گروهک نفاق بدون نقاب

گروهک نفاق بدون نقاب

بحث فعالیت منافقین و جنایت‌های آنها در دل تاریخ، آن‌قدر روایت‌های مختلف و متکثر دارد که ازهر منظری به آن نگاه شود بازهم می‌شود زاویه دید تازه‌ای‌ پیدا کرد.تلویزیون درسال‌های گذشته،این تنوع درژانروموضوع رادستمایه مجموعه‌های بسیاری قرار داده است؛ از مجموعه‌هایی مثل «زیرخاکی» و«قول مردونه» که از زاویه طنز به مسأله نگاه کرده‌اند تا «پروانه»، «نفس» و «شاهرگ» که هر کدام پرونده جنایت‌های منافقین را به شکل متفاوتی روایت کردند.
کد خبر: ۱۵۱۳۷۳۷
نویسنده سپیده اشرفی - گروه رسانه
 
به‌تازگی خبر قطعی شدن پخش سریال «عملیات مهندسی» منتشر شده که گویا قصد دارد مبارزه با گروهک تروریستی منافقین را در دهه ۶۰ روایت کند. این مجموعه بهانه‌ای شد تا مروری بر مجموعه‌هایی داشته باشیم که تلاش کرده بودند سیمای منافقین را از زاویه‌های مختلف به تصویر بکشند. 
   
پژوهش برای رسیدن به یک قول مردونه 

پیش از سریال عملیات مهندسی، مجموعه «قول مردونه» درباره منافقین از تلویزیون پخش شده بود. قول مردونه را باید یک کمدی اجتماعی دانست که چالش‌های زندگی در  دهه ۶۰ را نشان می‌داد و بخشی از آن، به فعالیت منافقین اختصاص داشت. این مجموعه روایتی متفاوت از افرادی را نشان می‌داد که براساس اتفاق و نه از سر باور، به منافقین می‌پیوستند. رویا میرعلمی در قول مردونه از جمله این افراد بود که حتی امکان تشخیص رفتارهای منافقین را هم نداشت. حسام خلیل‌نژاد به‌عنوان شخصیتی که مقابل شخصیت ناهید و همسر سازمانی او بود، بارها تلاش می‌کرد برخی جزئیات رفتار در سازمان را به او توضیح دهد اما موفق نمی‌شد. درنهایت هم با خرابکاری خود ناهید کشته ‌شد.  
خلیل‌نژاد پیش از این درباره ترسیم کاراکتر یک منافق در قول مردونه، به جام‌جم گفته بود: درباره شخصیت قدرت با یکی از دوستان که درباره منافقین زیاد کار کرده است، صحبت کردم. تقریبا نزدیک پنج ساعت با هم حرف زدیم و صفر تا صد این جریان را با هم مرور کردیم. شاید به‌ظاهر به کارم نمی‌آمد اما در جزئیات و پخته‌‌ کردن کاراکترها کمک زیادی به من کرد. شخصیت قدرت در قول مردونه قرار نبود ادامه‌دار باشد؛ درست مانند کاراکتری که همین بازیگر در «بیست‌کویید» داشت و ادامه پیدا کرد.وی در این خصوص می‌گوید: در بیست‌کویید ابتدا نقشم اندک بود و به‌مرور زیاد شد و در میان کاراکترهای اصلی قرار گرفت. در قول مردونه هم به همین شکل بود.
   
زیرخاکی‌هایی از منافقین  

اما «زیرخاکی» ورای دیگر مجموعه‌های تلویزیونی به شکل طنز سراغ روایت تاریخی منافقین رفته بود. دیالوگ‌های شخصیت فریبرز از دوستان جهان اولی، هنوز در بازپخش با بازخوردهای مثبت مخاطبان همراه می‌شود. روایت اصلی زیرخاکی براساس اشتباهات فریبرز و گیر کردنش در دام گروه‌های مختلف بود. در بخشی از سریال، فریبرز با دو نفر از سازمان منافقین روبه‌رو می‌شود که قصد دارند اسلحه‌های خود را در باغ پدری فریبرز پنهان کنند. در نهایت هم موفق به این کار می‌شوند و او باز از آنها با عنوان همکاران خود یاد می‌کند! کار تا جایی پیش می‌رود که این میزان سادگی شخصیت اصلی سریال، برای خود کاراکتر منافقین هم قابل باور نیست. نکته مهمی که در این سریال در مورد منافقین مطرح می‌شود، درهم بودن روابطی است که گاهی نام «ازدواج سازمانی» به خود می‌گیرد و گاهی اسامی دیگری برای پنهان کردن روابط غیرمتعارف. وقتی فریبرز درگیر زندان می‌شود، باز هم در دام منافقین می‌افتد و سادگی و صحبت‌های او برای آنها باورپذیر نیست. حتی تصور می‌کنند احتمالا با یک شخصیت پیچیده و سیاسی روبه‌رو هستند.  
فریبرز فرق بین جلال نویسنده‌ معروف (جلال آل‌احمد) و جلال خواننده‌ آن زمان را تشخیص نمی‌داد و در فهم تفاوت میان جهان اول و دوم و سوم ناتوان بود. در مقابل او، اعضای منافقین قرار داشتند که تلاش می‌کردند از سادگی او برای کارهای خود بهره ببرند اما انگار آنها هم از سادگی فریبرز آسیب می‌دیدند. شاید بتوان گفت اینجا هم با شخصیت‌هایی از منافقین روبه‌رو هستیم که برخلاف ادعای خود خیلی هم باهوش نیستند. جلیل سامان، کارگردان این مجموعه پیش از این درباره شخصیت منافقین در این سریال گفته بود: برای ایجاد موقعیت کمیک باید شرایط خاصی به‌وجود آورد. می‌خواستم از زاویه دیگری به منافقین نگاه کنم. هم شخصیت‌های پخمه بین‌شان بود و هم غیرپخمه. فکر کنید ۲۰۰نفر دور هم جمع شوند و بخواهند تهران را بگیرند. این خودش شرایط طنز را ایجاد می‌کند. 
   
ارمغان مرگ در تاریکی  

«ارمغان تاریکی» با آن تیتراژ خاطره‌انگیز محمد اصفهانی، دیگر برای خیلی از مخاطبان آشناست؛ مجموعه‌ای که جلیل سامان آن را تهیه و کارگردانی کرده بود. ارمغان تاریکی تلاش کرده بود داستان زندگی برخی جوانان را میان انقلاب و ماجراهای دهه ۶۰ و فعالیت‌های سازمان مجاهدین خلق نشان دهد. قصه‌ای که با تلاش مجید (با بازی آرش مجیدی) برای نفوذ به یک خانواده آغاز شد و در نهایت به یک عشق واقعی میان او و دختر خانواده منجر شد. آرش مجیدی و لیلا زارع بازیگران اصلی این سریال بودند که روایتگر قصه‌ای در دل تاریخ شدند.  
   
تغییر گرایش به روایت «پروانه»    

مجموعه «پروانه» با حال و هوای عاشقانه‌ای که داشت تلاش کرده بود دوره‌ای متفاوت از فعالیت منافقین را به تصویر بکشد. این مجموعه مقطعی از فعالیت سازمان مجاهدین خلق در سال‌های دهه ۱۳۵۰ و تغییر گرایش در میان برخی اعضای آن را به تصویر می‌کشید. چیزی که شاید بعدها دستمایه فیلم سینمایی «سیانور» شد تا نحوه شهادت مجید شریف‌واقفی را روی پرده سینما ببرد. البته مجموعه پروانه در نهایت به یک گره عاطفی می‌خورد اما توانست دوره‌ای واقعی از تاریخ این سازمان تروریستی را تصویر کند. کارگردان پروانه، جلیل سامان بود که بعدتر، مجموعه زیرخاکی را با همین خط محوری اما کمی تفاوت روی آنتن برد.  
جلیل سامان مجموعه «نفس» را هم تولید کرده که انگار خط روایی پروانه را به شیوه متفاوتی بیان می‌کرد. قصه نفس درباره ناهید دختر دانشجویی بود که با روزبه عضو سازمان مجاهدین، آشنا می‌شد. ناهید برای پی بردن به حقیقت، با ماجراها و حوادث عجیبی روبه‌رو می‌شد. روایت این مجموعه، برپایه حوادثی بود که برای ناهید روی می‌داد اما از  خلال آن توانست ناگفته‌ها و تلخی‌های موجود در منافقین را به تصویر بکشد.  
   
رنج‌های پنهان یک جوان  

مجموعه «رنج پنهان» از دیگر سریال‌های تلویزیونی است که چهره منافقین را در دل تاریخ روایت کرده. این سریال در سال ۱۳۵۳ و با روایت جوانی آغاز می‌شود که در ادامه با قصه‌های پیچیده‌ای روبه‌رو می‌شود. کاوه خداشناس در سریال رنج پنهان نقش یوسف را بازی می‌کند که پدرش پیش از او از طرفداران مصدق بوده و حالا شاهد درگیر شدن یوسف با فعالیت‌های سیاسی است. منافقین در این سریال افرادی هستند که با هر ضرب و زوری قصد دارند جوانان فعال را جذب خود کنند. حتی فردی مثل یوسف که می‌خواهد فعالیت‌هایش پشتوانه فکری داشته باشد با موانع بسیاری از سوی همکیشان منافق خود روبه‌رو می‌شود. در نهایت هم دستور حذف او صادر می‌شود اما یوسف تلاش می‌کند مسیر خود را اصلاح کند. لحظه‌ای که پدر یوسف در تلویزیون شاهد حضور او در تجمع استقبال از امام خمینی‌(ره) است، درست همان لحظه‌ای است که انگار دو نسل با دو عقیده متفاوت مقابل هم قرار می‌گیرند.  
   
خروجی یک چهره بدون روتوش  

در مجموع می‌توان گفت مجموعه‌های تلویزیونی این‌چنینی توانسته‌اند یک چهره بدون روتوش و نزدیک به واقعیت از افرادی ارائه کنند که جذب گروهک منافقین می‌شوند و در این مسیر از انجام هیچ کاری ابا ندارند؛ چهره‌ای منفور، گاهی نادان و ذوب‌شده در اندیشه‌های سازمان منافقین که هر کاری می‌کنند تا به هدف نهایی خود دست پیدا کنند. ارائه این چهره از آن جهت اهمیت دارد که می‌تواند دست یک سازمان معلوم‌الحال و مخالف زیست مردم را برای مخاطبان افشا کند. 

«شاهرگ» یک عملیات در تهران! 
شاهرگ را باید دیگر مجموعه‌ای دانست که چهره منافقین را به تصویر کشیده بود. پایه اصلی روایت شاهرگ، بمب‌گذاری‌های منافقین در سال‌های دهه ۶۰ و همزمان چند خرده‌داستان بود. در سال‌های ناآرام پس از انقلاب در سال ۶۰، گروه ویژه‌ای برای یک عملیات بزرگ فراخوانده شدند. این گروه مسئولیت بزرگی برعهده داشتند تا بمب‌های کارگذاری‌شده در تهران را شناسایی کنند.  ‌ نیما رئیسی، عباس غزالی، مهدی سلوکی و...در این مجموعه نقش‌آفرینی کرده بودند تا شقاوت منافقین و عملیات آنها را به تصویر بکشند. هرچند که بحث نفوذ هم در این گروه مطرح شد و یکی از اعضای شاهرگ، با نام «شاهو» توسط منافقین به شهادت رسید. شاهرگ بیشترین تمرکز خود را بر جنایت‌های منافقین قرار داده بود. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰