کیهان:من انقلابی ام روایت تشخّص یک ملت
«من انقلابی ام روایت تشخّص یک ملت»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛انقلاب اسلامی، تشخص ملت ماست. درست به همین علت، جشن پیروزی انقلاب هرگز بی فروغ و کم رنگ نشده است. انقلاب اسلامی، هستی و حیثیت مردمان خوب ماست و بنابراین جشن 35 سالگی آن را امسال چنان که در شأن والای خودشان بود، رونق بخشیدند. دریای انقلاب روز 22 بهمن دوباره موج برداشت و خیابان ها را لبریز کرد. قطره ها با این دریا احساس تشخص می کنند. هر ناظر منصف و بیطرف در مواجهه با چنین تصویر قاب ناپذیری احساس کوچکی می کند و زبان به تحسین می گشاید؛ اینکه یک انقلاب 34 سال پس از وقوع، همچنان سرزنده و پرنشاط است. انقلاب ها نوعا پس از پیروزی تبدیل به نهاد و ساختار شده و فروکش کرده اند. اما جنس انقلاب اسلامی چیز دیگری است.
تعبیر «من انقلابی ام» که همین روزها بر زبان مقتدای از جان گرامی تر انقلاب جاری شد، لوح فشرده ای از سیمای امروز ایران است. این شعار و شعور در لبیک مردم میزبان جشن پیروزی انقلاب جاری شد تا فارغ از همه مجازها و حاشیه ها و هیاهوها و حباب ها به «حقیقت» و «اصالت» متن ایران انقلابی گواهی دهد.
درباره این متن و حواشی سزاوار است دقیق تر و عمیق تر سخن گفته شود.
1- حاشیه ها و حاشیه سازان، کف و حباب روی آبند. همه آنها که در برابر تشخص انقلابی نظام امت- امامت ایران منم منم کرده اند، ناخالصی ها و حباب های غروری بودند که به بیرون پرتاب شده اند؛ حتی اگر چند صباحی خودنمایی کرده باشند. از سازمان عریض و طویل منافقین تا بنی صدر و سپس نسل های بعدی منافقین در دهه های اول و دوم و سوم انقلاب، سیاهه ای از این حباب اندیشان و غوغازیستان را می شود نوشت که چگونه اسیر توهم شدند و خود را با مخ به دیوار انقلاب کوبیدند حال آن که خیال می کردند سرقفلی مردم را به نام آنها زده اند. در همین 20 سال اخیر، از این جماعت کم نداریم که در دام فتنه های خودساخته افتادند و از دست رفتند، حال آن که تشخص انقلاب افزون تر شد. حقیقت انقلاب اسلامی و حباب های عارض شده، همین آیت الهی در قرآن حکیم است که «از آسمان آبی فرو فرستاد و از هر دره و رودخانه ای به اندازه وسعت آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیلاب بر روی خود کفی حمل کرد- همان گونه که برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی نیز در کوره ها آتش روشن می کنند و کف هایی روی آن پدید می آید- خداوند حق و باطل را چنین مثال می زند. اما کف ها به بیرون پرتاب می شوند ولی آنچه (از آب یا فلز و طلای خالص) به مردم سود می رساند، در زمین می ماند.» (آیه 17 سوره رعد).
2- گاه حاشیه ها و هیجان و هیاهو و غوغای مجازی مسگرآباد رسانه ها چنان عرصه را بر متن حقیقت تنگ می کند که بسیاری از ناظران را به خطا و اشتباه می اندازد. همین صحنه آرایی 3 سال پیش طیف های رنگین کمان فتنه را تداعی کنید که چگونه به مدد عملیات روانی دشمن شعبده بازی کردند و خیالواره جنبش را در برابر انقلاب علم کردند. اگر ماجرای نهم دی از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی جاری نمی شد، ترفند شعبده بازان لو نمی رفت. «وقد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل و لسنا نرعد حتی نوقع ولا نسیل حتی نمطر». آن روز وقتی روح انقلاب اسلامی در شریان خیابان جاری شد و قاب بندی های فضای مجازی را شکست، دوست و دشمن عیان دیدند که مدعای جنبش سبز فقط یک کاریکاتور کم مایه است و در برابر آن اصل نمی تواند هماوردی کند.
گردانندگان اتاق فکرهایی که به تعبیر کسانی چون مایکل لدین (از مشاوران سابق امنیت ملی آمریکا) 20 سال برای چینش پرحوصله فتنه سبز وقت صرف کرده بودند، پس از شوک آن شکست بزرگ، فرستادگان سران فتنه به خارج از کشور را دور هم جمع کردند تا این ناکامی پرهزینه را آسیب شناسی کنند. جمع بندی این بود که پروژه آشوب سال 1388 در «شمال شهر فکری و سیاسی» متوقف ماند و نتوانست به یک جریان اجتماعی و مردمی و توده ای تبدیل شود. حلقه اصلی و فعال در فتنه از طریق واسطه ها این گرای خائنانه را به دشمن داد که برای درگیر کردن مردم با پروژه آشوب و اغتشاش، باید اقتصاد و معیشت آنان را هدف گرفت. تحریم های «گزنده» و «فلج کننده» که بر زبان وزیر خارجه پیشین آمریکا جاری شد، خروجی این جمع بندی و مشورت بود. به مدت یک سال زندگی ملت ما را با خبیثانه ترین و رذیلانه ترین شیوه ها تحت آزار و فشار قرار دادند تا مگر آنان را علیه تشخص و حیثیت و هستی خود بشورانند و آشوب سیاسی روشنفکرانه را تبدیل به هرج و مرج اجتماعی کنند. برخی دوست نمایان- در دو حلقه فتنه و انحراف- نیز که همچنان حاضر نیستند تکلیف خود را یکسره کنند، با گفتار و رفتار حاشیه سازانه به جنگ اعصاب دشمن کمک کردند و روی آرامش روانی جامعه رژه رفتند. بدین ترتیب هیزم و بنزین آتش افروزی هم فراهم شد اما...
بصیرت و موقعیت شناسی ملت خوب ما در 22 بهمن امسال پاسخی دندان شکن به این تست یکساله بود. با همین چند ساعت حضور به موقع در جشن پیروزی انقلاب، حساب دست دشمنان و طیف های رنگارنگ فتنه گر آمد. این یک کارستان بزرگ بود که ضریب امنیت ملی را با وجود خیانت و خطاهای متعدد برخی سیاستمداران ارتقا داد. اصالت با همین متن انقلابی است و نه چهره های سیاسی منیت زده که به اقتضای شعبده رسانه ای دشمنان مانند پف فیل، حجیم و فربه می شوند. رجوی و بنی صدر، نخستین پف فیل های حجیم شده دشمن بودند که روزگاری حجم فضای مباحثه و مطبوعات و خیابان و دانشگاه را در قرق خود گرفته بودند. اما امروز که بادشان خالی شده- و به دست همین ملت بصیر تنظیم باد شدند!- باید دید به کدام بیغوله اسقاطی ها پرت شده اند که مطلقا به چشم نمی آیند؟! اینها عبرت بزرگی است برای همه اهالی سیاست که اسیر رویکردهای پفکی در برابر اصالت انقلاب نشوند.
3- رویکرد نظام امت- امامت در متن انقلاب اسلامی، حرکت معطوف به پیشرفت است. سرعت این حرکت ممکن است به خاطر برخی ضعف و نقص و قصور و تقصیر و خطا و خیانت ها، کم و زیاد شود اما به اعتبار بصیرت و صبوری نظام واره امامت(امام و امت) دچار انجماد، ارتجاع، انحطاط و انحراف نمی شود. انعطاف حکیمانه و معطوف به مصالح عالیه در متن این حرکت متعالی تعبیه شده در عین حال که همین نظام بر سر اصول راهبردی نه به بیگانه و نه به بیگانه زدگان و منحرفان باج نمی دهد.
چنین پویش حکیمانه ای البته بسیار سخت است. اسلام اشعری و معتزلی، آیین های دینی قشری یا اباحی، و اسلام سلفی یا سکولار خیلی آسان یا به بن بست می رسند یا در کلیت اصول تخفیف می دهند و رهزنان آنها را برهنه می کنند و خلاص! اما اسلام تراز نظام امت- امامت، اسلام پویش معطوف به اصول و منعطف در برابر سرعت گیرها و دست اندازها و گردنه هاست. یعنی در برابر موانعی که دشمن دست و پا می کند یا دوستان خائن و خاطی پدید می آورند، متوقف نمی شود هرچند که به اقتضای مسیر، سرعت خود را تنظیم می کند.
این گونه رانندگی حتما بیداری و حوصله و صبردوچندان را طلب می کند همچنان که مستلزم وقوف بر مختصات مسیر و اشراف بر عوارض و موانع موجود در موقعیت است. یکجا باید با دنده سنگین حرکت کرد و یکجا پرگاز رفت و شتاب گرفت. هنر یک خلبان خوب هواپیما فقط خوب برخاستن از زمین نیست؛ خوب فرود آوردن هواپیما در ایستگاه های میانی هم شرط است. هنر مدیریت در چنین شرایطی که آمیزه ای از مدیریت حرکت و مدیریت چالش ها و مزاحمت هاست، جلوه گر می شود و امت و رهبری ما در طول 34 ساله تاریخ انقلاب، این هنر مدیریت توأم با صبر و بصیرت را نشان داده اند. البته این مدیریت معطوف به پیشرفت، آمیخته به خون دل خوردن- و به تعبیر مقتدای انقلاب «صبر و احتساب» (پای خدا نوشتن و با خدا معامله کردن)- است. کافی است چالش ها و بحران های پدید آمده در دولت موقت، دولت بنی صدر، دولت دوران دفاع مقدس، دولت سازندگی، دولت اصلاحات و دولت عدالت را مرور کنیم، آنگاه شهادت خواهیم داد که مدیریت بحران و چالش در مقیاس نظام امت- امامت چقدر کارآمد و متعالی بوده است.
4- همراهان نظام امت- امامت در کاروان انقلاب تا جایی حرمت و احترام دارند که حقیقت انقلاب را محترم بدارند. اگر جبهه استکبار به دنبال ایجاد بی ثباتی و هرج و مرج و به ویژه آشفته سازی افکار عمومی است، هرکدام از رجال سیاسی که با گفتار یا رفتار خود برای این راهبرد کلی دشمن مجال فراهم کنند، در موضع اتهام قرار می گیرند. جرم بزرگ رجالی که فتنه سال 88 را تدارک کردند و خود در عمق آن سقوط کردند همین بود که برای دشمن مجال فراهم کردند و حاضر به جبران نشدند. آنها دایره های متداخلی با دشمن ترسیم کردند که یا متحدالمرکز بود و یا هم پوشانی داشت. امروز هم عملکرد برخی سیاستمداران، علایم و آثار فتنه زدگی را بروز می دهد. بازی با عباراتی نظیر انتخابات آزاد و انتخابات مهندسی شده در کنار اظهار ضعف در برابر فشارهای دشمن و بروز وسوسه پذیری در برابر مدعای دروغین آمریکا پیرامون مذاکره و همچنین ماجراجویی سیاسی و رسانه ای و ایجاد ابهام و اغتشاش فکری در جامعه از علایم این بیماری است که احتمالا به موازات نزدیک شدن به انتخابات آتی- در صورت معالجه و مداوا نشدن- عود خواهد کرد. تعارض با قانون اساسی و تنظیم امور مبتنی بر آن به انضمام تخریب نهادهای قانونی و انجام اقدامات تروریستی و انتحاری سیاسی علیه نظم حقوقی مبتنی بر قانون اساسی و سرانجام، عدم تمکین و دور زدن رهنمودهای راهبردی امام و رهبری، نشانه های این جریان بیمار است که مانند همیشه باید با صبر و حوصله و قاطعیت انقلابی، در قرنطینه و انزوا قرار گیرد.
در این میان می شود توصیه ای مشفقانه به چند چهره سیاسی خاص که با فتنه و انحراف همسایه یا هم خانه شده اند، کرد و آن اینکه دعاوی خود درباره نگرانی برای انقلاب و اعتدال و وحدت ملی یا زمینه سازی برای ظهور بهار جان ها(امام عصر عج) را با متن امت- امامت به عنوان مرکز ثقل سلامت انقلاب محک بزنند. شعار وحدت ملی و اعتدال و دلبستگی به جمهوری اسلامی، با سوژه سازی روزانه برای رسانه های افراطی و دشمنان انقلاب و وحدت ملی قابل جمع نیست همچنان که عیار ادعاهایی نظیر مدعای زنده باد بهار و مقدمه سازی ظهور مهدی موعود(عج) با تبعیت محض از ولایت فقیه سنجیده می شود اگرنه حق این است گفته شود؛ که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی!
مشفقانه و ناصحانه باید از این قبیل سیاستمداران خواست اگر در نسبت شان با امت و امامت خلل و اختلال ایجاد شده، یک بار سیستم فکری و عاطفی خود را «ری استارت» و ارتباط حیاتی با «مرکزیت» انقلاب را بازیابی کنند، در غیر این صورت، انجماد و قفل شدگی ذهنی موجب خسارت برای خود آنها خواهد شد. همین روزها با ابراز تواضع در برابر عظمت متن جاری انقلاب می توان نو شد و در آغوش این دریای زلال عزت و کرامت یافت. این مسیر بهتر از آزردن خاطر شریف ملت و ورود به منطقه ممنوعه خیانت است.
خراسان:تونس و سه کانون بحران در منطقه
«تونس و سه کانون بحران در منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛چند روزی از صدور فتوای قتل محمد البرادعی، رئیس سابق آژانس انرژی هسته ای و از رهبران معارض مصری نگذشته بود که تونس، کشوری که آغازگر قیام توده های مردم علیه دیکتاتورهای عرب بود، شاهد نخستین ترور در تاریخ انقلاب این کشور پس از بن علی شد. ترور شکری بلعید، رهبر 48 ساله مخالفان چپ گرا باعث شده تا بسیاری از جریان های داخلی و خارجی انگشت اتهام خود را به سوی حزب اسلام گرای النهضه بگیرند. حمادی الجبالی نخست وزیر تونس و از اعضای حزب النهضه اعلام کرده است، وزرای مهم هم حزبی اش کابینه را ترک خواهند کرد و دولتی تکنو کرات تشکیل خواهد داد، اظهار نظری که با واکنش رسمی دفتر اجرایی حزب النهضه مواجه شده است. طرفداران النهضه به خیابان ها آمده و نسبت به کودتا علیه دولت منتخب هشدار داده اند.
فارغ از کشمکش های داخلی میان 3 جریان سلفی، سکولار و اسلام گرای معتدل و همچنین اختلاف نظر درون حزبی میان اعضای ارشد النهضه به عنوان فراگیرترین حزب سیاسی تونس؛ آن چه بیش از همه در ناآرامی های اخیر این کشور به چشم می خورد نقش بازیگران خارجی است.
2 سال پس از آغاز اعتراض های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا، ظاهرا تلاش دیکتاتورهای منطقه و همپیمانان غربی شان برای کنترل خیزش توده های عرب موثر نبوده است. واقعیت آن است که 3 منطقه " خلیج فارس"، "لوانت" و "مغرب عربی" نقاط کانونی هستند که تجربه کننده احتمالی تغییرات بنیادین در نظام های حکومتی موجود خود خواهند بود. البته بایستی اذعان کرد که مقاومت شدیدی نیز برای پرهیز از این تحول در حال شکل گیری است. در این یادداشت تلاش می شود تا با بررسی موج تغییرات در این 3 کانون و چگونگی مواجهه دولت های منطقه با آن به نقش بازیگران خارجی در ناآرامی های اخیر تونس پرداخته شود.
الف: خلیج فارس
کشورهای حاشیه خلیج فارس که مجموعاً با عنوان شورای همکاری خلیج فارس شناخته می شوند به سرکردگی عربستان تمام تلاش خود را انجام می دهند که موج تغییرات دامن امیر نشین های این منطقه را نگیرد. عربستان و قطر تلاش می کنند تا با دمیدن در آتش جنگ داخلی در سوریه، اعزام و تسلیح جریان های سلفی و جهادی به داخل خاک این کشور از پتانسیل اعتراض و براندازی در داخل کشور خود بکاهند. با این حال ظاهرا فرسایشی شدن جنگ در سوریه باعث شده تا این کشورها با موج بازگشت تکفیری های جهادی به موطن های اصلی خود مواجه شوند. اقدامی که بیش از پیش امنیت این کشورها را تهدید می کند. لذا سیاست اخیر کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان بر ایجاد جبهه جدیدی در مغرب عربی استوار شده است. دامن زدن به ناآرامی ها و ممانعت از شکل گیری ثبات سیاسی در مصر و تونس از طریق تهییج جریان های سلفی و صدور فتاوی تکفیری از یک سو و ایجاد نقاط جدید بحران برای انتقال جریان های افراطی و دور ساختن آنها از سرزمین اصلی از سوی دیگر 2 ستون این سیاست می باشد.
با این حال آن چه این روزها در این منطقه شاهد هستیم، فراتر رفتن موج اعتراضات مردمی از منطقه الشرقیه در عربستان، خیزش دوباره مردمی در یمن، تداوم اعتراضات در بحرین، گسترش مخالفت ها در کویت و افزایش فعالیت های اخوانی در امارات می باشد.
ب: لوانت
منطقه لوانت که اصطلاحا به کشورهای اردن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین گفته می شود، کانون دیگر ناآرامی های منطقه است. اعتراضات در اردن باعث شده تا روز گذشته پادشاه این کشور باردیگر برکاهش اختیاراتش تاکید کرده و انتخاب نخست وزیر را معطوف به نظر مشورتی پارلمان کند. در عراق نیز اختلافات طایفه ای و مذهبی در حال اوج گرفتن می باشد. مخالفان دولت در استان الانبار تصمیم به حرکت به سمت پایتخت گرفته اند، امری که باعث شده تا دولت پنج شنبه آتی را در بغداد منع آمد و شد اعلام نماید. در سوریه ناآرامی ها و مداخلات خارجی کماکان ادامه دارد. جریان های فلسطینی در تلاش اند تا با تشکیل دولت وحدت ملی و تاکید بر دستاوردهای جدید مانع بین المللی چون حضور رسمی در سازمان های بین المللی، مانع از تشکیل جریان های اعتراضی در میان مردم فلسطین شوند. لبنان نیز مدتی است آبستن نا آرامی های قومی و مذهبی شده است و هر از چندگاهی خیابان های طرابلس شاهد درگیری های مسلحانه جریان های سیاسی است.
درناآرامی های منطقه لوانت آن چه بیش از همه قابل رصد است، مداخلات قطر و ترکیه می باشد. دوحه و آنکارا به دنبال ایجاد ائتلافی جدید در منطقه می باشند. سران حزب عدالت و توسعه با عقبه ای اخوانی و قطر به عنوان پایگاه رهبران تبعیدی اخوان به دنبال ایجاد یک کمربند اخوانی از دولت های همسو در منطقه می باشند. لذا تهییج اخوان المسلمین در اردن و سوریه و تلاش برای سرنگونی دولت شیعی در عراق و دولت هم پیمان حزب الله در لبنان را در دستور کارخود قرار داده اند.
ج:مغرب عربی
سومین کانون بحران منطقه مغرب عربی است، منطقه ای که عبارت است از تمام کشورهای شمال و شمال غرب آفریقا به ویژه، الجزایر، تونس، لیبی، مصر ، موریتانی،سودان، مالی و سومالی. گروگان گیری در "ان امیناس" الجزایر، تقویت گروه الشباب وابسته به القاعده و مداخله نظامی خارجی در سومالی، حمله نظامی فرانسه به مالی، تقویت جریان های وابسته به القاعده در لیبی از یک سو و سرمایه گذاری گسترده عربستان و قطر بر روی جریان های معارض و همچنین گسترش اعتراض های مردمی در سودان و موریتانی از سوی دیگر باعث شده تا بسیاری از تحلیل گران جهت حرکت امواج تغییر را به سوی مغرب عربی پیش بینی کنند. در این میان کشور الجزایر نقش کلیدی خواهد داشت و هرگونه تغییر در آن می تواند موج جدیدی از تغییرات را در منطقه ایجاد کند. اتفاقی که قطعا با منافع شیوخ عرب خلیج فارس به ویژه شاهزادگان سعودی همراه خواهد بود. ایجاد یک افغانستان در فاصله ای دور از مرزهای حجاز پروژه ای بود که در سوریه ناکام ماند و هم اکنون بخت خود را در مغرب عربی امتحان می کند. واقعیتی که روز گذشته لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نیز به آن اشاره کرد و نسبت به شکل گیری یک افغانستان جدید در مغرب اسلامی هشدار داد.
تفسیر تحولات این روزهای تونس به عنوان کشوری تاثیر گذار در مغرب عربی خارج از چارچوب ذکر شده در بالا نمی باشد. با این حال عقبه تاریخی مردم تونس باعث شده تا بذر افراط در این سرزمین رویش مناسبی نداشته باشد. حب اهل بیت که میراث حکومت فاطمیون در شمال آفریقا است همراه با تعقل گرایی دانشمندان دانشگاه الزیتونه دو مانع اصلی رشد سلفی گری در این کشور می باشد. ترور "شکری بلعید" و تبلیغات ضد دولتی پس از آن و تلاش برای شکاف میان رهبران النهضه حکایت از سناریویی از قبل طراحی شده نه تنها برای تونس که برای منطقه ای به وسعت مغرب عربی دارد. بحرانی که علاوه بر دور ساختن تهدید از کاخ های شیخ نشینان حاشیه خلیج فارس، بهانه ای نیز در اختیار رهبران اروپا قرار خواهد داد تا با آغاز جنگی جدید هم اقتصاد در حال رکود خود را نجات دهند و هم منابع دست نخورده کشورهای آفریقایی را صاحب شوند.
جمهوری اسلامی:پشت پرده حوادث تونس
«پشت پرده حوادث تونس»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که درآن میخوانید؛"فساد" را باید یکی از ریشهها و عوامل اضمحلال و سرنگونی حکومتها دانست؛ عاملی که به سرعت موجب شعلهور شدن انقلابها میشود و تومار دیکتاتورها را درهم میپیچد، همانگونه که رژیم پهلوی را در ایران و حکومت "زین العابدین بن علی" را در تونس، "حسنی مبارک" را در مصر، "ژنرال قذافی" را در لیبی و "علی عبدالله صالح" را در یمن به زبالهدان تاریخ افکند.
شاید کسی تصور نمیکرد پس از 23 سال حکومت استبدادی سرهنگ عالی رتبه پلیس و رئیس سازمان امنیت تونس، در لباس رئیسجمهور مادام العمر این کشور و حکومت مشت آهنین، فریاد ظلم ستیزی در این کشور شمال افریقا، جرقهای باشد برای سرنگونی رژیم زین العابدین بن علی و آغاز نهضتی که به زودی سراسر کشورهای عربی را فرا گرفت. در 24 دی ماه سال 89 در پی اعتراض یک جوان تونسی به فساد حاکم بر این کشور، انقلاب مردم تونس شکل گرفت. جوان فقیر و تحصیل کردهای به نام "محمد بوعزیزی" که در اعتراض به فساد دولتی دست به خودسوزی زد و این اقدام وی باعث برافروخته شدن آتش خشم مردم تونس شد. دیری نگذشت که زین العابدین بن علی به همراه خانوادهاش به عربستان گریخت و ملت تونس از زیربار سلطه حکومتهای فاسد و دیکتاتوری کمر راست کرد و قیام این کشور، الگویی شد برای دیگر کشورهای مسلمان که سالها زیر چکمه فرعونها و جلادها له شده بودند. ولی تحولی که دو سال پیش منشاء تحول بزرگی در جهان شده و دومینوی سقوط رژیمهای فاسد را آغاز کرد، اینک با ترور یک سیاستمدار سکولار و یکی از رهبران اپوزیسیون این کشور گرفتار گردابی از توطئه گردیده و با تلاش بیگانگان، رنگ خزان به خود میگیرد.
داستان، از ماجرای ترور "شکری بلعید"، از سیاستمداران مخالف دولت اسلام گرای کنونی تونس شکل گرفت. وی که دارای گرایشهای چپگرایانه و سکولار بود، هفته گذشته در مقابل منزلش هدف اصابت دو گلوله قرار گرفت و کشته شد. این ترور که تاکنون مسئولیت آن از سوی هیچیک از گروههای تونسی برعهده گرفته نشده، موجی از تظاهرات، درگیریها و ناآرامیها را در این کشور ایجاد کرد. این ترور در وضعیت کنونی نه تنها از سوی احزاب مخالف که به دنبال مقابله با دولت اسلام گرای تونس هستند محکوم شد بلکه اسلامگرایان نیز این اقدام را جنایتکارانه توصیف کرده و حتی "حمادی الجبالی" نخستوزیر تونس نیز با آنکه بر وجود اختلاف نظر با بلعید و سایر رهبران گروههای سکولار تأکید کرد، گفت: "هرگز راضی به مرگ یکدیگر نیستیم."
پس از این حادثه رسانههای غربی و مخالفان دولت تونس، بیهیچ دلیلی، دولت اسلامگرا، بویژه حزب "النهضه" را مسئول این حادثه معرفی کردند که در اثر آن موجی از آشوب و ناآرامی را در این کشور به بهانه این حادثه، ولی در اصل به منظور باز گرداندن انقلاب تونس به نقطه صفر، آغاز شد.
ناگفته پیداست که به چند دلیل، اتهام دست داشتن جناح حاکم و دولت این کشور در این ترور، دور از واقعیت است.
نخست آنکه در وضعیت کنونی که دولت زیر فشار گروههای سکولار، احزاب مخالف و بقایای رژیم سابق این کشور قرار دارد، حداقلی از عقلانیت سیاسی حکم نمیکند که چنین اقدامی با برنامه ریزی و رضایت حاکمان صورت بگیرد، زیرا این مسأله به تقویت و یکپارچگی احزاب و گروههای مخالف در مقابله با دولت تونس خواهد انجامید.
دوم اینکه هر چند "شکری بلعید" از مخالفان دولت کنونی بود، اما به لحاظ جایگاهش، وزنی در میان شخصیتهای برجسته مخالف نداشت، بنابر این ترور وی نمیتوانست هیچ کمکی به حل مشکلات دولت بکند.
سوم آنکه نگاهی به وضعیت سیاسی تونس در ماههای اخیر نشان میدهد که دغدغههای اصلی جناح حاکم به مشکلات اقتصادی، و پر کردن شکافهای موجود در ائتلاف دولت حاکم و ارائه راه حلی برای گذر از این مرحله و تصویب قانون اساسی جدید این کشور معطوف بوده است. از این رو ریشههای ترور را باید در جایی دیگر جست و اینکه چه کسی از ترور یکی از رهبران نه چندان برجسته مخالف دولت که فقط رئیس یکی از احزاب دست چندم است، سود میبرد؟
پاسخ به این سئوال، مستلزم نگاهی دقیق و موشکافانه به وضعیت کنونی سیاست و حکومت در تونس، صف بندیهای حزبی و جریانی و وجود دستهای پیدا و پنهان در پشت این حوادث است.
با اینکه انقلابهای جدید و تحرکات مربوط به تحول در کشورهای عربی از تونس شروع شد، اما انقلاب کنندگان نتوانستند تمامی فصول این انقلاب را به درستی پشت سر بگذارند و اینگونه برداشت کردند که با تغییر رژیم و ساقط کردن حکومت دیکتاتوری به اهداف خود رسیدهاند درحالی که چنین نیست و آنها با سرنگونی رژیم، در حقیقت گام اول را برداشته و گامهای اساسی دیگر هنوز در پیش است. به همین دلیل انقلابهای اخیر کشورهای عربی را باید انقلابهای ژلهای لقب داد که هنوز سمت و سوی حرکت آینده خود و دوستان و دشمنان انقلاب و تهدیدات آینده را به درستی درک نکردهاند.
تونس اکنون در وضعیت بغرنجی از صف بندیهای حزبی و سیاسی گرفتار است. از یکطرف اسلامگرایان که با پیشتازی "حزب النهضه" به رهبری "راشد الغنوشی" در انتخابات توانستند در مقایسه با سایر گروههای سیاسی، بیشترین آرا را به دست آورند و در نهایت با احزاب جمهوری، دمکراتیک و آزادی دولت ائتلافی تشکیل دهند و پستهای ریاست جمهوری، نخست وزیری و ریاست مجلس میان این سه حزب تقسیم شود. از طرف دیگر، طی ماههای اخیر، این ائتلاف بامشکلات و کارشکنیهای گوناگونی روبرو بود زیرا برخلاف انتظارات مردمی نتوانسته از پس مشکلات اقتصادی و اجتماعی این کشور بر آید و در نتیجه، زمینه برای وسوسه گروههای مخالف دولت از یکسو و قدرتهای غربی و حامیان رژیم سابق از سوی دیگر ایجاد شد. از این رو پس از ترور "شکری بلعید"، نخستوزیر تونس پس از انحلال دولت اسلام گرا اعلام کرد به دنبال تشکیل یک دولت سکولار و لیبرال است و عملاً به اکثریت حزب النهضه در انتخابات پایبند نخواهد بود.
نگاهی هر چند گذرا به وضعیت آشفته تونس و درگیریهای خیابانی این کشور نشان میدهد چند گروه که از این شرایط بیشترین سود را برده اند، میتوانستهاند در صف عاملان این ترور بوده باشند.
1- سلفیها که از فضای حاصل از بهار عربی و بیداری اسلامی، بیشترین بهرهبرداری را برای احیاء تفکرات انحرافی خود نموده و از این اسب زین کرده برای تاختن و رسیدن به اهداف نامشروع شان استفاده کردهاند. آنها با استفاده از امکانات مالی و تبلیغاتی عربستان، طی دو سال اخیر از پلههای زیادی در عرصههای مختلف تونس بالا رفته و با انتشار افکار افراطی و انحرافی قصد دارند با فتنه انگیزی در این کشور، تصویر خشن و ناخوشایندی را از اسلام عرضه کرده و از این طریق، تعادل جامعه تونس را به نفع خود به هم بزنند.
2- بقایای رژیم سابق تونس که همچنان در ساختار سیاسی و اداری این کشور حضور دارند و از هر فرصتی برای برهم زدن اوضاع و باز گرداندن شرایط به دوران پیش از انقلاب استفاده میکنند. جالب اینجاست که این جریان از کمکهای مالی و سیاسی زین العابدین بن علی دیکتاتور سابق تونس که اکنون در عربستان بسر میبرد و زیر چتر حمایتی آل سعود قرار دارد، ارتزاق میکند و در هر آشوبی، نقش آتش بیار معرکه را ایفا مینماید.
3- رژیم صهیونیستی از سالها پیش و از زمان حکومت دیکتاتور سابق تونس، روابط مستحکمی را با زین العابدین بن علی برقرار و به واسطه آن حضور گستردهای را در ساختار این کشور برای خود ایجاد کرده است. اکنون هر چند بن علی در تونس حضور ندارد ولی عوامل رژیم صهیونیستی و وابستگان به آن، در این کشور از هر جای دیگری قویتر هستند و لذا نقش عوامل و عناصر شبکه جاسوسی موساد در برهم زدن اوضاع در تونس محتملتر است، کما اینکه در سالهای گذشته نیز هرگاه رهبران گروههای فلسطینی به تونس سفر میکردند، مورد ترور و یا سوء قصد مأموران موساد قرار میگرفتند و تونس برای فلسطینیها حکم لانه زنبور داشت.
با این توصیف و نقش مخرب رژیم صهیونیستی و دیگر کشورهای غربی که منافع نامشروع خود را در تونس از دست رفته میبینند، تحولات تونس پس از ترور یکی از رهبران گروههای سیاسی مخالف دولت به سوی هرج و مرج میرود، به گونهای که آژیر خطر برای انقلاب تونس به صدا در آمده است. طبعاً در چنین وضعیتی، تنها چیزی که میتواند انقلاب مردم تونس را از هجوم توطئهها و تهدیدها حفظ کند، هوشیاری مردم و جریانهای ملی در برابر آشوبهایی است که برای بلعیدن انقلاب و تکرار ماجرای الجزایر در این کشور در جریان میباشد.
رسالت:حساب جاری انقلاب
«حساب جاری انقلاب»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که ر آن میخوانید؛یومالله 22 بهمن امسال حال و هوای دیگری داشت. رسانههای جهان یکی از استثناییترین حضورهای مردم در خیابانها و کوچهها را در حمایت از انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی و نیز رهبری معظم انقلاب ثبت کردند.
اینکه یک ملت در اندازه یک امت ظاهر شود و یکصدا فقط خدا را صدا زند باشکوه، تماشایی و غرورانگیز است. به قول امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوی اسلامی این "جز اراده الهی" چیز دیگری نیست. بازخوانی این پدیده برای خود ما و نیز دشمنان انقلاب خالی از لطف نیست.
1- سرویسهای دشمن در کشور فعال هستند آنها در همه زوایای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حضور دارند. ماهوارههای غرب هدفگذاری خود را بر این مبنا قرار دادهاند که یک ملت را از مسیر هدایت خارج کنند. آنها همه روزه انبوهی از اطلاعات به مراکز فرماندهی خود ارسال میکنند. از دانشگاهها، حوزهها، از اتوبوسها، تاکسیها، از خلال برخی نظر سنجیهای سفارشی و غیر سفارشی و ... تصویر آنها سیاه است.
آنها از شکاف نخبگان و شکاف قوا، شکاف مذاهب و اقوام همه روزه گزارش تهیه میکنند و روی میز تحلیل و تفسیر خود قرار میدهند و بر اساس آن پروژههای توطئهآمیز و دسیسهچینیهای خود را سامان میدهند و شادی خود را نیز از آن پنهان نمیکنند. این تفسیرها و تحلیلها هم سیاه است. اما در یومالله 22 بهمن هر سال بساط تحلیل و تفسیر آنها به هم میریزد و از خود سئوال میکنند آن گزارشات چیست، این حضور معجزهآسا و استثنایی کدام است؟
پاسخ روشن است. مردم حساب نظام، انقلاب، جایگاه ولایت فقیه و مصداق روشن آن را با بگومگوهای داخل انقلاب،مشکلات کشور، گرانی و تورم ، بیتدبیریها، فشارها و تهدیدها و تحریمها قاتی نمیکنند.
حمایت از انقلاب را مردم واجب میدانند. مثل نمازخواندن، روزه گرفتن، جهاد فی سبیلالله ... کسی به خاطر ظلم همسایه یا بیمهری برادر یا خواهر یا حتی پدر ترک واجبات الهی نمیکند. حمایت از نظام از اوجب واجبات است. اگر امام خمینی (ره) هم آن را نمیفرمود مردم با درک والای تاریخی خود هم به این وظیفه عمل میکردند. مردم از جان و مال، فرزندان و آبروی خود برای انقلاب هزینه کردند. هیچگاه این هزینه برای نان و آب و گوشت مرغ و کره و پنیر نبوده است. کافی است سرویسهای جاسوسی دشمن به مزار شهدای انقلاب سر بزنند و یا وصیت شهیدان را مطالعه کنند یا با جانبازان و آزادگان عزیز گفتگو کنند و از همه مهمتر پایگاه طبقاتی کسانی را که بیشترین هزینه را برای پایداری انقلاب دادهاند ببینند. کسانی از جان برای این ملک و ملت مایه گذاشتهاند که کمترین نگاهی به دنیا و زخارف دنیوی نداشتند.
دشمن بداند حساب جاری انقلاب در نزد بانک قلوب ملت ایران همیشه پر است و طی سه دهه گذشته یک لحظه هم خالی نبوده است.
2- دشمنان نظام نباید دل خود را حتی به شکاف بین نخبگان خوش دارند. نخبگان به اندازه کافی عقلانیت سیاسی دارند که فاصله خود را با دشمنان خونخوار انقلاب حفظ کنند.سه روز قبل از برگزاری راهپیمایی باشکوه 22 بهمن آیتالله هاشمیرفسنجانی طی مصاحبهای فرمودند؛ "پای نظام و رهبری تا آخر ایستادهام"
ایشان تاکید کردهاند؛ "تا نفس دارم پای هر ماموریت و تکلیفی هم درباره نظام و رهبری ایستادهام"
و چند روز قبل از راهپیمایی 22 بهمن هم گفته بودند؛ "مردم 22 بهمن چشم طمع دشمنان به نظام را کور میکنند."
آیتالله هاشمیرفسنجانی از سوی برخی دلسوزان و همین قلم، بارها به دلیل زاویه داشتن با نظام و رهبری مورد نقد قرار گرفته است. آنچه که ایشان اخیرا فرموده را باید پاسخ آن نقدها تلقی کرد. از این بابت باید از ایشان تقدیر کرد.
آن روز که مقام معظم رهبری مجددا ایشان را به عنوان ریاست محترم مجمع نصب فرمودند از این حقیقت که آیتالله هاشمیرفسنجانی پای نظام ایستاده است باخبر بودند. آن روز که مقام معظم رهبری همراه آیتالله هاشمیرفسنجانی و روسای قوا در اجلاس غیر متعهدها در تهران وارد شدند و دوربینهای اکثر رسانههای جهان این تصویر را به دنیا انعکاس دادند به دنیا فهماندند که شکاف در حاکمیت ایران یک سراب است و دشمن خود را به این سراب مشغول نسازد.
باید اذعان داشت همین درکی که در مردم برای حمایت از نظام و رهبری وجود دارد در نخبگان هم هست. بزودی این خودآگاهی خود را نشان خواهد داد. خوابهایی که دشمن برای بازتولید فتنه سال 88 دیده هیچگاه تعبیر نخواهد شد.
3- حادثه به هم زدن سخنرانی ریاست محترم مجلس در قم یک حادثه کوچک و کم اهمیت نیست. کسانی که این پروژه را طراحی کردند قطعا از دلسوزان نظام و انقلاب نبودند.
چون مردم حساب 22 بهمن، انقلاب و نظام را از گلهگذاریها و نقد مسئولان جدا میدانند و ثابت کردهاند که این درک تاریخی را دارند که این مفاهیم را با هم مخلوط نکنند.
نتیجه این عمل زشت و خیانتآمیز روشن بود.
الف- راهپیمایی عظیم و تاریخی ملت در یوم الله 22 بهمن در رسانههای خارجی تحت تاثیر این حاشیهسازی قرار گرفت و آنها بهانهای برای کمرنگ نشان دادن حضور مردم پیدا کردند.
ب- بزرگنمایی اختلاف مسئولان و کشاندن آن به مراسمهای ملی
ج- این جماعت کمشمار و اندک قطعا میدانستند که رهبر معظم انقلاب فرموده است: " از امروز تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد قطعا به کشور خیانت کرده است." بنابراین هیچ توجیهی برای این عمل خود نداشتهاند. لذا دستگاه قضائی و امنیتی باید به این خیانت رسیدگی کند و ریشههای ارتباط این جماعت با نامحرمان و دشمنان نظام را مورد شناسایی قرار دهد.
د- تجربه فتنه سال 88 نشان میدهد که دشمن حاشیهسازیهای خود را در روزهای بزرگی چون روز قدس، روز 13 آبان،روز 16 آذر و حتی روز عاشورا کلید میزند. حادثه قم تکرار همانهاست. قانون باید پاسخی در خور به این فتنهسازی بدهد.
حساب این جماعت از حساب جاری انقلاب جداست. باید در این امر تردید نکرد حتی اگر ظاهر امر این باشد که اینها از روی غفلت فریب خوردهاند.
تهران امروز:بداخلاقی سیاسی را کنار بگذاریم
«بداخلاقی سیاسی را کنار بگذاریم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛چندی است فضای جامعه به واسطه وجود بداخلاقیهای سیاسی ملتهب به نظر میرسد.بداخلاقی سیاسی آفتی است که اگر بر جان جامعهای بیفتد آن جامعه را از مدار منطقی و عادی خود خارج کرده و دچار تلاطماتی میکند که نهایتا به زیان تک تک آحاد جامعه تمام خواهد شد. بداخلاقی سیاسی عمدتا ریشه در برخی خواستههای نفسانی انسانها دارد و اگر این خواستههای نفسانی وسوسهانگیز کنترل نشود خود را بهصورت منفی در رفتار فرد نشان میدهد.
در این میان هر چقدر جایگاه فرد در جامعه بالاتر باشد بداخلاقی رفتاری و سیاسی او با شدت بیشتری در جامعه بازتاب پیدا میکند و دقیقا به همین دلیل است که وظیفه مسئولان در کنترل خواستههای نفسانی خود چندین برابر افراد عادی جامعه است. تصور کنیم فردی در مقام یکی از قوای رسمی کشور به رفتارهایی رو آورد که پیامی جز جنجال و حادثهسازی از گفتار و رفتار او به افکار عمومی پمپاژ نشود.
آیا در چنین شرایطی اگر در سطوح پایینتر جامعه چنین رفتارهایی با شدتی بیشتر تبلور پیدا کند، باید متعجب شویم؟ البته مردم بصیر و انقلابی ایران در راهپیمایی روز 22 بهمن نشان دادند که تحت تاثیر چنین بداخلاقیهایی قرار نگرفته و نخواهند گرفت لیکن این تنها یکسوی ماجراست. چرا که در سوی دیگر مسئولان و سران قوا در قبال جامعه وظایفی دارند که اگر به بداخلاقیهای سیاسی رو بیاورند و وظایف اصلی خود را فراموش کنند، آن گاه اداره کشور از حالت عادی خارج میشود و مردم هم هر چقدر از بداخلاقیهای سیاسی دوری کنند لیکن چون رشته امور اداری کشور در دستشان نیست نمیتوانند برای اداره بهینه کاری اساسی انجام بدهند.
دقیقا به همین دلیل است که مردم نارضایتی فوری خود را از بداخلاقیها نشان میدهند و این پیام قاطع را به مسئولان ارسال میکنند که چنین بداخلاقیهایی قابل تحمل نیست چرا که وظایف و اختیارات هر مقامی کاملا معین است و باید در قالب همان وظایف و اختیارات حرکت کند. در واقع بداخلاقیها از آنجا آغاز میشود که نمیخواهیم روال عادی امور را بپذیریم.زمانی که خود را قانونگذار، قاضی و مجری میشماریم و از یاد میبریم که در قانون مسئلهای به نام تنظیم روابط سه قوه وجود دارد، این مسائل بروز میکند.
قوه مجریه حاضر به پذیرش خرد جمعی نیست و از آن سو اراده فردی هیاتهای مسئول در این قوه قادر به مقابله با اینگونه تصمیمگیریها و رفتارها نیستند. این نکته قابل توجه است که اعتراف نکردن به اشتباه یکی از مصادیق عدم صداقت است. یکی از خلأهایی که در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد اعتراف به اشتباه است. باید هر مسئولی که مرتکب اشتباهی شد صادقانه اعتراف کند.ایجاد حاشیهسازی در رفع مسئله کمکی نخواهد کرد.گاهی تصور میشود بیان یکسری سخنان شفافسازی است این در حالی است که برای اطلاق این واژه به بیانی، باید ساختار درست و متعارفی وجود داشته باشد.
با اعتقاد نداشتن به هیچ ارگان و قوهای در این کشور نمیتوان گفت که در راستای شفافسازی گام برداشتهایم. راه حل خروج از این رفتارها مشخص است.ابتدا باید روی اخلاق فردی کار شود.دوم آن است که در ایران قانون کاملی از قانون اساسی گرفته تا قوانین ریزتری که روابط سه قوه و وظایف آنان را مشخص میکند، وجود دارد.با قبول این قانون و احترام و اجرای آن مسائل کمتری را مشاهده خواهیم کرد. سوم آن است که فصلالخطاب قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب، میتواند راهگشای مسائل باشد.
آفرینش:باز هم همه آمده بودند؛ اما...!
«باز هم همه آمده بودند؛ اما...!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛گل واژه های حضور این مردم را نمی توان درهیچ قاموس و استدلالی معنا کرد، مردمی که وجودشان را با حضورشان، و حمایتشان را با خروششان از ایران اسلامی بارها و بارها اعلام کرده اند. جای بالیدن است که امواج پرتلاطم "شور وشعور" را می توان در بین آحاد این مردم دید. 22 بهمن امسال معنا و مفهوم بسیاری داشت و بسیاری از چشم ها در داخل و خارج به تصمیم مردم و نحوه حضورشان در راهپیمایی بود. "این چشم ها" انتظار داشتند شاهد به ثمر نشستن کارشکنی ها و فشارهای خود، و عدم حضور مردم در صحنه باشند. چون معتقد بودند که بازخورد این فشارها به شکل اعتراضات و بی اعتمادی های مردمی به نظام و کشورجلوه خواهد کرد.
قصد برخورد شعاری با موضوع را نداریم؛ اما به واسطه حضور پرشور مردم، قصد داریم چند کلامی از زبان آنها و خودمان به عنوان عضوی از جامعه بیان کنیم و انتظار داریم که شنیــــده شـود ...
خبرها و گزارش ها برای انعکاس حضور مردم هرچند که از سوی رسانه های داخلی و خارجی به طورگسترده پوشش داده شد، اما لنز دوربین ها نمی تواند بازگو کننده معانی و مفاهیم معنوی موجود در بین این جمعیت بوده باشد. تصاویر نشان داد میدان آزادی و خیابان های متصل به آن پربود از حضور ایرانیان. اما نتوانست این را گزارش کند و بگوید که این مردم چه کسانی بودند!
دربین جمعیت بسیاری از کسانی بودند که 34 سال قبل درراهپیمایی هایی که همراه با شلیک گوله بود شرکت داشتند و بعد ازآن تجربه شرکت در جنگی هشت ساله را به دوش می کشیدند.
این قشرکثیر هنوز حرف های امامشان را که می گفت:" تا وحدت در میان مردم و مسولان باشد این کشور از گزند بیگانگان درامان است" را به یاد دارند و انگیزه اصلی حضورشان نیزحفظ این وحدت و انسجام کشور بود. اما در دلشان گله از نابسامانی ها و نا اخلاقی هایی بود که امروز به رقم سفارش بزرگان نظام، به چشم می بینند. برای کسانی که وحدت زمان انقلاب را درک کرده اند بسیار سخت و دردناک است که امروز اختلافات سیاسی فضای کشور را مسموم و موجب سوء استفاده دشمنان نظام گردیده است.
حضور قشر جوان باعث طراوت راهپیمایی شده بود. شور و انرژی جوانی سوژه ای بود که از چشم رسانه دور نماند. تلأ لو "شور و شعور" را می توان در حضور این جوانان دید.
بسیاری از آنها دلیل شرکت در راهیمایی را حمایت از نظام و کشورشان عنوان می کردند و جسارت جوانی این اجازه را به آنها می داد که علناً بگویند از عملکرد برخی مسولان و اوضاع جامعه راضی نیستند، اما دلیلی نمی بینند که حمایت از اصل نظام و استقلال کشورشان را نادیده بگیرند.
این جمعیت کثیر که زبان از بیان تعدادشان قاصر است، همین مردم عادی بودند که در لایه های میانی و پایین جامعه قرار گرفته اند و بارسنگین فشارهای اقتصادی و سیاسی را که متخاصمین خارجی برآنها تحمیل کردهاند و اقدامات غیرکارشناسی برخی مسولان داخلی، حجم آن را دوچندان کرده است را بیمنت به دوش می کشند.
مسولان از خود بپرسند آیا این ملت همچون جوامع اروپایی هستند که به خاطر افزایش دو درصد مالیات و یا یک درصد رکود اقتصادی شهر را به آشوب بکشند؟! امروز این جوانان بیکار، کارمندانی که حقوقشان به اندازه یک ربع سکه نیست، بیمارانی که هزینه درمانشان میلیون ها تومان افزایش یافته، خانوارهایی که زیر بار کرایه مسکن کمرخم کرده اند و تهیه مایحتاج معیشت فرزندان تاب تحملشان را به سرآورده و... "همه آمده بودند" آن هم بی منت و برحسب وظیفه آمده بودند.
این مردم همواره بیش از وظایفشان دین خود به نظام را ادا کرده اند، لذا این توقع وجود دارد که حمایت های بی حساب این ملت توسط خدمتگزاران نظام و مسولان کشور بی پاسخ نماند! این مردم توقعات غیرمعقول ندارند، از گرانی و تورم خسته اند، از بیکاری، اعتیاد، ... و نوع عملکردهای غیرمنطقی دل آزرده اند. این توقع را دارند که کشورشان با دریایی از ثروت های طبیعی مأمنی برای آسایششان باشد. انتظار بسیار دارند، اما بازهم همه آمده بودند...
وطن امروز:از آن یکشنبه تا این یکشنبه
«از آن یکشنبه تا این یکشنبه»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛این روزها دیدن اینکه به وضوح دستی در کار است تا آرامش کشور را به هم بریزد و تا شب انتخابات هر چه بیشتر وضعیت سیاسی و اجتماعی را ملتهب کند، دشوار نیست.
مدتهای طولانی است جمع بزرگی از خیرخواهان کشور منتظرند تا ببینند برخی جریانهای سیاسی خاص که ظاهرا ایجاد درگیری بیزینس آنهاست، آیا سر عقل خواهند آمد و درخواهند یافت که این کار فقط آب در آسیاب دشمن میریزد بی آنکه مشکلی از مشکلات آنها را حل کند یا نه.
اکنون این انتظار در حال تبدیل شدن به ناامیدی است. افزایش سطح تنشهای سیاسی درکشور از دید کسانی ظاهرا نهتنها چیز بدی نیست بلکه با دوقطبی کردن صحنه و هل دادن بخشهایی از اصولگرایان به سمت ادبیات رادیکال نقد دولت و مآلاً همزبان شدن با فتنه، عملا صحنه را همانگونهای خواهد آراست که این جریان میخواهد. آن صحنه چیست؟ صحنهای که این جریان بتواند ادعا کند همه مخالفان در بازی هاشمی و جریان فتنه افتادهاند و نظام هم اگر خواهان پیروزی فتنه نیست، باید لاجرم به جانب آنها روکند.
این بازی در عین پیچیدگی، ساده است. قرار است فضا به گونهای شکل داده شود که دیگر نتوان این حقیقت را به جامعه یادآوری کرد که در کنار خطری به نام فتنه، خطر دیگری به نام انحراف هم وجود داشته است. نیمی از این بازی را هاشمی رفسنجانی و اعوان فتنهگرش با تند و تیز کردن ادبیات و رادیکال کردن اقداماتشان علیه نظام پیش خواهند برد و نیم دیگر را جریانی که بشدت در تلاش است تا خود را از زیر فشار سنگین واژهای به نام «انحراف» بیرون بکشد.
یکشنبه گذشته صحنههای بسیار تلخی در مجلس رخ داد که در واقع نقطه آغاز این پروژه بود. آنچه روز 22 بهمن در قم اتفاق افتاد در واقع ادامه همان مسیر بود و ماهیتا با صحنه روز یکشنبه مجلس تفاوتی نداشت.
در این 2 یکشنبه در اصل 2 اتفاق زیر رخ داده است:
نخست، آقای رئیسجمهور عملا به گونهای رفتار کرد که گویی تحولات سیاسی بزرگ در کشور توسط زد و بندهای مافیایی در پشت صحنه شکل میگیرد و مدیریت میشود. مثلا وزیر استیضاح نمیشود الا اینکه یک زد و بندی که باید انجام میشد، انجام نشده است و این استیضاح هم انتقام شکل نگرفتن آن معامله است. مسلما این ادعایی بزرگ و بیاندازه خطرناک نه فقط در برهه زمانی فعلی و در این مساله خاص، بلکه برای کل ساختار نظام جمهوری اسلامی است. آیا آقای رئیسجمهور میخواهد بگوید مجلس را چنین مکانیسمهایی اداره میکند؟ وآیا ایشان قادر به اثبات ادعایی تا این حد بزرگ و مخاطرهآمیز هست؟ مسلما باید آقای احمدینژاد را در ادامه این راه به احتیاط فراخواند. فرداروز کسی هم میتواند از یک مقام دولتی که جایی خبط و خطایی کرده فیلمی بگیرد و ادعا کند فلان اقدام دولت علیه یک قوه دیگر پشت پرده به این دلیل بوده است که برادر فلان آقا در دولت حق حسابی از آن قوه میخواسته و به او ندادهاند! آیا این منصفانه است و اساسا آیا رواست که با ساختار نظام جمهوری اسلامی که احمدینژاد خود بهتر از هر کسی میداند چنین مناسبات مافیایی هرگز نه در آن وجود داشته و نه میتواند شکل بگیرد، چنین معاملهای شود؟ این دنیا بماند، آیا در روز حساب برای ادعایی چنین مهیب پاسخی حاضر کردهاند آن هم درباره نظامی که صدها برابر عدد مسؤولانش شهید داده است؟ ممکن است آقای احمدینژاد با آقای لاریجانی خرده حسابهایی داشته باشد. حتی ممکن است عقیده رئیسجمهور این باشد که لاریجانی میتوانست جلوی استیضاح را بگیرد و نگرفت (که البته درباره همه اینها حرف هست) اما آیا اینها دلیلی است برای اینکه مکانیسم تصمیمسازی در مجلس – ولو درباره تصمیمهای اشتباه- مبتنی بر زد و بند و تلکه کردن این و آن جلوه داده شود؟
این نوع نگاه به عرصه تعاملات بین قوا، به ذائقه ضدانقلاب هم بسیار خوش آمد؛ گویی میدید که حرف در گلو ماندهاش را کسانی در داخل فریاد میکنند و لذا سخت شادمان بود. خوب است آقایان مسؤولان بگویند برنامههای دو، سه شب پس از روز یکشنبه هفته گذشته را که فیالمثل بیبیسی فارسی یا صدای آمریکا پخش کرد برایشان بیاورند تا ببینند که ضدانقلاب چگونه به این صحنه نگریسته است. برای آنها، در واقع برنده یا بازنده شدن هیچ کدام از دو طرف چندان مهم نبود. مهم این بود که فکر میکردند آبروی نظام پیش چشم مردم ریخته است و این هم نه از جایی بیرون کشور بلکه درون نظام و در یکی از رسمیترین صحنههای آن رخ داده است.
اتفاق دوم در روز یکشنبه از این هم نگرانکنندهتر است. بیش از یک ماه است که میتوان دید راس نظام با درک جمیع مخاطراتی که اکنون پیش روی کشور قرار گرفته، تلاش میکند نوعی نظام مدیریتی را بر جامعه و بر محیط سیاسی اعمال کند که دارای چند ویژگی یا شاید بتوان گفت هدف اصلی است:
1- مدیریت صحنه به گونهای که نه فقط آرامش جامعه تا شب انتخابات حفظ شود بلکه انتخابات 24 خرداد با مشارکتی گسترده همراه باشد.
2- مدیریت صحنه اقتصادی کشور به گونهای که مجددا اعتماد در بازار فعالیت اقتصادی احیا شده و این بازار جان بگیرد و به نیازهای فوری اقتصادی مردم پاسخ درخور داده شود.
3- مدیریت دستگاه اجرایی کشور به گونهای که انرژی دولت به جای زد و خوردهای داخلی، صرف خدمت و تلاش برای مقابله با پروژههای دشمن شود.
4- مدیریت صحنه به گونهای که جریان فتنه نتواند از برخی مشکلات موجود حقانیت و مشروعیت خود را نتیجه بگیرد.
5- و نهایتا مدیریت صحنه سیاست داخلی به گونهای که صحنه سیاست خارجی بویژه مذاکرات 8 اسفند، دارای حداکثر ظرفیت برای تضمین منافع ملی باشد.
آنچه یکشنبه هفته گذشته در مجلس کلید خورد و روز 22 بهمن در قم تکرار شد، آشکارا تلاشی است برای به هم زدن این دستورالعمل مدیریتی و تلاش برای تعریف یک بازی جایگزین که بازی نظام را اگر توانست اوت کند و اگر نشد تا حداکثر مقدار ممکن مختل کند.من در اینجا ادعا نمیکنم همه این حوادث از منشا واحدی سرچشمه میگیرد. این وظیفه جامعه اطلاعاتی است که بگردد و ببیند با یک پروژه از پیش اندیشیده و سازمانیافته مواجه است یا نه. ولی نگاهی به ظاهر امور نشان میدهد عدهای به وضوح و بدون پردهپوشی اراده کردهاند تا اولا آرامش را از جامعه بگیرند و در صورت عدمتامین منافع خود، اجازه ندهند که گذار 24 خرداد یک گذار آرام باشد، ثانیا این عده نگرانند که مبادا نظام بتواند از رنجهای اقتصادی مردم اندکی بکاهد و فعالیت اقتصادی را بیآنکه باجی به آنها داده باشد، رونق دهد. ثالثا نگرانند مناسبات دولت با نظام به گونهای مدیریت شودکه دولت به جای دست به یقه شدن دائمی با آن، نیرو و توان خود را صرف مبارزه با فشار دشمن و خدمت به مردم کند.
رابعاً از این هم نگرانند که جریان فتنه دوباره احیا نشود و جان نگیرد و سر آخر هم بیمناکند نظام بتواند درمذاکرات آینده، دشمن را که برخلاف ادعاهای عریض و طویلش در واقع فهمیده راهی جز امتیازدهی و تعدیل درخواستهایش ندارد، مجبور به پذیرش برخی از حقوق و تامین بخشی از منافع مردم ایران بکند. آنچه جریانی است که نمیخواهد این اتفاقات در صحنه سیاسی کشور رخ بدهد و هر وقت برنامهای برای بازگرداندن روند تحولات به یک مسیر منطقی، مومنانه و مبتنی بر منافع ملی شکل میگیرد همه توان خود را صرف بر هم زدن آن میکند؟ چه کسانی نگرانند اوضاع «مدیریت» شود و فرصت امروز تا شب انتخابات برای باجگیری از نظام از کف برود؟
آنها که در پی طراحان و مجریان فتنه 92 میگردند بهتر است پی این آدرس بروند.
حمایت:راه حلی کارآمد، اما موقتی
«راه حلی کارآمد، اما موقتی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم محمد سعید اربابی است که در آن میخوانید؛طی هفتههای اخیر دولت و مجلس جلسات مشترکی با هدف ساماندهی وضع معیشت مردم در آستانه سال نو و با توجه ویژه به دو دهک درآمدی پایین جامعه برگزار کردهاند که این جلسات خوشبختانه تاکنون توافق هایی هم به دنبال داشته است.
اما با توجه به اینکه همه نمایندگان مجلس در این جلسهها حضور نداشتند و فقط روسای کمیسیونها و اعضای هیئت رییسه مجلس حاضر بودند، این توافق ها هنوز نهایی نشده است و نمیتوان آن را تمام شده تلقی کرد؛ زیرا باید ابتدا نمایندگان مجلس نظرها، پیشنهادها و انتقادهای خود را بیان کنند و سپس تصمیم نهایی گرفته شود.
توافق دولت و مجلس برای ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها نیز یکی از توافق هایی است که در جلسات اخیر صورت گرفته و به نظر میرسد پیشنهاد خوبی است؛ زیرا اکنون که اوضاع اقتصادی کشور ویژه است و در میدان جنگ اقتصادی با دشمن قرار داریم باید همه نیروهای کشور برای مبارزه با دشمن در این جنگ اقتصادی وارد میدان شوند و بسیج نیز یکی از نیروهایی است که میتواند به کمک دولتمردان بیاید.
باید خاطرنشان کرد با توجه به اینکه اکنون حجم احتکار بسیار بالا رفته و گرانی در کشور گسترش پیدا کرده است، سازمان تعزیرات با توجه به کمبود نیرویی که دارد نمیتواند بازار را به تنهایی کنترل کند و این انتظار که این سازمان با وجود نداشتن ساختار اداری در بسیاری از شهرها بتواند قیمتها را در بازار کنترل کند، انتظار بیجایی است. در این اوضاع دو راه وجود دارد یکی آنکه به سازمان تعزیرات مجوز استخدام نیروهای جدید داده شود یا آنکه نیروهای بسیجی وارد عمل شوند تا جلوی احتکار و گرانی گرفته شود.
البته راهکار دوم، یعنی ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها، راهحل موقتی است و نباید در دراز مدت مورد استفاده قرار بگیرد. به عبارت دیگر راهحل اصلی سپردن این مسئولیت به سازمان مربوطه که همان سازمان تعزیرات است؛ یعنی باید به این سازمان اجازه داد تا در زمان معینی نیروهای خود را افزایش دهد و در همه شهرستانها نیروی کافی استخدام کند، اما با توجه به زمان کم باقیمانده تا سال جدید و همچنین افزایش گرانی ها راهحل دوم یعنی ورود بسیج، مناسبتر است.
در هر صورت پیشنهاد دولت و مجلس برای ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها در اوضاع کنونی پیشنهاد منطقی و درستی است و این اقدام میتواند منجر به جلوگیری از افزایش لجام گسیخته قیمتها به ویژه در آستانه سال نو شود.
مردم سالاری:دار و دستههای نیویورکی در تهران
«دار و دستههای نیویورکی در تهران»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛ نیویورک در قرن هجدهم میلادی و در خلال جنگهای آمریکا بین سالهای 1840 تا 1852 تبدیل به محل تسویهحسابهای مهاجرین ایرلندی و بومیهای آمریکا شده بود. ساکنان قدیمی نیویورک خود را مالک میدانستند و مهاجرین به دنبال کسب قدرت و سرمایه بودند که منتهی به جدال خونین در این شهر شد. ماجرای شورش خیابانی نیویورک و سرکوب آن از جمله خاطرات تلخی است که هیچ سیاستمداری در ایالات متحده علاقه ندارد آن را به یاد آورد.
این اتفاقات در سال 2001 دستمایه فیلمی شد به نام دار و دستههای نیویورکی(Gangs of Newyork) در ابتدای فیلم مهاجرین به رهبری کشیش والن و بومیها به رهبری بیل قصاب در یک درگیری بیرحمانه تلاش میکنند تا خطوط جدیدی بین خود ترسیم کنند اما تلاش مهاجرین با کشته شدن کشیش والن به دست بیل قصاب متوقف میشود و از این پس بومیها هستند که نقش تعیینکنندهای دارند.تنها فرزند کشیش والن، آمستردام والن از این مهلکه جان سالم به در میبرد و سالها بعد انتقام پدر را میگیرد.در طول این فیلم معترضانه خونریزی، قتل و درگیری دستههای ایرلندی با آمریکاییهای اصیل به شدت مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
ظرف چند سال گذشته برخی مقامات با عنوان سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل با قطاری از همراهان به نیویورک رفتند و در آنجا عکس یادگاری انداختند. اما در این میان گویا سرگذشت دار و دستههای نیویورکی بعضی از همراهان آنها را تحت تاثیر قرار داده است.
این گروه اندک که انواع لیبلها همچون جریان انحرافی را یدک میکشند متهم هستند به انحراف از موازین و خط قرمزهای جمهوری اسلامی ایران؛ پس از یکشنبه تلخ بهارستان که پیش از 22 بهمن رخ داد در میان تجدید عهد پرشکوه مردم ایران با آرمانهای امام(ره) و مقام معظم رهبری اتفاقات ناخوشایندی در قم رخ داد که از جنس درگیریهای نیویورکی بود. اگر چه این نوع برخوردها بار اول نیست که روی میدهد اما سمت و سوی رسانههای بیگانه و برخی عناصر داخلی در آستانه انتخابات 92 تصویری ناخوشایندتر از التهاب سیاسی سال 88 ترسیم میکند.
چه جریان داخلی است که همسو با عناصر بیگانه میخواهد کشور به آشوب کشیده شود؟ آیا دستهایی پنهان میخواهد با آشوب سیاسی و سرمایهگذاری بر موج نارضایتیها از گرانی و تورم به بقای سیاسی خود ادامه دهد؟ چگونه است که برخی رسانهها چشم انتظار موج افشاگری علیه مقامات تراز اول جمهوری اسلامی هستند؟
اینها تنها اتفاقات ناخوشایند نیست که به فاصله چند روز روی میدهد. در حالی که تحولات مصر به شدت متغیر است و کشورهای متحد محمد مرسی با احتیاط با وی برخورد میکنند پافشاری برای گسترش رابطه، آن هم یکجانبه از کجا نشات میگیرد؟ باغ ملی یا پاستور؟ محل تصمیمگیری برای این رابطه هر جا که باشد دیسیپلین دیپلماتیک تهران را خدشهدار میکند. آقای محمد مرسی 3 ساعت بیشتر تهران نبود، رئیسجمهور ایران 3 روز در مصر چه میکرد؟ مگر نه این که آقای مرسی و یاران سلفی وی تندترین مواضع را علیه منافع ملی جمهوری اسلامی از سوریه گرفته تا خوزستان ایران، اتخاذ کردهاند؟
از مسوولین دیپلماتیک تهران در قاهره باید پرسید خانم«وفا عامر» بازیگر مسئلهدار سینمای مصر در مهمانی پیروزی جمهوری اسلامی چه میکرده است؟
اگر آشوب اعتراضات مصر به سقوط دولت این کشور منتهی شود چه کسی پاسخگوی هزینه شدن اعتبار از جیب جمهوری اسلامی خواهد بود؟
سالها پیشتر زمانی که طالبان دستپرورده آمریکا علیه ایالات متحده دست به اسلحه بردند به آنها امید بسته بودند اما نتیجه آن قتل عام دیپلماتهای ایرانی در قندهار توسط طالبان بود، حالا باید همان نتیجه توسط سلفیها تکرار شود. دو بار حمله به شخص اول اجرایی کشور سندی بر این مدعا است.
در 22 بهمن، مردم ایران با خون شهدا و ارزشهای اسلامی ایران تجدید پیمان کردند؛ حالا تصاویری منتشر شده که آقای سفیر ایران با خانم رئیس سبزهای آلمان ملاسمه داشته است. ماجرای استخر مختلط دیپلمات ایرانی در برزیل و موجسواری رسانههای بیگانه را فراموش نکردهایم که این اتفاقات رخ داده است. پس از آن ماجرا، دیپلماتهای ایرانی باید محتاطتر باشند تا مبادا ارزشهای ایرانی خدشهدار شود یا دوباره سناریویی علیه حیثیت ایرانیان تکرار شود.
جالب اینجاست که دار و دسته نیویورکی در تهران ولع خاصی برای مذاکره با واشنگتن از خود نشان میدهند. بر طبق اصول اساسی جمهوری اسلامی نقشه راه روابط کلان جمهوری اسلامی با جهان توسط مقام معظم رهبری ترسیم میشود؛ حالا چه شده اشخاصی میخواهند خود راسا باب مذاکره را باز کنند؟
البته باید گفته شود که فعل مذاکره با آمریکا اولا چیزی از ارزشهای ایرانی نمیکاهد و دوما صرف مذاکره آن هم در زمان مقتضی میتواند مواضع به حق ایران را روشن و صریح بدون آنکه زمینه منفعتطلبی رابطهها را در پی داشته باشد برای کاخ سفید روشن کند. فارغ از همه آنچه که گفته شد، فیلم دار و دسته نیویورکی و حرف اسکورسیزی نزاع نوعی جمهوریخواهان و دموکراتها بود. مبادا نزاعهایی از جنس تبرکشیها و هفتتیرکشیهای آمریکایی در ایران اعتماد مردم را خدشهدار کند.
ابتکار:این مردم نجیب و این روزهای عجیب
«این مردم نجیب و این روزهای عجیب»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛روزیکشنبه مردم ایران بازهم به پاسداشت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به خیابانها آمدند. آنها با حضور میلیونی خود نشان دادند که چه در زمان دلار هفت تومانی و چه اکنون که دلار 4 هزارتومان شده است، به وظیفه خود برای حمایت از قانون اساسی عمل میکنند و به نظامی که سال 58 به آن رای داده اند، همچنان پای بندند.
در نجابت این مردم همین بس که در شرایطی سالروز پیروزی انقلاب را گرامی داشته اند که از یک سو دعوای مسئولان مملکتی بر سر مباحثی غیر از «معیشت مردم» گوش فلک را کر کرده است و از سوی دیگر در آستانه شب عید و سال جدید، موج تازه گرانیهای لجام گسیخته دولتی، امیدهای کوچک آنها برای بهتر شدن اوضاع را به یاس مبدل کرده است.
به عادت همه ساله، مردم ایران انتظار داشتند که امسال هم در ماه بهمن و به مناسبت ایام دهه فجر شاهد برنامههای رفاهی ویژه دستگاههای دولتی و یا شرکتها و بنگاههای تولیدی مختلف برای حمایت از مردم باشند. شرکتهای خودروساز کشور که همگی دولتی هستند، همه ساله در چنین ایامی با تسهیل شرایط خرید خودرو، محصولات خود را با روشهای مناسب و متنوعی از قبیل فروش لیزینگی، اقساطی، پیش فروش و... به مردم عرضه میکردند و از این رو همیشه درصد قابل توجهی از خرید و فروش خودرو در ماههای پایانی سال صورت میگرفت. امسال اما کار برعکس شده است و نه تنها از فروش ویژه محصولات خودرویی خبری نشد که خودروسازان خود در میانه روزهای دهه فجر و اوج عطش مردم برای خرید خودرو، آتش بیار معرکه قیمتها شده اند. پس از چراغ سبز دولت، خودروسازان با افزایش 50 تا 60 درصدی قیمت پایه انواع خودرو، قیمت کارخانه ای محصولات خود را از قیمتهای کاذب این روزهای بازار نیز فراتر برده اند تا مردمی که یکی دو سال است با همه کمبودها و گرانیها سر کرده اند و صدایشان در نیامده است، بیش از هر زمانی، نه توسط فروشندگان و دلالان که بوسیله شرکتهای خودروساز نقره داغ شوند
تا همین یکی دو سال گذشته، ماه بهمن که از راه میرسید دستگاههای دولتی دست و دلباز میشدند و با تعجیل در پرداخت عیدی و حقوقهای ماههای پایانی سال و نیز پرداخت پاداشهای مناسبتی ویژه دهه فجر و پایان سال، شرایط را برای خرید شب عید کارمندان خود فراهم میکردند. اما امسال «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». نه تنها از پاداش و کارانه و عناوینی از این قبیل خبری نشده که در بسیاری از دستگاهها عیدی و حقوق معمول این ماههای کارکنان هم هنوز پرداخت نشده است. بماند که تقریبا همه هزینههای زندگی این روزها با دلارهای 2500 تومانی و 3500 تومانی محاسبه میشود و کارمندان و کارگران حقوق خود را در همه 12 ماه گذشته با همان دلار 1226 تومانی اول سال دریافت کرده و میکنند.
همه ساله در ایام دهه فجر، بانکهای خصوصی و دولتی با ارائه تسهیلات ویژه، تغییر محسوس در سود سپردهها و یا تبلیغ پرآب و تاب برای قرعه کشی حسابهای پس انداز، خود را در دل مردم جا میکردند. امسال اما در بانکهای کشور نه از تسهیلات ویژه برای سپرده گذاران و متقاضیان وام خبری بود و نه قرعه کشیهای جنجالی و وسوسه کننده. هر چه که بود یا محاسبه جریمه و دیرکرد اقساط وام اقشارضعیف و متوسط بود و یا زمزمه وامهای آنچنانی برای یاران آنچنانی.
در کنار این روند مایوس کننده، حتی خبرها و وعدههای جدید مسئولان برای بازگرداندن بارقههای امید به مردم هم چندان چنگی به دل نمیزنند و امید به روزهای پیش رو را هر روز کمرنگ تر از دیروز میکند.
سال مالی به آخر رسیده است اما برای آینده دور و نزدیک کشور نه از برنامه خبری است و نه از بودجه. نه چند و چون بودجه سال آینده در دولت مشخص شده است و نه شاخصهای اقتصادی مهم کشور مانند نرخ تورم و قیمت نفت و دلار در بودجه 92 تعیین تکلیف شده اند. تنا کاری که انجام شده این است که اهالی پاستور و بهارستان پس از ساعتها چرتکه انداختن، هنر به خرج داده و اعلام کرده اند که به مناسب آغاز سال جدید کمک خرجی 70 هزارتومانی برای شب عید بخشی از مردم به حساب آنها واریز خواهند کرد. گویی که آنها هم به باری به هرجهت شدن اوضاع، تورم 100 درصدی، آسیب پذیر شدن بیش از 70 درصد ایرانیان و البته نجابت این ملت معترفند.
در این بین و در شرایطی که دولتیها همه چیز را به امان خدا رها کرده و به شعار « زنده باد بهار» مشغول شده اند، مردم همچنان بزرگوارانه با مسائل روبرو میشوند و دم بر نمیکشند. این روزها در پای هر خبر اقتصادی که در وب سایت روزنامهها و سایتهای خبری منتشر میشود و در لابلای کامنتها و نظرات مردمی که دسترسی به اینترنت و اخباردارند، میتوان آنچه که بر آنان میگذرد را حس کرد و شنید. کامنتهایی که دیگر امیدی به اقدام مسئولان و شنیده شدن حرف هایشان ندارند و فقط به امید بهبود اوضاع دست به دعا برداشته اند. کامنتهای زیر بخش کوچکی از دیدگاههایی است که دیروز پای مطلبی در خصوص عیدانه 70 هزار تومانی دولت در یک سایت خبری نگاشته شده است:
«ماه گذشته خودروی پرایدم را فروختم، به امید این که 206 بخرم. قبل از اینکه فرصت کنم مابقی پولم را آماده کنم، قیمتها سر به فلک گذاشت واکنون باید 3 میلیون تومان روی همه پولی که دارم بگذارم تا بتوانم همان پراید خودم را بخرم.»
«کاش میشد به جای یارانه نقدی، مردم ماهی 100 هزار تومان به دولت بدهند و درعوض همه چیز مثل سابق شود. با این اوضاع به هم ریخته اقتصادی خدا به ابن ملت رحم کند.»
«شب میخوابیم، صبح قیمتها زیر و رو میشوند. تو رو به خدا به فکر بازنشستهها و کارمندان حقوق بگیر هم باشید با این گرانیها شرمنده خانوادهای خود هستیم والا ما یارانه نمیخواهیم قیمتها را به قبل برگردانید.»
«سه ماه پیش با دریافت پیش فاکتور از یکی از شرکتهای خودرو ساز، وام هفت میلونی خرید خودرو گرفتم. الان هم سه ماه است قسط این وام را میدهم ولی هنوز ماشین را تحویل نگرفتم. بر اساس اعلام شرکت خودروساز باید به غیراز 11700 هزار تومان قیمت قبلی 5 میلیون دیگه برای تحویل یک خودروی پراید واریز کنم. آیا این انصاف است؟ »
«تو این مملکت، از قیمت ماشین گرفته تا برنج و روغن و سایر کالاها، همه چیز را با دلار محاسبه میکنند، چرا حقوق ما کارمندها را به دلار نمیپردازند؟ آیا این انصاف است که سال قبل ما 800 دلار میگرفتیم ولی امسال 200 دلار میگیریم.»
این فقط مشتی از خروارها نظرات مردمانی است که با اینکه مراسم 22 بهمن را مانند همیشه باشکوه برگزار کرده اند اما از اوضاع این روزهای اقتصاد کشور دل پری دارند. نظراتی که چکیده همه آنها این است که « از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید». اما این مردم مستحق بهتر از اینها هستند و باید آنها را طلا گرفت از بس که نجیبند...
قانون:دولت تونس در بوته آزمایش کارآمدی
«دولت تونس در بوته آزمایش کارآمدی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم احمد بخشی است که در آن میخوانید؛در چند روز اخیر در تونس شاهد تحولاتی بودیم که شاید برای بسیاری غیرقابل تصور بود؛ اما باید در نظر داشت چه در تونس و چه در مصر، انقلاب به معنای اساسی صورت نگرفته که خواستار آن باشیم تحولات ناشی از آن انقلاب، یک حرکت انقلابی به خودش بگیرد و نتایج یک انقلاب را در پی داشته باشد. تحولات شمال آفریقا را در کل میتوان تحولات در حال گذار نامید و هر روز میتوان انتظار آن را داشت که در یکی از این کشورها یک حرکت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی جدید رخ دهد.
به همین جهت با وجود گذشت بیش از دو سال از تحولات تونس و فضایی که بر این کشور حاکم بود اکنون شاهد این اتفاقات هستیم. تحولاتی که موجب ترور شکری بالعید، رهبر مخالفان دولت و انقلابیون اپوزیسیونی که به راشد الغنوشی اعتراض داشتند، شد که به عنوان یک نقطه عطف تحولات آینده تونس یاد میشود؛ چرا که در 50 سال گذشته تا به حال به ویژه پس از استقلال این کشور به هیچ وجه شاهد حرکاتی چون ترور سیاسی در این کشور نبودهایم.
این امر به فضای موجود شکل و شمایل دیگری خواهد بخشید. البته این ترور معطوف خواهد بود به یک سری امور پیشینی که نتایج پسینی خواهد داشت؛ امور پیشینی بدین معنا خواهد بود که انقلابیون یا تحولخواهان به دنبال این بودند که یک سری اصلاحات و آرمانهای خودشان را محقق ببینند اما نتیجهگیری آن، به وجود آمدن برخی مشکلات اقتصادی بود.
باید توجه داشت که در تحولات تونس بسیاری از گروههای اجتماعی و سیاسی دخیل نبودند و نقش آنها در بحث حکومتداری دیده نشد؛ لذا زمانی که سفیر فرانسه، صحبتهایی پیرامون این که حزب النهضت و اسلامگرایان نمیتوانند الگوی موفقی برای کشورهای شمال آفریقا یا خاورمیانه باشند بر زبان راند، نوک پیکان سمت حزب راشد الغنوشی رفت.
امروزه در موضوع مربوط به تونس شاهد برخی شبیه سازیها هستیم که این شبیه سازیها ابتدا در مصر شکل گرفتند؛ یعنی با وجودی که تحولات انقلابی ابتدا از تونس به مصر سرایت کرد اما تحولات پس از انقلاب و شلوغیهای فعلی ابتدا در مصر آغاز و سپس در تونس نیز شکل گرفت. اکنون مخالفان و موافقان هر کدام به دنبال این هستند که وزن خودشان را در تحولات فعلی و آینده کشور به رخ یکدیگر بکشند.
مخالفان در روز تشییع جنازه بالعید مراسم را به خشونت کشاندند و پس از آن نیز گروه اسلامگرایان و حزب النهضت به نوعی قشونکشی داشتند. این تحولات فضا را به سمتی خواهد برد که دعواهای درون گفتمانی میان جریانهای اسلامگرا پیش بیاید؛ یعنی چه گروه اخوانالمسلمین و چه دیگر گروههای اسلامگرا به دنبال اثبات این موضوع خواهند بود که آنها روش حکومتداری را بهتر بلدند.
مورد دومی که پیش خواهد آمد این است که باید توجه داشت فضای این کشورها و عرصه سیاست و حکومت، عرصه در حال گذار است و این عرصه در حال گذار را باید با شرایط پیش آمده بینالمللی مانند بحران اقتصادی برای کارگزاران و رهبران فعلی و همچنین احزاب و جنبشهای سیاسی، در نظر گرفت. این مسائل به خودی خود موجب نا کارآمدی اقتصادی و سیاسی دولتها خواهند شد. اما این ناکارآمدی که از یک سو به دعواهای درون گفتمانی داخلی و از دیگر سو به فشارهای خارجی و تحولات بینالمللی بازمی گردد، در نهایت تماما به پای اسلامگرایان نوشته خواهد شد.
شرق:ریشهیابی گناه سیاسی
«ریشهیابی گناه سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم مجید انصاری است که در آن میخوانید؛حادثه روز یکشنبه در شهر قم علاوه بر زشتی ذاتی آن در روز 22 بهمن و در حضور پرشکوه مردم در سراسر کشور، تاسف از وقوع در جوار حرم حضرت معصومه (س) و همچنین بیاحترامی به نماینده شهر قم که ریاست مجلس را هم عهدهدار است را در پی داشت. این رخداد تنها یک هفته پس از وقایع روز استیضاح وزیر کار در مجلس، بازهم کام علاقهمندان به کشور را تلخ کرد و سبب شد تا به شخصیت والای مردم ایران که بازتابهای این حوادث سبب خدشه به آن میشود، بیتوجهی شود؛ کشور و ملتی که هم تمدن کهن و هم افتخار پیروی و محبت اهل بیت را دارد. بارها شنیدهایم که نظام سیاسی ایران به دنبال تاسی از حکومت امام عدالت و پیشوای متقیان است. امام علی(ع) شاخصهای روشنی در شیوه حکومت و تعامل مردم با یکدیگر، تعامل مردم با حکومت و حکومت با مردم دارد.
ازجمله تحمل و سعهصدری که حضرت در شنیدن سخن مخالف در اوج قدرت و زمامداری مقتدرانه خود داشتند و آموزشی که آن حضرت عملا پیرامون تحمل سخن مخالف در شنیدن سخن دیگران -هر چند آن را باطل ببینند و تلخ بدانند- به پیروان خود میدادند. همیشه افتخار کردهایم به نام شخصیتی نظام تشکیل دادهایم که در دوره زمامداری خود و هنگام سخنرانی او اگر کسانی سخنی داشتند بیان میکردند و اجازه جلوگیری از سخن آنها را به اصحاب و پیروان نمیدادند.
این درس متانت، همزیستی سیاسی و تحمل یکدیگر بود و مایه تاسف است که نوعا چنین تحمل و بردباری در میان گروههای سیاسی نسبت به هم کمتر دیده میشود و نوعی «گناه سیاسی» رواج یافته است. شاید رمز اینکه در آموزههای دینی، از کوچک شمردن گناهان صغیره به عنوان گناهی کبیره نام برده میشود و اصرار بر آن برای منصبهایی که شرط عدالت میخواهد، مخل عدالت دانسته میشود، همین باشد که تداوم چنین روندهایی تبدیل به رویه جاری جامعه شده و بحران روحی و اخلاقی را در پی خواهد داشت.
اگر از آغاز امر با چنین برخوردهایی یعنی بر هم زدن مراسمها، توهین به سخنران و مخاطبان آن برخورد قانونی شایسته میشد و مواجهه با آن به عنوان یک منکر سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی جدی گرفته میشد، این جریان نمیتوانست اینگونه به حیات خود ادامه دهد. متاسفانه در مقاطعی اگر چنین برخوردهایی به نفع فرد و گروهی بوده نه تنها تحمل شده که مورد تشویق هم قرار گرفته و همین امر سبب شده امروز از مرزهای قابل پیشبینی و کنترل خارج و علیه همگان به کار گرفته شود. روایتی داریم که «من حفر بئرا لاخیه، وقع فیه»؛ یعنی اگر فردی چاهی را برای دیگران کند، خود در آن چاه فرو خواهد غلتید. بر همین اساس اگر رفتارهای ناهنجار در تعاملات سیاسی توجیه شود این کجخلقی روزی سراغ همه خواهد آمد.
حقیقت مطلب هم این است که این پدیده در گذشته از سوی جریانات مختلف اعمال شده است. البته به کارگیری آن علیه اصلاحطلبان بیشتر بود و ای کاش همه ما با آیندهنگری درست و ارزشگذاری نسبت به حفظ کرامت و حق اظهارنظر گوینده و مستمع -که حق دارد در آرامش سخنان را بشنود- با آن برخورد میکردیم. حرکتهای سخیفی از این دست، توهین به عاملان آن نیز خواهد بود چراکه نشان از ضعف منطق و برهان آنها دارد.
اگر گروهی سخن حقی داشته باشند، میتوانند در محیط مناسب ابراز و به تعبیر قرآن «جدال احسن» کنند. برای حل این مشکل به گامهای اساسی نیاز است. نخست باید فضای رسانهای کشور بهویژه صدا و سیما، مجالس وعظ و تریبونهای عمومی و رسمی و هر جمعی که بنا بر تعامل فکر و سخن و اندیشه در آن گذاشته شده، فرهنگ گفتوگوی آزاد و کرسیهای آزاداندیشی واقعی را در جامعه توسعه و ترویج دهد تا تبدیل به یک هنجار اجتماعی شود. گام دوم باید بدون اغماض، گزینش و اینکه این حرکت به نفع یک یا ضرر کدام فرد و جریان است با قانونشکنان برخورد قانونی و قضایی شود.
قبلا در حاشیه نمازهای جمعه، حاشیه همین راهپیمایی ملی و دینی 22 بهمن و حتی عزاداریهای حضرت سیدالشهدا افرادی تحریکشده به شخصیتهای بزرگ کشور تعرض کردند و برخوردی با آنها صورت نگرفت اما به هر حال جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود منفعت است. اگر همگان تصمیم بگیرند این پدیده چه به نفع یا ضرر آنها باشد علیه آن موضع بگیرند، حتما ریشهکن میشود.
دستگاههای ذیربط قانونی کشور اعم از انتظامی، امنیتی و قضایی، یکبار هم که شده به شکل قاطع با این نوع رفتارها برخورد کنند. رویه ایجابی آن اما مهمتر است. ترویج فرهنگ مفاهمه میتواند به نهادینه شدن تعامل صحیح کمک کند هر چند برخی اقدامات در سالهای اخیر موجب دامن زدن به این مساله شده است و نوع رفتار سیاسی و گفتاری آنها نوعی بدآموزی برای جامعه در بردارد که نتایج آن در سطوح پایینتر به خوبی قابل رویت است.
آرمان:بازنگری در شیوههای سیاستورزی اصولگرایان
«بازنگری در شیوههای سیاستورزی اصولگرایان»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد شیرزاد است که در آن میخوانید؛اخلال در سخنرانیهای عمومی ادامه دیوار کجی است که برخی اصولگرایان تندرو خشتهای اول آن را نهادند، هر چند که در ادامه و در این سالهای اخیر معمار آن کسان دیگری شدند. این دیوار کج هر چه بالاتر میرود خطر ریزش آن زیادتر میشود و خطرش برای آنها که خشتهای بالاتری در این دیوار کج میگذارند بیشتر.
پدیده اخلال در سخنرانی اصلا جدید نیست، تنها موضوع تازه در این میان مربوط به طیف جدید سخنرانان میشود. جایی که اصولگرایانی که همواره از یک حاشیه امن برخوردار بودهاند، مصونیت خود را در فضای سیاسی از دست میدهند. اتفاق روز 22 بهمن شهر قم نشان از گسست در میان اصولگرایان است. زمان هنوز آنقدر سپری نشده که هشدارهای اصلاحطلبان به طیف اصولگرایان و امثال آقای لاریجانی درخصوص وقوع چنین شرایطی از یادها برود.
امروز هم قطعا اصلاحطلبان از شنیدن چنین اخباری ناشاد و متاسفاند. اخلال در سخنرانی رئیس مجلس، آن هم در روز 22 بهمن پیش از آن که مقابله با رقیب سیاسی دیرین آنها باشد، نشان از عدم تمکین لازم به اخلاق سیاسی است و این مساله دیگر ربطی به عقاید سیاسی و گروهبندیهای رایج در جامعه ندارد، همانگونه که اوضاع نامساعد اقتصادی تر و خشک را شامل میشود، مزه آش شوری که اصولگرایان برای اصلاحطلبان پخته بودند هم، اکنون تلخ شده است.
فرصتهای پیشین از دست رفته و فرصتهای پیش رو هم با این روش سیاستورزی تحتالشعاع قرار گرفته است. پیشبینی اینکه علت این تخریبها چیست اصلا دور از ذهن نیست. به نظر میرسد دیگر کار از نصیحت اصولگرایان هم گذشته است. اتفاقات چند هفته اخیر که آخرین نمونه آن اخلال در سخنرانی علی لاریجانی بوده، اگر درس عبرتی برای اصولگرایان نشود، نشان از آن دارد که این طیف تا زمانی که تمام شکستهای سیاسی را تجربه نکنند به واقعیت امور و حقیقت سیاستورزی دموکراتیک پی نخواهند برد.
آنچه امروز در حال وقوع است نه ریش سفیدی میطلبد و نه دل خوش کردن به روشهای غیرسیاسی برای تقابل با رقیب. رقیب امروز آنها هم نشان داده توجهی به ریش سفیدی و حرمت بزرگان ندارد و راههای مقابله غیرسیاسی را بهتر از آنها میداند و اجرا میکند. زمان با سرعت بسیار و به ضرر اصولگرایان سنتی در گذر است و تنها پذیرش مسئولیت آنچه اتفاق افتاده و تلاش برای در پیشگرفتن روشهای اخلاقی میتواند فضا را برای تندروها تنگ کند.
بهار:هزینه اختلاف ها را مردم میدهند
«هزینه اختلاف ها را مردم میدهند»عنوان سرمقاله روزنامه بهار است که در آن میخوانید؛یکشنبه قم و ناتمام ماندن سخنرانی رییس قوهمقننه در حوزه انتخاباتی خود به دلیل پرتاب کفش و مهر، در نوع و شکل آن در مراسم سالگرد انقلاباسلامی بیسابقه است. در سالروز پیروزی انقلاباسلامی فضای سیاسی کشور معمولا فضایی آرام و بیتنش بوده و مقامات در چنین روزهایی سعی داشتهاند تا به وحدت و همدلی و تفاهم تاکید ورزند و کمتر از اختلافات و مناقشات خود سخن بگویند.
روز یکشنبه گذشته اختلافات و مناقشات داخلی به جای سکوت و تفاهم متعارف، شدت گرفت و مسائل درونی را علنیتر کرد. در چنین روزی احمدینژاد از بیان ناگفتههای خود در روزهای آینده خبر داد و هواداران وی با شعار انتخاباتی مشایی به رییس قوهمقننه حملهور شدند.
در چنین فضایی به نظر میرسد آنچه نادیده انگاشته شده است خود «انقلاباسلامی» بود که مسائل انتخاباتی و داخلی بر آن سایه افکنده است. این وقایع که واکنشهایی را هم در پی داشت، جای تامل دارد که چرا در دورهای که اعلام میشد با حذف منتقدان و مخالفان سیاسی وضع موجود، روند امور مدیریتی کشور به سمت انسجام و یکپارچگی بیشتر و به تبع آن افزایش کارآیی و شتاب خدمترسانی به مردم پیش خواهد رفت، چنین نتیجه و ثمرهای دربرنداشت و اختلافات از سطح و نوع دیگر و البته متنازلتر و سخیفتر و نه بر سر منافع ملی و اختلافات کارشناسی بلکه بر سر مسائل شخصی شدت گرفته است.
از سوی احمدینژاد رفتارهایی افشاگرانه دور از انتظار نبوده و نیست اما در مورد مخالفان امروز احمدینژاد به نظر میرسد در کارنامه آنها نیز چنین روشهایی نمونه و مصداق دارد.
آقای لاریجانی قطعا توجه دارند که در دوران مدیریت ایشان در صداوسیما برنامههایی مانند چراغ و... اتهام و افتراهایی علیه مخالفان سیاسی با همین روشها پخش میشد و امروز این ماشین تبلیغاتی و شیوه نهادینه شده علیه مبلغان سابق آن به راه افتاده است.
شاید برخی از این اختلافات خشنود شوند و تصور کنند که این اختلافات ممکن است به بازگشت عقلانیت و تفوق نگرش فراجناحی و ملی منجر شود؛ اما در وضعیت موجود و مشکلات عدیده و گسترده جدی اقتصادی و تهدیدهای خارجی این اختلافات و تشدید آن به تامین منافع ملی و تعدیل در دیدگاهها و گرایشها نمیانجامد بلکه هزینه آن را مردم در زندگی روزمره خود پرداخت میکنند.
دنیای اقتصاد:ملاحظاتی پیرامون هدفمندی و تورم
«ملاحظاتی پیرامون هدفمندی و تورم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛ظاهرا قرار است مرحله دوم طرح هدفمندی یارانهها با یک رویکرد بینابینی بررسی و اجرا شود. با توجه به رویکرد جدید در خصوص موضوع یارانهها، ملاحظاتی قابل توجه است:
1- یکی از مسوولان در ضرورت اجرای مرحله دوم هدفمندی، چنین استدلال کرد که پیشرفت اقتصادی کشور مستلزم تحمیل تورم سنگین است و مانعی ندارد که تورم 60درصدی هم در این راه داشته باشیم و در توجیه این ادعا به دو کشور ترکیه و برزیل اشاره کرد و گفت: آنها، هماکنون میوه تورمهای سنگین خود را در گذشته میخورند.
در این خصوص اولا در ادامه این سطور، میزان تورم ناشی از هدفمندی را از جهات مختلف مورد مداقه قرار خواهیم داد تا سهم فرعی هر عامل در تورم مشخص شود، با توجه به اینکه سهم اصلی تورم به طور صددرصد مربوط به رشد بیش از حد نقدینگی است. ثانیا ترکیه و برزیل زمانی وارد دوره شکوفایی اقتصادی خود شدند که رشد نقدینگی خود را به میزان زیادی کاهش دادند و اصولا ترمز توسعه در این دو کشور و بسیاری از کشورها چیزی جز تورم نبود.
2- اخیرا ادعایی مطرح میشود مبنی بر اینکه حداکثر، 30 درصد تورم موجود کشور ناشی از رشد نقدینگی است و عوامل دیگر غیر از نقدینگی در ایجاد تورم، نقش بیشتری داشتهاند که از جمله مهمترین آنها، اجرای مرحله اول طرح هدفمندی یارانهها بود. نادرستی این ادعا به راحتی قابل اثبات است؛ زیرا اگر برای هدفمندی یارانهها، هر میزانی از تورم را هم قائل شویم باز هم ریشه آن پولی میباشد. این مساله با یک مثال، قابل تبیین است. فرض کنید هم اکنون قیمت نان در ایران مطابق با قیمتهای جهانی تثبیت شود. طبیعی است با رشد نقدینگی حدود 25 درصدی موجود در کشور باید تورمی حدود 15 درصد داشته باشیم. بنابراین با همین روند، 10 سال دیگر، قیمت کالاها از جمله قیمت نان باید افزایشی در حدود 4 برابر داشته باشد ولی در مورد نان به دلیل تثبیت قیمت، این اتفاق نخواهد افتاد و اگر در اثر طرحی مشابه طرح هدفمندی در ده سال بعد، قیمت نان افزایش یابد نمیتوان تاثیر رشد نقدینگی در افزایش قیمت نان و تاثیرات ثانوی آن را انکار کرد. به عبارت دیگر، بخشی از اثر تورمی رشد نقدینگی 10 ساله، در اثر آزادسازی یکباره قیمت نان، تخلیه میشود. به سخن دیگر اگر در این 10 سال، با خویشتنداری بانک مرکزی، تورم در حد صفر نگه داشته میشد اصلا در پایان دوره، نیازی به اصلاح قیمت نان وجود نداشت. همین استدلال در مورد دلایل دیگر تورم از جمله افزایش قیمت ارز نیز مصداق دارد. بنابراین تورم، همیشه و همه جا و به طور صددرصد ناشی از رشد بیش از حد نقدینگی حادث میشود.
3- اما تاثیر اجرای مرحله اول هدفمندی بر تورم چگونه است؟ در این خصوص از سه منظر به میزان این تاثیر، نگاه میکنیم:
الف- تورم مصرفکننده: اگر به تغییرات ماهانه شاخص تورم مصرفکننده در ماههای بعد از آذر 1389 توجه کنیم مشخص میشود که اثر تورمی این طرح تا اسفند آن سال به کلی تخلیه شده به طوری که تورم ماهانه فروردین 1390 کمتر از یک درصد بود. بر این اساس سهم هدفمندی در تورم میانگین حدود 5 واحد درصد بوده است.
ب- تورم تولیدکننده: شاخص تورم تولیدکننده بعد از هدفمندی یارانهها رشد بیشتری را نشان میدهد، به طوری که این افزایش به مدت 12 ماه ادامه داشت. براین اساس سهم هدفمندی در تورم تولیدکننده حدود 17 واحد درصد برآورد میشود. گفته میشود تولیدکنندگان به دلیل فشار دولت نتوانستند قیمت کالاهایشان را متناسب با تورم، افزایش دهند و انرژی تورمی طرح هدفمندی از سال دوم به بعد در حال تخلیه روی مصرفکنندگان است.
ج- تورم ناشی از افزایش قیمت ارز: قیمت ارز آزاد از بهمن 1389 افزایش ملایمی را شاهد بود به طوری که از 1085 تومان در 2/10/89 به قیمت 1315 تومان در 1/9/90 رسید یعنی افزایشی کمتر از 300 تومان در طول 11 ماه که این افزایش ممکن است به این دلیل باشد که دولت با استفاده از واردات، قصد مقابله با تورم را داشته که منجر به پیشی گرفتن تقاضای ارز از عرضه آن و در نتیجه افزایش قیمت ارز شده است که اگر این فرضیه درست باشد تیر دولت به هدف نخورده زیرا افزایش قیمت ارز، خود تورمزا است.
اما از تاریخ 29/9/90 شیب افزایش قیمت ارز شدت گرفت، به طوری که قیمت ارز در این تاریخ نرخ 1440 تومان را به ثبت رساند و از آن زمان تاکنون نرخ ارز با افت و خیز متناوب، روندی افزایشی را طی کرده است.
البته دلیل فرعی افزایش قیمت ارز از تاریخ 29/9/90 و بعد از آن تحریمهای آمریکا میباشد نه اجرای طرح هدفمندی، دلیل اصلی هم همانطور که در ابتدا گفتیم تنها پولی بوده است.
در اینجا توجه خوانندگان محترم را به این موضوع جلب مینماید که یکی از دلایل موفقیت نسبی مرحله اول طرح هدفمندی این بود که وقتی در تاریخ 28/9/89 مرحله اول طرح مزبور شروع شد نرخ تورم ماه قبل از آن، یک رقمی و رشد نقدینگی هم حدود 24 درصد بود و دولت هم دیگر عطش اجرای پروژههای عمرانی را نداشت. همینطور دولت با اجرای مصوباتی از طریق بازنشستگی زودرس سعی در کاهش تعداد کارمندان دولت را داشت که هزاران نفر از این طریق به طور فراگیر بازنشسته شدند. در صورتی که هم اکنون در همه موارد فوق وضعیت برعکس شده یعنی نرخ تورم در آذر ماه امسال از 27 درصد فراتر رفته است. همینطور بر اساس اطلاعات موجود، حجم نقدینگی در آبان ماه امسال به 424 هزار میلیارد تومان رسید که نسبت به ماه مشابه سال قبل رشدی بیش از 30 درصد را نشان میدهد. مورد دیگر این که دولت در قالب طرح مهر ماندگار درصدد افزایش سرعت اجرای پروژههای عمرانی میباشد (یعنی همان اشتباهی که در اوایل دهه 1370 و سال 1385 مرتکب شدیم). همینطور قرار است هزاران نفر به استخدام دولت درآیند. که در اینجا این سوال پیش میآید که پس چرا تا همین سه چهار سال پیش هزاران نفر را از طریق بازنشستگی زودرس از دولت خارج کردیم؟
با توجه به آنچه گفته شد مرحله دوم طرح هدفمندی یارانهها میتواند اجرا شود به شرط آن که به طور همزمان با مواردی که برشمردیم نباشد زیرا توانایی اقتصادی هر کشوری محدود است و نباید بیش از توانش به آن فشار آورد. به قول معروف با یک دست نمیتوان بیش از یک هندوانه را بلند کرد. معمول است بیماری که یک عمل جراحی سنگین در پیش دارد مدتها قبل و بعد از عمل جراحی، استراحت کرده و از انجام بسیاری از کارها خودداری میکند و مثلا هیچ عقل سلیمی قبول نمیکند بیمار بعد از عمل جراحی در یک مسابقه سنگین ورزشی هم شرکت کند. حال این سوال مطرح است که آیا اجرای مرحله دوم هدفمندی همچون یک جراحی سنگین نیست؟
لذا دو پیشنهادی که برای زمان اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها میتوان ارائه نمود این است: 1- تا زمانی که نرخ تورم تا حد سود سپردههای یکساله کاهش نیافته از اجرای آن خودداری نماییم. 2- پیشنهاد دیگر آن است که سود سپردههای بانکی آزاد شود (یا لااقل تا حد نرخ تورم موجود، آن را افزایش دهیم) و دولت با غلبه بر تعجیل خود، تمامی اقدامات هزینهزا را متوقف کند، در این صورت میتوان حتی قبل از انتخابات ریاستجمهوری، مرحله دوم هدفمندی یارانهها را اجرا نمود. نکته قابل ذکر در خصوص پیشنهاد دوم این است که اگر افزایش سود سپرده بانکی منجر به پیشی گرفتن روند ورود ارز به کشور نسبت به خروج آن شود، کاهش قیمت ارز را در پی خواهد داشت. این موضوع در کنار ایجاد آرامش در دریای متلاطم نقدینگی، اثر شگرفی در مهار تورم خواهد داشت، به طوری که حتی میتوان شیب اجرای مرحله دوم هدفمندی را به حداکثر رساند، البته به شرط خویشتنداری در عرضه بیش از حد پول.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم