در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
صحبت از اکبر میثاقیان است که پس از پشتسر گذاشتن یک دوره کوتاه مدت مربیگری در آلومینیوم هرمزگان، اکنون در استراحت کامل به سر میبرد و مترصد فرصتی است تا با استفاده از آن دوباره خودش را در فوتبال ایران نشان دهد.
اکبر اوتی سالهای دور فوتبال ایران اکنون در کسوت یک مربی و یک کارشناس، نظرات جامعی در رابطه با شرایط امروز فوتبال ایران دارد؛ از رده ملی گرفته تا رده باشگاهی. او از نحوه جداییاش از آلومینیوم میگوید و اینکه چرا تا امروز هدایت یک تیم بزرگ را بهعهده نگرفته است.
خیلی زود از مجموعه آلومینیوم جدا شدید.تحلیل خودتان از عملکردی که در این چند ماه در آلومینیوم داشتید، چیست؟
ابتدا باید بگویم من در شروع کارم در این تیم به این نکته یادآور شدم که اگر آلومینیوم در لیگ برتر باقی بماند، معجزه شده است. با وجود اینکه میدانستم ما در لیگ برتر کار بسیار سختی خواهیم داشت کار خود را در این تیم شروع و برای بقا در لیگ برتر بسیار تلاش کردم. تیم خیلی دیر جمع و جور شد و مشکل زیادی برای آمادهسازی داشتیم. ما حتی نتوانستیم یک اردوی تدارکاتی هم برگزار کنیم؛ چرا که بضاعت بسیار محدودی داشتیم. امکانات ما واقعا کم بود، اما با وجود این، عملکرد بسیار خوبی در لیگ برتر داشتیم، آن هم درحالی که اکثر بازیکنان ما جوان و بیتجربه بودند.
تعدادی از بازیکنان شما برای نخستین بار حضور در لیگ برتر را تجربه میکردند، این شرایط روی تیم شما اثر منفی داشت یا اثر مثبت؟
ده بازیکن ما برای نخستین بار در لیگ برتر به میدان میرفتند، اما با وجود این، با همین بازیکنان در لیگ برتر خوب نتیجه گرفتیم. اگر به آمار کلی باشگاه آلومینیوم نگاه کنید، متوجه میشوید در دیدارهایی که نتیجه را واگذار کردیم اختلاف گل ما بیشتر از یک گل نبود. همین نتایج هم برای مردم خونگرم بندرعباس بسیار خوشحالکننده بود.
پس با این اوصاف از عملکرد تیمتان کاملا راضی هستید.
بله، صعود صرف همین تیم به لیگ برتر شور و شعف زیادی در بندرعباس ایجاد کرد که مایه دلگرمی بود، اما باید در کنار آن، مشکلات زیادی را تحمل میکردیم از جمله اینکه به دلیل کمبود بودجه، بازیکنان تیم بارها باشگاه را به ترک تمرینات تیم تهدید کردند، اما به هر حال همه چیز ختم به خیر شد. با این اوضاع شاهکار کردیم و کارشناسان نیز به این موضوع اعتقاد دارند. من از این تیم رفتهام، اما زندگی جریان دارد و آلومینیوم نیز همچنان خوب نتیجه میگیرد.
جدایی شما از این تیم اتفاق غیرمنتظرهای بود.
در بندرعباس اتفاقهایی افتاد و حرکاتی را دیدم که اصلا خوشم نیامد! شایسته نبود با من که در این تیم تا این حد زحمت کشیدم، اینطور رفتار شود. مسئولان این باشگاه در حق من کار خوبی نکردند. من به این دوستان حتی قول بقا در لیگ برتر را داده بودم، اما کاری که آنها در حق من انجام دادند، جوانمردانه نبود. من خیلی برای این تیم زحمت کشیدم، اما کسی قدر ندانست.
حالا چه سرنوشتی را برای این تیم در لیگ برتر پیشبینی میکنید؟
قبلا گفتهام، الان هم میگویم، این تیم صددرصد با مربی جدیدش در لیگ برتر میماند. از زمانی که سرمربی این تیم شدم تا امروز که دیگر در آلومینیوم سمتی ندارم همیشه و در هر جا به این نکته تاکید و پافشاری کردم که نماینده بندرعباس قطعا در لیگ برتر باقی میماند. تیم در زمان من پنج امتیاز با قعر جدول فاصله داشت و اکنون نیز این شانس را دارد تا در لیگ برتر باقی بماند.
در مدت زمانی که شما هدایت آلومینیوم بندرعباس را به عهده داشتید این تیم چقدر در ارائه بازیهای زیبا در لیگ برتر موفق بود؟
شک نکنید آلومینیوم زیباترین بازیها را ارائه میداد. کارشناسان نیز همیشه بازیهای زیبای آلومینیوم را مورد تمجید قرار میدادند. ما در نیمفصل میلاد میداوودی را به تیم آوردیم، اما حتی پیش از بهرهگیری از بازیکن با تجربهای همانند او یا هر بازیکن با تجربه دیگری، ما کاملا زیبا بازی میکردیم. آلومینیوم به زمان بیشتری نیاز داشت تا حتی بازیهای زیباتری هم ارائه بدهد. ما باید بیشتر در کنار هم زمان صرف میکردیم تا به سطح بالاتری برسیم. یکی از جالبترین کارهایی که در این تیم صورت گرفت استفاده از بازیکنان جوان و آیندهداری همچون رهرو، میثم مجیدی، تیغ نورد و... بود.
از شور و شعف مردم بندرعباس در زمان صعود آلومینیوم به لیگ برتر گفتید، آنها حالا که دیگر در این تیم نیستید، همچنان شما را حمایت میکنند؟
بله، مردم بندرعباس باور نمیکردند تیم شهرشان به لیگ برتر صعود کرده است و به همین خاطر شور و شعف وصفناپذیری در میان همه آنها به وجود آمد. آنها هنوز هم به من میگویند چرا مسئولان باشگاه این رفتار را با تو داشتند.
در حال حاضر پیشنهاد و برنامهای برای هدایت تیمهای لیگ برتری ندارید؟
به پایان فصل نزدیک شدهایم و پنج، شش هفته بیشتر به پایان لیگ باقی نمانده است. با چنین زمان کوتاهی دیگر در این فصل فرصت مربیگری در لیگ برتر را نخواهم داشت. همه چیز بماند برای فصل بعد.
به غیر از آلومینیوم که ادعا دارید فوتبالی زیبا به نمایش میگذاشت به نظر شما در لیگ این فصل کدام تیم در ارائه فوتبال زیبا موفق بود؟
استقلال بسیار خوب بازی میکند و فوتبالی زیبا از خود به نمایش میگذارد. سپاهان و فولاد هم همینطور هستند و همیشه زیبا بازی میکنند. سبک بازی فولاد شبیه رئالمادرید شده است.
با وجود اینکه میگویید آلومینیوم زیبا بازی میکند، اما بسیاری اعتقاد دارند شما در جریان یک بازی تیم خود را به بازی بسته و در حقیقت ضدفوتبال تشویق میکنید. این ادعا را چقدر میپذیرید؟
این چیزی است که از همان ابتدا درباره من میگفتند و حالا کاملا در ذهن همه جا افتاده است! در همه دنیا هم این چیزی که شما گفتید، جریان دارد. طبیعی است وقتی یک تیم جلو میافتد برای حفظ نتیجه رو به بازی بسته میآورد. من همیشه به ضدفوتبال متهم شدهام، اما کسی به این موضوع اهمیت نمیدهد که من تیم پرسرمایهای را در اختیار نداشتهام. تیم من استقلال، پرسپولیس یا سپاهان نیست که بهترین و با تجربهترین بازیکنان را در اختیار داشته باشد، تیم من متشکل از بازیکنانی است که همه جوان و بیتجربه هستند و من برای حفظ این تیم گاهی واقعا مجبورم تاکتیک دفاعی را به کار بگیرم. این یکی از روشهای جداییناپذیر در فوتبال برای نتیجهگیری و حفظ نتیجه است. بارسلونا با آن عظمتش گاهی اوقات ضدفوتبال بازی میکند و رو به دفاع میرود. اصلا باید بگویم به کار بردن اصطلاح ضدفوتبال درست نیست. این جریانی که برای حفظ نتیجه در یک مسابقه مشاهده میشود ضدفوتبال نیست، بخشی از فوتبال است و نوعی تاکتیک شمرده میشود. نتیجهگرایی یعنی همین و همانطور که گفتم تیمهای بزرگی چون بارسلونا نیز گاهی از این تاکتیک استفاده میکنند.
لیگ نسبت به سالهای گذشته از لحاظ کیفی پیشرفت کرده است، اما باز هم اشکالاتی در این لیگ دیده میشود؛ از نحوه برگزاری رقابتها گرفته تا سطح کیفی برخی از دیدارها. چه راهکارهایی برای رفع این اشکال و ارتقای بیشتر سطح کیفی لیگ دارید؟
ما از لحاظ برگزاری رقابتها مشکلی نداریم و تنها مشکل به کیفیت فنی رقابتها برمیگردد. این مشکل هم به ضعف بازیکنان حاضر در باشگاهها برمی گردد.
یعنی فقط این بازیکنان هستند که سطح کیفی لیگ را پایین میآورند؟
بله، البته مشکل دیگری به لیگ وارد نیست. ما از لحاظ برگزاری رقابتها مشکلی نداریم و همه چیز بخوبی تنظیم شده است. زمان برگزاری رقابتها و برنامهریزی برای این لیگ حرف ندارد، اما مشکل همانطور که گفتم به ضعف فنی خود بازیکنان برمیگردد؛ البته مشکلات دیگری هم وجود دارد که در جای خود باید مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.
چه مشکلاتی؟
امکانات بسیاری از تیمهای حاضر در لیگ چندان مناسب نیست. تشکیلات باشگاهها باید سازماندهی داشته باشد و از طرفی بحث مالی در بالا و پایین رفتن سطح کیفی لیگ بسیار تاثیرگذار است. اکنون بسیاری از باشگاههای ما مشکل مالی دارند.
برای مشاهده یک لیگ با معیارهای تمام حرفهای چقدر باید انتظار کشید؟
نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یک لیگ تمام حرفهای به همین زودی شکل بگیرد. تشکیلات این لیگ هنوز نقص دارد و تا زمانی که آنها رفع نشود، نمیتوانیم به برگزاری لیگی با کیفیت دلخوش باشیم.
در صحبتهایتان به ضعف بازیکن در ایران اشاره کردید که این مشکل قطعا به ضعف بازیکنسازی برمیگردد. خود شما به عنوان یک مربی بازیکن ساز شناخته میشوید، اما اکثر مربیان ایرانی رویکردی غیر از این دارند. همین بیتوجهی مربیان ضعف بازیکن در فوتبال ایران را باعث نشده است؟
بله، دقیقا همینطور است. نمیخواهم از خودم تعریف کنم، اما من نفر اول بازیکنسازی در ایران بودم. در تمام تیمهایی که از ابتدا حضور داشتم تا امروز همیشه بازیکنسازی را جزو اولویتها قرار داده و خواهم داد. اگر به عملکرد من در تمام تیمهایی که در آن حضور داشتهام، نگاهی بیندازید متوجه این موضوع میشوید. من در ابومسلم، راه آهن، پیام، شموشک و همین آلومینیوم هرمزگان بازیکنسازی میکردم و استعدادهای زیادی را به فوتبال ایران معرفی کردم. من بازیکن زیاد ساختم، اما هرکسی جرات نمیکند از بازیکنان جوان استفاده کند. اکثر مربیان ما تمایلی به استفاده از بازیکنان جوان ندارند، چون نتیجهگرایی اولویت آنهاست و با جوانان هم که نمیتوانند به این هدف برسند، بنابراین کاری به بازیکنسازی ندارند و به عبارتی جرات این کار را ندارند. متاسفانه مربیان ما حاضری خور هستند. این طرز فکر که دیگران بازیکن بسازند و من از دسترنج آنان استفاده کنم، اصلا درست نیست؛ البته طرف دیگر ماجرا را هم باید در نظر گرفت و آن اینکه هیچکس دوست ندارد ببازد، برای همین بازیکنان خوب را به تیم خود میآورند تا با قویترشدن تیمشان از شکستهای احتمالی جلوگیری کنند. این شرایط باعث میشود جایی برای بازیکنسازی باقی نماند. بازیکنانی نظیر بادامکی، جباری، تیموریان و... بهترین دوران فوتبالی خود را زیر نظر من پشت سر گذاشتند. من به این بازیکنان جوان بها دادم و از آنها استفاده کردم تا اکثر آنها ستاره تیم خود یا حتی تیم ملی باشند. آنها متعلق به یک نسل خاص بودند، اما این نسل خاص دیگر قرار نیست به وجود بیاید، چون هیچکس به بازیکنسازی بها نمیدهد.
به غیر از نبود برنامهای جامع برای بازیکن سازی، مشکل دیگر فوتبال ایران را در چه میبینید؟
مربیان ما باید رویکردی اساسی به بازیکنسازی داشته باشند که ندارند، اما مشکلات دیگری هم وجود دارد که قابل اغماض نیست. فوتبال ما نتیجه گراست. ما همیشه همینطور بودهایم و این مشکل اصلی فوتبال ماست. خیلی کم پیدا میشوند تیمهایی که به غیر از نتیجهگیری دنبال معیارهای دیگری هم باشند. زمانی که من در ابومسلم بودم این تیم با وجود بهرهگیری از بازیکنان جوان، بسیار زیبا بازی میکرد و نتیجهگرایی صرف را مدنظر خود قرار نمیداد. آن زمان البته خود باشگاه هم تمایل زیادی به جوانگرایی داشت و ما نیز با خیالی آسوده از بازیکنان جوان استفاده میکردیم.
چرا آن ابومسلم دیگر در سطح اول فوتبال ایران جایی ندارد؟
از زمانی که ابومسلم از نظارت مستقیم و پشتیبانی نیروی انتظامی خارج شد، اوضاع تغییر کرد. ابومسلم هر سال بازیکنان جدیدی را به فوتبال ایران معرفی میکرد، اما متاسفانه این ابومسلمی که این روزها میبینیم، توانایی معرفیکردن بازیکن جدیدی را ندارد. زمان ما هر سال از طریق ابومسلم 10 تا 12 بازیکن درجه یک، خوب و جوان به فوتبال ایران معرفی میشد.
به نظر میآید شما برچسب مربی ای را خوردهاید که از لیگ دسته یک تیم به لیگ برتر میآورید، اما پس از ورود به لیگ برتر مدت زمان زیادی طول نمیکشد که آن تیم را بنا به هر دلیلی رها میکنید و مجدد سراغ یک تیم دسته یکی دیگر میروید. این روال تکرار میشود، چرا؟
نه، اینطور هم که شما میگویید نیست. من تا جایی که بتوانم سعی میکنم در تیمی که خودم در حال هدایت آن هستم بمانم، اما همیشه اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود. زمانی که در شهرداری تبریز بودم، میخواستم حضوری طولانی در این تیم داشته باشم، اما مشکلی پیش آمد که ادامه همکاری من را با باشگاه فراهم نمیکرد. من بیمار شده بودم و همسرم اجازه نمیداد دیگر مربیگری کنم. من هیچ مشکلی با باشگاه نداشتم، اما بهخاطر بیماری و پافشاری همسرم که نمیخواست من با آن اوضاع و احوال مربیگری کنم به همکاری خود پایان دادم. پس از اینکه در جاهای مختلفی مربیگری کردم امسال به آلومینیوم بندرعباس آمدم، اما گویا تصمیم من برای حضور در این تیم با عجله بود. حالا هم اتفاقی نیفتاده و نمیخواهم به گذشته فکر کنم.
عدهای از مربیان همانند شما مانند یک سرباز فوتبال محسوب میشوند، به این معنا که با برنامههایی همانند بازیکنسازی خدمت بزرگی به فوتبال میکنند و همیشه در خدمت فوتبال هستند، اما عدهای دیگر از دسترنج دیگران استفاده میکنند تا سرهنگ و ژنرال شوند. حالا دورنمای مربیگری شما چیست؟ میخواهید یک سرباز زحمتکش باقی بمانید یا اینکه به درجه ژنرالی ارتقا یابید؟!
من همیشه سرباز هستم و سرباز هم باقی خواهم ماند. همیشه گفتهام و باز هم میگویم، من فقط جاهای سخت کار میکنم. همیشه به من میگویند چرا خودت را اینقدر اذیت میکنی و در جاهای سخت کار میکنی؟! اما من دیوانه کار کردن در جاهای سخت هستم. دوست دارم در جایی کار کنم که امکانات کم، اما پتانسیل بالایی داشته باشد. دلم میخواهد با بازیکنان جوان نتیجه بگیرم و خودم بازیکن بسازم. کارکردن با این شرایط کار هر کسی نیست. من همیشه به این فوتبال خدمت کردهام و پول و مسائل مادی جایی در ذهن من نداشته است. یکی دیگر از شیرینیهای کار من آوردن شور و شعف به شهرستانهای مختلف است. بهطور طبیعی وقتی یک تیم شهرستانی را از لیگ دسته یک به لیگ برتر بیاورید، شور و شعف زیادی در بین مردم آن شهر به وجود میآید و این با ارزشترین مساله برای من است.
اگر قرار باشد مربیان ایرانی بر اساس توانایی و میزان دانش خود رتبهبندی شوند، شما خودتان را در چه رتبهای قرار میدهید؟
با نادیده گرفتن این رتبهبندی باید بگویم من در دسته مربیانی قرار میگیرم که در این فوتبال به حق خود نرسیدهاند. حتی اگر بحث رتبهبندی مربیان هم در میان باشد، نمیتوانم دقیقا بگویم کجای این رتبهبندی هستم. نمیخواهم بگویم من نفر اول یا دوم رتبهبندی هستم، اما حداقل میتوانم اشاره کنم از زحمتکشترین مربیان فوتبال ایران هستم و همین برایم اهمیت دارد.
به عنوان یک مربی باتجربه چقدر کار دیگر مربیان لیگ برتری را قبول دارید؟ فکر میکنید در میان این مربیان، مربیای وجود دارد که شایسته مربیگری در لیگ برتر نباشد؟
ببینید، مهم این است که مربیان لیگ برتری برای رسیدن به این جایگاه تلاش کردهاند و با تلاش فراوان به هدف خود رسیدهاند. اینکه شایسته حضور در لیگ هستند یا خیر معنایی ندارد. ما باید به مربیان خود بسیار احترام بگذاریم، چرا که آنها قشر بسیار زحمتکشی هستند.
چرا هرگز در طول دوران مربیگریتان هدایت تیمهای بزرگ و پرطرفدار را بر عهده نگرفتهاید؟ این موضوع فقط به تمایل نداشتن خودتان برمی گردد؟
همیشه دوست داشتهام در تیمهای بزرگ و پرطرفدار مربیگری کنم، اما این تیمها هرگز نصیب من نشده!
چرا؟
خب من همیشه حواسم جای دیگری بود و همانطور که گفتم به کار در جاهای سخت عادت کردهام. هرجا بازیکنان جوان حضور داشتهاند، شما میتوانید ردپایی از اکبر میثاقیان پیدا کنید. هر چند تمایل زیادی برای کار در تیمهای بزرگ داشتهام.
خودتان امیدوار هستید در آینده شرایط کارکردن شما در تیمهای بزرگ مهیا شود؟
من سبک خاص خودم را دارم و این سبک با مربیانی که در تیمهای بزرگ از بازیکنان حاضر و آماده استفاده میکنند، متفاوت است. من مرد کارکردن در شرایط سخت هستم و میتوانم تواناییهای خود را در یک تیم برزگتر هم نشان بدهم.
به بحث فوتبال ملی برسیم. زمانی که کارلوس کرش به ایران آمده بود، شما از جمله مربیانی بودید که حمایت همهجانبهای از او داشتید. اکنون که کار تیم ملی برای صعود به جامجهانی با این مربی به اما و اگر کشیده شده، باز هم از او حمایت میکنید یا اینکه نظرتان عوض شده است؟
زمانی که کرش آمد وظیفه همه ما بود که از او حمایت کنیم. مربی تیم ملی هر چقدر هم که بد کار کند تا لحظه آخر باید حمایت شود و این موضوع در مورد کرش هم صدق میکند. یک مربی تا زمانی که تمام نشده، باید از حمایت کامل دیگران برخوردار باشد. مربیگری یک چیز کاملا سلیقهای است و کرش نیز براساس سلیقه خود در تیم ملی مربیگری میکند، بنابراین اشکالی بر او وارد نیست. من کرش را به عنوان یک مربی فنی کاملا قبول دارم. ما باید تا روزی که کرش در ایران است، او را حمایت کنیم. نباید این را هم فراموش کنیم یک مربی هرچقدر هم خوب باشد نمیتواند همیشه ببرد و با تیمش همه تیمها را شکست بدهد.
حالا اگر کرش نباشد، مربیان داخلی توانایی هدایت تیمملی را دارند؟
البته که این توانایی را دارند. ما مربیان بسیار خوبی در کشور داریم. متاسفانه در میان این مربیان افرادی که به تیم ملی رسیدهاند، فرصت کمی برای کارکردن داشتهاند. نمیخواهم نامی ببرم، اما اگر به همین مربیان داخلی خودمان قبلا فرصت کافی داده میشد، شاید میتوانستند اهداف خود را عملی کنند، اما هرگز این فرصت را در اختیار نداشتند.
با توجه به اینکه کار تیم ملی برای رسیدن به جامجهانی بسیار سخت شده، میتوان امید داشت تیم ملی را در جامجهانی 2014 برزیل ببینیم؟
باید بگویم کار بسیار سخت و دشواری پیش روی تیم ملی است، اما توجه داشته باشید هیچچیز غیرممکن نیست. در فوتبال همیشه اتفاقهای خاصی میافتد و همین اتفاقهای خاص میتواند ما را به سمت جامجهانی رهنمون کند. شانس باید یار تیم ملی باشد تا بتواند راه خود را برای حضور در جامجهانی هموارکند. بازیکنان تیم ملی بدون در نظر گرفتن این موضوع که تا چهاندازه کار آنها برای رسیدن به جامجهانی سخت شده، باید تا آخرین لحظه بجنگند و تمام توان خود را بگذارند.
کرش چه اشتباهاتی را مرتکب شد که تیم ملی برای صعود به جامجهانی کار بسیار دشواری داشته باشد؟
من نمیدانم. این را باید از خود کرش پرسید، خود او بهتر از هر کسی میداند چطور باید به این پرسش پاسخ دهد. ما که فقط بیننده بودیم و دیدیم تیم ملی چطور به لبنان و ازبکستان باخت.
اگر تیم ملی به جامجهانی نرفت، چه کسی بیشتر از همه باید مورد سرزنش قرار بگیرد؟
همیشه مربی باید پاسخگو باشد. او در همه چیز دخیل است، البته این را باید یادآور شوم که وقتی تیم میبرد همه میگویند ما بردیم، اما وقتی تیم میبازد همه میگویند اکبر آقا باخته! یکمربی قرار نیست همیشه طعم شیرین برد را تجربه کند، بالاخره باخت هم وجود دارد.
مدتی پیش گفتید که با پیرمردها نمیشود به جامجهانی رفت، اما اگر همین پیرمردها هم کنار بروند با این بازیکنان جوان میتوان به حضور در جامجهانی فکر کرد؟
من هرگز این را نگفتم و حرفی از حضور پیرمردها در تیم ملی به میان نیاوردم. پیرمرد کلمه خوبی نیست و استفاده از آن در فوتبال اشتباه است. آخر مگر میشود یک فرد سیوپنجساله پیرمرد باشد؟! به جای کلمه پیرمرد باید از اصطلاح «بازیکنان باتجربه» استفاده کنیم. من اتفاقا موافق حضور بازیکنان با تجربه در تیم ملی هستم. همین نکونام را ببینید که چقدر میتواند به تیم ملی کمک کند، او تجربه بسیار بالایی دارد و این تجربه در تیم ملی به کار میآید. ما باید به بازیکنان با تجربهای نظیر جواد نکونام احترام بگذاریم. وقتی بازیکنی میتواند به تیم ملی کمک کند دیگر بحث بازیکن پیر و جوان مطرح نیست. تلفیق همین بازیکنان جوان و باتجربه است که تیم ملی را قدرتمندتر میکند. حیف است بازیکنانی نظیر نکونام یا کریمی را به خاطر سی و چند ساله بودن از تیم ملی کنار بگذاریم. تلفیق این بازیکنان با جوانانی نظیر قوچان نژاد، نظری و... تبعات مثبتی به دنبال دارد. به یک نکته دیگر هم باید توجه داشت. همیشه نباید از دور به تیم ملی نگاه کرد و در مورد بازیکنان تیم ملی قضاوت داشت. گاهی اوقات لازم است از نزدیک ماجرا را نگاه کنید. وقتی از نزدیک بازیهای بازیکن با تجربهای مثل نکونام را ببینید و قدرت او به عنوان یک راهنما برای سایر بازیکنان را مشاهده کنید متوجه میشوید حضور یک بازیکن با تجربه در تیم ملی چقدر مهم است. ما با فقر بازیکن روبهرو هستیم و به همین دلیل باید قدر بازیکنان باتجربهمان را بیشتر بدانیم.
همین فقر بازیکن باعث شد کرش به دنبال دورگهها و بازیکنانی که در خارج از کشور شاغل هستند، برود؟
بله، اما روی آوردن به این دست از این بازیکنان فقط به خاطر فقر بازیکن نیست. آنها هم بالاخره ایرانی هستند و به عنوان یک ایرانی عرق و تعصب زیادی به کشورشان دارند. توانایی فنی آنها بالاست و این ویژگی مهمترین دلیل آنها برای دعوت به تیم ملی است. این اتفاق خوبی است که ما حتی خارج از کشور هم از سرمایههای فوتبالی متعددی بهرهمند هستیم. حضور این دست بازیکنان دراردوی تیم ملی برای پیشرفت سایر بازیکنان هم مفید است. خود من از حضور بازیکنانی نظیر دژاگه، قوچاننژاد و... در تیم ملی بسیار خوشحال هستم.
در ایران میتوان بازیکنی را پیدا کرد که از این دورگهها بهتر باشد؟
خیر، فکر نمیکنم چنین بازیکنی در ایران وجود داشته باشد. نمیتوان تصور کرد در ایران بازیکنی باشد که به پای اشکان دژاگه برسد.
مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا شروع شده است. فکر میکنید در این دوره سرانجام تیمهای ایرانی بتوانند پس از رکودی طولانیمدت به توفیق برسند؟
ما در لیگ قهرمانان آسیا همیشه در اندازه بضاعت مان ظاهر شدهایم و اشکالی وارد نیست. بررسی عملکرد چند سال اخیر تیمهای ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا نشان میدهد این تیمها عملکرد بدی در دورههای گذشته نداشتهاند؛ بخصوص سپاهان و ذوبآهن که بهترین نتایج را گرفتند. در لیگ قهرمانان آسیا شرایط متفاوتی حاکم است. خستگی راه وجود دارد و ناهماهنگی زمانی ایران با کشور مقصدی که قرار است در آن بازی برگزار شود اغلب مشکلساز است. با همه این مشکلات باز هم میتوان به موفقیت همه تیمهای ایرانی در جام باشگاههای آسیا امیدوار بود.
در قسمتی از صحبتهای خود اشاره کردید در فوتبال به حق خود نرسیدهاید. چه اتفاقهایی باعث شد به حق خود نرسید؟
تقصیر کسی نیست، بدشانسی خودم بود. من در ابومسلم شانسهای زیادی نصیبم شد از جمله اینکه میتوانستم با این تیم قهرمان جام حذفی شوم. ما به فینال جام حذفی صعود کرده بودیم، اما نشد که قهرمان شویم. یک بار هم در لیگ به مقام چهارم لیگ رسیدیم و به عنوان بهترین تیم شهرستانی انتخاب شدیم. اگر من در ابومسلم باقی میماندم شاید این تیم همانند ذوبآهن توفیق بینالمللی پیدا میکرد، اما خارجشدن این تیم از زیرمجموعه نیروی انتظامی همه چیز را خراب کرد. شانس با من یار نبود. عوضشدن حامی مالی این تیم نیز به ضرر ما تمام شد. اگر ابومسلم با نیروی انتظامی به کار خود در لیگ ادامه میداد من در مربیگری به همه خواستههایم میرسیدم و حقم پایمال نمیشد.
شما را حتما فصل آینده در لیگ برتر میبینیم؟
شک نکنید حتما من را در یک تیم خوب میبینید. من که نباید از کار خودم تعریف کنم، اما توانایی کارکردن در هر شرایطی را دارم. متاسفانه امسال از صداقت من سوءاستفاده شد، اما دیگر اجازه نمیدهم این اتفاق در فصل آینده بیفتد. فراموش نکنیدمن همیشه سرباز زحمتکش این فوتبال هستم و در آینده به حق خودم میرسم و جایگاه بهتری در فوتبال پیدا میکنم هر چند جایگاه من اکنون نیز برای همه مشخص شده است.
یار وفادار آقا فیروز
اکبر میثاقیان، اردیبهشت 1332 در شهرستان گنبدکاووس به دنیا آمد. او که فوتبال را از سنین نوجوانی شروع کرد مابین سالهای 49 تا 70 در باشگاههای دیهیم تهران، بوتان تهران، ابومسلم، ملوان بندرانزلی و استقلال تهران به عنوان یک مدافع به میدان رفت.
او که حضوری طولانی مدت در تیم ملی فوتبال نداشت، تنها در سال52 چند بازی ملی انجام داد.
میثاقیان از سال 74 مربیگری خود را در تیمهای باشگاهی رسما آغاز کرد. او چهار سال در ابومسلم مربیگری کرد و پس از آن هدایت دیگر تیم مشهدی یعنی پیام را به عهده گرفت.
شموشک نوشهر مقصد بعدی او بود؛ تیمی که میثاقیان دو سال در آن حضور داشت. این مربی سازنده فوتبال در سال 83 مجدد به ابومسلم برگشت و همراه این تیم در سال 84 به فینال جامحذفی راه یافت که در این فینال مقابل صباباتری شکست خورد تا از صعود به لیگ قهرمانان آسیا بازبماند.
مربی بذلهگوی فوتبال ایران همراه همین تیم در سال 85 به مقام پنجم لیگ رسید وعنوان بهترین تیم شهرستانی را از آن خود کرد.
میثاقیان در سالهای 85 تا 90 در راهآهن، استقلال اهواز، شهرداری تبریز و شاهین بوشهر مربیگری کرد و در فصل 91ـ90 نیز به آلومینیوم هرمزگان پیوست. او این تیم را به لیگ برتر فوتبال باشگاههای کشور آورد، اما اواسط فصل بنا به دلایلی به همکاری خود پایان داد.
این مربی بذلهگو که خود را به نوعی ادامهدهنده راه فیروز کریمی میداند، همواره در اظهارنظرهایش، شوخطبعی را نیز وارد کرده است تا یک جاهایی معلوم نباشد که به شوخی حرفی را زده یا حرف دلش را بر زبان آورده است البته در این فوتبال گویا باید بذلهگو باشی و از دریچه طنز با قضایا برخورد کنی، چه در غیر این صورت با این همه مسائل و مشکلات ساختاری و مدیریتی، اگر به روی فوتبال نخندی، ممکن است از فرط عصبانیت و حرص و جوش خوردنهای همیشگی، کارتان به بیمارستان کشیده شود. بیجهت هم نیست که علی کفاشیان همواره در این فوتبال میخندد.
از سوی دیگر، میثاقیان در کنار همه شوخطبعیهایش، یک جاهایی نیز از کوره در رفته و به صورت بازیکنانش سیلی زده است که وقتی بعد از بازی علت آن را پرسیدهاند، جواب داده با این کار خواسته به بازیکنانش شوک وارد کند!
سپاهان نمونه کامل یک باشگاه حرفهای است
میثاقیان، باشگاهداری در فوتبال را بحثی پیچیده؛ اما رو به رشد میداند.
به گفته وی تکمیل فرآیند تبدیل شدن تیمها به باشگاه به میزان امکانات موجود برمیگردد. در حال حاضر در میان همه نامهای شرکتکننده در لیگ برتر، سپاهان نمونه کامل یک باشگاه حرفهای به شمار میرود، چرا که امکانات تکمیل شده دارد.
نگاهی اجمالی به نحوه مدیریت در آنجا نشان میدهد سپاهان یک باشگاه واقعی است نهیک تیم. وقتی همه مراحل و مدیریتی قدرتمند پشتسر مجموعهای وجود داشته باشد روند تبدیلشدن به یک باشگاه زودتر طی میشود.
میثاقیان با بیان اینکه برخی از تیمهای شرکتکننده در لیگ برتر فاصله زیادی با باشگاهشدن دارند، تاکید دارد که فولاد را هم میتوان به عنوان یک باشگاه کامل معرفی کرد. آنجا که می گوید: فولادیها مجموعه بسیار قدرتمندی دارند و در لیگ این فصل هم بسیار خوب ظاهر شدهاند. سبک بازی فولاد شباهت زیادی به رئالمادرید دارد، به گونهای که هنگام تماشای بازیهای این تیم باور نمیکردم این تیم فولاد است. زیبا بازیکردن فولاد علاوه بر اینکه به کادر فنی این تیم مربوط میشود، به تبدیلشدن فولاد به یک باشگاه تمام و کمال نیز ارتباط دارد.
هیلدا حسینیخواه - گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد