برخی منتقدان، مینی‌مال، را به اشتباه به مکاتب غربی نسبت می‌دهند

کم ‌گوی و گزیده‌گوی چون دُر

مینی‌مال در داستان‌نویسی یا به تعبیری نگارش و خلق short short stories فرزند طبیعی و مورد انتظار و گریز‌ناپذیر زمان معاصر است، یعنی دوره به اوج رسیدن تبعات ماشینیسم. مینی‌مال ریشه در ادبیات داستانی کلاسیک دارد. ماشینیسم حاکم بر جهان، بخصوص مغرب زمین و بویژه آمریکا ـ که به قول مشهور مینی‌مالیزم برخاسته از آن سرزمین است ـ باعث شده مردم وقت کافی و حوصله وافی برای خواندن داستان‌های بلند یا رمان نداشته باشند. در حقیقت مینی‌مال که نقطه مقابل ماکسی‌مال است، پاسخی طبیعی و قاصدی رساننده و مورد انتظار است به گرفتاری‌های رو به ازدیاد در جوامع فعلی، تنگی وقت و کمیاب‌بودن فرصت در جوامع صنعتی و دگرگونی‌های بنیادی در مکانیسم فکری و ذوقی مردم. رمان‌های پر طول و تفصیل، پرحادثه و محاصره‌شدن توسط شخصیت‌های متعدد دیگر امروزه مخاطب ندارند.
کد خبر: ۵۵۴۸۸۲

جنگ و صلح تولستوی، بینوایان ویکتور هوگو و حتی دن آرام میخاییل شولوخوف، اکنون به گنجینه پرارزش ادبیات قبل از ظهور و بروز مینی‌مال تعلق دارند. داستان مینی‌مال باید در نهایت ایجاز و اختصار و با حداقل کلمات با شخصیت‌های بسیار اندک و حتی بدون شخصیت نوشته شود.

مدت‌های مدید است نویسندگان نامداری چون ادگار آلن‌پوی آمریکایی، نیکلای گوگول روسی و گی‌دو موپاسان فرانسوی که می‌دانیم داستان‌نویسان مهم قرن 19 میلادی هستند و داستان‌های کوتاه، خواندنی و سیستماتیکی نگاشته‌اند ما را به خواندن داستان کوتاه عادت داده‌اند.

ما از زمان جمالزاده، با نگارش «یکی بودیکی نبود» سال 1300 و صادق هدایت که به روش اروپایی داستان نوشته‌اند، با داستان کوتاه مواجه شده‌ایم یا به طور مألوف چنین فکر می‌کنیم که این دو نویسنده شهیر و نویسندگان دیگر پس از آنها ما را از داستان‌های بلند و پرماجرای نویسندگان پس از مشروطیت مثل آقاخان کرمانی، طالب‌اف، صنعتی‌زاده، مشفق کاظمی، جمال شهران، محمد مسعود، علی دشتی و... جدا کرده‌اند و حال آن‌که ادبیات داستانی ایران چه منظوم و چه منثور همیشه مشحون از داستان‌های کوتاه و گاه بسیار کوتاه بوده است.

داستان کوتاه‌نویسی را به مکاتب غربی و اروپایی نسبت داده و آن را در مقابل مفصل‌نویسی یا ماکسی‌مالیسم قرار می‌دهند. طبق معمول در ایران مثل سایر کشورهای شرقی همیشه مرغ خارجی نه‌تنها غاز بلکه بوقلمون و شترمرغ است و حال آن‌که می‌دانیم جمالزاده و هدایت ـ که هر دو نمادهای داستان‌نویسی جدید به سبک اروپایی هستند ـ مردانی آشنا با ادبیات کلاسیک ایران بوده‌اند و هر دو با دقت و علاقه هر چه تمام‌تر ذخایر ادبی ایران در قرون گذشته بخصوص کتاب‌های مرتبط با ادبیات داستانی مثل جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات عوفی، ویس و رامین فخر‌الدین اسعد گرگانی، شاهنامه فردوسی، تمثیلات و حکایات و قصص کوتاه و بلند مندرج در مثنوی معنوی مولانا، خمسه نظامی و آثار سنایی و عطار را خوانده‌اند و طبعا از مندرجات آنها در ارتباط با قصه و تمثیل‌ها و روایت‌ها و حکایت‌ها و متون روایی آگاه بوده‌اند. در منابع ادبی به جا مانده از دوران قبل از اسلام و از اولین سال‌های تشکیل تطوّر زبان پارسی دری، ادبیات داستانی خوب، خواندنی، جذاب و متنوعی داشته‌ایم. هزار بیتی را که دقیقی طوسی قبل از فردوسی سرود و خدای نامه‌ها و شاهنامه‌های دیگر، مگر چیزی جز ادبیات داستانی منظوم ایران است؟ بعضی از داستان‌ها تراژیک و غمبارند و بعضی دیگر شاد و حتی گاه کمیک. 60 هزار بیت شاهنامه فردوسی در حقیقت متعلق به ادبیات روایی منظوم ایران است.

نظامی که منظومه پرداز بزرگی است لزوم پرداختن به داستان‌های کوتاه و کم و گزیده‌گویی را در عرصه سخنوری و داستان‌نویسی توصیه می‌کند. ابتدای خسمه خود می‌گوید:

با این‌که سخن به لطف آب است کم گفتن هر سخن صواب است آب ار چه همه زلال خیزد از خوردن پر، ملال خیزد کم‌گوی و گزیده‌گوی چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پر لاف از سخن چو دُر توان زد آن خشت بود که پر توان زد یک دست گل دماغ پرور از خرمن صد گیاه بهتر گر باشد صد ستاره در پیش تعظیم یک آفتاب از او بیش گرچه همه کوکبی به تاب است، ‌افروختگی در آفتاب است.

جان مینی‌مالیسم اختصار و ایجاز است و شریک‌شدن با فهم و استدراک خواننده. مصداق همان ضرب‌المثل فارسی که «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل». نویسنده مینی‌مالیست با خواننده آگاه فهیم، جدّی و علاقه‌مند شریک می‌شود. نحله مرگ مؤلف یا نفی مؤلف از همین‌جا سرچشمه می‌گیرد. خواننده با نویسنده شریک، همفکر و همراه می‌شود. مولانا در غزلی از دیوان شمس می‌گوید:

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بله جز که به سر هیچ مگو

و باز به قول خودش: پس سخن کوتاه باید والسلام.

مولانا مردی داستان‌پرداز و قصه‌گوست که به زیبایی و جذابیت هر چه تمام‌تر و با کمک از فرآیند جریان سیّال ذهن ـ که آن را محصول داستان‌نویسی فرنگی می‌دانیم‌ـ داستان‌هایی دلنشین و اثر‌گذار به مخاطبان خود عرضه می‌کند و گاه در یک داستان داستان‌هایی دیگر و تمثیلات و لطایف کوتاهی را بیان می‌کند و بموقع سر داستان اول برمی‌گردد. این قابلیت را در سنایی، عطار، نظامی و شبستری و داستان‌پردازان دیگر مهم و متعدد ایران داریم. مولانا بالای هر قصه‌ای مختصری از آن را با گزیده‌ترین کلمات به نثر هم می‌نویسد و در بالای داستان‌ها یا مطالب که می‌توان آن را چکیده منثور آن داستان یا داستان‌ها دانست و این چکیده جز آثار منثور مولانا، مثل فیه‌مافیه باید احصا شوند.

تمثیلات طنز‌آمیز مولانا مثل اعلای قصه‌های شیرین، کوتاه و پرتأثیر در حیطه ادبیات داستانی است. به این تمثیل یا لطیفه کوتاه توجه فرمایید:

آن یکی می‌گفت اشتر را که هی

از کجا می‌آیی ای فرخنده‌پی

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت خود پیداست از زانوی تو

آیا این قصه کوتاه شیرین طنزآمیز یک داستان مینی‌مالیستی نیست؟ ادگار آلن‌پو، نویسنده معروف آمریکایی که خود داستان‌های کوتاه زیادی نوشته و از پیشگامان جدی داستان کوتاه‌نویسی جدید است، می‌گوید: «داستان کوتاه آن است که در یک فرصت زمانی مشخص و ثابت خوانده شود و قبل از آن‌که خواننده بخواهد روی صندلی جابه‌جا شود به پایان برسد.»

پس شاخصه اصلی مینی‌مالیسم بسیار کوتاه‌نویسی و گریز از اطناب و شرح و تفصیل است. اما باید دانست، داستان‌نویسی مینی‌مال نوعی جریان آگاهانه است در جهت خلق آثار داستانی که از واژگان اندک پدید آمده تا از آن طریق، مباحث و مفاهیم عمیق و پیچیده مطرح شود. پس صرف کوتاه و بسیار کوتاه‌نویسی نمی‌تواند مینی‌مالیسم باشد. ایجاز یکی از مؤلفه‌های علم بیان است. علمای بلاغی چه در زمینه شعر و چه در میدان نثر از علم بیان مفصل صحبت کرده‌اند.

سعدی در گلستان خود که مشحون از قصص و تمثیلات کوتاه و زیباست، تمثیلی دارد که بسیار معروف است:

یکی بر سر شاخ و بن می‌پرید

خداوند بستان نظر کرد و دید

بگفتا که این مرد بد می‌کند

نه بر من که بر نفس خود می‌کند

سعدی در همان مصرع اول، داستان خود را گفته و تمام کرده است. مردی که بر سر شاخ درختی نشست و آن را از بُن می‌برد، خوب نتیجه آن محتوم‌الوقوع است. لزومی برای نویسنده ایجاد نمی‌کند که بگوید شاخ را برید و خود به زمین افتاد و دست و پایش یا دنده‌اش شکست. همین قصه بسیار کوتاه را می‌توان در چند صفحه هم نوشت؛ مبالغی باغ را توصیف کرد و درخت را و آن مرد ابله را و نتیجه‌گیری و درس و موعظه. ولی این خلاف علم بلاغت است.

شاید بهتر باشد برخی نظریه‌پردازان و منتقدان امروزی که دائم به آن طرف آب و تئوری‌های وارداتی چشم دوخته‌اند نظری هم بر همین ادبیات اصیل و کلاسیک خودمان بیندازند تا دریابند تا چه اندازه مولاناهای ما پست مدرن و در عین حال متکی به ریشه‌ها و سنت‌ها بوده‌اند.

سیدمحمود سجادی‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها