دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش مردی است لاغر اندام، با موها و محاسنی جو گندمی، بسیار آرام و مودب که به پرسشهای خبرنگار پاسخهای پخته و منطقی میدهد. در گفتوگو با او مسائل زیادی شکافته شد از نظام 3ـ 3 ـ6 که مشکلات زیادی ایجاد کرده تا نظام 3 ـ 3 ـ 3 ـ 3 که هنوز اجرا نشده و آبستن حوادث است.
نوید ادهم برای هر سوال و انتقاد ما پاسخی شنیدنی داشت البته در همه موارد، صحبتهای او قانعکننده نبود، ولی حسن او این است که ضعفهای سیستم آموزشی کشور و اشتباهات آن را با رویی گشاده میپذیرد.
قبول دارید در آموزش و پرورش توفان به پا کردهاید؟
مفهومی که ما از تحول بنیادین در نظر داریم تحولی عمیق، ریشهای، همه جانبه، نظام مند و آینده پژوهانه و مبتنی بر معارف اسلامی است که بهگونهای توفان به پا کردن در آموزش و پرورش محسوب میشود.
هدف از این کار نیز طراحی سیستمی جدید در آموزش و پرورش است تا از مبانی نظری و فلسفی نشأت گرفته از غرب که بیش از 70 یا 80 سال در این کشور حاکم بوده، فاصله بگیرد و محتوای قدیمی سیستم آموزشی بازخوانی و باز تولید شود. پس قرار است ما ریشههای این سیستم را اصلاح کنیم که نتیجه همان میشود که شما از آن به توفان تعبیر میکنید که البته تازه در آغاز این توفان هستیم.
یعنی توفانهای شدیدتری در راه است؟
شدیدترنه، بلکه اثربخشتر و موثرتر.
همه هم سن و سالهای من حتی هم سن و سالهای شما، دانش آموختگان سیستمی هستیم که میگویید برگرفته از سیستم غربی بوده است. یعنی به اعتقاد شما ما به سبک غربی تربیت شدهایم؟ کدام بخش از آموختههای ما غربی بوده است؟
این که میگویم سیستم آموزشی ما سیستمی وارداتی بوده به این مفهوم نیست که فارغالتحصیلان این سیستم غرب زده هستند بلکه بچههای بسیار مومن از این سیستم خارج شدهاند، شهدای دانشآموز و معلمان شهید ما در این سیستم پرورش پیدا کرده بودند و همه اجزای سیستم و با مبانی اعتقادی و مذهبی ما همخوانی نسبی داشته است.
اما حرف ما این است که همه اهداف، مبانی، روندها و تئوریهای حاکم بر سیستم یعنی همه تار و پود آن باید از مبانی دینی نشأت بگیرد. من یک مثال میزنم. همه سیستم آموزش و پرورش دنیا از جمله ما، هدفشان این است که بچهها را برای خوب زندگی کردن در دنیا آماده کنند، یعنی دانش و تواناییهایی به آنها بدهند که بتوانند در این دنیا بخوبی زندگی کنند. در واقع هدف سیستمهای آموزشی، آموختن مهارتهای زندگی به دانشآموزان است.
این حرف درست و قابل دفاع است اما در مبانی دینی، این موضوع لازم است ولی کافی نیست. ما باید خودمان را برای خوب زندگی کردن در دنیا آماده کنیم ولی همه زندگی انسان در دنیا خلاصه نمیشود بلکه براساس اعتقادات دینی همه ادیان از جمله اسلام، بخش بینهایتی از زندگی (معاد) در انتظار ماست.
طبق گفتههای شما هدف سیستم آموزشی کشور از این به بعد، عاقبت به خیر کردن بچهها در دنیا و عقبی است. حالا بفرمایید رسیدن به این حیات طیبه را میخواهید با چه ابزارهایی محقق کنید؟
بله، رسالت آموزش و پرورش فراهم کردن زمینههای تربیتپذیری بچهها برای دستیابی به مراتبی از حیات طیبه است.
اما الان تمرکز نظامهای آموزشی دنیا از جمله نظام ما، آموزش به معنی انتقال دانش، معلومات و محفوظات است که گرچه لازم است اما کافی نیست. ما میخواهیم اگر دانشآموزی به المپیاد راه پیدا کرد ادب هم داشته باشد، به پدر و مادر احترام بگذارد و صداقت داشته باشد و مسئولیتپذیر هم باشد که همه اینها باید در آموزش و پرورش اتفاق بیفتد.
اینها از نظر ما تحول بنیادین است که متاسفانه این توفان به پا خاسته به تعبیر شما بیشتر اوقات به تغییر ساختار تعبیر میشود در حالی که تغییراتی مثل نظام 3ـ3ـ6 یا 3ـ3 ـ3ـ3 فقط جزء کوچکی از آن چیزی است که ما بهدنبال آن هستیم. ما میدانیم اگر نتوانیم مفاهیم، جهتگیریها و اهداف را تغییر دهیم این تغییر ساختارها هیچ فایدهای ندارد.
شما نگفتید از چه طریقی میخواهید به این اهداف متعالی دست پیدا کنید؟
من در تعریف تحول بنیادین گفتم تحولی است همه جانبه، عمیق، نظاممند و آینده پژوهانه. این تحول همهجانبه است، چون میخواهد همه مولفههای پیدا و پنهان سیستم را تغییر دهد، یعنی اگر روزی فکر میکردیم فقط با تغییر مواد درسی یا تقویت توان معلم و تغییر شیوههای تدریس مشکل ما حل میشود دیگر اینگونه فکر نمیکنیم بلکه باور داریم تغییر کتابهای درسی، افزایش مهارتهای علمی و شایستگیهای معلم، تغییر روشهای تدریس، تغییر شیوههای ارزشیابی و مدیریت و حتی تغییر فضای فیزیکی مدارس و نیز چیدمان داخلی کلاسها بهطور همزمان ضروری است.
ما معتقدیم تا وقتی نیمکتهای کلاس به شیوه فعلی چیده میشود و همه نگاهها به سمت تخته است حس آموزشی و تربیتی مطلوب به دانشآموزان القا نمیشود. اینها ریزه کاریهایی است که باید در همه ابعاد سیستم انجام شود تا تحول مورد نظر ما رخ دهد.
فکر میکنید چند سال طول بکشد که همه این کارها انجام شود؟
ایجاد تحول، زمانبر است. ما این سند را ذیل سند چشمانداز بیست ساله کشور که تا سال 1404 باید به نتیجه برسد، نوشتهایم و برنامههای 131 حکم سند را در سه برنامه پنجساله طبقهبندی کردهایم. بعضی از این برنامهها نسبت به بقیه اولویت دارد و برخی زمینه ساز اجرای برنامههای دیگر است.
نباید انتظار داشت این تحول در کوتاه مدت نمایان شود بلکه این کار نیاز به زمان دارد، دلیلش هم این است که تعلیم و تربیت کاری است که محتاج به زمان است. رفتاری که امروز بچههای ما در خیابانها دارند (چه مثبت و چه منفی) محصول عملکرد 15، 20 سال گذشته آموزش و پرورش است. پس اگر میخواهیم 20 سال بعد شاهد آسیب نباشیم باید از امروز با یک مدیریت درست، تحول را دنبال و همه مخاطبان سیستم آموزشی را با این تحول همراه کنیم.
به اعتقاد من تبدیل نظام آموزشی کشور به یک نهاد تربیتی و فرهنگی، مهمترین ماموریت سند تحول بنیادین است که البته این کار به تغییرات فرهنگی نیاز دارد. تغییرات فرهنگی هم که موضوعی زمانبر است، چون این تغییرات پیش از آن که در رفتارها متجلی شود، باید در باورها به وجود بیاید.
من وقتی با شما صحبت میکنم احساسم، احساس کسی است که با یک فیلسوف همچون سهروردی و ملاصدرا مشغول گفتوگوست، اما بیایید کمی واقعبینتر باشیم. صرفنظر از معلمانی که بهواسطه شرافتشان باید تمام قد مقابلشان ایستاد، معلمان بسیاری در کشور هستند که هنوز به کتک زدن اعتقاد دارند یا حتی مهارت گفتوگو ندارند و پرخاشگرند. پس فکر میکنم از آنجا که سیستم آموزشی ما معلم محور است، بخش زیادی از انرژی آموزش و پرورش برای رسیدن به حیات طیبه باید صرف آموزش معلمان شود.
بله حق با شماست، سختی کارمان هم همین است. ما اگر انتظار داریم دانشآموزان تغییر کنند میدانیم معلمان هم باید دچار تحول شوند که این موضوع به زمان نیاز دارد. شما میبینید که خانوادهها در خانه با وجود این که همه ابزارها را در اختیار دارند اما برای تربیت فرزندان دچار مشکل میشوند حالا شما تعداد بچههای یک خانه را ضربدر میلیون کنید تا ببینید کار آموزش و پرورش برای تعلیم و تربیت چقدر دشوار است.
ما برای رسیدن به این مقصود البته مکانیزمهایی در سند تحول تدوین کردهایم مثلا دانشگاه فرهنگیان که نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش را تامین میکند. ما الان بیش از 950 هزار معلم داریم که همراهی نکردن تعدادی از آنها با برخی طرحهای ما موجب شکست طرحها شد.
مثلا کدام طرح؟
مثل ارزشیابی توصیفی که البته خدا را شکر شکست نخورده است. در این طرح معلمانی که بیش از دو دهه با نمره کلاس را اداره میکردند و با دانش آموزان و والدین از این طریق ارتباط برقرار میکردند، موافق نبودند نمره را کنار بگذارند و از توصیف استفاده کنند. گزارشهای ما نشان میدهد معلمهای جوان ما نسبت به معلمان مسن در ارزشیابی توصیفی موفقتر بوده و از این طرح استقبال کردهاند، یعنی مسنترها و قدیمیترها نسبت به این شیوه مقاومت میکنند و سختی کار ما نیز از همین است و به همین دلیل میگویم برای ایجاد تحول باید صبوری کرد.
با وجود این مقاومتها شما از روند کار راضی هستید؟
اجرای ارزشیابی توصیفی را براساس مذاکرات، مشاهدات و تحقیقاتی که تاکنون انجام شده مثبت میبینم، هرچند در کنار آن آسیبهایی نیز وجود دارد و برخی کاستیها را نفی نمیکنم. حذف نمره و جایگزین کردن با توصیف، تحول بسیار بزرگی است، چون سیستمی را که هفت تا هشت دهه با نمره میچرخیده حالا دگرگون کردهایم. سعدی میگوید: سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل / از دل برون نشاید الا به روزگاران. پس باید صبور بود البته نمیگویم 70 یا 80 سال صبر کرد ولی دستکم باید هفت، هشت سال تحمل کرد.
شما از آسیبهای ارزشیابی توصیفی حرف زدید. منظورتان کدام آسیب است؟
مثلا معلمانی هستند که نگاهشان در کلاس، نمره محور بوده، اما وقتی میخواستهاند نتایج را اعلام کنند، نمره را به توصیف تبدیل کرده است.
فکر نمیکنید این قبیل آسیبها زاییده ایرادات نهفته در سیستم ارزشیابی است؟ یک ایراد از نظر من این است که معلمان در ارزشیابی توصیفی از روند یادگیری دانشآموزان، سلیقهای عمل میکنند یا این که مثلا ارزشیابی توصیفی، امکان رقابت میان دانشآموزان را به حداقل رسانده و چون نمرهای در کار نیست، نمیتوان دقیقا نقاط ضعف دانشآموزان را مشخص کرد. شما با من هم عقیدهاید؟
این موارد که شما اشاره میکنید به صلاحیت و تعهد معلم برمیگردد نه به ایرادات سیستم ارزشیابی. مثلا سلیقهای عمل کردن معلم نه فقط در ارزشیابی بلکه در سیستم نمرهدهی هم میتواند وجود داشته باشد.
اما قبول کنید برخی طرحهای شما ایراد دارد و نظام آموزشی کشور همیشه در حال آزمون و خطاست. مثلا ایجاد سیستم 3ـ3ـ6 که از سال تحصیلی بعد به 3ـ3ـ3ـ3 تبدیل میشود نوعی بازگشت به گذشته است. در واقع پدران و مادران ما نیز کلاس ششم ابتدایی خواندهاند. حالا سوال این است که چرا یک بار کلاس ششم حذف شد تا امروز مجبور شویم بار دیگر این پایه را ایجاد کنیم؟
ابتدا بگویم که هر بازگشت به گذشته، مذموم نیست. در واقع تفکر مدرنیته مدعی است که هر نوع برگشت به عقب و بازگشت به سنتها مذموم است و هرآنچه مربوط به گذشته است باید دور ریخته شود. اما در تفکر پسامدرن اعتقاد بر این است که در گذشته نیز سنتهای بسیار خوبی وجود داشته که به کار امروز هم میآید اما باید محتوای آن به روز شود. مصداق بارز این مساله نیز روی آوردن دنیای طب جدید به درمانهای سنتی است.
دومین نکته این است که ساختار جدید، بازگشت به گذشته نیست، بلکه شباهتهایی به گذشته دارد. نکته بعد این که در طول تاریخ آموزش و پرورش کشور، همیشه مقطع ابتدایی شش ساله بوده البته بجز سالهای 1343 تا 1345 که این نظام پنج ساله شد. علت هم این بود که آن زمان آموزش عمومی یعنی آموزش اجباری را هشت سال در نظر گرفتند که پنج سال به دوره ابتدایی و سه سال به دوره راهنمایی تعلق گرفت.
پس میتوانیم بگوییم تبدیل کردن دوره ابتدایی به پنج سال، کار اشتباهی بود و توجیه نداشت چون همه تحقیقاتی که از آن زمان به بعد در کشور ما انجام شده، نشان داده مقطع ابتدایی باید شش ساله باشد. همچنین تجربه 150 کشور دنیا که در آنها پایه ششم ابتدایی وجود دارد، نشان میدهد که کم کردن یک سال از مقطع ابتدایی کار اشتباهی است؛ اما این که چرا در همه این سالها پایه ششم اجرایی نشد علت این بود که همه راه درست را میدانستند، اما کسی شهامت ایجاد تغییرات را نداشت.
برتری نظام شش ساله به نظام پنج ساله از چه بابت است؟
یکی از دلائل این است که اگر ما ماموریت اصلی آموزش و پرورش را فراهم آوردن زمینه تربیتپذیری افراد در نظر بگیریم نه فقط انتقال دانش، بلکه بهترین سن تربیتپذیری افراد در دوره دبستان است و ما هر چه قدر به این دوره بیشتر بپردازیم، بردهایم. در این سن هنوز شخصیت بچهها به طور کامل شکل نگرفته پس میتوانیم آنها را در معرض پیامهای تربیتیمان قرار دهیم یعنی به آنها یاد بدهیم چطور رفتار کنند، چطور حرف بزنند، چگونه ارتباط برقرار کنند و...
میدانید که ما اکنون در کشور با مشکل جدی طلاق مواجه هستیم معنی طلاق این است که دو نفر نمیتوانند حرف هم را بهدرستی گوش دهند و مشکلاتشان را از این طریق حل کنند. پس افراد باید مهارت حرف زدن و گوش کردن را یاد بگیرند و بهترین سن برای این یادگیری، سن ابتدایی است.
توجیه شش ساله کردن دوره دبیرستان چیست؟ چرا پیش دانشگاهی حذف شد؟
دوره پیشدانشگاهی براساس فلسفهای به وجود آمد که بتدریج این فلسفه را از دست داد. دوستان ما به این علت دوره پیشدانشگاهی را برقرار کردند که تعداد خروجی آموزش و پرورش چند برابر ظرفیت دانشگاهها بود، یعنی چیزی حدود پنج میلیون پشت کنکوری؛ اما گذشت زمان این معادله را برهم زد بهطوری که اکنون دانشگاهها صندلی خالی دارد و کنکور برخی رشتهها حذف شده است.
پس وقتی وضع دانشگاهها به این صورت است دیگر نیازی به پیشدانشگاهی نیست در حالی که آن زمان که به پیشدانشگاهی نیاز بود، زمانی بود که شرط ورود به این دوره را داشتن حداقل معدل 14 در نظر گرفته بودند تا ورودی به این دوره کم شود. اما این روند بتدریج دچار انحراف شد به طوری که هر فردی که دیپلم میگرفت بهصورت خودکار وارد پیش دانشگاهی میشد. پس وقتی احساس شد که فلسفه وجودی این دوره از بین رفته، تصمیم به حذف پیش دانشگاهی گرفته شد.
این در حالی است که داشتن دیپلم و مدرک پیشدانشگاهی بهطور همزمان نیز مشکلاتی را در داخل و خارج کشور بهوجود آورده بود که دیگر شکی برای حذف این دوره باقی نگذاشت.
حالا از فلسفه ایجاد نظام 3ـ3ـ3ـ3 بگویید و این که چرا نظام 3ـ3ـ6 قرار است باز هم خردتر شود؟
در نظام 3ـ3ـ6 دوره شش ساله ابتدایی به هم پیوسته است اما در 3ـ3ـ3ـ3 دوره ابتدایی به دو دوره مجزا و دو هدف متفاوت تقسیم شده است. در سه سال اول ابتدایی شرایط فیزیکی، مناسبات انسانی، تجهیزات، رنگآمیزی فضا و هدف آموزش بیشتر به دوره پیشدبستانی شباهت دارد یعنی یک فضای نرم آموزشی.
به نظر ما سه سال اول ابتدایی زمان تربیت است نه آموزش. برای همین هم گفتیم که معلم هر سه سال باید یک نفر باشد، یعنی بهصورت دوری تا بین معلم و شاگرد رابطه عاطفی شکل بگیرد و تربیت از این طریق اتفاق بیفتد.
شما میگویید سه سال اول ابتدایی باید شبیه پیشدبستانی اداره شود، چندی پیش هم در جایی گفته بودید که این دوره باید شبیه مهدکودک اداره شود، اما یکی از ایرادهایی که به این شیوه گرفته میشود این است که چطور میشود سه سال اول ابتدایی را نرم و آسان گرفت و یکدفعه دانشآموزان را وارد سه سال تحصیلی جدی کرد. شما این گسست را چطور تفسیر میکنید؟
این که میگویم شبیه مهدکودک باشد این نیست که دقیقا عین مهدکودک باشد چون در این سه سال هم آموزش وجود دارد. ما بنا داریم سه سال اول ابتدایی را به این اختصاص دهیم که بچه چطور راه برود، چطور بنشیند و بلند شود که از لحاظ فیزیکی آسیب نبیند، چطور حرف بزند، گوش بدهد و اجازه بگیرد و مهارتهای اینچنینی. در این حین درسها هم وجود دارد و آموزش تعطیل نمیشود پس به این ترتیب من شکافی نمیبینم.
بهتر نبود شما یک کلاس و درسی به نام آداب معاشرت طراحی میکردید و همه این موارد را در آن میگنجاندید؟
به نظر ما این موارد با هفتهای یک جلسه حل نمیشود، بلکه باید کل سیستم در این جهت حرکت کند. خوب زیستن و رفتار مناسب داشتن نیاز به سالها آموزش و تمرین دارد و مشکل با یک درس حل نمیشود.
باور کنید خیلی دوست دارم دانشآموزان یک دهه بعد را ببینم و لذت ببرم از این که آنها چقدر با نسل ما فرق کردهاند.
اگر نتوانیم این کارهایی را که میگوییم عملی کنیم که باختهایم. به نظر من اگر سیستم این رویکرد را بپذیرد و همراهی کند یعنی معلمان صلاحیت لازم را پیدا کنند، کتابها عوض شود، شیوه ارزشیابی تغییر کند و بخصوص خانوادهها ما را همراهی کنند رسیدن به این اهداف شدنی است. ما زمانی به این نتیجه رسیدیم که خط دانشآموزان واقعا بد است. وقتی علتیابی کردیم متوجه شدیم که خط ماشینی و تایپی کتابها لطافت ندارد بویژه در دوره ابتدایی که بچهها خط را نقاشی میکنند عامل بدخطی آنهاست. برای همین خط کتابهای درسی را عوض کردیم و تحقیقات ما نشان میدهد خط دانشآموزان خیلی بهتر از قبل شده است.
یا همیار پلیس طرحی بود که از آموزش و پرورش بیرون آمد و گزارشهای ما نشان داد، دانشآموزان حین رانندگی والدین به آنها نسبت به تخلفات تذکر میدهند یا تصمیم گرفتیم همچون برخی کشورها بویژه کشور ژاپن که نظافت مدارس به عهده بچههاست ما نیز این کار را بکنیم. بچهها هم واقعا از این طرح استقبال کردند اما بتدریج والدین شاکی شدند و گفتند که بچه ما مستخدم مدرسه نیست. منظورم این است که اجرای طرحهای اینچنینی شدنی است البته به این شرط که نسبت به آنها فرهنگسازی شود و همه برای پیشبرد آنها تلاش کنند.
یکی از مقاومتهایی که به آن اشاره کردید به افزایش ساعت درسی مدارس مربوط میشود چون از هماکنون خانوادهها نسبت به این افزایش واکنش منفی نشان دادهاند.
ما قصد نداریم ساعات درسی را اضافه کنیم.
اما قبلا خودتان این موضوع را اعلام کردید.
در دوره ابتدایی آموزش 25 ساعت در هفته است. ما شش روز آن را به پنج روز در هفته تبدیل کردهایم و هر روز پنج ساعت که میشود 25 ساعت درهفته و فعلا هم قصد اضافه کردن آن را نداریم.
قرار است مدارس پنجشنبهها همچنان تعطیل بمانند؟ میدانید برخی معلمان از این بابت خیلی عصبانی هستند و میگویند حالا که آموزش و پرورش به ماندن بچهها کنار خانوادهشان تا این حد اصرار دارد اصلا بچهها پیش خانوادهها بمانند و به مدرسه نیایند.
مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی در حکم قانون است و به این راحتی قابل تغییر نیست. پس تعطیلی پنجشنبه مدارس هم که قانونی است نمیتوان آن را حذف کرد. این تصمیم به این علت اتخاذ شد که کل سیستم به این نتیجه رسید که مدارس باید دو روز در هفته تعطیل باشند. البته در قانون حرفی از تعطیلی نیامده بلکه صحبت از ساماندهی زمان آموزش در میان است تا از پنجشنبه برای مسائل تربیتی دانش آموزان استفاده شود.
ولی بچهها پنجشنبهها در کوچه و خیابان میگردند و عملا تربیت آنها تعطیل است.
(با خنده) نه تربیت تعطیل نیست و همه بچهها در کوچه نیستند. قرار بود آموزش و پرورش برای این روز تعطیل برنامهریزی کند، پیش بینیهایی هم برای این مساله شده اما بارها گفتم که تحولات اینچنینی نیاز به زمان دارد و باید صبر و حوصله به خرج داد و بسترهای فرهنگی و اجتماعی جامعه را مهیای پذیرش این تغییرات کرد.
البته ما عادت داریم همه موضوعا ت را موکول به زمان کنیم. در حالی که ما همواره بر زمانبر بودن موضوعات تاکید میکنیم، کشورهایی مثل ترکیه، کره و هند ما را پشت سر گذاشتند و رفتند. وقتی ما سند چشمانداز بیست ساله را برای توسعه کشور (و نیز توسعه نظام آموزشی) طراحی میکنیم باید هر سال نسبت به سال قبل پیشرفت را احساس کنیم مثلا اگر ما امسال پایه ششم را داشتهایم باید یک قدم هر چند کوچک به سمت متعالی شدن انسانها برداشته باشیم که 20 سال بعد این ذره ذرهها روی هم جمع شود و بشود حیات طیبهای که مدنظر ماست؛ در حالی که واقعا این طور نیست.
من حرف شما را تائید میکنم، اما این که میگویید ما از کشورهای همقطارمان جاماندهایم قبول ندارم. به گفته آمارهای بینالمللی رتبه علمی ما بسیار خوب است که تا چند سال پیش حتی به آن نزدیک هم نبودهایم. عدهای میگویند این موفقیتها مرهون تلاشهای آموزش عالی است اما من معتقدم ریشه این موفقیتها در آموزش و پرورش است. البته قبول دارم که ما دچار کاستی هستیم و اگر کمبودها را قبول نداشتیم که هیچگاه از تحول بنیادین در آموزش و پرورش حرف نمیزدیم.
مریم خباز - گروه جامعه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه