گفت‌وگوی جام‌جم با عروس سیاه بخت دقایقی پس از آزادی

پاهایم پس از شنیدن خبر آزادی سست شد

کبری رحمان‌پور زنی که 13 سال پیش به دلیل فقر مالی به عقد ازدواج مردی درآمد که بیش از 20 سال با او فاصله سنی داشت پس از اختلاف با مادرشوهرش مرتکب قتل او شد و ساعتی بعد هنگامی که بار دیگر به خانه پدری‌اش پناه برده بود دستگیر و به جرم خود اعتراف کرد.
کد خبر: ۵۶۹۵۱۱
پاهایم پس از شنیدن خبر آزادی  سست شد

پس از محاکمه کبری که به عروس 20 ساله و یا عروس سیاه بخت معروف شده بود بازماندگان مقتول برای او درخواست قصاص کردند اما با تایید حکم از سوی دیوان عالی کشور در زمان ریاست آیت‌الله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه این حکم اجرا نشد و به شورای حل اختلاف دادسرای جنایی تهران ارجاع شد.

پس از گذشت 13 سال با تلاش وکیل مدافع کبری و جمعی از خیرین، هنرمندان و روزنامه‌نگاران و ورزشکاران رضایت 5 نفر از اولیای دم مقتول اخذ و تنها شوهر کبری اصرار به قصاص وی داشت.

بنابراین گزارش با صدور بخشنامه اخیر از سوی ریاست قوه قضائیه مبنی بر تعیین تکلیف زندانیان سرانجام تلاشها به بار نشست و ساعتی پیش کبری رحمان‌پور با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان آزاد و همراه پدرش پس از 13 سال قدم به خانه‌اش گذاشت.

به این بهانه خبرنگار ما با کبری رحمان‌پور به گفت‌و‌گو نشسته است که در پی می‌آید:

*‌  آزادی خوب است؟

- آزادی نعمتی است که خداوند به بندگانش ارزانی داشته و به نظر من واژه‌ای زیباتر از آزادی وجود  ندارد.

*‌  الان چه احساسی داری؟

- (بغض می‌کند) در شوک هستم. باور نمی‌کنم شما مرا از خواب بیدار کنید. آیا واقعا آزاد شده‌ام؟

*‌  خبر آزادی‌ات را چگونه شنیدی؟

- دو نفر از مسئولان زندان به نام خانم کشتکار و خانم کاسبی به سراغم آمدند و عنوان کردند وسایلم را جمع کنم. ابتدا تصور کردم قصد جابجایی بندم را دارم اما وقتی به من گفتند آزاد می‌شوم به یکباره زانوانم سست شد و در حالی که به شدت می‌گریستم روی زمین افتاده و سجده شکر کردم.

*‌  عکس‌العمل دیگر زندانیان از قدیم با آنها هم بند بودی چه بود؟

- همه گریه می‌کردند و شکلات پخش می‌کردند؛ اما من هنوز در شوک بودم و نمی‌دانستم آیا به راستی آزاد شده‌ام.

*‌  چه پیامی برای خانواده مقتول که آزادی‌ات را مرهون آنها هستی داری؟

- آنها در عید مبعث بزرگترین عیدی را به من دادند و احساس می‌کنم آنها خود نیز از این رضایت خشنود هستند و من خود را همیشه مدیون آنها خواهم دانست.

*‌  در این 13 سال اگر بخواهی زندان را تعریف کنی چه خواهی گفت؟

- می‌گویم زندان گور زنده‌هاست و شهر فراموش شده‌ها . در زندان خانواده‌ها متلاشی می‌شوند و ای کاش هیچ کس به هیچ دلیل زندانی نشود.

متن کامل این گفت‌وگو را در روزنامه جام‌جم فردا (دوشنبه) بخوانید.

ناصر صبوری

دبیر گروه حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها