بردیا کیارس، آهنگساز، نوازنده پیشین ویلون ارکستر سمفونیک و نیز رهبر پیشین ارکستر موسیقی ملی ایران در کنار هنرمندانی چون وارجز آدامیان موسیقیشناس ، نیناهایراپتیان موسیقیشناس، واردن اتچمیان استاد ارشد آهنگسازی کنسرواتوار کمیتاس، مرادبیک بگالیف رئیس کنسرواتوار قرقیزستان، آیا کالیوا از قزاقزستان، الکسی لارین رئیس دپارتمان آهنگسازی دانشگاه سئول روسیه و یرواند ارکاتیان استاد آهنگسازی کنسرواتوار کمیتاس به داوری آثار در بخش آهنگسازی پرداخته است. با بردیا کیارس که تاکنون در مقام داور یا نوازنده در جشنوارهها و ارکسترهای خارجی شرکت داشته به بهانه حضور در جشنواره موسیقی رنسانس که با نام و جایزه آرام خاچاطوریان برگزار شده به گفتوگو پرداختهایم.
جشنواره موسیقی رنسانس در چه سطحی برگزار شد و شما به عنوان داور، این جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
این جشنواره که از عمر برگزاری آن پنج سال میگذرد در سال اول، تنها در بخش آوازی برگزار شد و هر ساله بخشهای مختلفی به آن اضافه شد به طوری که در این دوره شاهد حضور هنرمندانی در شاخههای نوازندگی سازهای زهی، بادی ـ برنجی، بادی ـ چوبی، خوانندگی کلاسیک و خوانندگی جز، نوازندگی جز، آنسامبل جزو کلاسیک، گروه کر و آهنگسازی بودیم.
در هر بخش از این جشنواره شرکتکنندگان با یک شرایط سنی حضور داشتند به گونهای که در بخش آهنگسازی از یک خردسال چهار ساله تا هنرمند چهل ساله شرکت کرده بودند که البته بیشتر نیز از ارمنستان بودند و کیفیت کارها به نسبت سن این افراد متغیر بود. ارمنستان و هنرمندان این جشنواره به نسبت سنشان از سطح شعور موسیقایی بالایی برخوردار بودند. همچنین در تمامی شاخههای این جشنواره علاوه بر جوایز اصلی به برگزیدگان دو دیپلم افتخار با نام خاچاطوریان و میرزاییان نیز به برندگان اهدا شد.
جشنوارههای موسیقی ایران هم طی سالهای گذشته با رویکرد جوانگرایی برگزار شده است.بر این اساس اجراهای جشنوارههای موسیقی خارجی بویژه جشنواره رنسانس را در مقایسه با اجراهای ایران چطور ارزیابی میکنید؟
ارمنستان زمانی بخشی از شوروی بود و از آنجا که روسیه در زمینه موسیقی مکتب خاص خودش را دارد، تمام کشورهایی که بعدها از شوروی جدا شدند به نوعی تحت تاثیر این مکتب بودند؛ البته ناگفته نماند این کشورهای جداشده موسیقیهای فولکلور خودشان را نیز با مکتب آهنگسازی روس ادغام کردند و توانستند موسیقی متعلق به خودشان را بسازند که از این میان میتوان به خاچاطوریان و امیر اف اشاره کرد که هر دو در زمان شوروی بودند و مکتب آهنگسازی روس را کار میکردند، ولی خاچاطوریان آثارش رنگ و بوی ارمنی و امیراف رنگ و بوی آذری دارد.
علاوه بر این موضوع، مردمان ارمنستان با آموزش موسیقی از سوی معلمهایی که تحت تاثیر مکتب روس بودند و تربیت شاگردان خوب توانستند سطح موسیقاییشان را ارتقا دهند؛ اما در ایران از وقتی نوازندهها و معلمهای خارجی که در سطح قابل قبولی بودند رفتند، ضعف اجرایی و ضعف آهنگسازی در بخش موسیقی بینالملل به وجود آمد؛ چون ما همه درها را به روی خودمان بستیم و از تجربههای دیگران هیچ بهرهای نبردیم.
جشنواره موسیقی ارمنستان به نام یک هنرمند بزرگ این کشور برگزار میشود. از نظر شما برگزاری یک چنین اتفاق موسیقایی به نام یک هنرمند چقدر میتواند در جذب هنرمندان موفق باشد؟
اگر جشنوارهای به اسم یک آهنگساز برگزار شود، قدردانی از آن هنرمند است و به نوعی ادای دین به اوست که متاسفانه در ایران تاکنون چه در حوزه موسیقی کلاسیک و چه موسیقی ایرانی چنین اتفاقی صورت نگرفته و مسئولان فقط با درگذشت هنرمندان به فکر تجلیل و بزرگداشت از او میافتند.
شاید یکی از ضعفهای ما در جشنوارههای موسیقی دعوت نکردن از داوران و چهرههای بینالملل است. در صورتی که خیلی از جشنوارههای دنیا از هنرمندان ایران به عنوان داور بهره میبرند؟
وقتی جشنوارهای را برگزار میکنیم باید به قدری تبلیغات در خارج از کشور روی آن صورت گیرد که همه متوجه کیفیت و اهمیت آن شوند. متاسفانه تاکنون این اتفاق نیفتاده و هیچکدام از جشنوارههای موسیقی ما هیچ انعکاسی در خارج از کشور نداشتهاند که به نظرم با برطرفکردن این مشکل و نیز برآوردهکردن بودجههای لازم میتوانیم هم شاهد حضور هنرمندان مطرح بینالملل و هم داوران خارجی باشیم.
ما در زمینه آهنگسازی، ضعف نبود آهنگسازان خارجی را داریم؛ ولی ضعف دیگر این است که در زمینه آهنگسازی کلاسیک در ایران هیچگاه سبک خاصی به وجود نیامده که بتواند به صورت گسترده مطرح شود.
در ایران استادانی حضور دارند که دارای سبک هستند، استادانی همچون احمد پژمان، حسین علیزاده، سعید شریفیان و مهران روحانی. این عزیزان، آهنگسازی را بخوبی میدانند و برای اینکه بتوانند شاگردان زیادی داشته باشند، باید موسسهای اسپانسر شود و برایشان مستر کلاسهایی برگزار کند تا از طریق این استادان نسلی تربیت شود که بتوانند موسیقی روز اروپا را بداند و با آگاهی از موسیقی ایران و دانش موسیقی کلاسیک مکتب آهنگسازی کلاسیک ایران را به وجود بیاورد.
در ارکسترهای پیشین ـ هم سمفونیک و هم ملی ـ همیشه کارهای قدیمی و هر آنچه در آرشیو بوده اجرا شده و هیچوقت رهبران این ارکسترها از آثار آهنگسازان ایرانی که در عرصه بینالملل کار میکنند، استفاده نکردهاند.
اگر بخواهیم از آهنگسازان روز استفاده کنیم باید به آنها سفارش داده شود. رپرتوار بسیار بزرگ موسیقی اروپا، از سفارشی که به آهنگسازان آن دوره داده شده، شکل گرفته است. به نظرم این روند باید ادامه داشته باشد و به آهنگسازان برجسته که سواد و ذوق موسیقایی دارند سفارش ساخت اثر داده شود؛ چرا که معتقدم در این شرایط موسیقی پیشرفت خواهد کرد.
در ارکستر ملی و در زمانی که آقای فخرالدینی رهبر بودند به برخی اعضای ارکستر سفارش کار داده بودند و همان کارهای ساخته شده را در یکی از برنامههای ارکستر اجرا کردند، ولی این اتفاق هیچگاه در ارکستر سمفونیک با وجود حضور آهنگسازان خوب رخ نداد.
این مسأله به بزرگ اندیشی رهبر ارکستر برمی گردد. آقای فخرالدینی به جوانان ارکستر اعتماد کردند و این باعث شد آن آهنگسازان قطعهای را که میسازند، بشنوند و مطمئنا اگر این ارکستر ادامه پیدا میکرد قطعا افراد بیشتری کار میساختند، ولی در ارکستر سمفونیک این اتفاق نیفتاده است. البته ناگفته نماند ساخت موسیقی کلاسیک به واسطه اینکه کارهای بزرگ در گذشته از سوی آهنگسازان بنام گذشته صورت گرفته، بسیار محدود شده، بر این اساس کسی میتواند برای ارکستر سمفونیک کار بسازد که کارش هویت قومی و ملی داشته باشد.
شما سالها در ارکستر سمفونیک به عنوان نوازنده ویلون حضور داشتید. در این ارکستر بارها رپرتوار تکراری اجرا شده و تنها در بعضی مواقع آن هم با حضور رهبران مهمان همچون شهرداد روحانی و علی رهبری قطعات جدید اجرا شده. آیا این روند به دلیل نبود قابلیت اجرایی نوازندگان ارکستر بوده یا اینکه در طول فعالیت ارکستر سمفونیک رهبران خوبی برای آن انتخاب نشده بودند؟
رفت و آمد رهبران مختلف در یک ارکستر باعث تفاوت در شیوه اجرا میشود؛ بنابراین اگر رپرتوار تکراری باشد، ولی رهبران متفاوت باشند، میتوانند بیان جدیدتری داشته باشند که این مسأله هم برای ارکستر و هم برای شنونده جذاب است. البته در گذشته رهبران خیلی خوبی به ایران میآمدند که به واسطه حضور آنها توان ارکستر هم روز به روز بالا میرفت، ولی به طور کلی نقطه عطف ارکستر سمفونیک حضور علی رهبری بود. حتی قبل از ایشان آمدن چکناواریان روزنههای امید برای ارکستر بود که متاسفانه هیچگونه همکاری با این استادان انجام نگرفت و این در حالی است که علی رهبری تنها رهبر ایرانی شناخته شده در دنیاست که باعث افتخار ایران است و باوجود اینکه ایشان خیلی تمایل به حضور در ایران و ارکستر را داشتند، هیچگونه حمایتی از ایشان صورت نگرفت.
شاید یکی از ضعفهای ارکستر سمفونیک این است که هیچ آرشیو منسجمی از آثار کلاسیک دنیا ندارد و هر رهبری که از خارج به عنوان مهمان چوب رهبری را در دست میگیرد باید خودش رپرتوار اجرایی را به ایران بیاورد؟
ما در کتابخانه ارکستر آرشیو خوبی داریم، ولی رپرتوار موسیقی کلاسیکمان قوی نیست، چرا که آثار آرشیوی تنها مختص به یک دوره زمانی هستند مثلا رهبری که بخواهد آثار معاصر روز را رهبری کند نمیتواند در این آرشیو آثاری را بیابد. در کنار این مورد، نتهایی که در کتابخانه نگهداری میشوند، شرایط خوبی ندارند و به قدری کهنه شدهاند که ممکن است با یک ورقزدن پاره شوند و از بین بروند. البته این کهنهشدن فقط مختص کتابخانه نیست، چرا که شامل حال یکسری از سازهای ارکستر، صندلیها و... نیز میشود که متاسفانه همه امکانات ارکستر سمفونیک برای سالهای دور است که هیچگاه عوض نشدهاند.
سحر طاعتی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
فؤاد ایزدی، کارشناس حوزه روابط بینالملل در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه عنوان شد