوشته شود.
ننجون سیاست روز هم باز بند کرده به پرسش های چهارجوابی که بامزه ترینش یک بیت شعر است که ننجون پرسیده آیا ما شاعرش را می شناسیم یا نه . حتما گزینه های پیشنهادی او را بخوانید! تهران امروز درباره این گفته که برای خدمت به خلق خدا و کسب رضایت آنها نیاز نیست پست و مقام خاصی داشته باشید و در هر جایگاهی می توانید این کار را انجام دهید.
قدس درباره پایان رمضان نوشته است و کیهان درباره این نوشته که چرا برخی دولت مردان از خودشان هیچ رایی ندارند و وابسته به نظر دیگران هستند.
سیاست روز : چهارجوابی
سعید حجاریان: اگر شما سه سال در شهرداری به مردم پول بدهید، بعد هم چهار سال در دولت به مردم سیب زمینی و یارانه و پول یامفت بدهید و رأی بخرید، تدلیس سیستماتیک است.
به نظر شما تدلیس مورد نظر در کدام یک از کشورهای زیر صورت گرفته است؟
الف) گینه بیسائو
ب) جزایر سلیمان
ج) کشور دوست و برادر ونزوئلا
د) هیچکدام
بذرپاش: کابینه پیشنهادی، مسن است و این هیچ معنایی جز این ندارد که کابینهای کم تحرک، کارها را به دست می گیرد.
با توجه به فرمایش ایشان کدام یک از گزینههای زیر صحیح است؟
الف) مهرداد بذرپاش از دوران طفولیت به مدیرعاملی شرکت سایپا فکر می کرد و بالاخره یک روز هم در عنفوان نوجوانی به این آرزو رسید.
ب) یا من هم بازی یا بازی را به هم می زنم.
ج) آرزو بر جوانان عیب نیست.
د) هر سه گزینه صحیح است.
-میتوان گرد کدورت به دست باد داد
در ره شیرین کمک به این فرهاد داد
شعر بالا سروده کدام یک از شاعران مطرح است و در چه راستایی سروده شده است؟
الف) حکیم نظامی گنجوی در راستای تسریع وصال فرهاد و شیرین
ب) مولانا عبید زاکانی قزوینی در راستای تخریب رابطه عشقی خسرو و شیرین و اصرار بر رابطه دوستانه خسرو و فرهاد
ج) نماینده مردم آباده در وصف رییس جمهور منتخب
د)هیچ کدام
شرق : اسبابکشی، بدون درد و خونریزی
مبلها شیراز بود. از صبح به هر وانتباری زنگ زدم و گفتم مبلها شیراز است ماشین بفرستید، گفتند رانندههایشان زن و بچه دارند و عزباوغلی نیستند که، نمیتوانند همین الان ول کنند بیایند شیراز. گفتم دوقدم بیشتر تا شیراز نیست. گفتند از شیرازی بعید است این حرفها.
گفتم من شیرازی نیستم عالمی هستم. گفتند دیگر بدتر. خلاصه مهشید گفت بذار به امید بگم که به کلاته بگه که به جاسم بگه بیاد بارترو ببره. گفتم جاسم؟ نهنه... اون عارف قرن پونزده هجری شمسی؟ قبلتر صابونش به پوستم خورده.
من با عارفجماعت کاری ندارم. البته اگر آقای عارف میآمد توی کابینه آقای روحانی خیلی باحال میشد و اوضاع منطقه که نه، اوضاع پاستور آرام میشد.
مهشید گفت چقدر بامزهای تو. بذار به امید بگم که به کلاته بگه خودش بیاد. گفتم ارزون میگیره؟ و همانموقع میدانستم باید ریالهای بیارزشی را که صنارصنار با کارهای باارزشم روی هم جمع کردهام یکهو و در یک حرکت از کف بدهم. کلاته اسمش یکطوری بود که معلوم بود خوشبرخورد است و این یعنی نمیشود باهاش چانه زد.
هیچوقت با آدمهایی که اسمشان یکطوری است که معلوم است خوشبرخورد یا خوشآبوگل و خوشقدوقامت و خوشبیان و خوشگوار و خوشرو و خوشبو و خوشمو و خوشبرورو هستند وارد معامله نشوید، چون از همان اول معلوم است یا کلاه میرود سرتان، یا سرتان بیکلاه میماند. میگویید نه؟ با یک خوشهرچی وارد معامله شوید.
خلاصه امید قبل از اینکه من را بسپارد دست کلاته خودش دستبهکار شد و رفتیم شیراز. گفتم خیلی عجیبه. از صبح به هر وانتباری زنگ زدم و گفتم بیاید شیراز گفتند نمیتوانند و زن و بچه دارند. امید گفت: گفتی شیراز جنوبی؟ گفتم نه. امید هیچی نگفت. بعد از مکثی گفت میدانی یه شیراز واقعی هم داریم؟ که یهکم دوره برای بار با وانت آوردن؟ گفتم نه. امید هیچی نگفت. بعد از مکثی گفت پس همیشه جنوبیاش را بگو. گفتم نه.
من از راهنمایی که با این مفهوم آشنا شدم معذب شدم. اصلا توی خیابان نوشته باشد مدرس جنوب، شریعتی جنوب، شیخ بهایی جنوب، روم نمیشود بروم. جاش میروم سربالا. شمال. که حرفی توش درنیاید و شریعتی و... هم خجالت نکشند.
امید هیچی نگفت. بعد از مکثی گفت کارگر که نیاز نیست بگیری؟ خودت از پسش برمیآیی؟ [...] گفتم من عالم نیستم، لام را به کسره نباید بخوانید. به فتحه بخوانید عالمی هستم. عالم یعنی دنیا. یعنی جهان. یعنی هستی. هیچی نگفت. بعد گفت پس همون.
شنیده بودیم سوراخ لایه ازن روزبهروز گشادتر میشود، جریانش این است. شیراز را دهبار گشتیم وانتی ندیدیم. داشتیم در پی مقصود جان میدادیم که ناغافل عقلمان قد داد.زنگ زدیم به کلاته گفتیم صبح زود بیاید. صبح زود کلاته آمد.
زودتر از من. یک کارگر خوشبرخورد هم همراهش بود. خودش خوشبرخورد. همراهش خوشبرخورد. اما هیچچیز خوشخوشی، خوش تمام نمیشود. وقتی من رسیدم مبلها را بار نیسان کرده بودند. بعد هم وقتی من رسیدم مبلها را از نیسان پیاده کرده بودند. موقع حساب و کتاب کارگر خوشبرخورد گفت 50 تومن. گفتم حدس میزدم گرون بشه. نه اینقدر. دوتا تیکه مبل، 50تومن؟ بعد سهساعت اسبابکشی را 25تومن میگیرید؟ کارگر خوشبرخورد گفت ولی جاش خوشبرخوردم. راست میگفت. پرداختم. بعد نوبت خوشبرخورد بعدی بود.
کلاته خوشبرخوردانه گفت صدتومن میشود. گفتم: آخه چرا؟ چون خوشبرخوردی؟ گفت اون که بایدیفالت من است. گفتم پس چی؟ گفت چون ماشینم نیسانه. راست میگفت. نیسان بود. آبی.
حالا که مبلها را با نیسان آبی آورده بودم همان حسی بهم دست داد که ژوزه ساراماگو با رویزرویز رفته بود برای گرفتن اسکار. دیدم کلاته حق دارد. دادم. کلاه را. الان هم سرم بیکلاه مانده و منتظرم دوستی بیاید و سرم کلاه بگذارد.
جام جم : کلیدداران در مجلس
از دیروز، رئیس دولت تدبیر و امید به همراه تمامی وزرای پیشنهادیاش در مجلس به سر میبرند تا راجع به رأیاعتماد آنها بحث و فحص شود و نمایندگان موافق و مخالف، ابتدا در راستای ترکیب کلی کابینه و سپس به طور مجزا راجع به صلاحیت تک تک آقایان وزیر بالقوه، صحبت کنند. تا که قبول افتد و چه در نظر آید!(البته به قول حافظ)
زبان حال وزرای پیشنهادی:
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست؟
آقای عسکراولادی، چهره نام آشنا و معتمد اصولگرایان، در روزهای گذشته، ضمن دفاع از ترکیب کابینه معرفی شده، پیش بینی کرده اند که انشاءالله تمام وزرای پیشنهادی دولت تازه نفس، رأی اعتماد خواهند آورد.
خدا از زبانشان بشنود. ما هم همین آرزو را داریم که سریع دولت برود سراغ کار و بارش و همچنان که خودش بسرعت کابینه اش را معرفی کرد؛ مجلس هم بسرعت به بررسی کابینه اش پایان دهد که همه چیز بیفتد روی غلتک دور و سرعت. ملت منتظر است.
ایشان همچنین در تجزیه ترکیب کابینه جدید اعلام کرده اند که: «بنده 30 درصد ترکیب کابینه را اصلاح طلب و 30 درصد بعدی را اصولگرا می دانم. 20 درصد آن هم از رفقای آقای روحانی هستند و 20 درصد دیگر نیز مدیرانی اند که در هیچ کدام از این دو طیف نمی گنجند.»
ـ این از ترکیب دولت. فقط می ماند تجزیه اش که تا فردا مجلس تکلیفش را مشخص خواهد کرد! (این مطلب را یکی از رفقای سیاسی ما که گاه «له» و گاه «علیه» یک وزیر صحبت می کرد، گفت و در ادامه گفت: من کلا آدمی «مخافق» هستم. (ترکیبی از مخالف و موافق!)
برگردیم به عرایض معقول خودمان. عرض شود که نماد دولت آقای روحانی، کلید است و الان علی الظاهر، این کلید میان وزیران پیشنهادی کابینه شان بالسویه توزیع شده است. منتها باید دید که هر وزیری با کلیدی که در دست دارد، چقدر تناسب دارد. آیا می تواند قفل گشا باشد؟ چرا که کار از نخود مشکل گشا گذشته، واقعاً کلیددار باید بتواند خود قفل گشا باشد. به قول شاعری صریح اللهجه: اگر گویی که بتوانم، قدر در نه که بتوانی / وگر گویی که نتوانم، برو بنشین که نتوانی!
توضیح عملیات: هستند کسانی که خیلی داخل باغ نیستند و ممکن است دچار این پرسش فلسفی شوند که اساساً عملیات پیچیده رأی اعتماد چگونه است؟... محض اطلاع این دسته از عزیزان عرض می شود که در مرحله بررسی صلاحیت وزرا برای کسب رأی اعتماد میلی (یعنی مخالفت یا موافقت، بسته به میل خود اوست)، گویا که در مورد هر وزیر، دو نماینده موافق و دو نماینده مخالف به مدت 15 دقیقه صحبت می کنند و سپس وزیر پیشنهادی نیز به مدت 30 دقیقه می تواند از خود و اطرافیانش دفاع کند. منظور، اطرافیان کاری جناب وزیر بعد از این مرحله است.
بسته پیشنهادی: از آنجا که مای نوعی نیز مشتاقیم که هرچه زودتر و سریع تر، دولت یازدهم کارش را به طور جدی شروع کند و ژنرال ها و کلیدداران وزیر شده اش، بلافاصله به باز کردن انواع قفل ها در حوزه کاری خود بپردازند، یکی دو نکته ای را محض خالی نبودن عریضه عرض می کنیم:
1ـ اعتماد به دولت: چون ملت به دولت جدید اعتماد کرده و کلید حل مشکلات مملکت را در دست وی نهاده؛ لهذا به نظر صائب ما، مجلس محترم به دولت محترم اعتماد کند و تدبیر و امیدش را از همین الان همراهی کند. علی ای حال، کلیدداران، غبار غم چو بر کرسی وزارت بنشینند، بنشانند! (چنانچه کل وزرای کابینه رأی اعتماد بیاورند، به روح حافظ قسم که وزن این شعر را هم درست خواهم کرد. چه کنم که فعلا حالش نیست!)
2ـ اعتقاد به دقت: البته مخالفت با هر وزیری حق نمایندگان مجلس است. اما موافقت با آنچه ما نیز عرض کردیم، حق ما به عنوان نماینده افکار عمومی است. بررسی دقیق کارنامه توانمندی های وزرای پیشنهادی دولت، حق مسلم نمایندگان مجلس است.
فلذا باید هم به طور مبسوط به بررسی پرونده تعهدی و تخصصی هریک از وزرا بپردازند. آن قدر این امر مهم است که ما از آن برادر عزیز نماینده ای هم که بعد از مراسم تحلیف هفته پیش اعتراض کرده بود که چرا نمایندگان مجلس هنگام تائید سخنان جناب آقای روحانی، کف می زدند؛ عجالتاً به عوض دقت در این جور موارد حساس جانبی، تمام هوش و حواس خود را به بررسی وضع وزیر پیشنهادی دولت معطوف دارند.
قدس : مش غضنفر و بعد از ماه رمضان
سین. ترش - هرسال ماه مبارک که مِره اِنگاری مردم ناسَن اخلاقاشا وَرچُپّه مِره.
هَمّه مَقبول مِرَن. هَم هَرشب هَمّه بِرِیِ نِماز تو مَچِّتا لوکّه یَنُ تو خِنه هایِ مُحَل جلساتِ قرآنُ روضه بِپایه. هرروز پول لوکّه مُکُنَنُ بِرِیِ مستضعفا غِذایُ چیزایِ دِگه مِگیرَن مُبُرَن. دُکونا جِنساشایِ گیرونتَر نِمِدَن. تاکسیایُ مسافرکِشا کرایه اِضاف نِمیگیرن. هَمّه با هَم مهربونَن. مردم کِمتر با هم چینگ چینگ مُکُنَنُ کِلّه وَنگ مِرَن. کِلانتریایُ دادگاها خِلوت تَره یُ.... . واز ماه رِمِضون که تِموم مِره اَزدُواره هَمّه وَرمِگِردَن به قبلُ کارایِ نامَقبولِشایِ شورو مُکُنَن. ماه رِمِضونِ امسالَم تِموم رَفت. واز دیروز که وَرخواستُم بُرُم به سَرِ کارُم دیدُم هَمسِدَما ماشینِش رِ جولو دَرِ ما گُذیشته؛ یَرِگه رارَنده اتوربوسِ اَصلَن ایسگایِ ما نِگَر نِداشت. رارَنده تاکسیه اَزِم کرایه اِضاف گیریفت. رئیسُم از اَلَکی بایِم کِلّه وَنگ رَفت. ارباب روجویا یا بِزِم فحش دادن یا پیشنهادِ رشوه. اکبرآقا سوپری جِنسایِ بُنجُلُ تاریخ گذِشته رِ گیرونتر از سالم بِزِم اِنداخت. عیالُمَم تا تِنِست تو خِنه اَزیوَر اووَر غیبت کِردُ از مو ایراد گیریفت. خُلِصه واز روز اَز نو یُ روزی از نو.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم خدا که مِبینه آدِما تو ای ماه مبارک ایقذَر کاراشا مَقبول مِره یُ گناه کِمتر مُکُنَنُ هوایِ هَم رِ بیشتر دِرَن پس بِرِیچی ماه رِمِضون رِ وَختِش رِ بیشتر نِمُکُنه تا تو هَمّه یِ سال مردم هَمیقذَر سالم زندگی بُکُنَن؟!
کیهان: کاروان (گفت و شنود)
گفت: بعضیها انگار از خودشان عقیده و نظری ندارند.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: فقط در چارچوب دستورالعملی که از طرف حزب و گروهشان تعیین شده است اظهارنظر میکنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود حج ولی نه طواف میکرد، نه سعی صفا و مروه انجام میداد، نه رمی جمرات میرفت و... پرسیدند این چه وضعی است؟ جواب داد؛ وقتی میآمدیم به ما گفتند؛ همه چیز برعهده کاروان است!
تهران امروز :خدمت به خدا شنبه و آدینه ندارد
خدمت به خدا شنبه و آدینه ندارد
با خلق خدا هیچ کسی کینه ندارد
خدمت همه جا فرصت اگر دست دهد هست
ربطی به نپال و یمن و گینه ندارد
نخ هم اگر از ذات خودش دور نیفتد *
بیکار نمیماند اگر «اینه» ندارد
بهتر که بمیرد وسط معرکه از شرم
آن لوطی بدشانس که بوزینه ندارد
این قاعده بین همه کارگران نیست
هر دست که حتما وسطش پینه ندارد
تا آخر عمرش چقَدَر راست بگوید!
این قدر کسی در دلش آینه ندارد
مانند لب طاقچه یک آینه کافیست
آدم که هزار آینه در سینه ندارد
یک آینه آباد کند گاه دلی را
آن سینه خرابه ست که گنجینه ندارد
مهمان لُرم سوپ مرا خورد و به من گفت
آش است ولی ربط به ترخینه ندارد
گفتم : چه کنم ماحضری مختصر است این
در شهر، کسی آش نهادینه ندارد
گفت : این چه دیاری ست که سرتاسر آن را
گشتیم، ولی باده دیرینه ندارد
چون بارِ گرانی ست که آویخته از دوش
آن سر ، که خبر از خم دوشینه ندارد
گفتم : کسی اینجا نکشد جور کسی را
چون جام کسی خط فرودینه ندارد
سهراب خودش مرد که رستم نکند قتل
این قصه ته اش ربط به تهمینه ندارد !
این بیت که گفتم نه فقط در نظر من
در هیچ کجا مُسند و پیشینه ندارد
ابیات ، پراکنده شد اینبار از آغاز
این دولت طنز است که کابینه ندارد!
«* اینه» بر وزن کینه به زبان محاوره آذری یعنی «سوزن» در اصل «ایگنه» است که «گ» نرم تلفظ میشود و چنان است که این حرف هست و نیست.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد